تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817183481
نويسندهك آيت اله جوادي آمليوارث حقيقي سيدالشهدا (ع)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسندهك آيت اله جوادي آمليوارث حقيقي سيدالشهدا (ع)
خبرگزاري فارس: صدها عالم ديني آمدند در حوزهها، همينها را خواندند، خوب ما همهمان رفتيم، خوانديم، ياد گرفتيم اين حرفها را! سيدالشهداء كي بود، چي كار كرد، براي چي جنگ كرد، اينها علم الدراسه است! اما امام راحل علم الوراثه داشت! اين را از سيدالشهداء ارث برد.
وارث حقيقي حضرت سيدالشهداء (ع)
شما ميبينيد صدها عالم ديني آمدند در حوزهها، همينها را خواندند، خوب ما همهمان رفتيم، خوانديم، ياد گرفتيم اين حرفها را! سيدالشهداء كي بود، چي كار كرد، براي چي جنگ كرد، اينها علم الدراسه است! اما امام راحل علم الوراثه داشت! اين را از سيدالشهداء ارث برد.
شما از هر عالمي سؤال بكنيد حالات سيدالشهداء را خوب براي ما تشريح ميكند، تحليل هم ميكند. اما وقتي كه ميگويد بيايد ميدان، ميگويد: ببخشيد! اما وقتي نوبت به امام رسيد، گفتند: تبعيد، گفت: بسيار خوب! زندان، بسيار خوب! آوارگي، بسيار خوب! شنيدن تهمت و فحش، بسيار خوب! هيچ فحشي نبود كه در قاموس اين پهلوي باشد و به امام نگفته باشد در شب نامهها!
خوب به خيلي از علماء كه چهار تا فحش بدهي، ميگويد: به من چه؟! به خيلي افراد كه چهار تا فحش بدهند، چهار تا تهمت بزنند، اين ميبرد، فاصله ميگيرد، ميگويد: به من چه؟! "اين رخش بايد تا تن رستم كشد". مگر هر اسبي ميتواند رستم ببرد؟ چه شب نامههايي پخش ميكردند! به اين پسر پيغمبر چهها كه نگفتند. كافر گفتند، يهودي گفتند، ارمني گفتند، زرتشت گفتند، همين دستگاه پهلوي! مزدور گفتند، جاسوس گفتند!
اين را يك آدم درس خوانده تحمل نميكند. كسي كه عالم به علم الدراسه است، تحمل نميكند، ميگويد: به من چه؟! من آبرويم را بدهم براي چي؟ اما آن كه علم الوراثه دارد، ارث ميبرد از سيدالشهداء اينچنين است. (سخنراني به مناسبت سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 76)
پروانهاي بر گرد شمع قرآن و عترت
شما بنگريد امام وقتي دست به قلم ميكند، از همين چهار ديواري كعبه قرآن و عترت بيرون نميرود. يا آنجا كه از بالا حرف ميزند، ميشود تفسير. يا آنجا كه از پائين بالا ميرود به تعبير استادشان كه دعا قرآن صاعد است، شرح دعاي سحر مينويسند. در همين محدوده سخن ميگويند و قلم ميزنند.
رمز پيروزي؛ پايمردي در راه خدا
امام راحل؛ شما ميبينيد يك وقتي گفتند: كودتاي نظامي ميكنيم يا حكومت نظامي ميكنيم، اين كه ننشست فكر بكند با كارشناسان كه! گفت: بريزيد بيرون! بعد همه هم آمدند بيرون، ديدند اين حرف درست است. اين انسان به جائي ميرسد كه بالاخره "كنت لسانه الذي يتكلم به" ميشود. بعد از اينكه داغ حاج آقا مصطفي را ديده، مسافرت ديده؛ هيچ اهانتي نبود كه به اين وجود پر بركت نشود! متحجران يك تكفير، آن سياست بازان تفسيق؛ چيزي نبود كه به نام ايشان در شب نامه و روزنامه ننويسند و نبود ايشان تحمل نكند! بعد از همه اين داغها، اين شم سياسي باز شد، فرمود: من تو دهن اين دولت ميزنم!
