محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830793891
گفتاري از شهيد مطهرياگــر حـسـيـن(ع) زنـده بــود
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتاري از شهيد مطهرياگــر حـسـيـن(ع) زنـده بــود
خبرگزاري فارس: شهيد مطهري پس از اين سخنراني افشاگرانه و پر شور توسط نيروهاي ساواك دستگير شد و مدتي را در زندان تك سلولي به سر برد.
به گزارش خبرنگار "سرويس فضاي مجازي" خبرگزاري فارس،معصومه حسيني يكي از كاربران فارس با ارسال يك نامه الكترونيكي خواستار انتشار گزارشي با عنوان "گفتاري از شهيد مطهري" شده است.
برپايه اين خبر در اين گزارش آمده است:
تناسب محتواي ارزشمند اين سخنان با شرايط فعلي مردم غزه و تقارن آن با روزهاي عزاي حسيني، قابل توجه است و مي توان الگوي عملي و وظيفه مسلم ديني را در اين روزها دريافت.
آنچه در ادامه خواهد آمد، سخنراني استاد شهيد مرتضي مطهري در روز عاشوراي 1390 هجري قمري (27 اسفند 1348) است كه در جلد دوم كتاب حماسه حسيني نيز موجود است.
شور و حرارت سخنان استاد شهيد هميشه آنقدر زياد بوده است كه مستمع را ناخودآگاه تا آخرين كلمه سخنراني مجذوب خود مي كرده است اما از اين حيث اين سخنراني بين تمام سخنراني هاي ايشان از جايگاه ديگري برخوردار است و با اين ويژگي شناخته شده و زبان زد است، چنانچه وي در حين سخنراني، چند بار ناخودآگاه اشك مي ريزد و فضا را متأثر مي كند:
اگر پيغمبر اسلام زنده ميبود، امروز چه ميكرد؟ درباره چه مسئلهاي ميانديشيد؟ والله و بالله قسم ميخورم كه پيغمبر اكرم در قبر مقدسش امروز از يهود ميلرزد. اين يك مسئله دو دو تا چهار تاست. اگر كسي نگويد، گناه كرده است، من اگر نگويم و الله مرتكب گناه شدهام، هر خطيب و واعظي اگر نگويد، مرتكب گناه شده است. گذشته از جنبه اسلامي، فلسطين چهتاريخچهاي دارد؟ قضيه فلسطين مربوط به دولتي از دولت هاي اسلامي هم نيست، مربوط به يك ملت است، ملتي كه او را به زور از خانهاش بيرون كردهاند. تاريخچه فلسطين چيست؟
مدعي هستند كه در 3 هزار سال پيش 2 نفر از ما، "داود" و "سليمان" براي مدت موقتي در آنجا سلطنت كردهاند. تاريخ را بخوانيد، در تمام اين مدت 2، 3 هزار ساله، كي بوده است كه سرزمين فلسطين به يهود تعلق داشته است؟ كي بوده است كه بيشتر سرزمين فلسطين مال ملت يهود باشد.
آيا بيشتر سرزمين فلسطين از آنِ ملت يهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود، بعد از اسلام هم مال آنها نبود. روزي كه مسلمين فلسطين را فتح كردند، فلسطين در اختيار مسيحي ها بود، نه در اختيار يهودي ها. اتفاقاً مسيحيها كه با مسلمين صلح كردند، يكي از مواردي كه در صلحنامه گنجاندند، اين بود كه شما يهود را در اينجا راه ندهيد. گفتند: ما با شما زندگي ميكنيم ولي با يهود زندگي نميكنيم. چطور شد كه يكدفعه نام وطن يهودي به خود گرفت؟ يكي از قضايايي كه كارنامه قرن ما را تاريك ميكند، (اين قرني كه به دروغ، نام حقوق بشر، نام آزادي، نام انسانيت بر آن گذاشتهاند) همين قضيه است. يهودي هاي دنيا بعد از اينكه از ملت هاي غيرمسلمان زجر و شكنجه و آزار ميبينند، (در روسيه، آلمان، و بسياري از نقاط دنيا)، بزرگانشان مينشينند، ميگويند تا وقتي كه ما در اطراف دنيا متفرق هستيم، در هر جا اقليتي هستيم، سرنوشت ما همين است. ما بايد مركزي را انتخاب كنيم و همهمان آنجا جمع شويم، اتباع مذهب يهود آنجا جمع شوند.
