واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نبرد محمدرسول الله(ص)قرارفرماندهان
متوسّليان: خب، عرض مي كنم. برنامه ي ما به اين ترتيب است كه الان ما يك سري نيروهايمان را اينجا در اختيار داريم؛ مقصودم همان نيروهاي بسيجي است كه براي اين عمليات به ما داده بوديد. آنها الان در اينجا مستقر هستند. حالا ممكن است گفته شود كه اين نيروها جايگزين ندارند؛ يعني نيرويي بوده كه صرفاً براي اين عمليات در اختيار ما گذاشته ايد و آنها را بايد بلاعوض تلقي كرد. بسيار خوب، هيچ مسأله اي نيست. اگر احياناً به هر طريق ممكن، به تعداد همين ها به ما نيرو داده بشود، برنامه اي كه ما براي كارمان ريخته ايم، قابل اجرا خواهد بود. حالا ما نمي خواهيم نيرويي كه به ما مي دهيد، واجد كارآيي به اصطلاح سطح بالايي باشد. همين قدر كه به حساب بتواند فقط قله را نگه دارد، كافي است. ما اين جور نيروها را مي گذاريم روي ارتفاعات، آن نيروهاي كيفي و كاري خودمان را آزاد مي كنيم و از منطقه آنها را بيرون مي آوريم.
رضايي: اين نيروهايي را كه مي خواهيد آزاد كنيد و پايين بياوريد، چه كساني هستند؟ بچّه هاي شمال هستند؟
متوسّليان: عرض كنم كه يك سري بچّه هاي شمال هستند؛ بچّه هاي اعزامي از سپاه شهرستان تنكابن كه اينها خيلي جالبند. تعدادي هم بچه هاي شيراز هستند. البته اگر سپاه شيراز به اصطلاح خواسته باشد اين نيروها را به ما واگذار نكند، يا فرضاً خود اين نيروها عذر بياورند كه ما نمي توانيم در تيپ كار كنيم، باز هم مسأله اي نيست. ما مي توانيم نيروهاي اعزامي از سپاه اصفهان را كه الان در منطقه هستند، آزاد كنيم و آنها را بياوريم پايين.
رضايي: اين بچه هاي اعزامي از شيراز و تهران و تنكابن، چه تضميني براي ماندن شان هست؟
متوسّليان: عرض كنم كه ما در پايگاه هاي خودمان يك سري نيروهاي ثابت داريم. توجه مي كنيد؟ يعني هر سري از نيروهاي اين پايگاه كه در پايان مأموريت شان مي خواستند ترخيص بشوند و از منطقه بروند، ما رفتيم يك مقدار كار توجيهي انجام داديم، با آنها صحبت كرديم و از بينشان نيروهاي داوطلب گرفتيم كه در منطقه ماندند. متوجه هستيد؟ الان به احتساب يك گردان نيروي داوطلب داريم.
رضايي: اينها چه مدت مي خواهند بمانند؟
متوسّليان: آنها تضمين شش ماهه داده اند و تازه مسأله مدت و اين چيزها برايشان مطرح نيست.
رضايي: پس شما به حسين الله كرم؛ مسؤول جبهه ي گيلان غرب، بگوييد يك نفر مسؤول گردان درست و حسابي را معرفي كند، يك مسؤول جاافتاده معرفي كند و او را به منطقه بفرستد تا خودتان از او يك شناخت نسبي داشته باشيد. يا مثلاً به فرمانده سپاه سنندج بگوييد: برادر كاظمي، شما يك مسؤول گردان براي اين تشكيلات معرفي كنيد. اينها ديگر خودشان يك مظنه اي به دستشان مي آيد. مثلاً كاظمي ديگر مي فهمد كه بايد چه كسي را به شما بدهد. اين ديگر به هيچ جاي برنامه هاي او براي كردستان لطمه نمي زند. يا الله كرم ديگر مي فهمد چه كسي را به شما بدهد؛ طوري كه با برنامه هاي او در گيلان غرب منافاتي نداشته باشد. حالا وقتي مسؤولين گردان هاي شما مشخص شدند، مي رويم سر اين مطلب كه آقا، شما مثلاً فرماندهان گروه هان هاي تان را تعيين كنيد.
