واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به نقش رسانه ها در انعكاس جنايت صهيونيستها در غزه
از جنگ جهاني اول و دوم گرفته تا ويرانگري ابرقدرت ها در ويتنام و افغانستان از نسل كشي هاي بالكان از ده ها سال رنج و درد ملت بي پناه و مظلوم فلسطين و به خاك و خون كشيده شدن غير نظاميان و زنان و كودكان بي دفاع صبرا دير ياسين شتيلا قانا و جنين تا جنگ 33 روزه لبنان از كشاندن نبردها به منازل مسكوني و موشك باران شهرها و هدف قرار دادن تاسيسات شهري و مردم بي دفاع ايران توسط ارتش متجاوز عراق تا فاجعه حلبچه همه و همه كشتارها و خون ريزي هاي بي حساب را در جريان منازعات منطقه اي و فرا منطقه اي شاهد بوده ايم . ليكن نوع و ميزان واكنش افكار عمومي به هر يك از حوادث ياد شده به شدت تحت تاثير چگونگي هم پيماني قدرتها يا تنازع آنها در برهه هاي زماني مختلف بوده است . هر زمان قدرت هاي جهاني در پديداري فاجعه هم پيمان بوده و اشتراك منافع داشته اند رسانه هاي مسلط جهاني به آرامي و اغماض و سكوت از كنار دهشتناك ترين فجايع گذشته و كمتر افكار عمومي را باخبر نموده اند.
نمونه بارز اين بي عدالتي و رفتار غيرحرفه اي و مغاير با اخلاق رسانه اي پذيرفته شده در كنوانسيون هاي بين المللي در مواجهه با حجم وسيع كشتار مردم بي دفاع ايران و عراق به دست رژيم جنايتكار صدام ديده مي شود كه در سانسور خبري رسانه هاي مسلط جهاني كسي را چندان تكان نمي دهد يا حتي حلبچه با همه عمق و سياهي فاجعه به تعارف مي گذرد. اما اگر حادثه با منافع يكي از قدرتها به ويژه غربي ناسازگاري داشته به عنوان نمونه حوادث گرجستان عليرغم همزماني با بازيهاي المپيك 2008 پكن ; موضوع به سرعت به تيتر اول رسانه ها جهان تبديل و تلاش گرديده تا به شدت افكار عمومي جهان به آن معطوف شود.
غزه از جمله فجايع و تراژدي هاي دست ساخت بشر مدعي مدرنيسم است كه به دليل شرايط زماني كه جهان مواجه با تغييرات فراوان در عرصه سياست و خلا تصميم گيري بود و همچنين به دليل هم پيماني بسياري از قدرت هاي جهاني و منطقه اي در همراهي با اشغالگران قدس شريف مي توانست به سرنوشتي چون حلبچه دچار شود و تا مدتها در غبار بي خبري و سكوت باقي بماند. سمپاتي كشورها و رسانه هاي غربي و ساختار معيوب سازمان هاي بين المللي به نفع اشغالگران صهيونيست بر كسي پوشيده نيست همين گونه است وضعيت بسياري از دولت هاي بي عمل و وابسته كشورهاي اسلامي نظير مصر و سعودي كه در بلوك سازش قرار گرفته اند. رژيم اشغالگر نيز منطقه غزه را منطقه بسته نظامي اعلام كرده و حتي رسانه هاي غربي مثل بي .بي .سي هم اجازه ورود به منطقه و پوشش خبري را ندارند مگر تحت فرماندهي و هدايت ارتش اشغالگر. حال چگونه است كه غزه حلبچه نمي شود و فراتر از واكنش ها به جنگ لبنان حتي افكار عمومي بسياري از ملت هاي غير اسلامي و دولت هاي سكولار را نيز چنين تحت تاثير عميق قرار مي دهد.
پاسخ سئوال فوق علاوه بر بيداري ملت ها و وقوفشان به توجيهات و توطئه هاي قدرتها در تحول رسانه اي جهان و ويژگي هاي امروز ارتباطي منطقه خاورميانه نهفته است . خاورميانه به لحاظ رسانه اي تحول چشمگيري از خود نشان داده است . رسانه هاي منطقه قدرتي فرا منطقه اي پيدا كرده اند و توانسته اند حد اقل در اين موضوعات كه رسانه هاي غربي به دلايل سياسي و سنتي چندان قدرت مانور ندارند به شدت رسانه هاي مسلط جهاني را به چالش بكشند و ويژگي هاي حرفه اي تاثيرگذارتري از خود بروز دهند.
به عنوان مثال شبكه هاي تلويزيوني الجزيره المنار العالم پرس تي وي و ... به رغم ضعف ها با پوشش زنده و شبانه روزي خود از غزه و تصاوير جنايات جنگي شرايط جديدي ايجاد كرده اند كه تحت فشار قرار دادن المنار در مصر و العالم و پرس تي وي در غزه و تخريب دفاتر اين دو رسانه را نيز بايد در راستاي خشم از اين تاثيرگذاري ارزيابي كرد.
اينترنت دنياي ارتباطات را تغيير داده و ديگر صرفا اين قدرتها نيستند كه درباره جريان خبر حداقل در اين گونه موارد تصميم مي گيرند. حتي رسانه هاي غربي نيز ديگر نمي توانند به همان روش گذشته ادامه دهند. رسانه هاي انگليسي زبان منطقه ادبيات جديدي را به فضاي رسانه اي غرب افزوده اند و بسياري از مردمان اين كشورها خواهان اطلاعات دقيقتر و كاملتري از وقايع هستند و حداقل در اين گونه وقايع ديگر اعتماد مطلق گذشته را به رسانه هاي مسلط خودشان ندارند.
همين چند روز پيش هزاران تن در انگلستان با انتقاد شديد از « بي .بي .سي » فرياد « شرم بر تو اي بي .بي .سي » سر دادند و از اين بنگاه رسانه اي مي خواستند كه حقيقت را بگويد. لذا اين رسانه ها نيز براي واگذار نكردن ميدان رقابت به رسانه هاي نوظهور رقيب يا به منظور راضي نگه داشتن ماليات دهندگان خود ناچارند به هر طريق ممكن حداقل بخشي از واقعيتها را منتشر نمايند ولو آنكه بخواهند در لابلاي تحليل هاي جهت دار خود و فرصت هاي بي شماري كه در اختيار سران رژيم اشغالگر مي گذارند و با سانسور شديد ديدگاه هاي مقاومت فلسطين واقعيت هاي تلخ و سياه غزه را توجيه نمايند و جنايات ماشين جنگي اشغالگران را دفاع از خود معرفي نمايند و هرگز نپرسند كه براستي اگر به فرض مثال ملت انگلستان يا هر يك از ملت هاي غربي ديگر ده ها سال تحت اشغال بودند و ده ها هزار تن از مردمانشان بيگناه كشته شده يا به اسارت مي رفتند و اگرسالها محاصره بودند و در معرض گرسنگي و تشنگي و تحقير به راستي با اشغالگران چه مي كردند و تا چه اندازه از امنيت شهروندان ارتش اشغالگر سخن مي گفتند كه امروز از مردمان غزه انتظار مدارا دارند و آنان را به اتهام بي ثبات كردن امنيت شهروندان ارتش اشغالگر مستحق چنين بي رحمي و كشتاري مي دانند.
واكنش هاي مردمي در اقصي نقاط جهان و در همين كشورهاي غربي نشان داد كه همان ميزان خبر و تصوير كه از سيستم فيلترينگ رسانه ها عبور و در اختيار مخاطبان قرار گرفت كافي بود كه جهان را تكان دهد. رسانه ها هر تحليلي مي خواهند داشته باشند مهم اصل خبر است كه افكارعمومي جهان از آن مطلع شده و اساس تحليل مخاطبان را تشكيل داده است كه البته بسيار متفاوت از تحليل و خواست دولتها قدرت ها و رسانه هاي مسلط است . آلام و مظلوميت فلسطينيان تشنگي و گرسنگي روز افزون تن هاي پاره پاره از آتش مستقيم هواپيماها و تانك ها و بمب هاي فسفري و فوق مدرن قلب هاي پاره شده كودكان بي پناه از گلوله مستقيم اشغالگران چهره رنجديده اما مقاوم خاكستر ويراني هاي غزه و خون بر زمين ريخته مردمي كه سالها تحت اشغال بوده و با دست خالي در معرض بي رحمي ارتشي سرتا پا مسلح و ويرانگر قرار گرفته اند همان ميزان كه به رسانه ها راه يافت خبر از ددمنشي بي حد و توحش مدرن اشغالگران صهيونيست و ادعاهاي دروغين حاميان آن ها مي داد كه خارج از تحمل عواطف و احساس مردم عادي از هر كيش و مسلكي است .
از اين روست كه ليوني وزير خارجه اشغالگران از كانال تلويزيوني الجزيره مي خواهد تا از انتشار فيلم و تصاوير عملكرد اشغالگران خودداري كند تا آنان بتوانند ماموريت ضد بشري خود را به بدون حساس كردن افكار عمومي جهانيان به انجام برسانند. شايد برخي از صحنه ها و تصاوير بسيار تكان دهنده و خارج از تحمل مخاطب باشند اما فاجعه آنقدر عظيم است كه نمي توان آن را به تصوير نكشيد و جهانيان را هشيار نكرد. اين همان چيزي است كه اشغالگران به شدت از آن واهمه داشته و سعي در سانسور حقيقت و اصلاح چهره كريه و رسوا شده خود دارند.
ليوني مي خواهد تصاوير اطفالي كه به مرگ لبخند زده اند منتشر نشود. ليوني مي خواهد كه تصاوير قربانياني كه سرهايشان با راكتهاي هوشمند از تنشان جدا شده است نشان داده نشود تا همچنان خود را به جهان قرباني معرفي كنند اما نمي تواند. چرا كه در دنياي جديد ارتباطات رسانه هاي نوظهور و آلترناتيو منطقه اي تسلط رسانه هاي صاحب سبك و مسلط غرب را عملا به چالش كشيده اند و مخاطبين قدرت يافته اند كه اطلاعات را آنچنان كه مي خواهند به گردش درآورند نه آنچنان كه صرفا رسانه ها مسلط تعبير تفسير و ديكته مي كنند. اكنون هر رسانه منطقه اي و محلي يا هر سايت وبلاگ پيامك و ايميلي مي تواند نقشي تاثيرگذار ايفا نمايد.
در كنار سازوكار رسانه اين محتوا و عناصر پيام است كه نقشي جدي ايفا مي كند. اين كه رسانه هاي آلترناتيو فضاي جديدي ايجاد كرده اند همواره مورد قبول بوده همچنان كه در جنگ دوم خليج فارس يا انتخابات اخير آمريكا شاهد بوديم اما اينكه بتوانند تسلط رسانه هاي اصلي و رسمي جهان را بشكنند مورد سئوال بوده است . ماجراي غزه نه تنها از منظر انساني بلكه از منظر رسانه اي به ويژه نقش رسانه هاي آلترناتيو و تاثير تصوير كه خود رسانه اي مستقل است نيز اتفاق مهمي در جهان رسانه است .
در عين حال به رغم واكنش مثبت تعداد قابل توجهي از دولت هاي نسبتا مستقل ممكن است رسانه ها و افكار عمومي تاثير تعيين كننده مورد توقع بر ساخت فعلي قدرت و نظام غير عادلانه تصميم گيري در جهان به ويژه در پايان عادلانه به تراژدي غزه را در حال حاضر مشاهده نكنند و سياستمداران دولت هاي بزرگ و هم پيمانانشان در لابلاي تعارفات ديپلماتيك كم اعتنا به حساسيت هاي رو به گسترش مردمي و رسانه اي همچنان راه گذشته خود را پيموده و به راه حل هايي كمتر از حمايت نهايي از جريان سلطه و اشغال و سازش راضي نشوند; همچنان كه در جريان تصويب قطعنامه غير منصفانه سازمان ملل به رغم خيزش مردمي در سطح جهان شاهد بوديم . اما بي ترديد تا همين جا نيز نشانه هاي تاثير گذار جريان جديد رسانه بر افكار عمومي و نظام تصميم سازي آشكارشده است . اگر جريان رسانه هاي آلترناتيو شاخصه هاي متمايز گفتماني خود را حفظ نموده و تداوم بخشند مي توان انتظار داشت كه همبستگي معنوي ملتها آرايش فكري و متعاقبا نظام و جغرافياي سياسي آينده به ويژه در منطقه به شكل معنادارتري از عملكرد و گفتمان رسانه ها نوظهور جهاني و منطقه اي و افكار عمومي تاثير پذيرد و از سوي ديگر رسانه هاي مسلط فعلي جهاني وادار به تغيير مشي يا دچار چالش جدي با اعتماد مخاطبان خود شوند.
از نقش تصوير در پيام رساني فاجعه غزه سخن به ميان آمد. همزماني هجوم به غزه با دهه محرم و برخي شباهت هاي فاجعه غزه با كربلاي حسيني مرا وا مي دارد تا كمي هم از روشهاي ارتباطي به ويژه نقش تصوير و سمبل ها در پيام رساني حادثه كربلا بگويم .