اول هم جايي را كه فكر نميكنند، فلسطين است، جاهاي ديگر را فكر ميكنند، بعد جنگ بين الملل اول پيش ميآيد، (البته من خلاصهاش را عرض ميكنم، ميتوانيد كتابهايي را كه در اين زمينه نوشته شده است، بخوانيد .)
متفقين با عثماني ها ميجنگند. من نميخواهم از عثماني ها دفاع كنم، ولي هر چه بود، حكومت واحدي بود. اگر ظالم هم بود، بالاخره واحد بود. اعراب ساده لوح از حكومت عثماني به ستوه آمده بودند. تحريك متفقين را پذيرفتند. از داخل، عليه حكومت عثماني جنگيدند، به وعده اينكه به خود آنها در مقابل عثمانيها استقلال بدهند. انگليسها به اينها قول قطعي دادند كه ما به شما استقلال ميدهيم، به شرط اينكه به نفع ما با عثماني ها بجنگيد. اين بيچارهها جنگيدند. در خلالي كه اين بدبخت هاي نادان ناآگاه، داشتند با دولت تا حدودي اسلامي خودشان ميجنگيدند، انگلستان قول و قرار خودش را با حزب صهيونيسم كه تازه تشكيل شده بود، محكم كرد كه فلسطين را ميدهيم به شما در قلب كشورهاي اسلامي. جامعه ملل به وجود ميآيد (عدالت را ببينيد!) و تصويب ميكند كه در دنيا ملت هايي هستند (مخصوصاً ملتهايي كه از عثماني جدا شدهاند) كه چون رشد ندارند، ما بايد بر ايشان سرپرست معين بكنيم تا اينها را اداره بكنند. يعني در واقع ميخواستند، ارثيه عثمانيها را تقسيم بكنند. قسمتي از آن را دادند به فرانسه، قسمتي را دادند به انگلستان و... از جمله جاهايي كه انگلستان گرفت، فلسطين بود. گفت من قيم و سرپرست شما هستم، رسماً شد كفيل. بعد به صهيونيستها وعده داد (وعده معروف بالفور) كه من اينجا را به شما ميسپارم.
"صهيونيستها"، يعني يهودياني كه دهها قرن بود كه در گوشههاي ديگر دنيا زندگي ميكردند و از نژادهاي ديگر بودند. من خودم فكر ميكردم كه يهوديان موجود همه از نسل اسرائيلند، حالا ميبينم تاريخ تشكيك ميكند، ميگويد اين حرف دروغ است. بسياري از يهوديها اصلاً از نسل اسرائيل نيستند، جامع مشتركشان فقط مذهب است و بس. حتي نژادشان هم خالص نمانده است.
يهودياني كه در اطراف و اكناف دنيا زندگي ميكردند، فقط به دليل اينكه فرنگي ها به اينها زجر دادهاند و اينها دنبال نقطهاي ميگردند كه آنجا جمع شوند و به دليل اينكه مردم خيانت پيشهاي هستند و به دليل اينكه كتاب مقدسشان به آنها اجازه داده كه اگر به سرزميني رفتيد، رحم نبايد در شما وجود داشته باشد و از هيچ وسيلهاي براي پيشبرد هدفتان امتناع نكنيد، بعد كه انگلستان وسيله مهاجرتشان را فراهم كرد، به اين سرزمين مهاجرت كردند و زمين ها را خريدند، در حالي كه يهودي بومي در فلسطين بيش از 50 هزار نفر نيست كه الآن هم آن بيچارهها در بدبختي فوق العادهاي زندگي ميكنند. يعني يهوديان اروپايي و آمريكايي كه آمدند، از جمله بدبختي هايي كه به وجود آوردهاند، اين است كه سربار يهوديان اصلي هستند كه حق دارند، در آنجا زندگي كنند.