اين چنين نبود كه حالا بنشيند با كارشناسان فكر بكند، مشورت بكند! انسان به جائي ميرسد كه كنت لسانه الذي يتكلم به. فرمود: بريزيد بيرون! همه داخل و خارج نشستند، جريان حكومت نظامي را طراحي كردند؛ اين بدون مطالعه، يك جا سخن حق ميگويد! (سخنراني در كنگره انديشههاي اخلاقي عرفاني امام؛ خرداد 82)
ميراثدار سلسله الذهب
وجود مبارك امام رضا (ع) همان طوري كه سلسله الذهب دارد، بين خود تا خدا از طلا چيد و گفت: حدثني أبي، عن أبيه، عن أبيه، عن أبيه تا رسيد به وجود مبارك پيغمبر. از جبرئيل. از ميكائيل، از اسرافيل، از همه اينها تا به ذات أقدس اله رسيد. اين سلسله الذهب شد از آن طرف؛ بعد از وجود مبارك امام رضا، علماء، فقها، مراجع بزرگوار اين سلسله الذهب را حفظ كردند تا سلسله جنبان سلسله الذهب، شده امام خميني (ره).
دشمن بايد بداند امام آدم كوچكي نيست. او توانست خلاء مرحوم آيت الله حائري را پر كند. او توانست اين حلقهها و سلسله الذهب را برساند تا به شاگردان امام رضا (ع).
بنابراين امام راحل جزء سلسله جنبان اين سلسله الذهب است كه ميراث پر افتخار ذهبي امام رضا سلام الله عليه است. به معدن عصمت و وحي ميرسد، از آنجا به وسيله آباء گرامي و كرام آن حضرت به ذات مقدس پيغمبر ميرسد، از آنجا به ذات أقدس اله ختم ميشود. (نماز جمعه قم؛ دي 81)
حرف جهادي همراه با عمل جهادي
بنده در همان بحبوحه قيام ايشان رفتم خدمت يكي از مراجع كه از اساتيد من هم بودند. ديدم بحار مرحوم علامه مجلسي را باز كردهاند و مشغول مطالعه بحث تقيه هستند. او گرچه ممكن بود بحثي از جهاد و مبارزه و فداكاري مطرح كند، ولي حرف جهاد را ميزد و فكر تقيه در ذهنش بود. اما امام حرف جهاد را ميزد، فكر جهاد را ميكرد، و قلبش براي جهاد ميتپيد. اين خصوصيت را داشت. اين هنر است. ديدن نار تمثيل است كه مولانا گفته است، تعيين كه نيست؛ خود هنر دان ديدن مرگ عيان، خود هنر دان ديدن بهشت عيان، خود هنر دان ديدن جهنم عيان، خود هنر دان ديدن غيب عيان. و امام رضوان الله تعالي عليه در بخشي از معارف اسلامي جزء يؤمنون بالغيب نبود، جزء يؤمنون بالشهاده بود. اغلب ما عاقلانه سخن ميگوئيم و وهامانه كار ميكنيم. الان اگر يك مرده را در يك اتاق تاريك بگذارند و به كسي بگويند: شب پيش او بخواب، برهان عقلي خوب اقامه ميكند، در آن زمينه ممكن است مقالهاي بنويسد كه مرده، مرده است و ديگر كاري با آدم ندارد. استدلال كه ميكند، ميبيند بله همراه است، اما اگر بگوئيد: خوب حالا شب پيشش بخواب، ميترسد. اين توهمانه عمل كردن و عاقلانه سخن گفتن داب خيلي از ماهاست. اما امام عاقلانه عمل ميكرد و عقلي كه ذات اقدس اله به او داده بوده به حول و قوه عقل الهي، كان يقوم و يقعد، نه مثل ما كه با عقل حرف ميزنيم. اما في الوهم اقوم و اقعد ميگوئيم؛ چون او يمعزل عن تقيه الموت بود، هراسي نداشت. ايشان وقتي هراس نداشته باشد، شرح صدر دارد؛ چون انساني كه ميترسد، غمگين ميشود. (در جمع برگزاركنندگان كنگره انديشههاي اخلاقي عرفاني امام؛ بهار 82)
پيشرو در مبارزه
فرق امام راحل (رض) با علماي ديگر اين بود كه آنها ميگفتند: مردم! قيام كنيد، حركت كنيد، بشوريد، بشوئيد، برويد. جامعه نه ديروز حرف چنين عالمي را گوش داد، نه امروز گوش ميدهد. مردم حرف كسي را كه نشسته است و فرمان ميدهد، گوش نميدهند.
امام راحل (رض) نفرمود: مردم! برويد. بلكه فرمود: من رفتم، شما هم بيائيد. فرق او و ديگران اين بود كه آنها ميگفتند: بر شما واجب است كه مبارزه كنيد؛ يعني آنها "محرك سايق" بوده و از پشت سر سوق ميدادند. ميگفتند: مردم! برويد. مردم نيز گوش نميدادند.
