واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نشريه لوموند ديپلماتيك و سوال آغاز سال جديد : آيا امپراتوري آمريكا در سراشيبي سقوط قرار گرفته است
نشريه لوموند ديپلماتيك در مقاله اي به قلم « آلن گرش » به بررسي موقعيت كنوني و روند رو به افول نفوذ و اقتدار آمريكا در جهان پرداخته است .
اين مقاله با طرح سوال اساسي « اريك هاوبسباوم » مورخ انگليسي آغاز شده است كه مي پرسد : « آيا امپراتوري آمريكا همچون بريتانياي پيش از آن در سراشيبي افول قرار گرفته است »
هاوبسبام در ادامه نوشته است : غروب وال استريت نماد برتري مالي ايالات متحده صعود اقتصادي و مالي چين كه توانست با بهره گيري از تقسيم بين المللي كار رشد مستقلي را از سر گيرد و جنبش هاي قدرتمند چپ در آمريكاي لاتين هر كدام به روش خود گواه بر هم خوردن تعادل در روابط بين المللي است و ژئو پوليتيك نويني كه مشخصه اش تعدد بازيگران پر نفوذ است جايگزين جهان تك قطبي شده است كه غرب بر آن فرمانروايي مي كرد.
نويسنده مقاله در ادامه با اشاره به بحران مالي كنوني در غرب نوشته است : حتي پيش از وزش توفاني كه جهان مالي را در هم نورديد لابلاي اخبار روزنامه ها چند خبر جلب توجه مي كرد.
شمار كاربران اينترنتي در چين از آمريكا بيشتر شده است . اين كشور تنها 25 درصد از ترافيك اينترنتي را به خود اختصاص مي دهد درحالي كه اين رقم 10 سال پيش بيش از نيمي از ترافيك بود . ابتكارات جان بخشي دوباره به دور مذاكرات بازرگاني بين المللي دوحه با شكست روبرو شد كه يكي از دلايل آن عدم پذيرش چين و هندوستان براي فدا كردن كشاورزان فقير در قربانگاه تبادل آزاد كالا بود. در جريان بحران گرجستان روسيه با ناديده گرفتن اعتراضات ضعيف واشنگتن از منافع ملي خويش در قفقاز دفاع كرد.
اين رخدادهاي گوناگون نمونه هايي از شكل بندي جديد روابط بين المللي است . يعني پايان سلطه غرب كه از نيمه اول قرن 19 آغاز شده بود. تنها تاثيري كه سستي و ناتواني كنوني نظام مالي دارد تسريع جنبش عقب نشيني غرب است .
همچنين در اين مقوله هفته نامه آلماني « اشپيگل » در شماره 30 سپتامبر خود مطلب « پايان تكبر » و عنوان دوم خود را به نوشته « آمريكا نقش سلطه گر اقتصادي خود را از دست مي دهد » اختصاص داده است . كنايه هايي كه تنها از عهده تاريخ ساخته است .
هاوبسبام در ادامه پس از ذكر عناوين اشپيگل ادامه مي دهد : چند سال پيش فرانسيس فوكويوما از « پايان تاريخ » از طريق پيروزي بلا متنازع مدل امريكايي ـ غربي سخن گفت و پس از نخستين جنگ خليج فارس (1990 ـ1991 ) شماري از ناظرين طليعه قرن 21 آمريكايي را گمان مي زدند.
15 سال بعد با اجماع ديگري روبرو هستيم كه ظاهرا به واقعيت نزديك تر است . ما به يك « جهان پسا آمريكايي » وارد مي شويم . همان گونه كه در كتاب سفيد دفاع و امنيت ملي كه در ژوئن 2008 (87 ) توسط دولت فرانسه تدوين شده آمده است « جهان غرب يعني عمدتا اروپا و آمريكا تنها دارندگان ابتكار اقتصادي و راهبردي به آن صورتي كه در سال 1994 (73 ) بودند ديگر نيستند » .
