تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند فرمود: «... هرگاه بنده بگويد: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، خداى متعال مى‏گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815211898




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: كاوه احمدي علي آبادي برنامه‌ريزي‌ بلندمدت و زيربنايي‌ بخش‌ اجتماعي‌ ـ فرهنگي‌ در ايران‌


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: كاوه احمدي علي آبادي برنامه‌ريزي‌ بلندمدت و زيربنايي‌ بخش‌ اجتماعي‌ ـ فرهنگي‌ در ايران‌
خبرگزاري فارس: برنامه‌ريزي‌ در بخش‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌ عمدتاً به‌ امور زيربنايي‌ مي شود. در اين بخش‌ به‌ برنامه هاي مشاركت‌، ارتباطات‌ و آموزش‌ در همه‌ سطوح‌ خرد، ميانه‌ و كلان‌ اجتماعي‌ـ فرهنگي‌ پرداخته‌ تا مباحث‌ مربوط به‌ مردم سالاري را به‌ عنوان‌ اصلي‌ترين‌ زيرساخت هاي‌ توسعه‌ پايدار در همه ‌ابعاد تحقق‌ بخشد.


مقدمه
برنامه‌ريزي‌ در بخش‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌ عمدتاً به‌ امور زيربنايي‌ مي شود. در اين بخش‌ به‌ برنامه هاي مشاركت‌، ارتباطات‌ و آموزش‌ در همه‌ سطوح‌ خرد، ميانه‌ و كلان‌ اجتماعي‌ـ فرهنگي‌ پرداخته‌ تا مباحث‌ مربوط به‌ مردم سالاري را به‌ عنوان‌ اصلي‌ترين‌ زيرساخت هاي‌ توسعه‌ پايدار در همه ‌ابعاد تحقق‌ بخشد. همچنين‌ راهكارهاي توجه‌ به‌ فرهنگ ها و جوامع‌ منطقه‌اي‌ در عين‌ حفظ هويت‌ و انسجام‌ ملي‌، تقويت ‌سرمايه‌هاي‌ انساني‌، اجتماعي و فرهنگي‌، تشكيل‌ و گسترش‌ سازمان هاي‌ غيردولتي‌، برخورداري‌ از رسانه‌هاي‌ مستقل‌ بومي، پاسخگويي‌ دولت‌ به‌ شهروندان‌ مناطق محلي از طريق‌ رسانه‌ها، توجه‌ به‌ افكار عمومي ‌محلي و پژوهش هاي‌ بي‌طرفانه‌ و علمي‌ مبتني‌ بر آن‌، و استفاده‌ از اوقات‌ فراغت‌ براي‌ كارهاي‌ داوطلبانه‌ و مردمي‌، از شرايط تحقق‌ عيني‌ مردم سالاري‌ است‌ كه ‌در برنامه‌ريزي‌ بلندمدت بخش‌ اجتماعي‌ و فرهنگي‌ مدنظر قرار گرفته‌ است‌.

برنامه هاي اجتماعي و فرهنگي امور زيربنايي

- مشاركت‌
هر جامعه‌اي‌ كه‌ در تلاش‌ است‌ تا به‌ توسعه‌اي‌ موفق‌ و پايدار دست‌ يابد، ناگزير است‌ كه‌ مشاركت‌ فعال‌ افراد جامعه‌ را پذيرفته‌ و به‌ مردم خود فرصت‌ آن‌ را دهد كه‌ توسعه‌ جامعه‌ خويش‌ را تحقق‌ بخشند. اين‌ بدان‌ معنا خواهد بود كه‌ افراد جامعه‌ بايد در برنامه‌ريزي‌ و اجراي ‌برنامه‌هاي‌ توسعه‌ و همچنين‌ منابعي‌ كه‌ براي‌ اجراي‌ اين‌ برنامه‌ها ضروري‌ است‌، مشاركت‌ و كنترل‌ لازم‌ را داشته ‌باشند. بوميان‌ هر محل‌، جهان‌ خود را بهتر از هر فرد خارجي‌ ديگري‌ از جمله‌ كارشناساني‌ كه‌ سياست‌ گذاري‌كرده‌ و خدمات‌ ارايه‌ مي‌كنند، مي‌شناسند. افراد محلي‌ با ريشه‌ هاي شان‌، تاريخ شان‌، زبان شان‌، فرهنگ شان‌ و معيارهاي شان‌ آشنا هستند. بنابراين‌، اين‌ آن ها هستند كه‌ بايد دليل‌ توسعه‌ را بفهمند. لذا توسعه‌ بايد به‌ صورت ‌آشكار شدن‌ آنچه‌ درون‌ فرد يا جامعه‌ نهفته‌ است‌، درك‌ شود. اين‌ همان‌ توسعه‌ بر طبق‌ مردم سالاري‌ است‌ كه‌ مردم‌ نه‌ تنها ابزار تحقق‌ توسعه‌، بلكه‌ مهم تر از آن‌ عامل‌، تصميم‌ گيرنده‌ و غايت‌ توسعه‌ به‌ شمار مي‌روند. در بهترين‌ حالت‌، دولت‌ و كارشناسانش‌، كاري‌ كه‌ مي‌توانند انجام‌ دهند آن‌ است‌ كه‌ شرايطي‌ را فراهم‌ آورند تا ‌توسعه‌ را ترغيب‌ كنند. به‌ عبارت‌ ديگر، دولت‌ مي‌تواند توسعه‌ را تغذيه‌ كند، نه‌ اين‌ كه‌ به‌ وجود آورد.
از اوايل‌ دهه‌ هشتاد در كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌، و از دهه‌ نود در كشور ما، برنامه‌هاي‌ بسياري‌ شروع‌ شده ‌است‌ كه‌ مي‌توان‌ به‌ آن ها نام‌ طرح ها و پروژه‌هاي‌ توسعه‌ مشاركتي‌ يا روش هاي‌ از "پايين‌ به‌ بالا" داد. اين‌ برنامه‌ها داراي‌ مشخصه‌هاي‌ تشريك‌ مساعي‌ مردمي‌، تفويق‌ قدرت‌ تصميم‌گيري‌، روش هاي‌ يكپارچه‌ و مناسب‌ تعليم‌ و تربيتي‌ هستند. در اكثر اين‌ برنامه‌ها، بر بالا بردن‌ آگاهي‌ و توانمند كردن‌ مردم‌ به‌ درك‌ منتقدانه‌ واقعيات‌، به‌ عنوان ‌اولين‌ قدم‌ در روند توسعه‌ تأكيد شده‌ است‌. اين‌ برنامه ها و پروژه‌هاي‌ توسعه‌، اذعان‌ مي‌كنند كه‌ توسعه‌ براي‌ مردم ‌است‌. تشريك‌ مساعي‌ فعالانه‌ در امر توسعه‌ تنها به‌ معناي‌ سهم‌ بردن‌ از منافع‌ نيست‌، بلكه‌ نيازمند درگيري ‌فكري‌ و روحي‌ افراد است‌ و تنها به‌ حضور فيزيكي‌ محدود نمي‌شود، بلكه‌ به‌ تمايل‌ به‌ تشريك‌ مساعي‌، تفكر و انگيزه‌ خلاق‌ و نيز قبول‌ مسؤوليت‌ نيازمند است.