يك عده روشنفكر در ميان اعراب بود، قيام كردند، انقلاب كردند. اينها را كشتند، اعدام كردند، به دار كشيدند. مرتب يهودي ها را فرستادند، همينكه عده زياد شد، اسلحه زيادي هم در ميانشان پخش كردند، بعد اينها افتادند به جان مسلمانان بومي، كشتند و زدند و بعد هم آواره كردند. پشت سر يكديگر از كشورهاي اروپايي مهاجرت ميشد، آمدند و آمدند. اين يهودياني كه شما امروز اسمشان را ميشنويد: "موشه دايان"، "زلي اشكول"، "گلداماير"، زهر مار، آخر ببينيد اينها از كجاي دنيا آمدهاند؟ مدعي هستند كه اين سرزمين، سرزمين ماست. امروز در حدود 3 ميليون نفر مسلمان آواره از خانه و زندگيشان هستند. هدف مگر تنها همين است كه يك دولت كوچك در آنجا تشكيل شود؟ خيلي اشتباه كردهايد، خيلي همه اشتباه ميكنيم. او ميداند كه يك دولت كوچك بالاخره نميتواند آنجا زندگي كند، يك اسرائيل بزرگ كه دامنهاش از اين طرف شايد تا ايران خودمان هم كشيده شود.
به قول عبدالرحمن فرامرزي: اين اسرائيلي كه من ميشناسم، فردا ادعاي شيراز را هم ميكند، ميگويد شاعرهاي خود شما هميشه در اشعارشان اسم شيراز را گذاشتهاند، ملك سليمان! هر چه بگويي آقا! آن تشبيه است، ميگويد سند از اين بهتر هم ميخواهيد؟ مگر ادعاي خيبر را كه نزديك مدينه است، ندارند؟ مگر "روزولت" به پادشاه وقت عربستان سعودي پيشنهاد نداد كه شما بياييد اين شهر را به اينها بفروشيد؟ مگر اينها ادعاي عراق و سرزمين هاي مقدس شما را ندارند؟
والله و بالله ما در برابر اين قضيه مسئوليم. به خدا قسم مسئوليت داريم. به خدا قسم ما غافل هستيم. و الله قضيهاي كه دل پيغمبر اكرم را امروز خون كرده است، اين قضيه است. داستاني كه دل حسين بن علي را خون كرده، اين قضيه است. اگر ميخواهيم به خودمان ارزش بدهيم، اگر ميخواهيم به عزاداري حسين بن علي ارزش بدهيم، بايد فكر كنيم كه اگر حسين بن علي امروز بود و خودش ميگفت براي من عزاداري كنيد، ميگفت چه شعاري بدهيد؟ آيا ميگفت بخوانيد: "نوجوان اكبر من" يا ميگفت بگوييد: "زينب مضطرم الوداع، الوداع"، چيزهايي كه من (امام حسين) در عمرم هرگز به اين جور شعارهاي پست و كثيف ذلت آور تن ندادم و يك كلمه از اين حرفها نگفتم؟! اگر حسين بن علي بود، ميگفت اگر ميخواهي براي من عزاداري كني، براي من سينه و زنجير بزني، شعار امروز تو بايد فلسطين باشد. شمر امروز موشه دايان است. شمر 1300 سال پيش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز بايد در و ديوار اين شهر با شعار فلسطين تكان ميخورد. هي دروغ در مغز ما كردند كه آقا اين يك مسئله داخلي است، مربوط به عرب و اسرائيل است.
باز به قول عبدالرحمن فرامرزي؛ اگر مال اينهاست و مذهبي نيست، چرا يهوديان ديگر دنيا مرتب براي اينها پول ميفرستند؟ ما چه جوابي در مقابل اسلام و پيغمبر خدا داريم؟ آيا چند روز پيش در روزنامه نخوانديد كه در سال گذشته يهوديان ساير نقاط دنيا، نه يهودياني كه فعلاً شناسنامه اسرائيلي دارند، 500 ميليون دلار براي اينها فرستادند كه با اين پولها فانتوم بخرند، بمب بريزند بر سر مسلمانان.
