محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845279803
نويسنده: علي اكبر اسديسياست هستهاي در منطقه خليج فارس
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: علي اكبر اسديسياست هستهاي در منطقه خليج فارس
خبرگزاري فارس: سياست هستهاي در منطقه خليجفارس، با برجستهتر شدن فعاليت هستهاي ايران از سالهاي 2003 ـ 2002 و موفقيت آن در دستيابي به تكنولوژي چرخه كامل سوخت هستهاي، شكل تازهاي به خود گرفت. اكنون كشورهاي شوراي همكاري خليجفارس خواستار حركت در مسير هستهاي هستند.
مقدمه
منطقه خليجفارس، از چند دهه گذشته در كانون امنيت بينالمللي بوده است. موقعيت ژئواستراتژيك، منابع عظيم انرژي، رقابت قدرتهاي فرامنطقهاي در اين حوزه و مناقشات و بحرانهاي منطقهاي، تاكنون از مؤلفههاي اصلي امنيت منطقهاي در خليجفارس بوده است. اما اكنون مؤلفه جديدي در حال ظهور است كه ميتواند شكلبندي قدرت و امنيت را در اين منطقه در طول سالها و دهههاي آينده تغيير دهد و رقابتهاي منطقهاي را وارد مرحله نويني سازد. اين مؤلفه تلاش كشورهاي منطقه براي هستهاي شدن است كه ميتواند داراي ابعاد صلحآميز يا نظامي باشد. سياست هستهاي در منطقه خليجفارس، با برجستهتر شدن فعاليت هستهاي ايران از سالهاي 2003 ـ 2002 و موفقيت آن در دستيابي به تكنولوژي چرخه كامل سوخت هستهاي، شكل تازهاي به خود گرفت. اين سياست با واكنش ساير كشورهاي حوزه خليجفارس همراه بوده است، اما اكنون كشورهاي شوراي همكاري خليجفارس نيز با تغيير سياست هستهاي سنتي خود، خواستار حركت در مسير هستهاي هستند. روند حاضر، مسئله هستهاي را به صورتي جدي به ساير ابعاد امنيتي خليجفارس افزوده است و در آينده از متغيرهاي اصلي شكلبندي قدرت و امنيت منطقهاي خواهد بود. با توجه به اهميت تحولات و روند مذكور، در اين گزارش به واكنشهاي كشورهاي شوراي همكاري خليجفارس به برنامه هستهاي ايران و به ويژه سياست هستهاي جديد اين كشورها پرداخته ميشود.
شوراي همكاري خليجفارس و برنامه هستهاي ايران
رويكرد شوراي همكاري خليجفارس به برنامه هستهاي ايران از زمان برجستگي اين برنامه تاكنون از عوامل مختلفي چون تحولات منطقهاي، سياست قدرتهاي فرامنطقهاي، چگونگي روند پيشرفت برنامه هستهاي و عوامل محدوديتزاي درون اين شورا و اعضاي آن متأثر بوده است. براين اساس، هرچند اشكال بروز و ظهور اين رويكرد دچار تغيير شده است، اما محورهاي اصلي رويكرد كشورهاي خليجفارس در قبال برنامه هستهاي ايران ثابت و مداوم بوده است. مسئله هستهاي ايران از سالهاي 2003 ـ 2002، با گزارشهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي و حساسيتها و واكنشهاي قدرتها و سازمانهاي بينالمللي، به مسئلهاي بينالمللي تبديل شد. در چند سال نخست، آژانس بينالمللي انرژي اتمي و اتحاديه اروپا با نمايندگي سه كشور آلمان، فرانسه و انگلستان بيشترين فعاليت را براي حل و فصل مسئله هستهاي ايران داشتند. در اين دوره شوراي همكاري داراي نقشي فعالانه و تأثيرگذار در قبال اين مسئله نبود. اين امر از يكسو از ساير تحولات منطقهاي متأثر بوده و از سوي ديگر به نگاه كشورهاي خليجفارس به نقشآفريني بازيگران و سازمانهاي بينالمللي مربوط بود.
حمله آمريكا به عراق در سال 2003، سقوط رژيم بعثي و شكلگيري ساختار جديد قدرت در اين كشور، شكلبندي قدرت در منطقه را دگرگون كرد و كشورهاي خليجفارس را با تحولات جديدي مواجه ساخت. تحولات عراق بخش اعظم توجه دولتهاي منطقه را به خود جلب كرد و با توجه به تغييرات اساسي در عراق، روند متغير و سريع تحولات، تأثيرگذاري و منفعت بازيگران مختلف در اين روند، كشورهاي خليجفارس با نوعي ابهام و آشفتگي درخصوص اين تحولات مواجه بودند. در اين دوره، تحولات عراق در مقايسه با برنامه هستهاي ايران ميتوانست اثرات فوريتري را بر امنيت و منافع اين كشورها داشته باشد. از سويي ديگر تحولات مذكور در ترسيم ترتيبات قدرت و امنيت منطقه در آينده، بسيار تأثيرگذار بود. بر اين اساس بود كه شوراي همكاري رويكردي فعال و آشكار در قبال برنامه هستهاي ايران ايفا نميكرد.