وقتي پس از مصيبت عظماي عاشورا سرهاي مبارك شهيدان را به نيزه و كاروان اسرا را از شهري به شهري روانه كردند در حقيقت يزيديان به دست خود مردمي را كه چندان از ماجرا با خبر نبودند به آنچه گذشته بود واقف نمودند. شايد برخي هلهله و شادي كرده باشند اما در ذهن بسياري اين سئوال جرقه زد كه اين سرهاي به نيزه و اين كاروان اسير كي اند و چرا با آنان چنين شده است خطبه حضرت زينب (س ) در مجلس يزيد نقطه عطف ديگري در پيام رسا ني عاشوراست . پس از آن سالها عزاداري ممنوع مي شود اما امامان شيعه از هر فرصت و سمبل مناسبي براي يادآوري فاجعه بهره مي گيرند. اينجاست كه امام زين العابدين (ع ) علاوه برروش هاي تحليلي و تبييني از عنصر دعا و سمبل اشك همه جا بهره مي گيرند و يا حتي به هنگام ذبح گوسفندي از تشنگي حيوان در حال ذبح پرسش مي كنند.
روضه هاي شيعه سراسر معنا رنگ تصوير سمبل اشك و عاطفه است . هيئتها و تكيه ها همين گونه اند. در روضه ها تلاش مي شود صحنه صحنه و لحظه به لحظه آنچه در كربلا و روز عاشورا گذشته است تصوير و در ذهن مخاطب شبيه سازي و شبيه خواني شود. درمكتب عاشورايي در تكايا و حتي نذري ها عنصر رنگ و نشانه وسمبل نقش هاي ويژه اي دارند. طبيعتا براي پيروان اهل بيت (ع ) و وجدان هاي بيدار شنيدن و يادآوري بسياري از صحنه هاي كربلا غير قابل تحمل است اما همچنان كه عرض شد عظمت فاجعه و ضرورت وقوف به چرايي آنچه بر پاره تن پيامبر(ص ) و خاندان شريفشان گذشته از چنان اهميتي برخوردار است كه ديگر در توصيف قصاوت يزيديان نمي توان بيش از اندازه ملاحظه جنبه هاي عاطفي مخاطب را نمود. بي ترديد ره يافتن به فلسفه قيام امام حسين (ع ) و ياران با وفايش مبناي عزاداري هاست اما ابتدا بايد با همين شبيه سازي ها تصويرسازي ها و سمبل ها ذهن مخاطب را با اين سئوال مواجه نمود كه چرا چنين ستمي بس عظيم بر خاندان پيامبر روا شده است
علاوه بر ارزش هاي معنوي و بسيار فراوان عزاداري ها از جمله شبكه اجتماعي و خودجوش آن كه سهمي بي نظير در حفظ و صيانت از ارزشهاي والاي ديني و انساني دارد شايد ازديگر دلايل تاكيد امام عظيم الشان انقلاب بر عزاداري ها و اين كه مي فرمايند بايد سنت هاي آن حفظ شود ازهمين منظر نشانه شناسي و تاثير آن بر شناخت معنا باشد. فرزندان ما از مسير همين تصويرسازي ها سمبل ها رنگ ها اشك ها و عاطفه ها است كه با شبكه اجتماعي و دسته جات عزاداران سيد الشهدا(ع ) و به تدريج به فلسفه قيام آن حضرت پيوند مي خورند.
محاصره تشنگي تنهايي دست هاي تهي اسارت شهادت علي اصغر گونه كودكان استقامت زينب گونه زنان دلهاي مالامال از ايمان و وفاي ياران بي وفايي مدعيان اسلام و صلح شقاوت اشغالگران خانه هاي سوخته همراهي آخوندهاي درباري و سكوت روشنفكرنمايان و... همه و همه تداعي معاني وقايع كربلا و عاشورا است . امروز يا فردا دير يا زود ماجراي غزه پايان مي يابد. غزه پاره تن اسلام است . بايد ماجراي غزه و كودكان آن را با عاشورا پيوند زد و آن را در هر كوي برزن و در هر فرصت و مناسبت در طول زمان گسترش داد و در روايت مقاومت و انعكاس تراژدي غزه و وقايع امثال آن هر چه مي توان از همين عناصر و سمبل ها در اطلاع رساني بهره برد.
ابوالفضل فاتح
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]