اما امام امت جلو افتاد، ساليان متمادي اهانت و فحش شنيد، تبعيد و زندان و سختي را تحمل كرد، مقدار زيادي از راه را به تنهائي طي كرد، آنگاه فرياد برآورد، فرمود: مردم! من رفتم، شما هم بيائيد، مردم نيز گفتند: "لبيك! يا امام" و به دنبال او حركت كرده و رفتند.
هر وقت عالماني داشتيم كه "محرك قيادي" بودند، موفق بودند و هرگاه عالماني داشتيم كه "محرك سياقي" بودند، كسي به حرف آنها گوش نميداد. (كتاب بنيان مرصوص امام خميني(ره))
معماري بر اسلوب هندسه اسلام
حضرت امام خميني (قدس سره) نه تنها "مهندس اسلام" بود، بلكه "معمار اسلام" نيز محسوب ميشد. ايشان نه تنها فهميد كه دين درباره مسائل متنوع فردي و اجتماعي و نيز درباره شئون گوناگون مطالب اجتماعي چه ميگويد و آنها را به صفحه كتاب آورد؛ علاوه بر آن كوشيد تا دين را از صفحه كتاب بيرون آورد و در صحنه جامعه پياده كند. او معماري بود كه بر اسلوب هندسه اسلام شناسي، ساختمان عظيمي را پيافكني كرد و بالا آورد و آن را چون "بنيان مرصوص" ساخت. (كتاب ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت)
دست امام، تنها دست بوسيدني
ما معمولا دست كسي را نميبوسيديم! يا زهد، يا دستورات ديگر، ما شيخ و زاهد كمتر شناسيم. يا جام باده، يا قصه كوتاه! يادمان نيست كه دست كسي را بوسيده باشيم، اما با يك ايماني دست اين بزرگوار را ميبوسيديم؛ آن دستي كه ميگويد: من تو دهن اين دولت را ميزنم، آن دست بوسيدن دارد! (سخنراني در كنگره انديشههاي اخلاقي عرفاني امام؛ خرداد 82)
مرگ در قاموس امام(ره) جايي نداشت
خصوصيت بارز امام رضوان الله تعالي عليه اين بود كه از مرگ نميترسيد؛ چون مرگ ارادي را تجربه كرده بود. وقتي مرگ ارادي را تجربه كرده باشي، وقتي كه ترس از مرگ نباشد، انسان چيزي كم نميآورد و بقيه مسائل براي او حل است. از اين رو در مورد تبعيدشان بعد از واقعه 15 خرداد ميفرمودند: اينها ميترسيدند، من نميترسيدم. هم چنين در واقعه 25 شوال كه عوامل رژيم پهلوي بعضي از طلاب را مجروح كردند و بعضي را به شهادت رساندند و بسياري از آقايان ترسيدند و گفتند: وقت تقيه است و ساكت شدند امام فرداي آن روز در اعلاميهاي خطاب به رژيم فرمودند: شما روي مغول را سفيد كرديد! كسي كه از مرگ نترسد، چنين آثاري دارد: "العارف شجاع كيف لا و هو يمعزل عن تقيه الموت." و كسي از مرگ طبيعي نميترسد، كه بالاترش را تجربه كرده باشد، و آن مرگ ارادي است. انسان وقتي اميالش را اماته كند، متحرك بالهواء نباشد، متحرك بالهوس نباشد، متحرك بالميل نباشد، بلكه متحرك بالولايه باشد، از مرگ هراسي ندارد. وقتي كه از مرگ هراسي نداشت. چنين ميشود. در انجام وظيفه آن چه كه جلوي ديگران را ميگرفت و ميگيرد، همان ترس از مرگ است.
عينيت اجتماعي عرفان
امام رضوان الله تعالي عليه خصوصياتي داشت كه در ديگر عارفان كمتر بود. البته ديگر عارفان نيز خصوصياتي داشتند كه در امام فرصت ظهور و بروز پيدا نكرد. هر يك از عرفا مظهر اسمي از اسماءالله هستند. كاري كه ديگران كردهاند اين است كه كتابهاي مبسوطي در اين زمينه نوشتهاند، امام رضوان الله تعالي عليه فرصت اين كار را پيدا نكردند، اما نوشتههاي ديگران را از علم به عين و از گوش به آغوش آوردند؛ چيزي كه نهايت سعي و تلاش ديگران بود. (در جمع برگزاركنندگان كنگره انديشههاي اخلاقي عرفاني امام؛ بهار 82)
متمايز از عالمان عارف
امام راحل (رض) در ميان عالمان رباني، همچون ستاره فروزان و قدر اول ستارگان درخشان گنبد ميناست. او، در سلسله عارفان محقق جاي داشت و در عين حال، از همه آنان فاصله گرفت. آنان، در سير به سوي خدا و تقرب به او و بريدن از خلق؛ من الخلق الي الحق متوقف گشته بودند؛ ولي ايشان براي اصلاح زندگي انسان و حاكميت قانون خدا، به سير بالحق في الحق رسيد.