متوسّليان: ولي تا وقتي مسؤولين كادر تيپ مشخص نشده باشند...
رضايي: من هم دارم همين را مي گويم. من مي گويم بياييم كادر تيپ را تشكيل بدهيم، نيروي آن را هم يواش يواش به اين تيپ مأمور كنيم.
متوسّليان: خيلي خوب، كار بايد به اين ترتيب باشد كه شما اول مسؤول را برداشت كنيد. ببينيد! لااقل مسؤولين گردان را بايد دست چين كنيم، بعد ما بگوييم آقا، اين هم مسؤولين گردان هاي تيپ، حالا بياييد ترتيب باقي كارها را بدهيد... تيپ حتي الامكان بايد كارآيي داشته باشد. اگر ما بتوانيم براي فرماندهي گردان هايش از هر منطقه يك نفر مسؤول بگذاريم، چنين تيپي براي عمل در همه جا كارآيي دارد.
رضايي: صرفه ي ما در اين است كه براي شناسايي افراد كارآمد، ما اين طرح را عقب بيندازيم. اهميتي هم ندارد. مهم اين است كه بدانيم اين واحد، دست كم در سطح واحدهاي معمولي رزمي قابل اتكا هست يا نه؟ ما كار خارق العاده اي هم نمي خواهيم بكنيم؛ محتواي منظور من اين است كه ما اين تيپ مستقل را بتوانيم در منطقه جابه جا كنيم...
متوسّليان: ما بايد بيشتر روي اين مسأله فكر كنيم، بعد يك جلسه براي نهايي كردن مذاكرات خودمان تشكيل بدهيم.1
سيّدرحيم صفوي؛ مسؤول وقت واحد طرح و عمليات ستاد كل سپاه، از واكنش مسؤولين ارشد سپاه منطقه 7 كشوري نسبت به اقدام فرماندهي كل سپاه براي انتقال شماري از نخبه ترين كادرهاي عملياتي غرب به خوزستان اين گونه روايت مي كند:
... اواخر سال 1360 بود كه در روند كسب آمادگي براي حمله ي فتح مبين، من همراه با برادر رضايي رفتيم به ستاد سپاه منطقه 7. قرارگاه سپاه منطقه 7 در كرمانشاه بود و شهيدان محمّد بروجردي؛ فرمانده سپاه منطقه 7 و ناصر كاظمي؛ فرمانده سپاه استان كردستان در آن قرارگاه حضور داشتند. همان جا جلسه اي گذاشتيم و گفتيم كه ما مي خواهيم تعدادي از كادرهاي سپاه منطقه غرب را، براي شركت در جنگ به جنوب ببريم. خوب يادم هست كه ناصر كاظمي خيلي ناراحت شد و به ما گفت: در حالي كه كردستان از نيروي بسيجي و كادرهاي باتجربه ي سپاهي خالي شده، شما نه تنها نيرو به ما نمي دهيد، بلكه حالا آمده ايد همين تتمه كادرهاي كيفي ما را هم به خوزستان ببريد.
در اين لحظه، عارف بزرگوار؛ برادرمان بروجردي مثل هميشه با حلم و بردباري وارد بحث شد. دستي به ريش خود كشيد و گفت: عمده اين است كه حضرت امام، جنگ را مسأله اصلي مي داند و چون پيشبرد امر جنگ با عراق در جنوب خيلي مهم است، چشم. لازم باشد خود من هم به خوزستان مي آيم، اين بچّه هاي ما در مريوان و پاوه هم مي آيند و ما براي عمليات بزرگ آينده در جبهه ي جنوب، براي شما يك يگان راه اندازي مي كنيم.
در نتيجه همين مصلحت انديشي برادر بروجردي قرار شد نيروهاي زبده سپاهي مستقر در مريوان و پاوه، به فرماندهي حاج احمد متوسّليان و حاج همّت براي راه اندازي يك تيپ، به جنوب بيايند.