عامل تأثيرگذار ديگر درخصوص رويكرد غيرفعال و مبهم شوراي همكاري در قبال برنامه هستهاي ايران، در ابتدا راهبرد چندسطحي آن تلقي ميشود. راهبرد كشورهاي شورا تا حدود سال 2005، براساس كنار گذاشتن بحث هستهاي ايران از مناظرات فضاي عمومي جامعه، جلوگيري از ايجاد تنش و خصومت در روابط با ايران، به عنوان همسايهاي قدرتمند، و تكيه بر ديپلماسي اتحاديه اروپا و نيروهاي نظامي آمريكا براي مهار ايران قرار داشت. اين راهبرد چند سطحي ازسوي بسياري بهعنوان رويكردي مزدورانه مورد انتقاد قرار گرفت، رويكردي كه مشخصه روابط بين كشورهاي عربي خليجفارس و ايران تلقي ميشود. برخي بر اين باورند كه اين رويكرد، شيوهاي منفعتجويانه در پيشبرد روابط با قويترين قدرت منطقهاي است و نسبت به بسياري از چارچوبهاي امنيت جمعي آرمانگرايانه پيشنهادي و سياست تقابلجويانه نومحافظهكاران آمريكايي، رويكردي عملگرايانهتر محسوب ميشود.(1)
درخصوص نگراني سران كشورهاي خليجفارس در قبال برنامه هستهاي ايران، شك و ترديد چنداني وجود ندارد. به نظر ميرسد كه بهرغم تلاشهاي ديپلماتيك دايمي ايران براي متقاعد ساختن سران خليجفارس، نسبت به صلحآميز بودن برنامه هستهاي و تهديدآميز نبودن آن، مقامات عربي هنوز با ابهام و ترديد در اين خصوص مينگرند و گزارشهايي مانند گزارش جامعه اطلاعاتي آمريكا بر پيچيدگي مسئله هستهاي ايران از منظر سران شوراي همكاري افزوده است. فارغ از نظامي يا غيرنظامي بودن برنامه هستهاي ايران، دغدغه اصلي دولتهاي خليجفارس به پيامدهاي پيشرفت ايران در برنامه هستهاي، ولو در ابعاد غيرنظامي، براي توازن قدرت منطقهاي مربوط است. با توجه به قابليت تبديل برنامه هستهاي غيرنظامي به نظامي، نگراني سران عرب كاهش قدرت تأثيرگذاري و نقشآفريني كشورهاي خليج فارس در عرصه منطقهاي، به دليل افزايش فاصله خود با اسرائيل و ايران در عرصه تكنولوژيك و يا نظامي است. براين اساس اين دولتها با توجه به حجم محدود قدرت خود، رويكرد اصلي خود را بر استفاده از بازيگران و سازمانهاي بينالمللي در جهت جلوگيري از پيشرفت هستهاي ايران قرار دادهاند.
بهرغم ترديد اندك مقامات خليجفارس در جلوگيري از هستهاي شدن ايران، نگاه نخبگان علمي و محافل پژوهشي اين كشورها در اين خصوص، اغلب دوگانه بوده است. از يك طرف آنان تمايل دارند كه با توجه به سياستهاي سلطهطلبانه اسرائيل در منطقه و اقدامات آن كشور در مورد مسئله فلسطين، جمهوري اسلامي ايران بتواند به نوعي بازدارندگي اتمي در مقابل اسرائيل نايل آيد و با اقدامات تاكتيكي و استراتژيكي خود سلاح هستهاي را در آموزه دفاعي ايران وارد نمايد، و از طرف ديگر معتقدند با توجه به وزن سياسي، اقتصادي، جمعيتي و جغرافياي سياسي، برنامه اتمي و موشكي ايران، در صورت گسترش برنامه هستهاي آن، اين خطر وجود دارد كه ايران به طور كامل بر دولتهاي خليجفارس سيطره پيدا كند.(2)
نگاه ديگري نيز در كشورهاي خليجفارس نسبت به برنامه هستهاي ايران وجود دارد كه از نگاه مقامات دولتي متفاوت است. اين نگاه فشارهاي غرب براي توقف برنامه هستهاي ايران را بهعنوان شيوه و شكل جديدي از سلطه غرب بر كشورهاي منطقه تلقي ميكند و معتقد است كه پيشرفت هستهاي ايران ميتواند براي حركت كشورهاي عربي به سوي هستهاي شدن راهگشا و مؤثر باشد. نگاه مذكور در ميان نخبگان و نويسندگان عرب نيز طرفداراني دارد، اما ريشه اصلي آن در ميان تودههاي عرب قرار دارد. تودههايي كه با افزايش گرايشهاي ضدغربي آنها در يك دهه اخير، در غالب موارد، با رهبران كشورهاي خود نگاهي متفاوت دارند.