واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: مصطفوي: پيش خودم شرمنده نيستم
داريوش مصطفوي دوشنبه گذشته پس از گذشت تنها هفت ماه فعاليت در سمت مديرعاملي باشگاه پر طرفدار پرسپوليس تهران از اين سمت استعفا داد.
او كه يكي از چهره هاي سرشناس فوتبال ايران محسوب مي شود و پس از انقلاب دو دفعه نيز رياست فدراسيون فوتبال ايران را بر عهده داشت، در گفتگو با بخش فارسي دويچه وله از علل بركناري خود و گرفتاري هاي ريشه دار فوتبال ايران سخن مي گويد.
آقاي مصطفوي چه عللي باعث استعفاي شما از سمت مديرعاملي باشگاه پرطرفدار پرسپوليس تهران شد؟
من هميشه با فوتبال بوده ام. من حدود چهل سال است كه با فوتبال هستم و سي سال هم هست كه در سطح مديريت فوتبال دارم كار مي كنم. بعد از اين كه پس از صعود به جام جهاني 98 از فدراسيون فوتبال كنار رفتم، يك بار هم دبير موقت شدم كه در آنجا هم مشكلاتي براي من درست شد. ولي به هر صورت ماندم، چون علاقه دارم به فوتبال، علاقه دارم به مملكتم و مي خواهم كه اين فوتبال جلو برود. ولي ديگر بعد از 64 سال احساس كردم در اين هفت ماه كه در باشگاه پرسپوليس بودم، كارها دارد روز به روز سخت تر مي شود و ما نمي توانيم خودمان باشيم و نمي توانيم كار بكنيم و حتما بهتر از ما هستند كه دارند مي آيند و كار مي كنند. ولي به هر صورت ما با فوتبال هستيم، علاقمند هستيم و اميد هم داريم كه فوتبال مملكتم با همه اين گرفتاري ها به جلو برود.
درباره اين گرفتاري ها و مشكلاتي كه الان به آن اشاره كرديد، لطفا كمي شفاف تر توضيح بدهيد؟
من فكر مي كنم بعد ازاين همه كار و كوشش، بازيكن تيم ملي بودن، بردن تيم به جام جهاني و بردن تيم به جام ملت هاي آسيا و به آن شكل كه حق ما را عربها خوردند و سوم شديم و قهرمان كردن باشگاه هاي پيروزي و استقلال و پاس در مسابقات آسيايي، همه ي اينها، فاكتورهاي لازم را براي اينكه آدم بتواند يك باشگاه و نه تنها يك باشگاه، بلكه همه ي باشگاه ها را اداره بكند دارد. ولي اختلاف سليقه هم هست. در همه دنيا هم اختلاف سليقه هست و ما هم اختلاف سليقه داريم. ولي اختلاف سليقه ما آن جوري نبود كه فني باشد. به هر صورت همان طرفداران كوچك هستند كه مانع حركت ما به سمت جلو مي شوند و به هر جهت هدايت هم مي شوند، طرفداري هم مي شوند و حتي مي توانم به شما بگويم كه تامين هم مي شوند كه آدم هايي مثل ما نتوانند كار كنند و كنار بروند. من پيش خودم شرمنده نيستم. آن چيزي كه در چنته داشتم عرضه كردم. خيلي طاقت آوردم، خيلي فشار روي ام بود. ولي به خاطر مملكت، به خاطر وجود جواناني كه در مملكت دارند زندگي مي كنند، به خاطر علاقمندان، به خاطر هواداران همه ي مصائب را تحمل كردم، ولي ديگر نشد. اميدوارم كساني كه مي آيند، بتوانند كار بهتري از ما انجام بدهند.
در اينجا اجازه بدهيد مقايسه اي ميان دو تيم پرطرفدار آلمان و ايران، يعني بايرن مونيخ و پرسپوليس، كنيم. تيم بايرن مونيخ هم شروع ضعيفي در اين فصل فوتبال بوندس ليگا داشت و مانند پرسپوليس مدافع عنوان قهرماني جام باشگاه هاي كشور بود. اين شروع ضعيف بايرن مونيخ موجب به وجود آمدن موج شديد انتقادات طرفداران و كارشناسان شد. اما تيم بايرن مونيخ در طول هفته هاي پاياني نيم فصل رفت به حالت انسجامي اش مجددا بازگشت. در اين مقايسه شما چه فرق هاي مشهودي را با پرسپوليس مي بيند و چه نكات مشابهي را هم در اين ميان پيدا مي كنيد؟
سيستم مديريت در كشورهاي اروپايي براي فوتبال با توجه به قدمت شان، با سيستم مديريت در مملكت ما خيلي فرق دارد. باشگاه هايي مثل بايرن مونيخ را فوتباليست هاي قديمي، پيشكسوتان قديمي و تحصيلكردگان فوتبال قديمي اداره مي كنند و مي چرخانند. اينها، مثل فرانتس بكن بائر و يا بازيكناني كه در گذشته بودند و الان هيئت رييسه باشگاه بايرن مونيخ هستند، همه يكي هستند. همه يد واحدي هستند. اگر 5 نفر باشند، هر 5 نفرشان يك جور فكر مي كنند، چون فوتبالي هستند. ولي در باشگاه هاي مملكت ما اين طور نيست. سيستم مديريت يك باشگاه با سيستم مديريت باشگاه هاي ديگر فرق مي كند. سيستم هاي مديريت دو سيستم متفاوت است. سيستم مديريتي كه در داخل مملكت ما باشگاه ها را اداره مي كند، از نظر فوتبالي سيستم مديريت قوي نيست. ممكن است سياسيون بيايند و كارها را بگيرند و كار كنند. ولي در آن هيات رييسه كه من بودم، نمي توانم به شما بگويم كه افراد فوتبالي قوي اي بودند. شما مي دانيد كه براي اينكه فوتبال مملكت جلو برود و پيشرفت كند، بايد براي باشگاهي مثل پرسپوليس چيزي حدود 20 ميليارد تومان در سال هزينه بشود. بخصوص كه باشگاه پرسوليس هم امسال مي خواهد در مسابقات ليگ قهرمانان آسيا بازي كند. اما به هر صورت ما موفق بوديم. به جز اين دو بازي آخر ملوان و ذوب آهن كه من كمتر وقت كردم با بچه ها و مربيان و اعضاي كادر فني جلسه بگذارم، بچه ها بسيار ضعيف ظاهر شدند و در دو بازي ملوان و ذوب آهن در حد تيم پرسپوليس نبودند، باقي بازي ها را هم من مسووليت اش را قبول مي كنم و بسيار قوي ظاهر شديم. به هرجهت مساله داوري و سليقه هم هست. داوران ما اشتباه مي كنند، ولي خلاف نمي كنند. در مملكتي كه 18 تيم دارد و همه بجز ملوان و ابومسلم و استقلال اهواز، همگي از نظر مالي از ما قوي تر هستند، ما بسيار خوب كار كرديم و از تاريخ دوم تيرماه سال گذشته تا دوشنبه كه من مشغول به كار بودم، چيزي حدود شش ماه و خرده اي من بسيار راضي هستم. منتها شما مي دانيد كه فوتبال يك جريان سيال است. امروز را مي طلبد. نخوانده آدم نمي تواند استاد دانشگاه بشود. اين گله را من از فدراسيون فوتبال هم دارم كه جوان هايي مثل پيرواني، قلعه نويي يا افرادي مثل اينها را به كشورهاي خارج نمي فرستد، به دور ه هاي مربيگري طولاني مدت نمي فرستد و آن چيزي كه را مربيان ما مي دانند، از خودشان مي دانند. از علمي ست كه از تلويزيون مي گيرند، از مطالعه كتابهايشان مي گيرند. در تيم هاي بزرگي مثل بايرن مونيخ حضور نيافته اند، در كنار مربيان بزرگ نبوده اند. به هر صورت همين كه مي بينيد، نتيجه خون دل خوردنها، زحمات و كوشش هاي آدمهايي مثل من و امثال من است. اگر ما هم نباشيم ممكن است همين فوتبالي هم كه شما داريد درباره اش صحبت مي كنيد، اين هم وجود نداشته باشد.
يكي از عملكردهاي شما كه در دوران فعاليت تان مورد انتقاد قرار گرفت، آوردن مجدد افشين قطبي با يك رقم نجومي و ركوردي به سمت سرمربي گري پرسپوليس بود. در اين مورد چه چيزي مي توانيد بگوييد؟
ما قطبي را در دو شخصيت، در دو وجه مي توانيم مطالعه بكنيم. آن قطبي كه در سال گذشته به مملكت ما آمد، زحمتي بود كه كاشاني كشيد. قطبي را در آن زمان كسي نمي شناخت و مي دانيد كه مربي كه گمنام باشد و تيم اش را قهرمان نكرده باشد، يك هزينه برمي دارد و وقتي كه آمد توي اين مملكت و معروف شد، قراردادش چيز ديگري خواهد بود. كل پولي كه به قطبي داديم چيزي حدود 700ميليون تومان بود يعني چيزي حدود 700 هزار دلار و اين پول، نه هزينه نجومي است، نه قرارداد بزرگ. اكثر مربيان ما در داخل مملكت هم همين حدود هزينه ها را دارند. بنابراين، اين ساخت و پرداخت روزنامه هايي ست كه دوست نداشتند داريوش مصطفوي و قطبي در اين ماجرا ثابت باقي بمانند. اين طور نبود. قطبي هم آدمي بود، انسان شريفي بود. طاقت نياورد. خيلي جاها اذيتش كردند و او هم رفت. دلش مي خواست برود و رفت. ما هم اصراري به ماندن ايشان نكرديم. ولي اين كه مي گويند رقم هاي نجومي وسنگين، اين طور نيست. به خدا اين طور نيست. من داخل اين مملكت هستم و مي توانم با اسناد هزينه، با شما صحبت كنم. ما كه در هيچ جاي اين مملكت نه پارتي داريم و نه دوستاني كه بتوانند از ما دفاع بكنند. آن چه هست امروز، يك حمله ي سنگيني بود كه به قطبي و من وارد شد و تا حدودي هم موفق شدند و به هر صورت بايد در آينده ديد كه چقدر موفقيت در اين امر نصيب كساني بوده كه به ما حمله كردند.
يكي ديگر از موارد انتقاد از شما اين بود كه خيلي ها مانند فرشاد پيوس، ملي پوش پيشين فوتبال ايران گفته بودند چه طور مي تواند يك شخص استقلالي آبي پوش مانند داريوش مصطفوي در سمت مديرعاملي رقيب ديرينه، يعني پرسپوليس، انجام وظيفه كند!
من جواب اين بچه ها را نمي توانم بدهم. شما مي دانيد كه ما مدير ملي هستيم. وقتي من رييس فدراسيون بودم بيست باشگاه مثل پرسپوليس زيردست من بوده و من با آنها كار مي كردم و تعامل داشتم. اگر اين همه پيشكسوت هاي پيروزي بخواهند همه شان سرمربي و مربي باشند، اين جريان امروز بوجود مي آيد. به نظر من اين انتقاد بسيار خوب است، ولي يكبار. اگر هر روز ما روزنامه ها را بازكنيم و اين حرف ها باشد، ديگر انتقاد نيست و غرض ورزي است و من حاضر نيستم جواب كسي را بدهم، چون شان و شخصيت من بالاتر از اين حرفهاست كه جواب كساني را بدهم كه دركي صحيح از مساله فوتبال ندارند يا با غرض ورزي اين حرفها را مي زنند. يك مقدار مساله شخصي مي شود. بنابراين ضمن رعايت كامل و با احترام كامل به گفته هاي ايشان، من دلم مي خواهد شما در تهران به نظرات مردمي كه فوتبال را دوست دارند و فوتبالي هستند و علاقمند به باشگاه پيروزي هستند مراجعه كنيد. وگرنه امروز من مي توانم يك روزنامه باز كنم و نظرشما را درباره هر كسي بگيرم و اگر مورد نظر خودم بود، مورد نظر شخص سردبير و مسوول روزنامه بود چاپ كنم. شما اين را اطمينان داشته باشيد كه هر كسي اين حرفها را زده، روزي پشيمان خواهد شد و آن روز ديگر دير است.
آيا شما خودتان تصور مي كنيد كه يك روزي فرا برسد كه فوتبال كشور ايران از بيماري كمرشكن حاشيه گرايي نجات پيدا كند؟
فوتبال در همه دنيا حاشيه هاي مخصوص خودش را دارد. در آفريقا، در آمريكاي جنوبي، در اروپا و در آسيا حاشيه هاي مخصوص خودش را دارد و اين حرفها امكان دارد در بيشتر كشورهاي آسيايي هم جريان داشته باشد. ولي من اميدوارم كه فوتبال مملكت ما با مديريت ثابت، مديريت پايدار به مقام هاي بزرگي در دنيا دست پيدا كند. يك روز به هاشمي طبا كه رئيس سازمان تربيت بدني و معاون رييس جمهور بود، وقتي به من گفت شما رييس فدراسيون هستيد، من از وي خواهش كردم كه شما دو سال در كار من دخالت نكنيد. تيم را من به جام جهاني مي برم و ايشان پذيرفت و تيم ما به جام جهاني 98 رفت. امروز هم مي شود. اميدوارم كه مسوولين بلندپايه مملكت ما به اين فكر برسند كه با كمك هاي مالي خودشان به فوتبال و عدم دخالت افراد سياسي در داخل فوتبال، اجازه بدهند فوتبالي ها درايت خودشان را به اثبات برسانند.
جمعه 20 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]