در اين كتاب درباره اين پرسش كه « آيا جهان چندقطبي شده » آمده است ترديدي نيست كه ايالات متحده براي سال هاي طولاني موقعيت ممتاز خود را و نه تنها در زمينه نظامي حفظ خواهد كرد. اما اين كشور بايد ظهور مراكز جديد قدرت نظير پكن دهلي نو برازيليا و مسكو را در مد نظر بگيرد.
با بن بست مواجه شدن بحران هسته اي ايران عواقب غيرمترقبه مذاكرات با كره WTO درجا زدن مذاكرات سازمان جهاني تجارت شمالي مويد اين نكته است كه ايالات متحده حتي با همپيماني اتحاديه اروپا قادر به تحميل نقطه نظرات خود نيست و براي حل بحران ها به همدستان و شركاي ديگري نياز دارند.
مي توان به اين قدرت هاي جديد مجموعه اي از بازيگران ديگر را افزود كه « ريچارد هس » يك مسئول بلند پايه دولت بوش پدر و نيز وزارت خارجه دولت كنوني و رئيس شوراي روابط خارجي (نيويورك ) آنها را « جهان غير قطبي » معرفي مي كند.
وي با آميختن چند نهاد مانند آژانس بين المللي انرژي سازمان همكاري شانگهاي سازمان بهداشت جهاني و سازمان هاي منطقه اي نيروهاي حزب الله و ... نتيجه مي گيرد كه جهان امروز بيشتر با CNN شهرهايي چون شانگهاي سائوپولو; رسانه هايي از الجزيره گرفته تا قدرتي پراكنده روبرو است تا يك قدرت متمركز و هر چه باشد دولت هايي كه افول آنها زير ضربه هاي كاري جهاني سازي پيش بيني شده بود در جستجوي « مكاني امن » هستند.
چين هند روسيه و برزيل با تكيه بر بلند پروازي هاي خود نظم جهاني را كه درصدد انزواي آنان بود زير سئوال مي برند. كشورهاي ديگري از ايران تا آفريقاي جنوبي ملل آمريكاي جنوبي و اندونزي البته با بردي كمتر مصممانه از منافع خود دفاع مي كنند.
هيچ يك از اين دولت ها از ايدئولوژي كلي نظير اتحاد شوروي الهام نمي گيرند. هيچكدام خود را به عنوان الگوي بديل معرفي نمي كنند. همه آن ها كم و بيش اقتصاد بازار را پذيرفته اند. ولي هيچكدام حاضر به كوتاه آمدن در قبال منافع ملي خويش نيستند.
هر كدام پيش از هر چيزي براي كنترل مواد معدني اوليه و نخست نفت و گاز كه بيش از پيش گران تر و كمياب تر شده اند و براي حفظ ظرفيت تغذيه جمعيت خود آن هم با محصولات كشاورزي ناكافي و زير تهديد گرم تر شدن هواي كره زمين مبارزه مي كنند.
آنان از منافع ژئوپوليتيك خود دفاع مي كنند كه بر بينش سياسي و تاريخي بسيار طولاني متكي است . مثل تايوان و تبت براي چين كشمير براي هند و پاكستان كوزوو براي صربستان و كردستان براي تركيه . اين كشمكش ها نه تنها درجهاني سازي حل نشده بلكه بر عكس بيش از هر زماني توده هاي گسترده را بسيج كرده و خبري از فروكش كردن نيست .
در بخش ديگري از اين مطلب آمده است : با نگاهي ساده به نقشه جهان در مي يابيم كه بخش اعظم اين تنش ها حول « قوسي از بحران ها » حلقه زده كه به قول كتاب سفيد از اقيانوس اطلس تا اقيانوس هند كشيده شده است .