يك نظرسنجي غيرعلمي بهوسيله وبسايت الجزيره نشان داد كه 73 درصد پاسخدهندگان عمدتاً عرب، اين اعتقاد را دارند كه برنامه هستهاي ايران براي كشورهاي همسايه تهديدي محسوب نميشود. در اكتبر سال 2005، يك نظرسنجي نشان داد كه 63 درصد پاسخدهندگان در شش كشور عربي (ازجمله عربستان سعودي و امارات متحده عربي)، بر اين باورند كه تلاشهاي بينالمللي براي وادار كردن ايران به توقف برنامه هستهاي خود بايد متوقف شود. پيچيدگي مسئله هستهاي ايران و هدايت ديپلماسي عمومي، بسياري را در جهان عرب متقاعد ساخته است كه تلاشهاي غرب در جهت كنترل هر قدرت در حال ظهور است و به عنوان بحراني در ابعاد جهاني تلقي نميشود. بسياري از اعراب خليجفارس به ويژه در سطح تودهها، با ديدن اينكه يك كشور اسلامي، هرچند غيرعرب، تكنولوژي هستهاي خود را توسعه ميدهد و ايالات متحده را در صحنه جهاني به چالش ميكشد، احساس غرور ميكنند. با توجه به سياست خارجي دولت نومحافظهكار بوش، اين احساس مشترك وجود دارد كه دكترين مبارزه با اشاعه، تنها ابزار ديگري از امپرياليسم غربي و آمريكا است.(3)
با وجود تأثير محدودكنندگي افكار عمومي بر سياست سران كشورهاي خليجفارس در قبال برنامه هستهاي ايران و اتخاذ مواضع مخالفتآميز صريح در اين مورد، محوري بودن منطق توازن قوا در نگاه دولتمردان، به اظهار نگراني آنها درخصوص مسئله هستهاي ايران منجر شد. اين اظهار نگراني از سال 2005، به تدريج شكل جديتري به خود گرفت و سرانجام به ديپلماسي فعالانهتر شوراي همكاري در قبال برنامه هستهاي ايران در سالهاي بعدي منتهي شد. با اين حال محورهاي اصلي راهبرد كشورهاي شورا در قبال مسئله هستهاي ايران يعني تكيه به ديپلماسي و اعمال فشارهاي بازيگران و سازمانهاي فرامنطقهاي، اتكاء به توانايي نظامي ـ امنيتي آمريكا در منطقه، جلوگيري از گسترش دامنه تخاصم و تنش با ايران و در نهايت جلوگيري از پيشرفت برنامه هستهاي ايران، همچنان تداوم دارد.
در ژانويه 2005، عبدالرحمان عطيه، دبيركل شوراي همكاري خليجفارس عنوان كرد: «عربستان سعودي و ساير كشورهاي شوراي همكاري خليج[فارس] هيچگونه توجيهي براي اينگونه فعاليت هستهاي كه خطرات بزرگي را براي تمام مردم خليج[فارس] ايجاد ميكند، پيدا نميكنند». بعد از آن نيز شخصيتهاي مهمي مانند وزير خارجه عربستان سعودي، سعود الفيصل و سفير عربستان در آمريكا، تركي فيصل، اينگونه سخنان را تكرار كردند. سعود الفصيل به «فاجعه بالقوه» در ادامه رويكرد ايران اشاره كرد و تركي فيصل نيز از عدم انعطافپذيري ايران در مسئله هستهاي انتقاد كرد. دبيركل سابق شوراي همكاري خليجفارس، عبدالله بشارت نيز عنوان كرد: «برنامه هستهاي ايران توازن قدرت را به صورت كامل تغيير ميدهد و ايران را به قدرت برتر منطقه تبديل ميكند و اين مسئله در تصميمات آن كشور تأثيرگذار خواهد بود. موضع شوراي همكاري خليج[فارس] بايد يكپارچه، قوي و روشن باشد».(4)
هرچند اينگونه اظهارات صريح مقامات عربي خليجفارس و نقد سياست هستهاي ايران با سخناني متعادلتر و حتي در حمايت از برنامه هستهاي صلحآميز ايران نيز همراه بوده است، اما تمام اينها نشانگر راهبرد چندسطحي اين دولتها است كه محور اصلي آن جلوگيري از پيشرفت برنامه هستهاي ايران محسوب ميشود. اظهار نگراني از خطرات زيست محيطي برنامه هستهاي ايران، به ويژه نيروگاه هستهاي بوشهر، ازجمله پوششهايي است كه سران خليجفارس از آن براي انتقال پيامها و مواضع خود استفاده ميكنند. نكته ديگر، تأكيد آنها بر نقشآفريني بيشتر آژانس بينالمللي انرژي اتمي در تحولاتي اتمي جهان و تقويت پيمان NPT است كه به صورت غيرمستقيم، كنترل بيشتر برنامه هستهاي ايران را مدنظر دارد.