- آموزش
در طول‌ سال هاي‌ اخير كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ به‌ اين‌ دانش‌ دست‌ يافتند كه‌ ارتباط براي ‌توسعه‌، فرايندي‌ اجتماعي‌ با رنگ‌ و بوي‌ آموزشي‌ قوي‌ است‌. آن‌ نه‌ تنها راهي‌ براي‌ انتشار نوآوري‌ها است‌، بلكه‌ مرحله‌اي‌ از ايجاد آگاهي‌، اطلاع‌ رساني، مبارزه‌، كنترل، ارزيابي و… است‌. به‌ دليل‌ اين‌ جنبه‌هاي‌ آموزشي‌، تكنولوژي ها و كانال هاي‌ ارتباطي‌ تابعي ‌از زمينه‌ و مفاد آموزشي‌ به‌ شمار مي‌روند. به‌ عبارت‌ ديگر، هدف هاي‌ آموزشي‌ توسعه‌ بايد تعيين‌ كنند چه‌ نوع ‌اقدامات و ارتباطي ‌(شكل‌، محتوا) مناسب‌ و مورد احتياج‌ است‌. اين‌ واقعيت‌ كه ‌اغلب‌ فعاليت هاي‌ آموزشي‌ بيش‌ از آن كه‌ مردم‌ را وادار به‌ همكاري‌ نمايد، نيازمند همكاري ‌ايشان‌ است‌، شرايط خاصي‌ را براي‌ روش هاي‌ آموزشي‌ ايجاد مي‌كند. تعدادي‌ از مشكلات‌ و محدوديت ها به‌ كارگزاران‌ و برنامه‌ريزان‌ توسعه‌ و حتي تهيه‌ كنندگان‌ رسانه‌ها مربوط مي‌شود. در بسياري‌ از موارد مي‌توان‌ آموزشي‌ را كه‌ به‌ آن ها داده‌ مي‌شود، به‌ دليل‌ تكيه‌ بر موضوعهاي‌ علمي‌، به‌ بهاي‌ عدم‌ توجه ‌به‌ موضوعهاي‌ انساني‌ مورد انتقاد قرار داد. آن ها براي‌ تخصص‌ در زمينه‌اي‌ خاص‌، و نه‌ به‌ عنوان‌ تعليم‌ دهنده‌ يا عوامل‌ ارتباط، تربيت‌ شده‌اند. از اين‌ روي‌ مي‌بايست‌ دانش‌ فني‌ شان را با بسياري‌ از بينش هاي‌ فرهنگي‌ و آموزشي ‌بومي براي توسعه تكميل‌ كرد.
بسياري‌ از كساني‌ كه‌ مسؤوليت هايي‌ در زمينه‌ برنامه‌هاي‌ توسعه‌ دارند، خود به‌ خوبي‌ آموزش ‌نديده‌اند تا آن‌ را به‌ ديگران‌ منتقل‌ ساخته يا اجرا كنند. در بسياري‌ از موارد آنچه‌ مديران‌ اجرايي‌ از توسعه‌ آموزش‌ ديده‌اند، ناكافي‌، يك‌ طرفه‌ و اغلب‌ بر دانش‌ متمركز مبتني‌ است‌ و در موضوعهايي‌ كه‌ مي‌تواند جنبه‌هاي‌ اجتماعي‌ و تعليم‌ و تربيتي‌ كار آن ها را تسهيل‌ كند، دچار نقص‌ هستند. اگر بخواهيم‌ در بهبود عملكرد نيروي‌ مديران‌ و ساير مسؤولين‌ دست‌ اندركار توسعه‌ جدي‌ باشيم‌، وجود ديدي‌ منتقدانه‌ در مورد آموزش‌، قبل‌ و در حين‌ كار آن ها ضروري‌ است‌. دانش‌ مسؤولان نه ‌تنها بايد به‌ روز باشد، بلكه‌ از نظر عملي‌ نيز منطبق‌ با شرايط محلي و منطقه اي‌ باشد كه‌ برنامه‌هاي‌ توسعه ‌در آن‌ تحقق‌ مي‌يابد. بنابراين‌، در برنامه‌هاي‌ آموزشي‌ آن ها بايد تعادلي‌ بين‌ موضوعهاي‌ فني‌، علمي‌ و ارتباطي ‌با واقعيات بومي وجود داشته‌ باشد.