نويسندگان كتاب سفيد عليه خطر جديد و ارتباط كشمكش ها كه ميان خاور نرديك و ميانه و منطقه اي از پاكستان تا افغانستان در حال شكل گرفتن است هشدار مي دهند. وجود برنامه هاي عموما مخفي در مورد سلاح هاي هسته اي شيميايي و بيولوژيك بر وخامت اين خطر مي افزايد در حاليكه كشورهاي اين مناطق آشكارا يا در خفا در حال دسترسي به توان نظامي متكي بر صنايع موشكي و هوائي در مقادير زيادند. خطر سرايت بي ثباتي عراق كه بين رقباي قومي و فرقه اي تقسيم شده است به سراسر خاورميانه وجود دارد. نا ثباتي در اين قوس جغرافيائي مي تواند مستقيم يا غير مستقيم منافع ما را به خطر اندازد. كشورهاي اروپايي به عناوين مختلف در چاد فلسطين لبنان عراق و افغانستان حضور نظامي دارند. در چنين شرايطي احتمال دارد در آينده اروپا و از جمله فرانسه براي كمك به پيشگيري يا حل بحران ها بيشتر در سراسر اين ناحيه در گير شوند. بزرگترين بخش منابع نفتي جهان در اين منطقه قرار دارد در شرايطي كه بهاي بشكه نفت به رغم كاهش در روزهاي اخير بسيار بالاست بر موقعيت راهبردي خاورميانه بزرگ مي افزايد.
اين امر حضور متمركز نيروهاي نظامي غرب در منطقه از عراق تا چاد از افغانستان تا لبنان را توجيه مي كند. پديده اي كه از زمان پايان جنگ جهاني دوم سابقه ندارد. ايالات متحده با قرار دادن همه اين كشمكش در چارچوب « جنگ با تروريسم » به ايجاد يك مقاومت جهاني كمك كرده است
جهاني كه غالبا مركب چند پارچه و منشعب مي باشد و تنها چيزي كه آن را متحد مي سازد مخالفت با سلطه امريكا است .
اين مقاومت در زمينه حياتي اقتصاد نيز جلوه گر است . بر خلاف بحران هاي پيشين توفان مالي كنوني موجب انزواي نهادهاي بين المللي نظير صندق بين المللي پول و بانك جهاني مي شود.
در آغاز اين هزاره كشورهاي بسياري مانند روسيه تايلند اندونزي و غيره تصميم گرفته بودند براي رها شدن از اصول متعارف تحميلي سازمان هاي بين المللي بدهي خود را به صندوق بين المللي پول پيش از موعد پرداخت كنند.
نويسنده در قسمت ديگري از مقاله خود به ديدگاههاي « اوبر ودرين » وزير پيشين امور خارجه فرانسه اشاره مي كند و به نقل از وي مي نويسد : غرب انحصار تاريخ يعني انحصار داستان بزرگ را از دست داده است . تاريخ جهان بگونهاي كه دو قرن پيش ابداع شد به پيشرفت و برتري اروپا محدود است .
پيشروي بسوي جهان چند قطبي ممكن است به عنوان بختي براي پيشروي بسوي فراگيري واقعي تلقي شود.اما اين امر همچنين گاهي واكنش ترس در غرب مي انگيزد.
نويسنده در ادامه مطلب خود هر چند بيشترين دليل شروع و ادامه زوال سلطه گري آمريكا و غرب را انحصار طلبي آنان ميداند ولي ضمن وارد كردن توهين و اتهاماتي به مخالفان اين سلطه جويي مي نويسد : جهان بيش از بيش تهديدآميز است « ارزش هاي ما » از هر سو از سوي چين و روسيه و اسلام مورد يورش قرار گرفته و مي بايست تحت لواي سازمان پيمان آتلانتيك شمالي )ناتو( عليه وحشي هايي كه در صدد نابودي ما هستند جنگ صليبي جديدي راه انداخت . اين نسخه اگر مراقب نباشيم به پيشگوئي كه خود به خود به واقعيت مي پيوندد بدل خواهد شد.
تعادل در روابط بين الملل به ضرر آمريكا بهم خورده و جهان تك قطبي جاي خود را به جهان چندقطبي و بازيگران پرنفوذ داده است
پايان سلطه غرب بر نظام بين الملل كه از نيمه اول قرن 19 آغاز شده بود به چشم مي خورد
« هاوبسبام » مورخ انگليسي : ما بايك جهان « پساآمريكايي » روبرو هستيم
چهارشنبه 25 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]