با وجود نگراني مقامات خليجفارس از پيشرفت برنامه هستهاي ايران و تلاش براي متوقف ساختن آن با ابزارهاي منطقهاي و بينالمللي، در جهت جلوگيري از برهم خوردن توازن قواي منطقهاي به نفع ايران، اين مسئله به مفهوم موافقت آنها با اتخاذ هرگونه رويكردي ازجمله گزينه نظامي در برابر اين كشور نيست. مخالفت دولتهاي خليجفارس با درپيش گرفتن گزينه نظامي از سوي آمريكا و اسرائيل براي توقف برنامه هستهاي ايران، از نگرانيهاي اين دولتها در پيامدهاي خطرناك هرگونه اقدام نظامي براي امنيت و ثبات منطقهاي است. با توجه به شكنندگي امنيتي رژيمهاي خليجفارس، هرگونه اقدام نظامي ميتواند به گسترش بحران در سطح منطقه و تهديد امنيت و منافع اين رژيمها منجر شود؛ بر اين اساس است كه آنها خواستار بكارگيري رويكردهاي مسالمتآميز و ديپلماتيك و يا در صورت لزوم اعمال فشارهاي سياسي و اقتصادي در برابر برنامه هستهاي ايران هستند.
يكي ديگر از عوامل مخالفت كشورهاي عربي خليجفارس با اقدام نظامي، تفاوت نگاه آنها به امنيت و نظم منطقهاي در خاورميانه، نسبت به آمريكا است. در حاليكه دولت آمريكا خواستار انزواي كامل ايران در منطقه و اعمال حداكثر فشارهاي سياسي و اقتصادي عليه آن و حتي اتخاذ گزينه نظامي در صورت لزوم است، رژيمهاي عربي خواستار رويكردي تقابلي و انزواي كامل آن نيستند. اين كشورها به دليل موقعيت ژئوپوليتيك، مجاورت جغرافيايي و سطحي از روابط سياسي و اقتصادي با ايران، و از سوي ديگر پيوندهاي سياسي، امنيتي و اقتصادي عميق با آمريكا، راهبردي پيچيده و چندسطحي در قبال ايران دارند كه هدف آن گسترش بيش از حد خصومتها و تنشها با ايران است.
محور اصلي سياستهاي آمريكا درخصوص ايران، تغيير رفتار يا تغيير رژيم به نحوي است كه ايران از بازيگري مخالف آمريكا در خاورميانه به بازيگري معتدل يا متحد آمريكا تبديل شود. اما اين مسئله براي كشورهاي خليجفارس گزينه مطلوبي محسوب نميشود، چراكه هرگونه بهبود روابط ايران و آمريكا به كاهش جايگاه اين كشورها در سياست خاورميانهاي آمريكا و تنزل قدرت مانور آنها در مسائل منطقه ميشود. براين اساس، تداوم خصومت و تنش در روابط ايران و غرب به همراه جلوگيري از پيشرفت توانايي هستهاي و نفوذ منطقهاي ايران، براي اين رژيمها مطلوب به نظر ميرسد. اما اعمال فشار و اقدام عليه ايران نبايد به نحوي باشد كه واكنشهاي تند ايران و تهديد امنيت و منافع اين كشورها را در پي داشته باشد.
تغيير سياست هستهاي شوراي همكاري خليجفارس
دولتهاي خليجفارس درخصوص تحولات هستهاي در منطقه خاورميانه و ايران، تا سال 2005، رويكرد خاصي را دنبال ميكردند كه بيشتر بر نقشآفريني بازيگران و سازمانهاي بينالمللي و غيرهستهاي بودن كشورهاي خود تأكيد داشت. اما از اين زمان به تدريج رويكرد سنتي اين كشورها درخصوص مسئله هستهاي دچار تغيير شد و تلاشهاي آنها براي حركت در مسير هستهاي آغاز شد. ازسوي ديگر تلاشهاي سياسي و ديپلماتيك آنها در قبال برنامه هستهاي ايران نيز در كنار ساير اقدامات بينالمللي فعالتر شد.
