واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: سلطه پذيرى از ديدگاه قرآن
مصطفي حقيقي
درمقاله حاضر نويسنده بااشاره به عوامل سلطه پذيري يك شخص يا يك ملت، ضمن بررسي انواع آن، ديدگاه قرآن را دراين باره بيان مي كند و راههاي مبارزه با سلطه گران ستمگر و جبار را تشريح مي نمايد كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
عوامل سلطه پذيري
آيات قرآني خاستگاه سلطه پذيري را در بينش و نگرش شخص و يا جامعه مي داند و براين تحليل تاكيد مي كند كه نوع نگاه آدمي به موقعيت خود و خدا و شيوه برآورد خواسته ها و نيازهاي طبيعي و يا فزون خواهي موجب مي شود كه اسير سلطه شود، زيرا سلطه به معناي رابطه نابرابر دو شخص يا گروه يا دولت است كه سلطه گر با اعمال قدرت مي كوشد تا اعمال اراده ديگري را محدود سازد و او را درمحدوده مرزهاي مشخصي قرار دهد.
شخص و يا جامعه اي كه گرفتار هرنوع سلطه قانوني و يا غيرقانوني مي شود بخاطر هدف و انگيزه مشخصي اين اقدام سلطه گر را مي پذيرد.
قرآن براي سلطه پذيري دوعلت را معرفي مي كند؛ عامل نخست به وضعيت و موقعيت سلطه گر بازمي گردد، زيرا سلطه گر به عللي چون تكبر و غرور و يا زياده خواهي و يا برتري طبيعي و يا اكتسابي از نظر بينشي و يا نگرشي در مقامي قرارمي گيرد كه سلطه خويش را حق و يا درست مي يابد و مي كوشد تا با اعمال قدرت و محدودسازي سلطه شونده، به منافع شخصي و يا جمعي دست يابد.
عامل دوم مرتبط با سلطه پذير است. در سلطه پذير زاويه ديد و بينش و نگرش خاص او موجب مي شود تا خود را يا كمتر ازسلطه گر بداند و يا اين كه براي دستيابي به منافع برتر و فزون خواهي به سلطه تن دهد.
به طور طبيعي مردان از زنان برتري دارند همين برتري موجب مي شود تا زنان سلطه مردان را قانوني دانسته و به آن تن دهند.
البته قرآن بيان مي كند كه سلطه طبيعي مردان بر زنان هرچند كه اعمال قدرت وسلطه را قانوني مي كند ولي اين سلطه نمي بايست درمسير باطل قرارگيرد و زنان بايد سود و بهره اي از اين سلطه داشته باشند. زنان براي تامين امنيت و آرامش و آسايش خويش، سلطه مردان را مي پذيرند. از اين رو خداوند در آيه 34 سوره نساء دستيابي زنان به آسايش را يكي از علل و عوامل سلطه پذيري آنان برمي شمارد و مي فرمايد كه زنان با توجه به تامين آسايش و آرامش و تغذيه و ديگر لوازم ضروري زندگي بايد سلطه مردان را بپذيرد. البته اين امري طبيعي است كه خداوند تنها آن را به امضاي شريعت رسانيده است؛ زيرا فطرت آدمي حكم مي كند كه دربرابر دستيابي به نيازهايي، سلطه ديگري را بپذيرد.
برهمين اساس انسان تن به سلطه دولت و قدرت مشروع مي دهد؛ زيرا مي داند كه اطاعت و پذيرش سلطه قانوني دولت كه از آن به اقتدار ياد مي كنند، موجب مي شود تا جامعه از فوايد مهمتر و منافع بزرگتر و پرسودتري چون امنيت و آرامش و آسايش ملي بهره مند شود.
چنانكه گفته شد سلطه پذيري مي تواند مثبت و سازنده و يا منفي و زيانبار باشد، زيرا آدمي براي دستيابي به منافع برتر و يا تامين بخشي از ضروريات زندگي چون امنيت و آرامش و آسايش تن به سلطه قانون و يا ديگري مي دهد كه پاسخ گوي بخشي از نيازهاي اوست.
اما گاه سلطه پذيري همانند سلطه گري، غيرقانوني و باطل مي شود. در اين صورت سلطه گري و يا سلطه پذيري كه از حد و اندازه خود تجاوزكرده و به شكل جباريت و عصيان و تمرد ظهور و بروز كند. دراين حالت هم سلطه گري و هم سلطه پذيري امري مردود و گناهي نابخشودني است و شخص مي بايست در دنيا و آخرت پاسخ گوي اين گونه رفتار و اعمال و انديشه هايش باشد.
ريشه سلطه پذيري
چنان كه گفته شد سلطه پذيري ريشه در نوع نگاه آدمي به هستي و موقعيت خود و خدا و ديگري دارد؛ به اين معنا كه شخص گاهي خود را كمتر از آن چه هست مي يابد و يا بيش از اندازه براي خود نيازهاي غيرضروري تعريف مي كند و فزون خواه است و يا اين كه نقش خداوند را درهستي و برآورد نيازهاي خويش ناديده مي گيرد و يا اين كه به ديگري بيش از اندازه بها مي دهد و برتري او را فوق هرگونه برتري و قدرتي بشمار مي آورد. اين گونه است كه هريك از اين مسائل و تحليل هاي شخص و رفتار و نگرش وي موجب مي شود تا نه تنها تن به سلطه مشروع دهد بلكه به سلطه جباران و ستمگران نيز پاسخ مثبت دهد.