- ارتباطات‌
امروزه‌، معدود محققاني‌ درباره‌ ارتباط نزديك‌ بين‌ توسعه‌، فرهنگ‌ و ارتباطات‌ ترديد دارند. توسعه‌ يعني ‌تغيير و اين‌ تغيير، نحوه‌ نگريستن‌ مردم‌ به‌ موضوعها، اعمال‌، ارتباط آن ها با يكديگر و جهان‌ اطراف شان‌ را تحت ‌تأثير قرار داده‌ است؛ تغييراتي‌ كه‌ در ذهن‌ مردم‌ شكل‌ مي‌گيرد بر دانش‌، ارزش ها، نگرش ها، باورها و رفتارها و... تأثير مي‌گذارد. اين‌ تغييرات‌ نمي‌تواند شكل‌ گيرد مگر با پردازش‌ اطلاعات‌، اعم‌ از اطلاعاتي‌ كه‌ از خارج‌ تأمين ‌مي‌شود، از طريق‌ رويدادها و فعاليت ها، يا به‌ وسيله‌ بررسي‌ مجدد دانش‌ موجود. با شناسايي‌ اين‌ حقيقت، ‌ارتباطات‌ بلافاصله‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از عوامل‌ اصلي‌ فرايند توسعه‌ مطرح‌ مي‌شود. بدون‌ ارتباطات‌ هيچ‌ اطلاعاتي ‌بين‌ مردم‌ منتشر نمي‌شود و بدون‌ تفسير اطلاعات‌ هيچ‌ كشف‌، تغيير و اصلاحاتي‌ انجام‌ نخواهد شد. ارتباطات‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از عوامل‌ موثر در امر توسعه‌ پذيرفته‌ شد. اكنون‌ نقش‌ ارتباطات‌ با تغيير بينش هاي‌ مربوط به‌ راهبردهاي‌ توسعه‌ همساز شده است. ابتدا انتظار مي‌رفت‌ ارتباطات‌ راه‌ را به‌ سوي‌ نوگرايي‌ هموار سازد. سپس‌ وظيفه‌ پشتيباني‌ از برنامه‌ها و پروژه‌هاي‌ خاص‌ توسعه‌ به‌ ارتباطات‌ داده‌ شد. بعدها مباحث‌ مربوط به‌ درگير كردن‌ مردم‌ در برنامه‌ توسعه‌، با تأكيد روي‌ گفت‌ و شنود و شكل هاي‌ عادلانه‌ و معقول‌ برقراري‌ ارتباط بين ‌طرف هاي‌ درگير در فرايندهاي‌ ارتباطي‌ شد. به‌ نظر مي‌رسد، ارتباط ميان‌ فرهنگي‌ براي‌ اين‌ كار مناسب‌تر از ارتباط يك‌ طرفه‌ است‌. موانع‌ عمده‌اي‌ بين‌ برنامه‌ريزان‌ و كارگزاران‌ توسعه‌ و مردم‌ وجود دارد كه‌ مانع‌ از نشر سازنده ‌دانش‌ و طرز فكرها مي‌شود. بزرگترين‌ موانع‌ در ميان‌، عبارت‌ است‌ از موانع‌ اجتماعي‌ ـ فرهنگي‌.
نگاهي‌ به‌ عملكرد پيشرفت‌ ارتباطات‌ در كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ و جهان‌ سوم‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ در راه‌ توسعه‌، بينش هاي‌ فوق‌ كمتر مورد توجه‌ قرار گرفته‌اند. اگر چه‌ نياز به‌ پشتيباني‌ ارتباطي‌ در برنامه‌هاي‌ توسعه ‌امروزه‌ به‌ طور وسيعي‌ مورد قبول‌ واقع‌ شده‌ است‌، اما هنوز به‌ نظر مي‌رسد استفاده‌ موفق‌ از عوامل‌ اجتماعي‌ ـ فرهنگي‌ براي‌ راهبردهاي‌ توسعه‌ و رسانه‌ها يك‌ استثناء باشد تا قاعده‌. نمونه‌هاي‌ زيادي‌ از اطلاعاتي‌ كه‌ از نظر محتوا ذي‌ربط و از جنبه‌ آموزشي‌ و فرهنگي‌ مناسب ‌و مفيد باشد و جامعه‌ را توانا سازد، وجود ندارد. دلايل‌ اين ‌عدم‌ موفقيت‌ متعدد است‌؛ از جمله‌ مشكلات‌ مالي‌ و فني‌ كه‌ بسياري‌ از حكومت ها را شديداً در انجام‌ عمليات شان ‌محدود مي‌كند. توسعه‌ تنها با گفتگو و برنامه‌ريزي‌ صرف‌ دولتي‌ تحقق‌ نمي‌يابد، بلكه‌ با مشاركت‌ مردم‌ و تجهيز فرهنگي‌شان واقعيت‌ يافته‌ كه‌ يكي‌ از اصلي‌ترين‌ راه‌هاي‌ آن‌ از طريق‌ ارتباطات‌ است‌. ارتباطات‌ از ابتدايي‌ترين ‌شكل‌ و وسيع ترين‌ معناي‌ آن‌ يعني‌ مبادله‌ نظريات‌ بين‌ مردم‌ مي‌بايست‌ مورد استفاده‌ قرار گرفته‌ شود. آن‌ ارتباط ميان‌ فردي‌ و ارتباطي‌ را كه‌ از طريق‌ وسايل‌ فني‌ مبادله‌ مي‌شود، در برمي‌گيرد. اطلاعات‌ بين‌ كارگزاران‌ توسعه‌ و افراد ذي‌ نفع‌، بين‌ معلمان‌ و دانش‌آموزان‌، بين‌ يكايك‌ اعضاي‌ جامعه‌، بين‌ كشاورزان‌ روستايي‌ و مردم‌ شهري‌ و پژوهشگران‌، برنامه‌ريزان‌ و سياستمداران‌ مبادله‌ مي‌شود. بنابراين‌ ارتباط براي‌ توسعه‌، بخشي‌ با انتشار اطلاعات‌ از طريق‌ كانال هاي‌ آموزشي‌، ترويج‌، فعاليت هاي‌ دسته‌ جمعي‌، توانمندسازي، آموزش‌ و اقدامات‌ اجتماعي‌ بستگي ‌دارد.