گفتهاند كه مرد باطني (عارف)، پس از آرامش و اطميناني كه در سير معنوي برايش حاصل ميشود، نميخواهد به زندگي اين جهان بازگردد و در آن هنگام كه به ضرورت باز ميگردد، بازگشت او براي همه بشريت سود چنداني ندارد؛ اما امام راحل (ره) كه وارث انبياء الهي بود، همانند آنان بازگشت و در جريان زمان وارد گرديد تا زمام تاريخ را به دست گيرد و جهان تازهاي از كمالات مطلوب را خلق كند و براي همگان مفيد باشد. (كتاب ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت)
ثابت قدم و هوشيار در مسير
امام راحل (رضوان الله تعالي عليه) نه تنها در نهان خود هدفي جز تحصيل حدود معطل و تحريك احكام راكد اسلام نداشت، بلكه كساني را به ياري ميطلبيد يا پيشنهاد مساعدت آنها را ميپذيرفت كه امام گونه بوده و مقصدي جز جذب جمال الهي نداشتند و هرگز فرد يا گروهي كه در براندازي نظام طغيان و سلطه يا راه اندازي نظام قسط و عدل، هوس مدارانه مبارزه ميكردند يا خودخواهانه ميانديشيدند به ياري طلب نميكرد و پيشنهاد شركت چنين كساني را در نهضت اسلامي طرد مينمود. اجازه نميداد قيام خالصانه مسلمين با حضور برخي افرادي كه انحراف فكري يا التقاط عقيدتي يا فساد اخلاقي دارند مشوب و آلوده گردد. (مقدمه كتاب بنيان مرصوص امام خميني(ره))
دين به مثابه ناموس
ما در شوراي عالي قضائي يك مسئوليتي داشتيم. به عرض امام رساندند كه بعضي از دستگاهها گاهي خلاف شرع انجام ميدهند. همه ماها را خواستند. از تك تك اين آقايان اقرار گرفتند و شهود هم شهادت دادند. وقتي من ديدم براي ايشان ثابت شد كه در فلان جا خلاف شرع پيدا شده، -خدايم شاهد است- ديدم صورت اين پسر پيغمبر سرخ شد، مثل اينكه به ناموس او تجاوز شده! او دين را ناموس ميدانست. اگر به كسي بگويند: به ناموس تو تعدي شده، تحمل ميكند؟ او تصميم ميگيرد، اما با صورت سرخ! ديدم مثل آتش شد. اين را مي گويند دين. (سخنراني در همايش امام خميني (ره) و قلمرو دين؛ خرداد85)
قهر و مهر ولائي، متوجه شرق و غرب
امام خميني گاهي "كاخ سفيد غرب" را مورد قهر ولائي خود قرار داده و ميگويد: "آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند" و زماني "كاخ كرملين شرق" را چون كوخ محروم نشين مورد تفقد ولائي قرار داده، و صدر هيئت رئيسه و ديگران را به دين اسلام دعوت ميكند تا از شراره الحاد برهند و به نور توحيد برسند. (مقدمه كتاب آواي توحيد)
عبور از بحرانها با خلوص و تقوا
اگر نبود نماز شب امام، نبود خلوص او، نبود توسل او، نبود ضجه و ناله او، نبود آن اربعين گيريهاي او، ما اين قدر در اين طوفانها محفوظ نميمانديم. هر روز ما در مملكت (سونامي) داريم. مگر سونامي اين است كه فقط بدن را رها كند؟ آنكه بتواند جان را منقلب كند، آن از هر سونامي بدتر است. اگر اين است، ما بايد خيلي مواظب خودمان باشيم. (سخنراني در همايش امام خميني(ره) و قلمرو دين؛ خرداد85)
محبت امام، شعبهاي از عشق الهي
الان چند سال است كه امام رحلت كرده، اينكه پياده چند فرسخ راه برويد تا حرم، اين همان عشق الهي است ديگر! چه طور كربلا را پياده ميروند؟ همان طور است ديگر! اينها براي نفت و گاز كه اين كار را نميكردند! اينها براي دين اين كار را ميكردند. براي حفظ دين بود. آن وقت اين امانت الهي الان به دست ما سپرده شده! حفاظت از دين باعث شد محبت امام در دلهاي شرق و غرب نفوذ كند. (سخنراني به مناسبت سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 76)
