واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به فيلم سينمايي «آتش سبز» نوشته و كار محمد رضا اصلاني؛ لباس مستند بر قامت داستان
* مهدي نصيري
«محمدرضا اصلاني» را بيشتر، تماشاگران حرفه اي سينما و آن هم با آثار مستند سينماي اين كارگردان مي شناسند. شايد چندان
بي راه هم نباشد اگر اصلاني را پدر سينماي مستند ايران بناميم، چه آنكه آثار متعدد اين كارگردان در حوزه سينماي مستند، از جديدترين و ارزشمندترينهاي سينماي ايران بوده اند.
مهمترين مشخصه آثار پيشين فرهاد اصلاني در حوزه سينماي مستند نيز نگاه كارگردان به زمينه هاي بومي و ملي موضوع بوده است، چنانكه حتي مثلاً مجموعه اي چون «غبار نور» كه براي تلويزيون تهيه شده نيز، اصلاني موضوعيت و داستان را در قالب روايتي مستند قرار داده و مقوله ها و مؤلفه هايي چون جغرافيا، معماري، زمينه هاي فكري، شعر و.... را به عنوان مشخصه هاي ملي در آن گنجانده و در كنار داستان، ارائه نموده است.
در مورد فيلم سينمايي «آتش سبز» كه جدي ترين تجربه اصلاني در حوزه سينماي بلند و البته توجه به روايت داستاني است، همين رويكرد و تأكيد بر جنبه هاي ملي موضوع، مهمترين مشخصه است. اصلاني، داستان يا افسانه داستاني «آتش سبز» را بهانه اي براي روايت مستند دوربين سينمايي اش قرارداده تا از اين منظر نگاه ملي و ايراني اش را با توجه به مؤلفه هاي موردنظرش، به يك فيلم براي ديدن تبديل كند.
يك جوان عكاس اتفاقاً سر از بيابان و قلعه اي در مي آورد كه حضور فرشته وار زني- به نام ناردانه- او را ترغيب به دنبال كردن يك افسانه مي كند. عكاس كه شغل او به صورت نمادين؛ ثبت تاريخ در قالب تصوير است به دنبال ناردانه، رجعتي افسانه وار به تاريخ را تجربه مي كند و تجربه او از ويزور دوربين عكاسي اش آغاز روايت داستان و روايتهاي فيلم «آتش سبز» مي شود.
يك سردار ايراني در اتاقي از يك قلعه بزرگ افسانه اي به خواب عميقي فرو رفته و براساس يك افسانه زني هفت سوزن را هر شب به نوبت از بدن او بيرون مي كشد و بيرون كشيدن هر سوزن در هر فصل، زماني از تاريخ را به عقب برمي گرداند و هفت روايت از وقايع و دورانهاي مختلف تاريخ را در قالب داستاني مستقل بازگو مي كند؛ داستان سردار، داستان اردشير، داستان شاهزاده مغول و خواهرش، داستان مشتاق علي شاه، داستان دوران لطفعلي خان زند و سرانجام روايت امروز كه به زمانه حضور مرد عكاس اختصاص دارد، به نوبت در بستر يك روايت افسانه اي مقاطع و دورانهاي مختلف تاريخ ايران را در مقابل چشمهاي مخاطبان قرار مي دهند.
در واقع، اصلاني هوشمندانه داستاني افسانه اي را محمل پرداخت روايت فيلمش قرارداده كه دست او را براي ساخت مستندگونه اثرش باز مي گذارد و از سوي ديگر بهانه هاي لازم براي نگاه ملي به موضوع را نيز برايش فراهم مي سازد.
افسانه سردار ايراني در خواب و اينكه اگر زني هفت سوزن را از بدن او بيرون بكشد و ناظر هفت روايت تاريخ باشد به عقد سردار درخواهد آمد، به خودي خود ساختاري ملي و ايراني دارد و قالب قصه هاي ايراني را محور روايت قرارداده است. در كنار اين قالب اصلي افسانه، داستان اين فرصت را فراهم مي كند كه هفت داستان ملي و ايراني ديگر با همان تم مشترك و به بهانه نگاه به تاريخ پشت سرهم روايت شوند.
چنين رويكردي به تنهايي، در كليت سينمايي كه حوزه تاريخ و بويژه تاريخ ملي ايراني جايگاهي مطلوب و در خور ندارد مثبت و ارزنده است؛ اما همچنانكه سوابق و سليقه اصلاني را پيشتر مورد اشاره قرار داديم، اين نگاه و سليقه به عنوان يك شيوه مهم در كنار داستان «آتش سبز» و همچنين رويكردهاي تاريخي فيلم باعث شده «آتش سبز» بلاتكليف و آشفته باشد.
فيلم اصلاني قصد داستانگويي دارد و افسانه اي را با محوريت يك قصه روايت مي كند، اما براي روايت داستاني قالبي غير داستاني را برمي گزيند و به دوران لطفعلي خان زند (قصه) مي رود، اما ديوارها و درها را نشانمان مي دهد. دوربين محمدرضا اصلاني در اين سينمايي بلند، دوربين بازيگوشي است و با شيطنت از داستان و قصه طفره مي رود و به نمايش مستند گونه معماري و تاريخ تمايل دارد.
مهمترين اشكال «آتش سبز» اين است كه قالب و محتواي آن با هم در انطباق نيستند و همين آسيب باعث شده تا تمام زيباييها و ظرافتهاي مستند گونه تصوير در حاشيه نگاه مخاطب و انتظارش براي ديدن پرداخت داستاني موضوع قرار بگيرد. به همين دليل هم هست كه فيلم خوب و دوست داشتني اصلاني به نظرمان خوب و خوش پرداخت نمي آيد و حتي در بخشهايي خيلي هم آشفته و غيرمنطقي و عجيب به نظر مي رسد. اجازه بدهيد باز هم تكرار كنم، قالب مورد انتظار داستاني فيلم «آتش سبز» در فرم روايي و مستندگونه اجراي آن نمي گنجد و به عبارتي لباس مستند بر تن داستان آن نمي نشيند!
اما صرف نظر از اين اشكال، «آتش سبز» پر از تصاوير زيباي سينمايي است. لباسها، معماري، فرمهاي حركت و زبان شاعرانه تصوير و... همه همه از جذابيتهاي فيلم هستند كه حضور قدرتمندشان حاصل دانش و اطلاعات كافي از فرهنگ ملي و ايراني است و قطعاً تصاوير نگارگريهاي ايراني، نقاشيها و اطلاعات بسيار ديگر كه اصلاني آنها را خوب مي داند و مي شناسد، پيش زمينه هاي چنين پرداختي بوده اند.
چهارشنبه 25 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]