واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: از سرگيري محاكمه 2 برادر به اتهام كشتن سرهنگ
به دنبال نقض حكم اعدام و زندان دو برادر كه به كشتن يك سرهنگ متهم شده اند پرونده ، بار ديگر روي ميز دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت.
به دنبال نقض حكم اعدام و زندان دو برادر كه به كشتن يك سرهنگ متهم شده اند پرونده ، بار ديگر روي ميز دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت.
فرياد هاي «هادي» 34 ساله كه سرهنگ بود و به تنهايي در شهريار زندگي مي كرد شامگاه 15 بهمن 1385 لرزه بر جان همسايگان انداخت.
همان موقع كساني كه هراسان از خانه شان بيرون دويده بودند دو همسايه «هادي» را روي پشت بام ديدند.اين دو برادر در تاريكي شب گريختند و پنهان شدند.در آن بين «هادي» بر اثر شدت خونريزي جان سپرد و بازپرس كشيك در جريان جنايت قرار گرفت.
سپس رديابي «لطف ا...» 28 و برادر 18 ساله اش «يحيي» در دستور كار پليس قرار گرفت و آنان خيلي زود در شهريار بازداشت شدند، جرمشان را گردن گرفتند و به بازسازي صحنه جنايت پرداختند.
پرونده با صدور كيفرخواست به شعبه 74 دادگاه كيفري تهران فرستاده و در محاكمه اي كه به رياست قاضي «حسيني كوه كمره اي» و با حضور چهار مستشار (ملكي ، سالاري ، تردست و باقري) برگزار شد، ابتدا نماينده دادستان ، كيفرخواست را خواند.
«علي دلداري» براي «لطف ا...» و «يحيي» اشد مجازات خواست و نوبت دفاع به متهمان رسيد.«لطف ا...» گفت : «هادي» در طبقه بالاي خانه مان زندگي مي كرد و با او رفت و آمد داشتيم. شنيده بودم او پشت سر زنم حرف نامربوط زده بود و به همين خاطر آن شب با برادرم به خانه اش رفتيم تا با او صحبت كنيم.
وي ادامه داد : آن شب «يحيي» چوب دستي را كه زير لباسش پنهان كرده بود بيرون كشيد و به سر «هادي» كوبيد.بعد هم با چاقو به جانش افتاد و من فقط نگاه مي كردم.
*قاضي : آن موقع زنت كجا بود؟
«لطف ا...» : به خانه پدرش در شهرستان رفته بود.
قاضي «كوه كمره اي» اظهارات زن لطف ا.. را يادآور شد و اعلام كرد : همسرت قسم خورده كه «هادي» پشت سرش هيچ حرفي نزده بود و تو احتمالا به خاطر دزدي به خانه او رفتي ؛ در اين باره چه مي گويي؟
«لطف ا...» : درست است كه آن زمان بي كار بودم اما بدون انگيزه دستبرد به خانه سرهنگ رفتم.
همچنين «يحيي» توضيح داد: آن شب «لطف ا...» به من گفت بايد به خانه «هادي برويم» و او را بكشيم.باور كنيد برادرم به زور مرا به آنجا برد و با چوب به سر «هادي» كوبيدم. با چاقو يك ضربه هم به پهلويش زدم و آن موقع بود كه سرم گيج رفت و روي زمين افتادم.
وي اضافه كرد: تا بلند شدم «لطف ا...» كار را تمام كرد و گلويش را بريد.همان وقت همسايه ها جلوي در آمدند و من و برادرم از راه پشت بام فرار كرديم.گزارش ايسكانيوز مي افزايد،قاضي گفت : برادرت به قصد قتل به خانه «هادي» رفت؟
*«يحيي» : بله او به من گفته بود كه بايد «هادي» را بكشيم.
*قاضي : به خانه «هادي» دستبرد زديد؟
*يحيي : نه ، او تنها زندگي مي كرد و در خانه اش چيز زيادي نداشت.
با پايان ضد و نقيض گويي دو برادر، رئيس و چهار مستشار وارد شور شدند و «لطف ا...» را به اعدام و برادرش را به 10 سال زندان محكوم كردند.
حكم اما به خاطر وجود چند ابهام ، در ديوان عالي كشور شكست و پرونده به شعبه 74 برگردانده شد.
قرار بود امروز دو برادر ، محاكمه شوند اما اين نشست به خاطر غيبت شاهدان و نبود برگه انحصار وراثت به زمان ديگري موكول شد.
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]