راهكارهاي اجتماعي و فرهنگي امور زيربنايي

- وسايل ارتباط جمعى محلي و مستقل
رسانه‏هاى جمعى مستقل، يكى از اولويت هاى تحقق مردم سالاري است. رسانه‏هاى جمعى تنها هنگامى قادر به تعقيب اهداف جامعه خواهد بود كه مستقل باشند. حتى اگر به نوعى برخى از رسانه‏ها تريبون حكومتى يا دولتي به شمار مى‏روند، برخى ديگر مى‏بايست از استقلال لازمه برخوردار باشند؛ به ويژه رسانه هايي محلي و منطقه اي ضروري است. امروزه در كنار افزايش چشمگير رسانه هاي بين المللي، ما در جهتي به ظاهر معكوس شاهد شكل گيري و رشد رسانه هاي محلي و منطقه اي هستيم. رسانه هايي كه انعكاس دهنده فرهنگ هاي بومي هستند و جوامع منطقه اي و محلي را تقويت كرده و هويت شان را تثبيت مي نمايند.
رسانه‏هايى كه بودجه شان توسط حكومت تعيين مى‏شود، براى آن كه استقلال داشته باشند، بايد در مقابل كميسيونى مستقل يا كميسيونى مركب از نمايندگان گروه‏هاى مختلف شهروندان بومي پاسخگو باشند و مهم تر از آن، رسانه‏هاى ديگر از امكان رقابت با رسانه‏هاى حكومتى برخوردار باشند. استقلال رسانه‏هاى خصوصى و بومي را نيز مى‏توان هم با تقسيم منابع مالى و عدم تمركز آن در دست عده‏اى معدود و هم رأى گيري، محقق ساخت.

- افكار عمومي منطقه اي و محلي‌
افكار عمومي‌ مجموعه‌ عقايد افراد يك‌ جامعه‌ نسبت‌ به‌ موضوعي‌ است‌ كه‌ مردم‌ درباره‌اش‌ منافع‌ و علايقي‌ مشترك‌ دارند و به‌ عبارت‌ دقيق تر طرز تلقي‌ و واكنش‌ جمعي‌ و مشهود است‌ كه ‌جزء بزرگي‌ از جامعه‌ در برابر رويدادهاي‌ اجتماعي‌ كه‌ اغلب‌ مهم‌ تلقي‌ مي‌شود، نشان‌ مي‌دهند. افكار عمومي‌ امروزه‌ بيش‌ از هر زمان‌ ديگري‌ در عرصه‌ سياست‌ و اجتماع‌ براي‌ خود جا باز كرده‌ است. اگر در گذشته ‌حكومت ها مي‌توانستند با ناديده‌ گرفتن‌ خواست‌ مردم‌، خودسرانه‌ به‌ هر اقدامي‌ متوسل‌ شوند، اكنون‌ با پديده‌اي‌ به‌ نام‌ افكار عمومي‌ مواجه‌ هستند كه‌ به‌ عنوان‌ اساسي‌ ترين‌ عامل‌ در عرصه‌ واقعيات‌ اجتماعي‌ مطرح‌ مي‌شود. اين‌ پديده‌ تنها در سطح ملي مطرح نيست، بلكه‌ در سطح‌ منطقه اي و محلي‌ نيز بايد افكار عمومي ‌و گرايشات شان را مراعات‌ كنند و از اقدامات‌ خودسرانه‌ و منافي‌ با افكار عمومي‌ پرهيز كنند.
ارتباطات‌ و رسانه‌هاي‌ جمعي‌ از طريق‌ انواع‌ تكنولوژي‌هاي‌ اطلاعاتي‌، افكار عمومي ‌را شكل‌ مي‌دهند و متغيرهاي‌ فرهنگي‌ از جوامع‌ مختلف‌ به‌ متغيرها و عواملي‌ تأثير گذار در فرهنگ‌هاي‌ جوامع‌ ديگر بدل‌ شده‌اند. تكثر، تنوع‌ و انتشار رسانه‌ها و هويت‌ جديد كنوني‌شان‌ كه‌ آن ها را از حكومت ها و دولت ها مستقل‌ ساخته‌ است‌، اين‌ امكان‌ را به‌ شهروندان‌ داده‌ تا از طريق‌ افكار عمومي‌شان‌، سياستمداران‌ را وادار سازند تا آنان را به‌ عنوان‌ تعيين ‌كنندگان‌ اصلي‌ خواست ها، علايق‌ و تصميماتي‌ به‌ حساب‌ آورند كه‌ در همه‌ عرصه‌هاي‌ منطقه اي و محلي‌ اتخاذ مي‌شود. اين‌ متغير مهم‌ كه برخاسته‌ از روابط اجتماعي‌ و فرهنگي ‌است، بايد به‌ عنوان‌ مهم ترين‌ مبناي‌ واقعيات‌ اجتماعي‌ و اساسي‌ترين‌ ابزار اظهار عقايد مردم‌، مورد استفاده‌ سياسيون‌، برنامه‌ريزان‌، مسؤولين‌ و مديران‌ قرار گيرد.

- تأسيس موسسات پژوهشى محلي مستقل براى سنجش افكار عمومى
موسساتى كه مدام افكار عمومى و ديدگاه هاى نه تنها اكثريت، بلكه اقليت ها و خرده فرهنگ ها را عارى از پيشداوري هاى سياسى سنجيده و در اختيار اشخاص، نهادها و حتى دولتمردان قرار دهند تا آنان با شناخت نسبت به افكار عمومى موجود، سياست هاى و برنامه‏هاى خود را تنظيم كنند، بايد در اولويت هاى توسعه اجتماعي- فرهنگى قرار گيرد. از اساسى‏ترين خصايص موسسات سنجش افكار عمومى بومي، استقلال آن هاست كه بايد به عنوان يكى از مراكز مردم سالاري، پل ارتباطى بين مردم و دولت باشند، نه موسسه‏اى با هر گونه وابستگى دولتى. تنها در آن صورت است كه به صحت پژوهش ها و نتايج شان مى‏توان اطمينان كرد و نتايج آن ها را اطلاعاتى علمى براى كنترل مسؤولان و سياستمداران به شمار آورد. فعاليت هاى اين موسسه‏ها نيز نبايد در حد نظرسنجى و پيمايش هاى سطحى متمركز شود و مى‏بايست بيشتر به پژوهش هاى عميق‏تر و تحليل هاى ريشه‏اى‏تر در ابعاد گوناگون اجتماعي و فرهنگي سوق يابد.