رويكرد هستهاي جديد كشورهاي خليجفارس در حالي اتخاذ ميشود كه اين كشورها از مدتها قبل گزينه هستهاي را رد كردهاند. اكثر اين دولتها، پيمانهاي جلوگيري از گسترش تسليحات كشتارجمعي از جمله پيمان عدم اشاعه (NPT) و پروتكلهاي مربوط به آن را امضا كردهاند. پنج كشور از شش كشور عضو شوراي همكاري خليجفارس واجد شرايط پروتكل كميت اندك[1] (SQP) بودهاند كه تقريباً بر فعاليت هستهاي صفر دلالت دارد. هيچكدام از اين دولتها، هيچگونه رآكتور هستهاي ندارند و فاقد تأسيسات هستهاي ميباشند. در گذشته اتهاماتي درخصوص عربستان سعودي مبنيبر همكاري هستهاي بالقوه با پاكستان وجود داشته است، اما امروزه شواهد چنداني براي حمايت از اين ادعا وجود ندارد. اكنون عربستان ايزوتوپهاي راديواكتيو را تنها در مقادير كم درحوزههاي محدود مانند تحقيقات پزشكي استفاده ميكند.(5)
برنامه هستهاي ايران از عوامل اصلي آغاز مناظره هستهاي در كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس محسوب ميشود. اين مناظرهها به ترديد شوراي همكاري درخصوص سياست هستهاي سنتي خود منجر شد كه بر خاورميانه عاري از مسائل و تكنولوژي هستهاي تأكيد داشت. بر اين اساس، شكلگيري برنامه هستهاي در اين كشورها كه از يكسو از برنامه هستهاي ايران متأثر بود و از سوي ديگر برمبناي الزامات داخلي و منطقهاي اين كشورها قرار داشت، در دستور كار شوراي همكاري خليجفارس قرار گرفت. ازاينرو بود كه دورهاي از مذاكرات كشورهاي عربي خليجفارس با قدرتهاي هستهاي از جمله آمريكا و فرانسه در جهت بهرهگيري از انرژي هستهاي آغاز شد و به تدريج به رويكردي برجسته تبديل شد.
در دسامبر سال 2006، دبيركل شوراي همكاري خليجفارس، عبدالرحمان عطيه تصميم مشترك دولتهاي شوراي همكاري را براي تأسيس برنامه تحقيقات هستهاي اعلام كرد. بلافاصله دبيرخانه شوراي همكاري خليجفارس مذاكراتي را با آژانس بينالمللي انرژي اتمي در جهت كسب تأييد و حمايت از اين طرح آغاز كرد. در همين زمان تعدادي از دولتهاي شوراي همكاري به صورت منفرد و جداگانه، مذاكرات موازي با آژانس را براي تعقيب برنامه هستهاي غيرنظامي ملي خود آغاز كردند. دو برنامه تحقيقاتي شوراي همكاري و برنامه هستهاي غيرنظامي ملي، عزيمت روشني از سياست هستهاي سنتي اين كشورها را نشان ميدهد كه هنوز دنبال ميشود. از زمان اعلام تأسيس برنامههاي هستهاي غيرنظامي، دولتهاي شورا در آغاز پروژههاي طراحي شده به سرعت عمل كردهاند. در مارس سال 2008، دو كشور امارات متحده عربي و بحرين توافقنامههاي همكاري انرژي هستهاي با فرانسه و آمريكا امضاء كردند. در 23 مارس همين سال، دولت امارات نخستين سند رسمي اين كشور راكه استراتژي هستهاي آن را ترسيم ميكند، منتشر ساخت.(6)
عوامل اتخاذ سياست هستهاي جديد
عوامل متعددي باعث تصميم كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس، براي آغاز برنامههاي هستهاي مشترك يا منفرد شده است. اولين عامل مهم را در اين خصوص ميتوان پيشرفت سريع برنامه هستهاي ايران، به رغم تلاشهاي مختلف منطقهاي و بينالمللي براي متوقف ساختن آن، برشمرد. هرچند ايران بسيار تلاش كرده است تا ازطريق رايزنيهاي سياسي و ديپلماتيك متعدد، سران خليجفارس را نسبت به ابعاد صلحآميز برنامه هستهاي خود و تهديدآميز نبودن آن براي منطقه متقاعد سازد، اما شواهد نشان ميدهد كه آنها با انتقاد از فقدان شفافيت در برنامه هستهاي ايران، هنوز نسبت به پيامدهاي اين برنامه نگران هستند. حتي برخي بر اين باورند كه رهبري شوراي همكاري خليجفارس متقاعد شده است كه هدف واقعي برنامه هستهاي ايران توليد بمب هستهاي است و در اين راستا به اظهارات وليعهد بحرين، شيخ سلمان بن حمدالخليفه، مبنيبر گسترش قابليت هستهاي نظامي ايران در نوامبر 2007، اشاره ميشود.(7)
نگراني دولتهاي خليجفارس از پيشرفت برنامه هستهاي ايران و پيامدهاي استراتژيك آن براي توازن قواي منطقهاي، با تحولات چند سال اخير در محيط پيراموني خود تشديد شده است. ازجمله اين تحولات سقوط رژيم بعث به عنوان نيروي متوازنكننده ايران، و تحولات لبنان و فلسطين است كه نفوذ منطقهاي ايران را افزايش داده است. از آنجايي كه تلاشهاي بينالمللي تاكنون نتوانسته است مانع از تداوم برنامه هستهاي و سياست منطقهاي ايران شود، دولتهاي خليجفارس آغاز برنامه هستهاي را به عنوان يكي از ابعاد رويكرد فعالانه در جهت جلوگيري از برتري ايران در منطقه تلقي ميكنند.