سيّدمحمّدرضا دستواره، مسؤول وقت واحد پرسنلي سپاه مريوان كه خود از نزديك در جريان مذاكرات به عمل آمده در اين جلسه بوده است، درباره ي علل جلب توجه محسن رضايي ميرقائد به متوسّليان و همّت براي تشكيل يك تيپ رزمي مي گويد:
... فرمانده كل سپاه به اين نتيجه رسيد كه لازم است حاج احمد و حاج همّت را براي تصدي فرماندهي يك يگان رزمي سپاه در جنوب، از منطقه ي اورامانات خارج كند و مأموريت تشكيل تيپ حضرت رسول(ص) را به آنها محول كند. براي فرمانده كل سپاه مهم نبود كه اينها در جبهه هاي كوهستاني غرب كار كرده اند و به اصطلاح تجربه ي جنگيدن در منطقه ي جنوب را ندارند؛ مهم اين بود كه اين عزيزان، جربزه و كفايت لازم و آن سواد و اخلاق فرماندهي را داشته اند.
مسايل تاكتيكي نظامي، مسايلي پيش پا افتاده اند كه انسان مي تواند آنها را خيلي سريع ياد بگيرد. مهم اين است كه فرمانده جوهره داشته باشد؛ جوهره ي فرماندهي. و لايق باشد. از آنجا كه لياقت و جوهره ي فرماندهي در حاج احمد و حاج همّت وجود داشت، فرمانده كل سپاه، اين عزيزان را انتخاب كرد.
به دنبال ختم مذاكرات مزبور، مقرر گرديد كه احمد متوسّليان جهت بازديد مناطق عملياتي جنوب، سفري به جبهه هاي خوزستان داشته باشد و پس از مشاهده ي وضعيت خطوط جبهه هاي مزبور و برآورد كردن موقعيت هريك از مناطق، نظر نهايي خود را پيرامون تشكيل تيپ، به اطلاع فرماندهي كل سپاه برساند. نصرت الله قريب، از رزم آوران سپاه مريوان در اين خصوص مي گويد:
... ما به همراه حاج احمد و برادران: رضا چراغي، محمّدرضا دستواره و حسن زماني براي مطالعه ي ميداني مناطق مختلف عملياتي جنوب و نهايتاً تصميم گيري قطعي درباره ي تشكيل تيپ از مريوان عازم خوزستان شديم.
طي اين سفر، حاج احمد به شدت نگران اين موضوع بود كه با توجه به اين مطلب كه ما به شيوه ي جنگ پارتيزاني در كوهستان عادت كرده ايم، آيا مي توانيم يك تيپ منظم را تشكيل بدهيم و در منطقه اي از حيث شرايط جغرافيايي كاملاً متفاوت با غرب، مثل خوزستان، با دشمن بجنگيم يا خير؟! اين مسأله براي حاج احمد خيلي نگران كننده بود. در آن سفر، ما از مناطق مختلفي در جبهه ي جنوب بازديد كرديم؛ از جمله همين منطقه ي عملياتي غرب دزفول كه بعدها تيپ 27 محمّد رسول الله(ص) در آن وارد عمل شد.
سفر احمد متوسّليان و همراهان او به خوزستان، حدود يك هفته به طول انجاميد. در پايان بازديد ايشان از جبهه هاي جنوب، متوسّليان يك نشست مشورتي با همراهان خود داشت. قريب، تنها بازمانده ي آن جمع پنج نفره، درباره ي ماحصل اين رايزني خطير مي گويد:
... حاج احمد نهايتاً در مشورتي كه با ما همراهانش در آن سفر به عمل آورد، تصميم گرفت پس از بازگشت به تهران، تصميم قطعي و نهايي خودش را در مورد آمادگي جهت تشكيل تيپ در منطقه ي خوزستان، به فرمانده كل سپاه اعلام كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت ها:
1. صورت جلسه ي مذاكرات، مريوان، چهاردهم دي ماه 1360، آرشيو اسناد معاونت فرهنگي لشكر 27.
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]