شنيدهام يهوديان ايران خودمان در سال گذشته معادل پول 2 فانتوم فرستادند. 36 ميليون دلار پول از يهوديان ايران خودمان براي آنها به عنوان كمك رفت. من آن يهودي ها را به عنوان اينكه يهودي هستند، ملامت نميكنم، ما خودمان را بايد ملامت كنيم، او به همكيش خود كمك كرده است، با كمال افتخار پول ميفرستد، رسيدش هم از موشهدايان ميآيد و آن را در بازار هم نشان ميدهد، ميگويد بيا رسيدش را ببين. مگر همين 2، 3 شب پيش ننوشتند (من بريدهاش را از "اطلاعات" دارم) كه الآن فقط يهوديان مقيم امريكا روزي يك ميليون دلار به اسرائيل كمك ميكنند؟!
آن وقت، تلاش ما مسلمين در اين زمينه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانيم، خودمان را شيعه علي بن ابي طالب بخوانيم. اصلاً من بايد بگويم بعد از اين داستاني را كه ما از علي بن ابي طالب نقل ميكنيم، حرام است كه ديگر در منابر نقل كنيم كه روزي علي بن ابي طالب شنيد، دشمن به كشور اسلامي حمله كرده است؛ "و هذا اخو غامد و قد وردت خيله الانبار"، بعد فرمود شنيدهام زينب يك زن مسلمان يا زني را كه در حمايت مسلمانان است، گرفتهاند. شنيدهام دشمن، سرزمين مسلمين را غارت كرده است، مردانشان را كشته است، اسير كرده است، متعرض زنان آنها شده است، زيورها را از گوش و دست زنها جدا كرده است. بعد همين علي بن ابي طالب كه ما اظهار تشيع او را ميكنيم و نسبت به او حساسيت هاي بي معني و دروغين نشان ميدهيم فرمود: "فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما بل كان به عندي جديراً"(1). اگر يك مرد مسلمان با شنيدن اين خبر دق كند و بميرد، سزاوار است و مورد ملامت نيست.
آيا ما وظيفه نداريم كه كمك مالي به آنها بكنيم؟ آيا اينها مسلمان نيستند، عزيزان ندارند؟ آيا اينها براي حق مشروع بشري قيام نميكنند؟ كيست كه امروز منكر شود كه فلسطيني هاي آواره، حق بازگشت به وطن خود را ندارند؟ من در سفر مكه بعضي از اينها را ديدم. يك جوانهايي، فقط ميگفتند: دماء الشهداء، ما اميدمان فقط به خون شهدايمان است. افرادي در ميان آنها هستند كه والله براي لباسشان محتاجند و برهنه ميجنگند. اگر 700 ميليون جمعيت مسلمان دنيا، هر فرد روزي يك ريال بدهد، در سال نزديك به 300 ميليارد دلار ميشود. اگر فقط مردم ايران كه 25 ميليون نفر هستيم و 98 درصد ما مسلمان است، هر فرد، روزي يك ريال به فلسطيني ها كمك كند، در سال حدود 90 ميليون تومان ميشود. اگر يك عشر مسلمانان هم هر كس روزي يك ريال كمك كند، در سال 9 ميليون تومان ميشود. "فضل الله المجاهدين باموالهم و انفسهم (2) الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم"(3).