- تقويت سرمايه‏هاى انسانى، اجتماعى و فرهنگي
اصلى‏ترين زيرساخت هاى توسعه پايدار توجه و تقويت سرمايه‏هاى انسانى و اجتماعى است. همان طور كه سرمايه فيزيكى، با ايجاد تغييرات در مواد، براى شكل دادن به ابزارهايى كه توليد را تسهيل مى‏كنند، به وجود مى‏آيند، "سرمايه انسانى" نيز با تغيير دادن افراد يك جامعه براى واگذارى مهارت ها و توانايى‏ها به آن ها پديد مى‏آيند و انسان ها را توانا مى‏سازند تا به شيوه هايى جديد و مطلوب تر رفتار كنند. "سرمايه اجتماعى" به مجموع منابعى كه در بنياد روابط خانوادگى و در سازمان اجتماعى جامعه وجود دارد و براى رشد شناختى و اجتماعى افراد آن سودمند است، اطلاق مى‏شود. آن به روابط اقتدار، اعتماد و هنجارهاى يك جامعه برمى‏گردد. تفاوت عمده سرمايه‏هاى اجتماعى با سرمايه‏هاى فيزيكى و انسانى در آن است كه همچون آن ها كاملاً تعويض‏ پذير نيستند.
امروز پس از سرمايه هاي انساني و بدنبال آن سرمايه هاي اجتماعي، سخن از سرمايه هاي فرهنگي رفته است. هر گونه اهداف و استراتژي فرهنگي تنها با كمك سرمايه هاي فرهنگي است كه عملي شده و تحقق و تداوم آن تضمين مي گردد. تعامل پذيري، ارتباط پذيري، مشاركت پذيري، ميزان پذيرش ديگري و ارزش هاي اخلاقي از اين جمله اند. سرمايه‏هاى انسانى و اجتماعى نيز كه مى‏بايست در برنامه ريزى بلندمدت آمايش سرزمين تقويت شوند، به قرار ذيل‏اند: مسؤوليت‏پذيرى، مديريت، سازمان‏پذيرى، نقش‏پذيرى، وجدان‏كارى، تعهدات و روابط اعتبارى از آن جمله‏اند.

- كمك به تقويت و تشويق كارهاى داوطلبانه بومي
در جامعه‏اى كه سرمايه اجتماعى و فرهنگي غنى است، معمولاً بزهكارى، ترك تحصيل و درگيرى‏هاى نژادى اندك تر و رشد اقتصادى افزون تر است. سرمايه‏هاى اجتماعى در ايجاد گروه‏هاى اجتماعى قدرتمند و فعال نقش دارند، اما اين نقش فقط در شرايط خاصى مى‏تواند به بيشترين اثرگذارى برسد. به خصوص كسانى كه دچار انزواى اجتماعى هستند، از فعاليت هاى داوطلبانه سود مى‏برند. آن دسته از افرادى كه در فعاليت هاى داوطلبانه شركت مى‏كنند مى‏توانند به همبستگي اجتماعى يارى برسانند. فعاليت هاى داوطلبانه به جوانان فرصت رشد و ريسك پذيرى مى‏دهد و زمينه‏اى ارزشمند براى ايفاى نقش شهروندى در اختيارشان قرار مى‏دهد. اين فعاليت ها مى‏تواند به كهنسالان نيز در فرايند سالخوردگى فعال كمك كند، حتى برخى تحقيقات نشان داده كه فعاليت هاى داوطلبانه براى تندرستى نيز مفيد است. روند رو به رشد فعاليت هاى داوطلبانه به سوى بهبود وضعيت گروه‏هاى محروم جامعه نيز كشيده شده است. گروه‏هايى همچون معلولان، مهاجران و به طور كلى كسانى كه در حاشيه جامعه در كار بهبود وضعيت خويش هستند. در برخى از موارد، اين فعاليت ها راه را براى بازسازى نوعى شهروندى هموار مى‏سازد. خلاصه اين كه فعاليت هاى داوطلبانه يك موقعيت برنده/برنده ايجاد مى‏كند كه در آن هم داوطلب و هم جامعه سود مى‏برند. فعاليت هاى داوطلبانه موقعى بهترين اثر را دارد كه در چارچوب يك بخش دولتى سالم و با منابع كافى صورت گيرد. اين طرح همچنين يك قاعده كلى را نيز آشكار مي سازد: هر چه بخش غيرانتفاعى بزرگتر باشد، ميزان فعاليت هاى داوطلبانه گسترده‏تر است. اين تأكيدى است بر اين واقعيت كه فعاليت داوطلبانه، از برخى جهات، يك كنش اجتماعى است و نه صرفاً يك اقدام فردى كه بايد براى تحقق و گسترش آن زمينه‏هاى لازم را فراهم آورد.

- تقويت و گسترش سازمان هاى غيردولتى منطقه اي
اكنون فعالانى در بخش سوم، يعنى سازمان هاى غيرانتفاعى و اجتماعى، آن را نوشدارويى همه مشكلات مى‏خوانند و طبيعى است كه خواهان تكيه كامل به آن باشند. با اين حال بى آن كه نقش حياتى نهادهاى غيرانتفاعى را ناديده بگيريم، بايد مراقب باشيم تا مدعى بيش از آنچه اين بخش مى‏تواند ارايه كند، نباشيم. در صد سال گذشته آموخته‏ايم كه مشكلات امروز پيچيده‏تر از آن است كه يك بخش به تنهايى از عهده آن برآيد.
در اين ميان، نقش سازمان هاى غيردولتى بسيار برجسته است. آن ها امكان عملى مشاركت مدنى را فراهم مى‏آورند و نهادها و مردم را به سمت توسعه‏اى سوق مى‏دهند كه ديگر تماشاچى آن نيستند، بلكه خود گزينشگر و تحقق بخش هر قسم آن به شمار مى‏روند. از اين روى است كه مردم سالاري تنها با آن هاست كه تحقق يافتنى است. چنين آينده‏اى به آسانى تحقق يافتنى نخواهد بود، اما آن همان آينده‏اى است كه از دور سوسو زده و عميق ترين اميدها را نويد مى‏دهد. پس گسترش و تقويت سازمان هاى غيردولتى مى‏بايست در اولويت برنامه‏ها قرار گيرد.

