واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ادبيات عاشورايي
و آنچه در صحراي خشك و تشنه كربلا اتفاق افتاده است بشريت را در هميشه تاريخ گريانده است؛ حادثهاي كه بعدها توانسته منشا بسياري از حركتهاي اجتماعي در دنيا شود. كمتر كسي است (با هر ديدگاه فرهنگي و ديني كه باشد) كه آنچه را در محرم سال 61 هجري در كربلا به وقوع پيوست باور كند و مظلوميت حماسهوار قهرمانان شهيدش را دريابد و حس خونخواهي را در وجود خويش برانگيخته نبيند و يا دست كم به گونهاي در مقابل اين رنج سترگ تاريخ واكنش نشان ندهد. متاثرترين ايرانيان از آن اتفاق بزرگ، هنرمندان بودند. تعزيه كه نخستين هنر نمايشي ايران است، بزرگترين واكنش عاطفي در برابر حادثه كربلاست، و ناگفته نماند كه هنر تعزيه پيش از اين به گونه سوگواره سياوش وجود داشت كه بعدها با هيجانها و عواطف سوگمندانه ايرانيان شيعي نسبت به سالار شهيدان و ديگر قهرمانان عاشورا درآميخت و در شكلي منسجم وكمال يافته، چنانكه امروزه ميبينيم، عرضه شد. شاعران فارسيگوي نيز هر يك به فراخور ذوق و تاثير خويش از كربلا، آن را تجربه كرده و بروز دادند. برخي از عاشورا بهرهاي نمادين بردهاند، مانند مولانا كه از ايثار و جانگذشتگي عاشوراييان نماد اوليا و عرفايي ساخت كه به مرز فنا فيالله ميرسند. آنجا كه ميگويد:
كجاييد اي شهيدان خدايي
بلاجويان دشت كربلايي
و يا عبدالقادر بيدل دهلوي كه كربلا را آيينه حقيقت و جلوه عيني حقجويي و خداگرايي ميداند و ميگويد:
برخي نيز اگر چه از عاشورا بهرهاي سمبليك نبردهاند، ليكن عزادارانه به سوگ نشستند و با سوگنامهها و مرثيههايي كه آفريدند به شعر جهت آسماني بخشيدند و شعر را به گستره بيكران شعر فارسي افزودند و خود نقطه آغاز شعر شيعي شدند. مرثيه تركيببند محتشم كاشاني كه از جاودان سرودههاي ادب فارسي است، از نمونههاي كامل شعري شيعي است:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
در شعر انقلاب اسلامي به علت انگيزهها و پيوندهاي دروني خاص انقلاب با حادثه عاشوار و تجلي بزرگ فرهنگ شهادت، شعر عاشورايي به گونهاي جدي و زنده فرصت بروز مييابد. آن چنانكه كمتر مجموعه شعر شاعران پس از انقلاب را مييابيم كه در آن عاشورا حضور نداشته باشد؛ چه آثاري كه اختصاصا به نام عاشورا سروده ميشود و چه آثاري كه در معنا معرف فرهنگ عاشوراست.
در گستره ادبيات انقلاب از آغاز تا كنون مجموعه و دفتر شعري كه صرفا خاص عاشورا و قهرمانان آن بوده و از انسجام و سطح بالاي زيبايي برخوردار باشد انتشار يافته بود. نخستين دفتر شعر عاشورايي مجموعه اثر شاعر و مترجم توانمند روزگار ما سيدحسن حسيني است، بدون استثنا همه آثار اين دفتر، خاص حماسهسرايان كربلا و يا در راستاي فرهنگ آن حماسه است. از حسن حسيني پيش از اين كتابهاي همصدا با حلق اسماعيل (در شعر)، (در نقد) (در نثر ادبي) و (در ترجمه) به چاپ رسيده است. حسيني به علت برجستگي و ويژگيهاي خاص شعري كه در هر فراز از زندگي هنرياش داشت، پيوسته در محافل ادبي شاعري بحثانگيز بود.
از آثاري كه تاكنون از او منتشر شده است به آساني ميتوان رد كوششها و تلاشهاي خستگي ناپذيرش را جهت كسب تجربههاي جديد و ايجاد توسع در ظرفيتهاي شعر معاصر ديد، دفتر مجموعه سي و يك قطعه در قالبهاي نيمايي و سپيد است. مضمون همه قطعات اين دفتر عاشوراست، چه قطعاتي كه معرف قهرمانان عاشورايند و چه قطعاتي كه قهرمانانش در صحنه شكوهمند عاشورا حضور جسماني ندارند؛ اما به گونهاي سرنوشتشان به شهادتي عاشورايي گره خورده است.
نگاه حسيني به عاشورا در اين دفتر، نگاهي صرفا تاريخي نيست. عاشورا در چشم او حادثهاي نيست كه در يك مقطع زماني و مكاني محدود اتفاق افتاده باشد، او عاشورا را جرياني ميداند كه از ابتداي خلقت انسان تا هميشه ادامه دارد. به زباني ديگر، عاشورا در نه مكان دارد و نه زمان، يعني در هر نقطه از جهان و در هر عصري ميتواند قابليت ظهور داشته باشد:
زيباييهاي صوري و زباني شعرهاي اين دفتر بسيار قابل توجه است. زيباييهايي كه در نقد جديد شعر، كمال فرم (شكل) ناميده ميشوند.