به وسيله مال كه ميتوانيم كمك كنيم. والله اين انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولين سؤالي كه بعد از مردن از ما ميكنند، همين است كه در زمينه همبستگي اسلامي چه كرديد؟ پيغمبر فرمود: "من سمع مسلماً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم" (4) هر كس بشنود، صداي مسلماني را كه فرياد ميكند ياللمسلمين، مسلمانان به فرياد من برسيد، و او را كمك نكند، ديگر مسلمان نيست، من او را مسلمان نميدانم. چه مانعي دارد كه ما براي اينها حساب باز كنيم؟ چه مانعي دارد كه مقدار كمي از درآمد خودمان را اختصاص به اينها بدهيم؟ چرا يهوديان دنيا حتي يهوديان ايران كمك بكنند و ملت هاي ديگر آنها را تحسين كنند، بارك الله بگويند، ملت بيدار بگويند، ولي ما نكنيم؟ مردم بيدار آن مردمي هستند كه فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقايق شناس باشند. من وظيفه خودم را عمل كردم. وظيفه من فقط گفتن بود و خدا ميداند، جز تحت فشار وجدان و وظيفه خودم چيز ديگري نبود. اين كمك مالي را وظيفه شما ميدانم. و وظيفه خودم و هر خطيب و واعظي ميدانم كه اين را بگويد، بر هر خطيب و واعظي من واجب ميدانم كه چنين حرفي را بزند. مراجع تقليد بزرگي مثل آيت الله حكيم و ديگران، رسماً فتوي دادهاند كه كسي كه در آنجا كشته ميشود، اگر نماز هم نخواند، شهيد در راه خداست. پس بياييم به خودمان ارزش بدهيم، به كار و فكر خودمان ارزش بدهيم، به كتاب هاي خودمان ارزش بدهيم، به پول هاي خودمان ارزش بدهيم، خودمان را در ميان ملل دنيا آبرومند بكنيم. علت اينكه دولت هاي بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نميانديشند، اين است كه معتقدند، مسلمان غيرت ندارد. امريكا را فقط همين يكي جري كرده است. ميگويد مسلمان جماعت غيرت ندارد، همبستگي و همدردي ندارد.
ميگويد يهودي كه براي پول ميميرد، جز پول چيزي نميشناسد، خدايش پول است، زندگيش پول است، حيات و مماتش پول است، به يك چنين مسئله حساسي كه ميرسد، روزي يك ميليون دلار به همكيشانش كمك ميكند ولي 700 ميليون مسلمان دنيا كوچكترين كمكي به همكيش خود نميكنند!
روز عاشورا است. روز معراج حسين بن علي عليه السلام است. روزي است كه ما بايد از روح حسين، از غيرت حسين، از مقاومت حسين، از شجاعت و نميتوانم درباره اخلاص حسيني كوچكترين سخني بگويم، كوچكتر از اين هستم، ولي ميتوانم بگويم چيزي كه در روز عاشورا بيش از هر چيز ديگر جلوهگر و نمايان است، طمأنينه حسين، اطمينان حسين، آرامش و استقامت حسين است. اين سخني نيست كه من ميگويم، سخني است كه از همان روزها درك كردند. يك كسي كه آنجا حاضر بوده است، جملهاي دارد. تعبير او مطابق عصر و زمان و فهم خودش خيلي عالي است. ميگويد: و الله ما رايت مكثوراً قط قد قتل ولده و اهل بيته و اصحاب اربط جاشا منه(5). اين مرد، در واقع يك خبرنگار بوده و قضايا را نقل كرده است. ميگويد به خدا قسم من سراغ ندارم مرد دلشكستهاي، مرد تحت فشار قرار گرفتهاي را كه فرزندانش (اهل بيتش) جلوي چشمش قلم قلم باشند، اصحابش را ببيند، در حالي كه سرهاشان از بدنهايشان جدا شده است، و اين مقدار قوت قلب داشته باشد.
اين جريان خيلي عجيب است، شوخي نيست، جرياني كه هميشه اعجاب مرا بر ميانگيزد، اين است: اباعبدالله در روز عاشورا چنان قدم بر ميدارد كه كأنّه آينده روشن يعني آثار نوراني نهضت خودش را به چشم ميبيند. او شك نداشت كه با همين شهيد شدن، پيروز شد. شك نكرد كه روز عاشورا پايان اين است كه بايد هر چه دارد در راه خدا بدهد، يعني پايان كشت است و از روز عاشورا آغاز بهره برداري از اين نهضت است. همانگونه كه همينطور هم باشد.
پاورقي:
1- نهج البلاغه، خطبه. 272- سوره نساء، آيه. 953- سوره توبه، آيه. 204- اصول كافيج 2 ص. 164 (به جاي مسلما، رجلا آمده).5- لهوف ص.
گفتني است كاربران سرويس "فضاي مجازي" خبرگزاري فارس ميتوانند مكاتبات خود را از طريق پست الكترونيكي [email protected] انجام دهند.
انتهايپيام
دوشنبه 23 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]
-
گوناگون
پربازدیدترینها