- استفاده از اوقات فراغت در كشور ما
مسأله فراغت در جهان سوم بيش از اين كه ناشى از پيشرفت تكنولوژى باشد، حاصل عواملى چون جوانى جمعيت، بيكارى گسترده، كمبود اشتغال به سبب عدم برنامه‏ريزى و سازماندهى نيروهاى كار و سرمايه است كه با الگوهاى فرهنگى ايام فراغت از جوامع صنعتى در هم آميخته است و در حقيقت، به دليل ضعف بنيان‏هاى توليدى و نهاد اقتصادى به طور كلى، و ضعف نهادهاى اجتماعى - فرهنگى به طور اخص، فراغت پديد آمده است، بى‏آن كه توليد فرهنگى متناسب با آن شكل گيرد. البته اين پديده، نه تنها نشان مى‏دهد كه ايام فراغت سرمايه‏اى بالقوه در جوامع در حال توسعه است، حتى آشكار مي سازد كه ظرفيت هاى بالقوه ديگرى نيز وجود دارد كه به عدم طرح‏ريزى، آموزش، سازماندهى و انضباط كارى در اين جوامع برمى‏گردد كه با برنامه‏ريزى بلندمدت اجتماعى - فرهنگى و نهادينه كردن شان دست يافتنى است.

- توجه ويژه به وضعيت بانوان مناطق محروم
امروز شاهديم كه توجه به امور زنان در سطح دنيا گسترش يافته است. بدنبال آن در كشور ما نيز جريانات مشابه اي شكل گرفته است كه عمدتاً در شهرهاي بزرگ و نزد طبقات متوسط و مرفه جامعه نضج يافته است، اما متأسفانه بزرگترين قربانيان زني كه حقوق شان پايمال شده در مناطق محروم و مناطق روستايي و عشايري اند. بسياري از اين زنان، نسبت به حقوق انساني و حتي ديني خود آشنايي ندارند و اگر هم واقف باشند، كاري از دست شان ساخته نيست. بسياري از اين الگوهاي اجتماعي كه حقوق زنان را پايمال مي كنند، چه بسا از باورهاي خرافي، عرف و عادات غلط و سنن متحجر اند، كه حتي با حقوق ديني زنان مسلمان منافات دارد. به بيان ديگر، بسياري از نابرابري ها و تبعيضاتي كه در حق زنان محروم محلي مي شود، نه تنها با دستورات دين اسلام سازگار نيست، بلكه حتي با آن در تضاد است و از همان فرهنگ جاهليتي ناشي مي شود كه پيامبر اسلام براي نابودي شان مبعوث شد. بسياري از زنان محروم پيش از سن بلوغ در حالي كه هنوز بچه هستند، به زور ازدواج كرده و به خانه بخت فرستاده مي شوند. در صدر اسلام، حتي كافران را به زور وادار به دستورات ديني نمي كردند، چه به جاي اين كه دختران مسلمان را به زور شوهر دهند! در برخي موارد تحصيل زنان را كار غلطي مي دانند و اجازه رشد و پيشرفت را از آنان سلب مي كنند. اين در حالي است كه در برخي از استان ها، همچون كردستان، سيستان و بلوچستان و هرمزگان زنان نه تنها نان آوران خانه هستند، بلكه ده ها مرد را اداره مي كنند. امروز مهم تر از شعارهاي حقوق بشري، وظيفه ديني ماست كه با اين افكار جاهليت و باورهاي خرافي كه پيامبران تمام دوران ها براي نابودي شان مبعوث شدند، مبارزه كنيم. آن رسالتي براي هر دولتمردي است كه محروميت زدايي و عدالت محوري را به جدّ منش و روش خود ساخته باشد.