در جهان امروز بسياري از رفتارها و نگرش هاي مردم موجب شده تا سلطه گران بر جوامع چيره شوند. خداوند، فساد و تباهي دروني جوامع را عامل مهمي براي تسلط دشمنان و جباران و ستمگران برمي شمارد و بيان مي كند كه اين گونه رفتار موجب مي شود تا به حكم سنت و قانون الهي، دشمنان بر جان و مال و مردم و جامعه حاكم شوند.
دوري از خداوند و قوانين و آموزه هاي وحياني عاملي مهم در سطه پذيري انسانهايي است كه اين را آيات چندي بيان كرده اند.
برخي از مردم و يا جوامع در راستاي دستيابي به اموري غيرمشروع گرفتار سلطه گران مي شوند. سلطه گران براي به بندكشيدن جوامع، گروهي را اغفال مي كنند و به آنان منافعي بيش از اندازه مي رسانند و اين گونه مي شود كه آنان به عنوان ابزارهاي سلطه گران در جوامع نقش بازي مي كنند.
منافقان در هر جامعه كساني هستند كه به حد و حدود خويش راضي نيستند و در انديشه فزون خواهي و ثروت نامشروع تن به هر كاري مي دهند. آنان به عنوان دوستان دشمنان و سلطه گران وارد ميدان مي شوند و با رشوه و پول هاي غارت شده از ملت خويش با همكاري دشمنان دولت و ملت خود، سلطه جباران را بر جامعه هموار مي سازند.
راه هاي مبارزه با سلطه گران
قرآن براي رهايي از سلطه گري سلطه جويان جبار و ستمگر به سه اصل اساسي اشاره مي كند كه در اين جا بدان ها پرداخته مي شود.
از آن جايي كه عامل مهم سلطه پذيري انسان ها نوع بينش و نگرش آنان به خود و هستي و خدا و موقعيت دگري است، خداوند از مردم مي خواهد كه به سوي خدا بازگردند و با شناخت درست حقايق به گونه اي ديگر به زندگي بنگرند.
از حقوق خويش دست بر نداشته و يا زياده روي نكنند و در پي فزون خواهي نروند. با بازگشت به خدا و آموزه ها و قوانين الهي مي توانند بينش و نگرش خويش را بازسازي كنند. اگر بينش و نگرش مردم به درستي بازسازي شود خروج از دايره قانون و سلطه مشروع معنا و مفهومي نمي يابد و اين گونه است كه شخص و جامعه مي تواند اميد به رهايي از سلطه دشمنان داشته باشد.
اصل دوم براي رهايي از سلطه، جهاد و مبارزه با سلطه گران است. مردم اگر به سلطه دشمنان تن دهند، جباران و ستمگران هر روز بر خواسته ها و فشارهاي خود مي افزايند و برنامه اي براي حضور سلطه گرانه بلندمدت خويش مي نويسند و به اجرا مي گذارند.
جهاد به معناي مبارزه قانوني با هرگونه سلطه نفس و يا شيطاني و انساني است كه اگر در آن باره كوتاهي شود جامعه محكوم به شكست و نابودي و تباهي و خواري و ذلت خواهد شد. خداوند مبارزه با عوامل سلطه و سلطه گري و سلطه گران را در آيات بسيار مورد تأكيد قرار داده و از مردم مي خواهد كه به مبارزه با آن بپردازند و تن به ذلت و خواري سلطه مستكبران و ظالمان ندهند كه خود گناهي نابخشودني است.
اگر شخص و يا جامعه نتواند با سلطه گران ستمگر، مبارزه و جهاد كند مي بايست اقدام به هجرت و دوري از وطن كند تا هرگز تحت سلطه ستمگران نماند.
اكنون بر ملت عراق و افغانستان و فلسطين است كه با بازگشت به خدا و جهاد با سلطه گران به حق بازگردند و راه سعادت و خوشبختي را بر خود هموار سازند.
هرگونه سلطه پذيري تحت عنوان پيمان امنيتي و يا حمايتي، افزون بر اين كه در حكم يك گناه نابخشودني است كه در نفي سبيل بدان اشاره شده، به معناي پذيرش دايمي سلطه و باور به اين انديشه نيز مي باشد كه فراتر از خداوند كساني ديگر جهان را مديريت مي كنند.
پذيرش سلطه دشمنان و ستمگران به هر شكلي جايز نيست، زيرا در حكم ولايت آنان مي باشد. از نظر قرآن هرگونه پذيرش كافران و سلطه گران متجاوز جايز نيست و بلكه گناه و حتي از نظر قانوني جرم است.
اكنون تنها راه براي مسلمانان چيزي جز جهاد و مبارزه با آنان نيست. از اين رو هر ملت و قومي كه در جست وجوي عزت و كرامت و شرافت و استقلال است مي بايست دست به سلاح برد و بر ضد دشمنان جهاد كند.
جمعه 27 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]