واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شعر عاشورايي از منظري ديگر
بايد از كربلا و حسين(ع) بياموزيم كه كربلا را نه با زردي اشك و آه و دريغ، بلكه با سترگي و سرخي تيغ به تصوير بكشيم، چنانكه شاعر فرهيخته عاشورايي هم روزگار ما «موسوي گرمارودي» در منظومه بلند عاشورايي «خط خون» به روايت نشسته است:
شمشيري كه به گلوي تو آمد
هرچيز و همه چيز را در كائنات
به دو پاره كرد:
هرچه در سوي تو، حسيني شد
و ديگر سو: يزيدي.
اينك هر چيز
يا سرخ است
يا حسيني نيست!
3
شعر عاشورايي گنجينه و ميراث گرانقدري است كه از حضرت اباعبدالله(ع) و يارانش به ما رسيده است. در واقع نقطه اولين شعر عاشورايي در محرم 61 هـ .ق و در كربلا بسته شده است. اگر ما رجزهاي حماسي امام حسين(ع) و يارانش را به هنگام رفتن به ميدان كارزار بررسي كنيم، به خوبي در خواهيم يافت كه اولين سنگ بناي شعر عاشورايي در كربلا گذاشته شده است. امروز نيز شاعران آييني براي سرودن شعرهاي اصيل عاشورايي بايد اين رجزها را سرمشق خود قرار دهند، تا در اين عرصه از افتادن در دامچالههاي افراط و تفريط مصون بمانند.
بسياري از رجزهايي كه امام حسين(ع) و ياران با وفايش در كربلا ـ به خصوص در ظهر عاشورا ـ به هنگام رفتن به ميدان كارزار، خطاب به دشمن سفاك بر زبان جاري ميسازند، از نظر فصاحت و بلاغت و كاربرد صنايع ادبي، در زمره فاخرترين اشعار حماسي به شمار ميآيند. براي مثال وقتي حضرت ابوالفضل(ع) در ظهر عاشورا مورد حمله لشكر يزيد قرار ميگيرد و دو تن از سپاهيان كفر دست راست او را قطع ميكنند، قمر بنيهاشم بيهيچ خوفي با شجاعت اين رجز حماسي را فرياد ميكند:
والله ان قطعتم يميني اني احامي ابدا عن ديني
يعني: «قسم به خداوند، اگر چه دست راستم را قطع كرديد، ولي تا زنده هستم از دين و مرام امامم حمايت خواهم نمود.» روح حماسياي كه در كالبد اين كلمات دميده شده است، بياختيار هر انسان آزادهاي را تحت تاثير خود قرار ميدهد و انسان را به ستايش شخصيت والاي حضرت عباس(ع) وا ميدارد.
تامل و تعمق در معاني رجزهايي از اين دست، حجت را بر ما تمام ميكند كه ياران حضرت اباعبدالله(ع) با چنگ زدن به «عروةالوثقي» قرآن و لبيك اجابت گفتن به نداي «هل من ناصر ينصرني» امام زمان خويش، همچون پولادهاي آبديده، براي دفاع از آرمان مقدس خويش، آماده به جان خريدن هرگونه سختي و مصيبتي بودهاند و حتي براي يك لحظه تن به تسليم و مذلت ندادهاند، چرا كه نيك ميدانستند كه:
مقام عشق ميسر نميشود بيرنج
بلي به حكم بلا بستهاند عهد الست
در يك نگاه كلي، روح حاكم بر همه اين شعارها، ملهم و متاثر از اين كلام عزتمدار حضرت اباعبدالله(ع) است كه فرمود:
«اگر دين محمد(ص) جز با خون من پايدار نميگردد، پس اي شمشيرها بر من فرود آييد.»
از همين رو وقتي دشمن دست راست علمدار رشيد كربلا را قطع ميكند، عباس(ع) با عزمي جزمتر شمشير را به دست چپ ميگيرد و دلاورانه بر صفوف دشمن ميتازد و بار ديگر بانگ برميآورد كه:
يــا نتفس لا تختشي من الكفـار
واشبري برحمهًْ الجبار
مــع النــبي الـسيد الــمختــار
قد قطعوا يبغيهم يسار
يعني: اي نفس! از دشمنان كافر هراس به خود راه مده و بشارت حق بر تو باد كه دست چپ تو را نيز قطع كردند.
تامل در معاني بلند اين رجزهاي حماسي، ما را به اين حقيقت روشن رهنمون ميسازد كه ياران امام حسين(ع) به مغز «يقين» دست يافته بودند كه بيهيچ خوف و بيمي در راه ايثار جان، از يكديگر سبقت ميگرفتند و شهادت در راه دوست را سعادت ميدانستند. از همينرو در قاموس آنان واژههايي همچون: ترس، ترديد، سازش و تسليم جايي نداشت. آنان با چشم جان، سرنوشت خود را پس از شهادت، شهود ميكردند و بشارت رستگاري فرشتگان رحمت را با گوش جان ميشنيدند:
ز ملك تا ملكوتش حجاب بر دارند
هر آن كه خدمت جام جهاننما بكند
جمعه 27 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]