تصويرها، مجموعا آگاهانه گزينش شدهاند تا معرف قهرماني باشند كه شاعر، شعر يا اشعاري را ظرف معرفي او قرار داده است.مهارت شاعر در انتخاب شايسته تصويرها و واژگان، در روند شكلگيري شعر آن چنان است كه وقتي اثر خوانده ميشود، قهرمان و صحنه به طور زنده در ذهن خواننده ترسيم و خواننده در متن حادثه قرار داده ميشود، قطعه را كه نمايشگر شخصيت و نقش حضرت ابوالفضل (ع) در روز عاشوراست، مورد ارزيابي زيباشناسي قرار ميدهيم.
به گونه ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پيمان برادريات
با جبل نور
چون آيههاي جهاد
محكم
تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و ساعتي بعد
در باران متواتر پولاد
بريده بريده
افشا شدي
و باد
تو را با مشام خيمهگاه
در ميان نهاد
و انتظار در بهت كودكانه حرم
طولاني شد
تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و كنار درك تو كوه از كمر شكست
آغاز شعر و حركت ذهن و قلم شاعر جهت ايجاد نقطه آغاز تامل برانگيز است. شاعر از جايي نوشتن را شروع كرده است كه گويي قبل از آن صفحاتي از آن را با خواننده در ميان گذاشته است. و خواننده با پيشزمينه ذهني كامل ادامه ماجرا را از زبان شاعر دنبال ميكند و اين نخستين هنر شاعر در به صحنه كشيدن خواننده است.
به گونه ماه / نامت زبانزد آسمانها بود/ و پيمان برادريات/ با جبل نور/ چون آيههاي جهاد/ محكم
از نظر لفظي شاعر ميان كلمه و ارتباط زباني ايجاد كرده است كه در بحث زيباشناسي و آرايشهاي ادبي به آن ميگويند؛ يعني آوردن كلماتي كه نظير هم باشند و در يك طبقه ساختي قرار گيرند. شاعر ميتوانست مثلا به جاي كه به معني است، واژه يا قرار دهد؛ اما تعمدا را ذكر كرده است تا معناي ايهامي آن يعني و ارتباط آن با ماه، از نظر زيبايي، مورد نظر باشد. در مجموع ارتباط معنايي ميان و (لقب حضرت ابوالفضل (ع) نيز منظور نظر بوده است.
نيز از نظر زباني رابطهاي چنين دارند. با اين توضيح كه جمع شدن و در اين سطر به تداعي سريعتر مفهوم به ذهن خواننده كمك ميكند.
تعبيري است در وصف امام حسين (ع) در فرهنگ ادبي عاشورا غالبا از امام حسين (ع) به تعبير شده است.
پيمان برادريات / با جبل نور/ چون آيههاي جهاد/ محكم.
واژه محكم به دو معني به كار گرفته شده است (ايهام): الف: مستحكم، در اينجا پيماني كه مستحكم است. ب: از آنجا كه واژه پس از آيههاي جهاد ذكر شده است، از محكمات بودن پيمان نيز همچون كه از و نه از قرآن اند، حكايت دارد و اين نمايانگر آگاهي شاعر از معاني و مفاهيم قرآني است كه به گونهاي ناخودآگاه در تراوشات ذوقي و قلمي او شكل بروز مييابد و اثري را تا اين حد به كمال و زيبايي ميرساند.
نيز به آساني تصويرگر شخصيت حضرت ابوالفضل (ع) است (رشادت) ؛اگر چه در وجود همه قهرمانان عاشورا نهفته و متجلي است، ليكن در فرهنگ و ادبيات عاشورايي تعبيري خاص در ستودن علمدار كربلاست.
تو آن راز رشيدي/ كه روزي فرات/ بر لبت آورد.
يادآور بر لب آوردن آب فرات و به ياد كودكان تشنه خيمههاي حسين (ع) ننوشيدن آن حضرت است. بزرگتر از آن است كه تشنه فرات باشد. اين فرات است كه در عطش نوشيدن قهرمان بزرگ عاشورا بيتابي ميكند. شاعر با ديگر گونههاي جلوه دادن حادثه، شكوهمندي علمدار كربلا را در برابر حقارت فرات به نمايش گذاشته است. تكرار حرف (ر) و (آ) در سطر: در باران متواتر پولاد.... ضمن ايجاد موسيقي و ضميمه كردن (بريده بريده) به آن، بارش بريده بريده باران را كه نمايش عظيم زندگي است، در ذهن القا ميكند.
و انتظار / در بهت كودكانه حرم / طولاني شد
شاعر به جاي كودكان، را ذكر كرده است تا تشنگي كودكان كربلا را جهاني و نامحدود كند و از انحصار يك مقطع زماني كوتاه بيرون آورده، آن را به همه كودكان تشنه و مظلوم جهان تعميم دهد. سطر آخر از زيباترين سطرهاي اين شعر است، نخستين جلوه زيبايي اين سطر را بايد در تكرار موسيقايي و هماهنگ حرفهاي جست.
ايهام دارد و به دو معنا:
الف: كوه به معناي خاصش، ارتفاع بلند؛ در اين صورت و كوه تناسب زيبايي نهفته است. و از كمر شكستن نيز كنايه است.
ب: امام حسين است كه خود را بر پيكر مبارك علمدار شهيدش ميرساند و....
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]