- تقويت گردشگري با حفظ محيط زيست
ارتباط بين فرهنگ و گردشگري بر كسي پوشيده نيست. آن ها از يك سوي، رابطه اي دو جانبه با يكديگر دارند؛ به طوري كه فرهنگ و گردشگري از هم تأثير مي پذيرند و از سويي ديگر، گردشگري سهمي مهم در توسعه فرهنگي دارد. امروزه شاهد رشد گردشگري در همه جاي دنيا هستيم. ظرفيت هاي جديد گردشگري، چيزي است كه ساكنان بومي هر منطقه بهتر از هر كس ديگري مي شناسند. آن ها هستند كه با معرفي جاذبه هاي تاريخي، فرهنگي و تفريحي مناطق زندگي اطراف خود، مسوولان محلي را براي سرمايه گذاري گردشگري تشويق و ترغيب مي كنند. از اين روي تصميماتي از اين دست، بايد در سطح طرح ها و برنامه هاي استان ها صورت گيرد. در ضمن آسيب هايي كه توريست ها مي توانند به زيست بوم مردم محلي برسانند، بيشتر از هر كسي توسط بوميان آنجا ملموس است. بنابراين، براي اجتناب از آن باز برنامه هاي استاني كه با مشورت با مردم محلي تنظيم شده باشد، راه گشا خواهد بود. توريست ساحلي از تنوع بسيار زيادي برخوردار است كه متأسفانه ما تنها از معدودي از آن ها مطلع ايم. علاوه بر شنا، موج سواري، دويدن، غواصي بايد قايق هاي بادي، كايت سواري، اسب سواري، جت اسكيت و حتي اتومبيلراني را تشويق كرد و بدان ها بيافزاييد، ورزش هاي فوتبال ساحلي، واليبال ساحلي و انواعي از تفريحات اوقات فراغت را كه به استراحت و آرامش نيازمند اند.
اكوتوريست نيز كه اينك يكي از شاخه هاي مطرح و رو به رشد، صنعت گردشگري است، بايد در دستور كار قرار گيرد. منظور از آن، مسافرت هايي مسؤولانه به نواحي طبيعي است كه علاوه بر مشارت هاي مفيد اجتماعي و اقتصادي، حفظ محيط زيست و جوامع محلي و رفاه مردم بومي در نظر گرفته شود. به بياني ديگر، تمام جنبه هاي مختلف گردشگري بايد با در نظر گرفتن آسيب هاي زيست محيطي شان پيش روند و مواردي كه راه چاره اي ندارند، از آن اجتناب كنند. به خصوص مناطق ساحلي كه عمدتاً از توريست هاي تفريحي پر مي شوند، بايد آسيب هاي احتمالي و آلودگي هاي زيست محيطيِ خاكي، ساحلي و آبي را نيز از نظر دور ندارند و طرح هاي مشخص براي جلوگيري از آلودگي ها يا برطرف كردن شان داشته باشند. فرهنگ ميزبان نيز از اجزاي اصلي اكوتوريسم است و مردمي كه سال ها با روابط اجتماعي و فرهنگ خاص شان در يك منطقه زندگي مي كنند، براي هر نوع تغييري از جمله باز شدن پاي گردشگران به منطقه، بايد در هر برنامه اي لحاظ شوند و حتي منابع فرهنگي به عنوان يكي از جاذبه هاي گردشگري در نظر گرفته شوند. حال از گردشگري و اكوتوريسم به مثابه توسعه اي پايدار نگريسته مي شود كه نه منافع كوتاه مدت، بلكه دستاوردهاي بلندمدت و پايدار آن ها، كه به جاي نابودي يا زوال منابع، به حفظ منابع با ارزش طبيعي و فرهنگي منتهي مي شود، مورد توجه واقع مي گردد. براي حفظ محيط زيست نيز عمدتاً عادت بر اين بوده كه به مردان توجه شود و آموزش براي كاركناني گذاشته مي شود كه طبعاً اكثراً مردند. اما اينك ثابت شده در اكثر نقاط جهان زنان نقشي تعيين كننده تر در حفظ محيط دارند؛ فرضاً در نظام آبياري و آبرساني، اين زنان هستند كه نقشي مهم تر از مردان ايفاء مي كنند. از اين روي برنامه هاي آموزشي براي زنان بايد در اولويت قرار گيرد.

- باغ ها و پارك هاي دريايي
يكي از طرح ها مي تواند پارك هاي دريايي باشد. پارك هاي دريايي علاوه بر جلب توريست، باعث حفظ محيط زيست ساحلي و دريايي شده و مانع از نابودي گياهان، جانوران و آبزيان ساحلي و دريايي مي شوند. آن ها علاوه بر حفظ ميراث طبيعي منطقه براي به خصوص گردشگران متخصص و پژوهشگران علوم طبيعي و محيط زيست بسيار پرجاذبه است. توسعه پارك هاي دريايي كه از منظر اقتصادي به صرفه و از منظر اكولوژي براي حفظ بوم شناسي مفيد و جهت توسعه پايدار ضروري است، مي تواند نويد بخش باشد. بسياري از كشورهاي حوزه مديترانه در اين مورد تجارب موفقي داشته اند؛ نوآوري نيز در اين حوزه بايد مورد توجه و تشويق واقع شود.
باغ هاي دريايي يكي از اين نوآوري هاست كه در مناطق ساحلي ايران مي تواند به آزمون گذاشته شود؛ جزاير خليج فارس بهترين موقعيت را براي چنين مقصودي نشان مي دهند. زيبايي‌هاي‌ دنياي‌ طبيعي‌ و منحصر به‌ فرد زير آب‌ها از هيچ‌ نظر قابل‌ مقايسه‌ با زيبايي‌هاي‌ روي‌ زمين‌ نيست‌؛ چه‌ از منظر تنوع‌ زيستي‌ موجود در آن‌ و پوشش‌ گياهي‌ و مرجاني‌شان‌ و حيوانات‌ دريايي‌ و بعضاً ناشناخته‌ و چه‌ از ديد زيباشناسي‌ رنگ‌ها در زير آب‌. كافي‌ است‌ يك‌ كشتي‌ شكسته‌ غرق‌ شده‌ نيز در بستر دريا وجود داشته‌ باشد، تا معماري‌ باغ‌ دريايي‌ را كامل‌ كرده‌ باشد و تنوع‌ زيستي‌ آن‌ را حيرت‌ آور. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ در زير آب‌، آثار باستاني‌ بسياري‌ است‌ كه‌ تنها معدودي‌ از آن‌ها يافت‌ شده‌ است‌. غواصي‌ در اين‌ آب‌ها بسياري‌ جذاب‌ و تكرار نشدني‌ است‌. اما در اين‌ ميان‌، شهرهاي‌ مدفون‌ در دريا كه‌ در عمق‌ كم‌ از سطح‌ آب‌ قرار دارند، شگفت‌انگيز و بي‌نظيرند و گردش‌ در ميان‌ شهري‌ زير آب‌ كه‌ اينك‌ با انواع‌ پوشش‌هاي‌ گياهي‌ زير دريا تزئين‌ نيز شده‌ باشد، زيباشناسي‌اي‌ وراي‌ تصور ايجاد مي‌كند كه‌ معماري‌ بخش‌ كوچكي‌ از آن‌ است‌. مصرف‌ محصولات‌ اين‌ باغهاي‌ دريايي‌، همچون‌ جلبك‌ها و علف‌هاي‌ دريايي‌، انواع‌ ماهي‌ها، صدف‌ها و آبزيان‌ و... نيز گردشگران‌ را متلذذ مي‌كند. قرار گرفتن‌ در سواحل‌ و تجربه‌ و تنفس‌ در آب‌ و هواي‌ مختص‌شان‌ و زير آب‌، ادراكي‌ با تنوعي‌ وراي‌ باغ هاي‌ زميني‌ در اختيار انسان‌ قرار مي‌دهد. به‌ آن‌ بيافزاييد، غذاهاي‌ گوناگون‌ محلي‌ مناطق‌ مختلفي‌ كه‌ توريست‌ زيردريايي‌ از آن‌ بهره‌مند مي‌شود.