عامل ديگري كه كشورهاي خليجفارس را به سمت تغيير سياست هستهاي خود سوق داد، نگراني از شكاف تكنولوژيك ايجاد شده بين جهان عرب و كشورهاي غيرعرب منطقه ازجمله اسرائيل و ايران، در زمينه هستهاي است. اين شكاف كه به واسطه پيشرفتهاي اخير ايران در عرصه تكنولوژي هستهاي بسيار برجسته و پررنگتر شده است، باعث تشديد تصور عقبماندگي اعراب در اين عرصه شده است. با توجه به ابعاد تكنولوژيك و نظامي مسئله هستهاي در خاورميانه، اين كشورها ترجيح ميدهند تا به جاي انفعال، انتظار و در نتيجه وسيعتر شدن اين شكاف تكنولوژيك، گامهاي اوليه براي حركت در مسير هستهاي را آغاز كنند. در اين مسير دولتهاي خليجفارس تلاش دارند تا با گسترش پيوندهاي خود با آژانس بينالمللي انرژي هستهاي و قدرتهاي غربي، از آنها درجهت كسب حمايت و انتقال تكنولوژي ولو بهصورت محدود و حداقلي بهره گيرند.(8)
مسئله ديگري كه رژيمهاي خليجفارس را به تعقيب برنامههاي هستهاي وادار ساخت، اعتبار و مشروعيت داخلي اين رژيمهاست. مسئله هستهاي ايران و مناظره ايجاد شده در جهان عرب مبني بر حقوق هستهاي كشورهاي منطقه كه ازطريق ديپلماسي عمومي ايران تقويت شده، برنامه هستهاي را به امري مهم در افكار عمومي كشورهاي خليجفارس تبديل كرده است. با توجه به اين تحول، دولتهاي خليجفارس سعي دارند تا با حركت در مسير هستهاي شدن به كسب اعتبار و مشروعيت داخلي بيشتر كمك كنند. هرچند هستهاي شدن اين كشورها در روندي بلندمدت و مبتني بر واردات سوخت هستهاي از بازارهاي جهاني خواهد بود.
انگيزه ديگري كه ميتوان درخصوص سياست هستهاي جديد كشورهاي خليجفارس به آن اشاره كرد، تلاش مشترك اين كشورها با قدرتهاي غربي در جهت الگوي نويني از استفاده كشورها از انرژي هستهاي صلحآميز است كه با سياست و برنامه هستهاي ايران مغاير است. نكته اساسي در همكاريهاي هستهاي اين كشورها با آمريكا، فرانسه و آژانس، تعهد آنان به عدم تلاش براي دستيابي به چرخه كامل سوخت هستهاي و اتكاء به بازارهاي جهاني براي واردات سوخت هستهاي است. اين سياست هستهاي كشورهاي خليجفارس در حالي است كه ايران بر داشتن چرخه كامل سوخت هستهاي و غنيسازي اورانيوم در داخل كشور تأكيد ميكند و صلحآميز بودن برنامه هستهاي خود را به رعايت مقررات و پروتكلهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي و نظارت آن محول ميكند.
درواقع هدف از اين سياست انتقال اين پيام به ايران و جامعه بينالملل است كه استفاده صلحآميز و غيرنظامي از انرژي هستهاي در منطقه، به شيوه ديگري غير از غنيسازي اورانيوم در داخل، يعني واردات سوخت هستهاي امكانپذير است و اين مسئله است كه تضمينهاي لازم براي عدم انحراف به سوي برنامه هستهاي نظامي را فراهم ميسازد. اين امر ميتواند زمينههاي اقدامات سياسي و تبليغاتي عليه ايران در عرصه جهاني و در نتيجه اعمال فشارهاي بيشتر بر آن در جهت توقف غنيسازي اورانيوم را در داخل افزايش دهد.
به نظر ميرسد كه كشورهاي شوراي همكاري خليجفارس با سياست هستهاي اخير خود در پي انتقال پيامهاي ديگري نيز به ايران و جامعه بينالمللي هستند: اول اينكه تداوم برنامه هستهاي كنوني ايران ميتواند به واكنش ساير كشورهاي منطقهاي و ايجاد مسابقه تسليحاتي هستهاي در خاورميانه و به ويژه خليجفارس منجر شود؛ دوم اينكه كشورهاي شوراي همكاري داراي سياست يكپارچه و منسجمي در قبال برنامه هستهاي ايران هستند كه در قالب تصميمات مشترك بروز پيدا ميكند و سوم اينكه درصورتي كه سازمانها و بازيگران بينالمللي قادر به ايفاي نقش مؤثر در جهت جلوگيري از پيشرفت برنامه هستهاي ايران نباشند، اين كشورها از آمادگي لازم براي اتخاذ رويكرد فعالانهتر در مقابل ايران برخوردارند.
پيشنهادهاي هستهاي شوراي همكاري خليجفارس
شوراي همكاري خليجفارس در راستاي رويكرد فعالانه جديد خود براي تأثيرگذاري بيشتر بر حل و فصل مسئله هستهاي ايران، دو پيشنهاد را ارائه كرد كه شامل منطقه عاري از تسليحات كشتارجمعي (WMDFZ) در خليجفارس و ايجاد كنسرسيوم غنيسازي بينالمللي خاورميانه بود. ايده ايجاد منطقه عاري از تسليحات هستهاي يا تسليحات كشتارجمعي در خاورميانه، مفهوم جديدي نيست. در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل در دسامبر سال 1974، طرح مشترك ايران و مصر كه خواستار اعلام خاورميانه به عنوان منطقه عاري از تسليحات هستهاي بود، به موفقيت نرسيد. در دسامبر 2005، دبيركل شوراي همكاري خليجفارس براي نخستين بار ابتكار خليجفارس بهعنوان منطقه عاري از تسليحات كشتارجمعي را اعلام كرد.(9)
ايده منطقه عاري از تسليحات كشتارجمعي درخليجفارس، از منظر ارائهدهندگان آن براساس اصل پيشرفت از رويكرد زيرمنطقهاي به رويكرد منطقهاي قرار دارد. ايده اصلي اين است كه در حالي كه رژيم امنيتي جامع در خاورميانه در يك مرحله غيرقابل دسترسي به نظر ميرسد، ترتيبات منطقهاي گام به گام ميتواند در منطقه ژئوپوليتيك خليجفارس ايجاد شود. اين ترتيبات در مرحله اول بين شش كشور شوراي همكاري خليجفارس، يمن، عراق و ايران خواهد بود و در مرحله بعد ساير دولتهاي خاورميانه را نيز دربرخواهد گرفت. موضع اوليه تمام كشورهاي منطقه در قبال اين پيشنهاد مثبت بود. دولتهاي شوراي همكاري به طور كلي از اين طرح حمايت كردند و كويت و امارات متحده عربي با حمايت ويژه، آن را به عنوان بخشي از نظام امنيتي جديد خواندند كه از امنيت و ثبات منطقهاي حمايت ميكند. موضع مقامات عراق نيز درطول مذاكرات سال 2006 درخصوص اين پيشنهاد مثبت بود. مقامات ايران از ايجاد منطقهاي عاري از تسليحات كشتارجمعي در خليج فارس حمايت كردند به شرط اينكه اهميت استراتژيك منطقه عاري از تسليحات كشتار جمعي، خاورميانه را تضعيف نكند. با اين همه ايران پذيرش اين طرح را به خلعسلاح هستهاي اسرائيل و خروج نيروهاي آمريكايي از خليجفارس مشروط كرده است.(10)
پيشنهاد دوم شوراي همكاري خليجفارس، يعني ايجاد كنسرسيوم غنيسازي مشترك براي خاورميانه، از سوي سعود الفيصل، وزير خارجه عربستان سعودي در اكتبر سال 2007 ارائه شد. اين پيشنهاد از تمام كشورهاي علاقهمند به تكنولوژي هستهاي در منطقه ازجمله ايران درخواست ميكرد تا در تأسيس يك كنسرسيوم بينالمللي غنيسازي اورانيوم براي كشورهاي خاورميانه مشاركت كنند. اين كنسرسيوم بايد در يك كشور بيطرف خارج از منطقه ايجاد ميشد.
هدف اين طرح تأسيس يك مركز غنيسازي و پردازش مشترك براي فراهم كردن سوخت هستهاي رآكتورهاي غيرنظامي در منطقه خاورميانه بود. براساس اين طرح تمام كشورهاي منطقه ميتوانند از امنيت برخورداري از سوخت هستهاي براي تمام نيروگاههاي اعضاي كنسرسيوم برخوردار باشند، اما آنها نميتوانند به تكنولوژي غنيسازي دست پيدا كنند. هدف طرح ايجاد كنسرسيوم چندمليتي منطقهاي، تحت كنترل و نظارت جامعه بينالمللي، حمايت از دولتهاي داراي قصد توسعه برنامه هستهاي عنوان شد. ايران اجراي اين طرح را به شرط عدم جلوگيري از فعاليتهاي غنيسازي درون كشور، مورد استقبال قرار داد.(11)
هر دو پيشنهاد مذكور در جهت تغيير سياست هستهاي كنوني ايران ارائه شد كه بر غنيسازي كامل اورانيوم در داخل كشور، با نظارت كامل آژانس بينالمللي انرژي اتمي، تأكيد دارد. طرح ايجاد خاورميانه عاري از تسليحات كشتارجمعي، با توجه به وجود تسليحات هستهاي در اسرائيل، در شرايط كنوني امري غيرممكن به نظر ميرسد و دولتهاي خليجفارس نيز از اين مسئله آگاهي دارند. بر اين اساس، اين دولتها با پيشنهاد ايجاد منطقه عاري از تسليحات كشتارجمعي در خليجفارس كه اسرائيل را شامل نخواهد شد، سعي در ايجاد چارچوبي براي كنترل منطقهاي برنامه هستهاي ايران دارند. اما ايران امنيت منطقه خليجفارس را با امنيت تمامي خاورميانه و بهويژه سياستهاي اسرائيل و همچنين حضور و مداخله نيروهاي آمريكايي در منطقه مرتبط ميداند و بر اين اساس به پيامدهاي پايدار اينگونه طرحها باور ندارد.
طرح ايجاد كنسرسيوم غنيسازي چندمليتي در خاورميانه نيز داراي محورهايي است كه درنهايت باعث تضعيف سياست هستهاي كنوني ايران، يعني غنيسازي در داخل كشور، ميشود و ضمن وابسته ساختن آن به واردات سوخت هستهاي، آن را از منظر تكنولوژي و جايگاه هستهاي در شرايطي مساوي با ساير كشورهاي خليجفارس قرار ميدهد. اين طرح در صورتي ميتواند در چارچوب سياست هستهاي كنوني ايران موفقيتآميز باشد كه بر غنيسازي در منطقه مبتني باشد و مانع از توسعه تكنولوژي هستهاي بومي نشود. اما با توجه به اينكه هدف اصلي طرح بيش از آنكه بر توسعه توانايي هستهاي كشورهاي خليجفارسي مبتني باشد، توقف پيشرفت هستهاي ايران را مدنظر دارد، تغييرات اساسي در آن با دشواري روبهرو شد.
نتيجهگيري
برجسته شدن برنامه هستهاي ايران از سالهاي 2003 ـ 2002 و واكنشهاي كشورهاي خليجفارس به اين برنامه درقالبهاي مختلف، مؤلفه جديدي را وارد محيط امنيتي منطقهاي نموده است. با توجه به تداوم برنامه هستهاي ايران و سياست هستهاي جديد كشورهاي خليجفارس مبنيبر آغاز برنامههاي هستهاي به صورت مشترك در قالب شوراي همكاري خليجفارس و جداگانه، مسئله هستهاي به يكي از جديدترين و مهمترين مؤلفههاي روابط و امنيت منطقهاي در خليجفارس تبديل شده است.
رژيمهاي خليجفارس در حال تعقيب راهبردي چندسطحي هستند كه ازيكسو هدف آن جلوگيري از گسترش خصومتها و تنشها با ايران و عدم استفاده از گزينه نظامي در قبال اين كشور است و از سويي ديگر بر اتكاء همزمان به سازمانها و بازيگران بينالمللي و تلاشهاي منطقهاي در جهت اعمال فشار بيشتر بر ايران و توقف برنامه هستهاي آن تأكيد دارد.
پينوشتها:
1. Emile El-Hokayem, The Arab Gulf States in the Shadow of the Iranian Nuclear Challenge, Stimson Center, May 26, 2006, p. 4.
2. محمدعلي امامي، تأثير برنامههاي هستهاي ايران بر كشورهاي عرب حوزه خليجفارس، فصلنامه سياست خارجي، سال نوزدهم، شماره 3 و 4، پاييز و زمستان 1384،
صص 587 و 588.
3. Emile El-Hokayem, op.cit., pp. 6,7.
4. Emile El-Hokayem, op.cit., p. 4.
5. Nicole Stracke, Nuclear Non-Proliferation form a Gulf Perspective, Friedrich Ebert Stiftung, April 2008, p. 3.
6. Ibid, p. 4.
7. Nicole Stracke, Nuclear Development in the Gulf: A Strategic or Economic Necessity? In Nuclearization of the Gulf, Gulf research Center, December 2007, p. 4.
8. Ibid, p. 5.
9. The Declaration of the Gulf WMDFZ initiative by the GCC Strategy General, December 2007, http://www.grc.ae/.
10. Nicole Strake, Non-Proliferation from a Gulf Perspective, op.cit., pp. 4,5.
11. Ibid
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. Small Quantity Protocol
يکشنبه 29 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]
-
گوناگون
پربازدیدترینها