رهبر تمامي انقلابها
صدها رهبران ثوره و انقلاب؛ خواه در خاور دور و نزديك ،خواه در خاورميانه و خواه در باختر دور و نزديك، به عرصه هستي عرضه ميشوند، اما امام رحيل ما (قدس سره) امام همه آنهاست. زيرا اگر كسي كاري كند كه هم فكر امت بودن را در مردم و هم فكر امام بودن را در رهبران احياء كند، او مثل اعلاي والسابقون الاولون است و امام راحل (رض) اولين كسي بود كه در قرون اخير به اين مقام منيع بار يافت؛ طوبي له و حسن مآب. (كتاب بنيان مرصوص امام(ره))
توفيق دولت و ملت تنها در امتداد راه امام
وقتي نام و ياد امام ميماند كه مردم امامي فكر بكنند، نه اينكه حرف امام در لب باشد و فكر طاغوتيان در ذهن. دهه فجر ده روزه، كار صد ساله كرد. اگر گفتند: يك بيت از اين قصيده به از صد رساله بود، يك. و اگر گفتند: اين طفل يك شبه ره صد ساله ميرود، دو. چون اين مكتب، مكتبي است كه ليله القدر دارد، اين ليله القدر يك شبه، كار هشتاد ساله را ميكند. اين دهه فجر كار هشتاد ساله را كرد و به ثمر رسيد. و اين در صورتي است كه مردم امامي حرف بزنند و امامي فكر كنند و امامي عمل كنند.
و اگر خداي ناكرده امامي حرف بزند و ديگرگونه بينديشد، همين مردمي كه ممكن است يك شبه ره صد ساله بروند، يتيهون في الارض أربعين سنه (4) شده و سالها به مقصد نرسند. (سخنراني در كنگره انديشههاي اخلاقي عرفاني امام (ره)؛ خرداد 82)
فقدان امام
چون احدي كار امام راحل (قدس سره) را انجام نداد و ره آورد آن حضرت را به جهان بشريت ارائه نكرد؛ همان طوري كه حضرت اميرالمؤمنين عليه آلاف التحيه و الثناء بعد از ارتحال نبي اكرم (ص) به آن حضرت خطاب كرده و عرض نمود: اي رسول اكرم! با مرگ تو فضيلتي را از دست داديم كه با مرگ هيچ كس چنين ضايعهاي دامن گير امت اسلامي و جهان بشريت نميشد؛ لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت احد (1)، امت گرانقدر ايران اسلامي نيز به روح مطهر سليل نبي اكرم، امام راحل عرض ميكنند: "السلام عليك يابن رسول الله، لقد انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت احد من العلماء الربانيين".
و همان طوري كه حضرت اميرالمؤمنين سلام الله عليه بعد از ارتحال نبي اكرم (ص) مدتها در حال سوگ و ماتم بود، خضاب نكرده و فرمود: ما مصيبت زده هستيم؛ الخضاب زينه و نحن قوم في مصيبه (2)، و در حال دفن به نبي اكرم (ص) عرض كرد: اي نبي اكرم! صبر خوب است، مگر در مرگ تو؛ و جزع نارواست، مگر در فقدان تو؛ زيرا ما چيزي را از دست داديم كه بي سابقه بود؛ ان الصبر لجميل الا عنك و ان الجزع لقبيح الا عليك(3)، مسلمانان جهان عموماً و مردم ايران اسلامي خصوصاً، خاطره غمبار ارتحال امام خميني (قدس سره) را همواره زنده نگه ميدارند، زيرا آنها چيزي را از دست دادهاند كه تاكنون بي سابقه بود. (كتاب بنيان مرصوص امام(ره))
پي نوشتها:
1-نهج البلاغه/ خطبه 226.
2-نهج البلاغه/ حكمت 465.
3-نهج البلاغه/ خطبه 226.
4-سوره مائده/ آيه 26.
......................................................................
انتهاي پيام/
جمعه 27 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]
-
گوناگون
پربازدیدترینها