- افق هاي جديد ميراث فرهنگي، معنوي و طبيعي
امروزه ديگر تنها ميراث فرهنگي را به مثابه وديعه اي كه بايد حفظ شده و گسترش يابد، نمي نگرند، بلكه ميراث معنوي و ميراث طبيعي نيز به آن افزوده اند. ميراث معنوي بسيار آسيب پذيرتر از ميراث فرهنگي است و چون عمدتاً سينه به سينه انتقال مي يابد، ممكن است به سرعت فراموش شده و ديگر امكان بازيابي نداشته باشد. مفاخر معنوي ما به ويژه در عرصه ادبيات تنها به ايرانيان تعلق ندارد، بلكه گنجينه اي با ارزش براي جهانيان است. از اين روي، اگر در هر گوشه دنيا از آن ها تجليل مي شود، ما بايد آن را به فال نيك بگيريم و به جاي اين كه بدنبال دعوا با طرف هاي مدعي بر سر تعلق مليت شان داشته باشيم، با آنان همكاري كنيم تا به عنوان ميراث مشتركمان معرفي شده و براي جهانيان بيشتر شناخته شوند. بسيار از مفاخر ما نيز واقعاً تنها به يك مليت و يا حتي يك فرهنگي تعلق ندارند و چه بسا ميان چندين قوميت و فرهنگ شكل گرفته و رشد يافته اند و از اين روي ميراث مشترك ما هستند. موسيقي مقامي مناطق مختلف ايران در حال زوال و فراموشي است و بايد برنامه هايي را براي حفظ و تقويت شان در پيش گرفت؛ همين طور افسانه ها، روايات اساطيري و قصه هاي فولكلوريك رو به فراموشي اند. يكي از راه هاي حفظ ميراث معنوي، ثبت شان در قالب ميراثي شفاهي است تا براي آيندگان باقي بماند. اما توجه ويژه به زائران خانه خدا ضروري است. بسياري از زائران خانه خدا از نفس حج چيز زيادي نمي دانند و عمدتاض براي اداي وظيفه برخي از مراسم آن را تقليد و جملاتي عربي را حفظ مي كنند تا اداي وظيفه كرده باشند. حج و اوقاف بايد به عنوان رسالت خويش، درباره روح حج و اين همايش جهاني، اطلاع رساني مكفي به حاجيان كرده و حتي در صورت لزوم كلاس هاي آموزشي ويژه بگذارد تا مسلماني كه به حج رفته پس از بازگشت با گذشته خويش متفاوت شده باشد.
ميراث طبيعي نيز بايد مورد توجه قرار گيرند، ميراث فرهنگي ما با تمام ارزشي كه دارند، در صورت آسيب پذيري امكان مرمت و بازسازي شان وجود دارد، اما ميراث طبيعي و گونه هاي گياهي و جانوري نابود شده ديگر امكان زنده شدن شان وجود ندارد. ببر مازندران و شير ايران براي هميشه منقرض شدند! شايد لازم باشد، سازمان محيط زيست، رسالت خود را فراتر از آنچه اينك براي خود تعريف كرده است، پيش برد.
ميراث فرهنگي بايد بدان ظرفيت هاي جديد باشد. همه از تجارب موفق كشورهاي ديگر استفاده كند و هم ابداعات و ابتكارات داخلي و محلي را به كار گيرد. ابتكار زيبايي كه توسط ميراث فرهنگي گيلان صورت گرفته است و موزه ميراث روستايي را براي نخستين بار در كشور راه اندازي كرده اند، بسيار ارزنده است و جا دارد تا ميراث فرهنگي ساير استان ها كه در كشورمان كم نيز نيستند، به راه اندازي موزه هاي روستايي با توجه به بافت و تاريخ و مردم شان همت گمارند. توجه به كاروانسراهاي قديمي و مرمت و راه اندازي آن ها براي گردشگران اقدامي مثبت است كه جا دارد در همه مناطق كشور كه از چنين كاروانسراهايي برخوردارند و متأسفانه رها شده و يا به شكل ويرانه اي در آمده اند، شناسايي شده و تحت حمايت بخش خصوصي آماده بهره برداري شوند. در صورتي كه به نظر رسد، پذيرايي از ميهمانان در فضاي كاروانسرها به آن ها لطمات جبران ناپذيري مي زند، مي توان مركزي مدرن در جوار كاروانسراها براي پذيرايي از گردشگران ساخت كه هنگام اقامت در كنار آن بتوانند از كارونسراها نيز با پرداخت اندكي هزينه بازديد كنند.
ميراث فرهنگي بايد همه مكان هاي باستاني را كه كاوش هايي در آن ها صورت مي گيرد، داراي سايت سازد. اين امر هم براي حفاظت و توجه بيشتر به آن ها و هم اطلاع رساني مفيد است؛ راهي كه در بسياري از كشورها موفق نشان داده است. نقاشي ها و حكاكي هاي دوران پارينه سنگي و نوسنگي ايران را نيز نبايد دست كم گرفت؛ چه آثاري كه در غارها يافت شدند و چه آن هايي كه روي صخره ها حك شده اند. آفريقاي جنوبي سالانه ميليون ها دلار از بابت گردشگراني كه از آثار پارينه سنگي اش ديدن مي كنند، كسب درآمد مي نمايد. باستان شناسي امروز نيز ديگر تنها متكي بر يافته هاي قطعي نيست و مناطقي نيز كه محتمل است در زمره تاريخ و حتي اساطير كهن باشند، مورد توجه واقع شده است. مثلاً تركيه براي منطقه اي كه احتمال مي رود، بقاياي كشتي نوح در آنجا پيدا شده است و با مرز ايران تنها يك كيلومتر فاصله دارد، تداركات بسياري براي پذيرايي از توريست ها ديده است. در كشور ما نيز اين مناطق كم نيستند و نگارنده برخي از آن ها را در بخش امور استان ها آورده است.
.......................................................................................
انتهاي پيام/
 يکشنبه 22 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن