تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):براستى كه حق را دولتى است و باطل را دولتى، و هر يك از اين دو، در دولت ديگرى ذليل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799457866




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حماسه حسيني از ديدگاه استاد شهيد مطهري/قسمت 6


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حماسه حسيني از ديدگاه استاد شهيد مطهري/قسمت 6
كتاب " حماسه حسيني" مجموعه‏اي است مشتمل بر سخنراني‏ها و يادداشت‏هاي استاد مطهري درباره واقعه كربلا كه به مناسبت آغاز ماه محرم به تدريج توسط گروه پژوهش هاي خبري منتشر مي شود.


جلسه اول: دو چهره حادثه كربلا
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب‏العالمين باري‏الخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علي عبد الله‏ ?و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابي‏القاسم محمد ?صلي‏الله‏عليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين .
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : « يا قوم ان كان كبر عليكم مقامي و ?تذكيري بايات الله فعلي الله توكلت فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لايكن‏ ?امركم عليكم غمه ثم اقضوا الي و لا تنظرون .
موضوع بحث ، حماسه‏حسيني است . اول بايد كلمه حماسه را كه در زبان‏ ?فارسي زياد استعمال مي‏شود ، براي شما توضيح بدهم .
كلمه حماسه به معني شدت و صلابت است ، و گاه به معني شجاعت و حميت‏ ?استعمال مي‏شود . علماي شعر شناس ، منظومه‏هاي شعري را از نظر محتوي يعني‏
از نظر نوع معني و هدف شعر به اقسامي ?تقسيم مي‏كنند : بعضي از منظومه‏ها را منظومه‏هاي غنائي ، بعضي را منظومه‏هاي‏ ?حماسي و بعضي را منظومه‏هاي وعظي و اندرزي ، بعضي را منظومه‏هاي رثايي و ?بعضي ديگر را منظومه‏هاي مدحي مي‏گويند ، ديوان و غزليات حافظ ، غزليات‏ ?سعدي و ديوان شمس تبريزي ، منظومه‏هاي‏غنايي است ، يعني اگر چه هدف در ?اينها عرفان است ، ولي لااقل از نظر تشبيب ، زبان عاشقانه است ، سخن از ?حسن و بي‏اعتنائي محبوب است ، سخن از درد فراق و درازي شب‏فراق و كوتاهي‏ ?ايام‏وصال است .
فكر بلبل همه آن است كه گل شد يارش
گل در انديشه ، كه چون عشوه كند ?در كارش
دلربائي همه آن نيست كه عاشق بكشند
خواجه آن است كه باشد غم‏ ?خدمتكارش
?اين يك شعر غنائي است ، گر چه در آخر به يك معني عرفاني بسيار لطيف‏ ?و عالي مي‏رسد و حافظ هميشه اين‏طور است . در آخر همين شعر مي‏گويد : ?
صوفي سرخوش از اين دست كه كج كرده كلاه
بدو جام دگر آشفته شود ?دستارش
?اشعارغنائي زياد است. شعر رثايي يا مرثيه كه براي بزرگان دين و ساير بزرگان دنيا و كساني كه‏ ?منشأ خير و بركتي بوده‏اند ، گفته شده است ، نوع ديگر شعر است .?
برامكه كه منقرض شدند ، شعرايي كه از دستگاه آنها استفاده مي‏كردند ?قصايدي در رثاي آنها گفتند . خود همين حافظ ، فرزندجوانش كه مي‏ميرد با ?همان زبان مخصوص خودش مرثيه مي‏گويد :
?بلبلي خون‏جگر خورد و گلي حاصل كرد
بادغيرت به صدش حال پريشان دل‏ ?كرد .
طوطي‏اي را به هواي شكري دل خوش بود
ناگهش سيل‏فنا نقش امل باطل كرد
آه و فرياد كه از چشم حسود مه و مهر
در لحد ماه كمان ابروي من منزل كرد
اشعار رثايي زياد است . مدح و ستايش هم كه الي‏ماشاءالله ، خصوصا تملق‏ ?و چاپلوسي !
اشعار حماسي اشعار ديگري است ، كه معمولا فقط آهنگ خاصي را مي‏پذيرد . ?شعرحماسي ، شعري است كه از آن بوئي از غيرت و شجاعت و مردانگي مي‏آيد ، ?شعري است كه روح را تحريك مي‏كند و به هيجان مي‏آورد ، مثلا :
تن مرده و گريه دوستان
به از زنده و طعنه دشمنان
مرا عار آيد از اين زندگي
كه سالار باشم كنم بندگي
اين تقسيم بندي اختصاص به شعر ندارد ، نثر هم همين‏طور است ، نثرهاي‏ ?حماسي داريم ، نثرهاي غنائي داريم ، نثرهاي رثايي داريم ، انواع نثرها ?داريم .
در جنگ صفين در اولين برخوردي كه ميان سپاه علي عليه‏السلام?و سپاه معاويه مي‏شود ، علي ( ع ) روي حساب‏خودش حاضر نيست كه شروع‏?
كننده جنگ?باشد و تمام كوشش اين است كه تا حد ممكن مشكلات و اختلافات‏?
را حل بكند ، بلكه?بتواند معاويه و يارانش را به اصطلاح روبراه بكند ،?
ولي يك وقت متوجه مي‏شود كه?آنها پيشدستي كرده‏اند و شريعه ، يعني جائي‏?
كه مي‏شود از فرات آب برداشت را?گرفته‏اند . علي عليه‏السلام سعي مي‏كند با?
مذاكره مسئله را حل كند ، و پيغام?مي‏دهد كه هنوز بناي جنگ نيست و?
مي‏خواهيم مذاكره كنيم بلكه مسئله با مذاكره حل?بشود . ولي طرف مقابل‏?
قبول نكرد ، بنابراين يا اصحابش بايد از تشنگي از پا در?بيايند و يا?
بايد جنگيد. جنگي كه دشمن شروع كرده است???
در " نهج البلاغه???است كه علي عليه‏السلام در مقابل جمعيت ، ناراحت‏?
و عصباني از اينكار مي‏ايستد?و يك خطبه چندسطري مي‏خواند ، مي‏فرمايد???
«?قد استطعموكم القتال » اينها?گرسنه جنگند و از شما غذا مي‏خواهند?
اما از دم شمشير ، « فاقروا علي مذلة ، و?تأخير محلة ، او رووا السيوف‏?
من الدماء ترووا من الماء لشكريانم???نمي‏گويم برويد بجنگيد ،?
برويد يكي از اين دو راه را انتخاب كنيد : يا تن به?ذلت بدهيد كه آب‏?
را ببرند و شما نگاه كنيد ، يا اينكه اين تيغها را از خون اين?ناكسان‏?
سيراب كنيد تا خودتان سيراب شويد???
?فالموت في حياتكم مقهورين ، و?الحياش في موتكم قاهرين ?
زندگي اين است كه بميريد ولي فائق باشيد و مردن?اين است كه زنده‏???باشيد ، ولي توسري‏خور . علي عليه‏السلام با اين سخنان آنچنان هيجان ايجاد??كرد?كه در كمتر از دو ساعت ، دشمن را بكلي از كنار شريعه فرات دور??كردند كه ديگر?دشمن از تشنگي له‏له مي‏زد . ولي علي عليه‏السلام به سپاهيان‏?
خود گفت شما هر?روز اجازه بدهيد كه بيايند و آب بردارند . لشكريان‏??گفتند آنها به ما آب ندادند?، پس ما هم به آنها آب نمي‏دهيم ، ولي علي‏?(ع ) فرمود : خير ، اين يك كار غير?انساني است ، آب يك چيزي است كه‏?
هر جانداري حق دارد از آن استفاده بكند ، به?آنها آب بدهيد???
پس معلوم شد سخن مي‏تواند سخن حماسي باشد و سخن حماسي يعني?سخني كه در?
آن بوئي از غيرت و شجاعت و مردانگي باشد ، بوئي از ايستادگي و?مقاومت‏??باشد . اگر شعر يا نثري داراي اين خصوصيات باشد ، آن را حماسي مي‏گويند???
سرگذشتها و حادثه‏ها و تاريخچه‏ها هم اقسامي دارند . حادثه‏هايي داريم‏??غنائي ، حادثه‏هائي داريم اندرزي ، حادثه‏هايي داريم رثايي و حادثه‏هائي‏?
داريم حماسي . يك سرگذشت تمامش فقط غناست ، بوي غنا مي‏دهد ، عشق است‏?،
?مجلات را شايد كم و بيش مي‏خوانيد ، در اينها چه حكايت واقعي ، چه‏??افسانه ، چه?مخلوطي از واقعيت و افسانه ، همه‏اش داستان غنائي است???
حالا اين همه داستان?غنائي به گوش اين ملت برود چي از آب در مي‏آيد ، من‏?
نمي‏دانم ????داستانهاي رثايي و?به اصطلاح تراژديها هم زياد است . صفحات حوادث روزنامه‏ها را اگر بخوانيد اغلب از اين‏جور قضايا مي‏بينيد . داستانهاي اندرزي هم داستانهائي‏ هستند كه در آنها پندواندرز است . " داستان راستان " همه‏اش‏ ?داستانهاي اندرزي است . حتي شخصيتها هم اقسامي دارند ، بعضي از شخصيتها ?، شخصيت حماسي هستند و روحشان حماسه است . بعضي روحشان غنائي است ، ?بعضي روحشان اساسا رثايي است ، آه و ناله است ، بعضي شكل روحشان شكل‏ ?پندواندرز و موعظه است .
حالا كه به طور اجمالي معني حماسه را فهميديم ، مي‏توانيم در اطراف‏ ?حماسه حسيني بحث بكنيم .
آيا حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) حادثه حماسي دارد يا ندارد ؟ آيا شخصيت‏ ?حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) يك شخصيت حماسي هست يا نيست ؟ ما بايد ?شخصيت حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) را كه براي ما يك شخصيت انساني است‏ ?بشناسيم . اين مرد كه ما هر سال به نام او وقتها صرف مي‏كنيم ، پولها خرج‏ ?مي‏كنيم، روزها تعطيل مي‏كنيم ، بايد خصوصياتش براي ما شناخته شود و از ?جمله خصوصيات او همين است كه آيا حسين عليه‏السلام يك شخصيت حماسي هست‏ ?يا نه ؟ آيا ما بايد با وجود حسين ( ع ) و سرگذشت او يك احساس حماسي‏ ?داشته باشيم ، يا يك احساس تراژدي ، مصيبت ، رثا و نفله ‏شدن؟ ?در اينجا لازم است مختصري توضيح بدهم :
شخصيتهاي حماسي كه اغلب در منظومه‏هاي حماسي از آنها ياد شده است ، ?جنبه نژادي و قومي دارند و اين اعم است از شخصيتهاي افسانه‏اي مثل رستم و ?اسفنديار و يا شخصيتهاي واقعي مثل جلال الدين خوارزمشاه در تاريخ ايران . ?غالبا قهرمانان يك قوم اعم از واقعي و افسانه‏اي ، از آن نظر كه انتساب‏ ?به آن قوم دارند ، احساسات آن مردم را تحريك مي‏كنند . اصولا قهرمان‏ ?دوستي و قهرمان پرستي جزء سرشت بشر است . مخصوصا وقتي كه قهرمان ، ?تعلقي هم به انسان داشته باشد كه انسان بخواهد به او افتخار كند . اين‏ ?قهرمان هاي كشتي كه موفقيتي به دست مي‏آورند ، براستي مردم براي آنها ?ابراز احساسات مي‏كنند ، يا قهرماني كه هالتر بلند كرده و ركورد را شكسته‏ ?و مثلا سه كيلو بيشتر از ركورد جهاني بالا برده است ، چقدر تاج ‏گل نثارش‏
مي‏كنند? ، و يا براي كسي كه كشتي گرفته و با يك فن ، حريف خود را ضربه‏ ?فني كرده است ، براستي ابراز احساسات مي‏كنند .
اينها به خاطر اين است كه قهرمان‏دوستي و قهرمان‏پرستي در سرشت بشر ?است و ضمنا او از قهرمان ملت و قوم خودش تجليل مي‏كند نه از قهرمان‏ ?ديگري . در كشتيهاي بين‏المللي افراد هر ملت چه آنهائي كه آنجا حاضرند و ?چه آنهائي كه از راديوها گوش مي‏كنند، احساساتشان متوجه هموطنان خودشان‏ ?است كه افتخاري براي وطن و قوم خودشان كسب كنند. ما وقتي داستان رستم و ?اسفنديار و افراسياب و اين‏طور چيزها را مي‏خوانيم، چون مي‏گويند افراسياب‏ ?از ماوراءالنهر و از يك ملت ديگري بوده و رستم از ملت ايران بوده است‏ ?، قهرا دلمان مي‏خواهد كه هميشه تفوق مال رستم باشد ، و افسانه‏ساز هم‏ ?داستانها و افسانه‏ها را چنان ساخته است كه با ذائقه ما جور در بيايد ، ?يعني هميشه آن طرف مغلوب و محكوم و اين طرف غالب و قاهر باشد . اين‏ ?حماسه ها ، حماسه‏هاي قومي است ، يعني اختصاص به يك قوم و نژاد معين و ?يك آب‏وخاك معين دارد.
اما مطلب در مورد حسين عليه‏السلام غير از اين است. حسين ( ع ) يك‏ ?شخصيت حماسي است اما نه آنطور كه جلال‏الدين خوارزمشاه يك شخصيت حماسي‏ ?است و نه آنطور كه رستم افسانه‏اي يك شخصيت حماسي است. حسين ( ع ) ?يك شخصيت حماسي است، اما حماسه انسانيت، حماسه بشريت، نه حماسه‏ ?قوميت. سخن حسين(ع) ، عمل حسين ( ع ) ، حادثه حسين ( ع ) ، روح حسين‏ ?( ع ) ، همه چيز حسين ( ع ) هيجان است ، تحريك است ، درس است ، ?القاء نيروست ، اما چه‏جور القاء نيروئي ؟ چه‏جور درسي ؟ آيا از آن جهت‏ ?كه مثلا به يك قوم بخصوص منتسب است ؟! يا از آن جهت كه شرقي است ؟ ?يا از آن جهت كه مثلا عرب است و غير عرب نيست ؟! يا به قول بعضي از ?ايرانيها از آن جهت كه مثلا زنش ايراني است ؟!
اساسا در وجود حسين ( ع ) يك چنين حماسه‏هائي نمي‏تواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسين ( ع ) هم همين است. چون حماسه او بالاتر و ?ما فوق اينگونه حماسه‏هاست ، كمتر افراد مي‏توانند او را بشناسند . حالا ?ببينيم كه واقعا چطور است؟ شما?در جهان يك شخصيت حماسي مانند شخصيت حسين‏ بن‏علي ( عليهماالسلام ) از نظر ?شدت حماسي بودن و از نظر علو و ارتفاع حماسه يعني جنبه‏هاي انساني نه‏ ?جنبه قومي‏ وملي پيدا نخواهيد كرد. حسين ( ع ) سرود انسانيت است ، نشيد ?انسانيت است و به همين دليل نظير ندارد ، و به جرأت عرض مي‏كنم كه نظير ندارد . شما در دنيا حماسه‏اي مانند حماسه حسين بن‏علي ( عليهماالسلام‏ ?) پيدا نخواهيد كرد، چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از نظر علو و ?ارتفاع و انساني بودن آن . و متاسفانه ما مردم اين حماسه را نشناخته‏ايم .
حادثه عاشورا و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد، يك صفحه سفيد و نوراني و ?يك صفحه تاريك ، سياه و ظلماني كه هر دو صفحه‏اش يا بي ‏نظير است و يا ?كم نظير. اما صفحه سياه و تاريكش از آن نظر سياه و تاريك است كه در ?آن فقط جنايت بي‏نظير و يا كم نظير مي‏بينيم . ?
يك وقت حساب كردم و ظاهرا در حدود بيست‏ و يك نوع پستي و لئامت در ?اين جنايت ديدم و خيال هم نمي‏كنم در دنيا چنين جنايتي پيدا بشود كه تا ?اين اندازه تنوع داشته باشد . البته در تاريخچه جنگهاي صليبي ، جنايتهاي‏ ?اروپائيها خيلي عجيب است و اينكه جرأت نمي‏كنم كه بگويم حادثه كربلا از ?نظر زيادي جنايت نظير ندارد ، چون توجه من يكي به جنگهاي صليبي و ?جنايتهايي است كه مسيحيان در آن مرتكب شدند و يكي هم به جنايتهايي است‏ ?كه همين اروپائيها در اندلس‏اسلامي مرتكب شدند كه آنهم عجيب است . ?تاريخ‏اندلس مرحوم‏آيتي را كه دانشگاه چاپ كرده است بخوانيد ، كتابي‏ است بسيار??تحقيقي و آموزنده .
در اين كتاب نوشته است : اروپائيها به صد هزار زن ‏ومرد و بچه اجازه‏ ?دادند كه هر جا مي‏خواهند بروند ، بعد كه اينها راه افتادند ، پشيمان شدند ?و شايد هم از اول حقه زدند كه اجازه حركت دادند . به هر حال تمام اين‏ ?صدهزار نفر را كشتند و سر بريدند . شرقي هرگز از نظر جنايت به غربي‏ ?نمي‏رسد . شما اگر در تمام تاريخ مشرق‏زمين بگرديد ، دو جنايت را حتي در ?دستگاه اموي پيدا نمي‏كنيد ، يكي آتش زدن زنده‏زنده ، و ديگري قتل عام‏ ??كردن زنان، ولي در تاريخ مغرب‏ زمين اين دو نوع جنايت فراوان ديده مي‏شود?. زن كشتن در تاريخ مغرب‏زمين يك امر شايعي است . هنوز هم باور نكنيد ?كه اينها روح انساني داشته باشند . آنچه در ويتنام صورت مي‏گيرد ادامه‏
روحيه جنگهاي صليبي و جنگهاي اندلس آنها است. اين كار كه چند صدهزار ?نفر را زنده زنده در كوره آتش بگذارند ولو اين افراد جاني هم باشند ، ?كار مشرق‏زميني نيست و از عهده مشرق زميني چنين جنايتي برنمي‏آيد. اين‏ ?كار فقط از عهده مغرب زميني قرن بيستم برمي‏آيد.
اين جنايت كه در صحراي سينا دهها هزار سرباز را آب و نان ندهند تا از ?گرسنگي بميرند براي اينكه اگر اسير بگيرند بايد به آنها نان بدهند ، فقط ?مال غربي است . شرقي اين جور جنايت نمي‏كند . يهودي فلسطيني صد درجه‏ ?شريفتر از يهودي غربي است . اگر مردم فلسطين يهوديهاي ملي اهل همان‏ ?فلسطين بودند كه اين جنايتها واقع نمي‏شد. اين جنايتها همه مال يهودي‏ ?غربي است . به هر حال من جرات??نمي‏كنم بگويم جنايتي مثل جنايت كربلا در دنيا وجود نداشته است ، ولي‏ ?مي‏توانم بگويم در مشرق زمين وجود نداشته است .
از اين نظر حادثه كربلا يك جنايت و يك تراژدي است ، يك مصيبت است‏ ?، يك رثاء است . اين صفحه را كه نگاه مي‏كنيم ، در آن ، كشتن بيگناه‏ ?مي‏بينيم ، كشتن جوان مي‏بينيم ، كشتن شيرخوار مي‏بينيم ، اسب بر بدن مرده‏ ?تاختن مي‏بينيم ، آب ندادن به يك انسان مي‏بينيم ، زن و بچه را شلاق زدن‏ مي‏بينيم ، اسير را بر شتر بي جهاز سوار كردن مي‏بينيم . از اين نظر ?قهرمان‏حادثه كيست ؟ واضح است وقتي كه حادثه را از جنبه جنايي نگاه كنيم‏ ?، آن كه مي‏خورد قهرمان نيست ، آن بيچاره مظلوم است . قهرمان حادثه در ?اين نگاه يزيد بن‏معاويه است ، عبيدالله ‏بن‏زياد است ، عمرسعد است، شمربن ‏ذي‏الجوشن است، خولي است و يك عده ديگر. لذا وقتي كه صفحه سياه???شمر نيست . در آنجا ، قهرمان حسين ( ع ) است . در آن صفحه ، ديگر ?جنايت نيست ، تراژدي نيست ، بلكه حماسه است ، افتخار و نورانيت است‏?، تجلي حقيقت و انسانيت است ، تجلي حق‏پرستي است . آن صفحه را كه نگاه‏ ?كنيم ، مي‏گوئيم بشريت حق دارد به خودش ببالد . اما وقتي صفحه سياهش را ?مطالعه مي‏كنيم مي‏بينيم كه بشريت سر افكنده است و خودش را مصداق آن آيه‏ ?مي‏بيند كه مي‏فرمايد : « قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك» مسلما جبرئيل ‏امين در مقابل اعلام خدا ?كه فرمود : « اني جاعل في الارض خليفة » سؤالي نمي‏كند ، بلكه آن‏ ?دسته از فرشتگان كه فقط صفحه سياه بشريت را مي‏ديدند و صفحه ديگر آن را ?نمي‏ديدند ، از خدا اين سؤال را مي‏كردند كه آيا مي‏خواهي كساني را در زمين‏ ?قرار دهي كه فساد كنند و خونها بريزند ؟ و خدا در جواب آنها فرمود :?« اني اعلم ما لا تعلمون » من مي‏دانم چيزي را كه شما نمي‏دانيد. ?آن صفحه، صفحه‏اي است كه ملك اعتراض مي‏كند، بشر سرافكنده است و ?اين صفحه، صفحه‏اي است كه بشريت به آن افتخار مي‏كند . چرا بايد حادثه‏ ?كربلا را هميشه از نظر صفحه سياهش مطالعه كنيم؟ و چرا بايد هميشه‏ ?جنايت هاي كربلا گفته شود ؟ چرا هميشه بايد حسين ‏بن ?علي ( ع ) از آن جنبه اي كه مورد جنايت جانيان است مورد مطالعه ما قرار?
بگيرد؟?چرا شعارهائي كه به نام حسين‏ بن‏علي (عليهم االسلام) مي‏دهيم و?
مي‏نويسيم، از?صفحه تاريك عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نوراني اين‏?
داستان را كمتر مطالعه?مي‏كنيم، در حالي كه جنبه حماسي اين داستان صد?
برابر بر جنبه جنائي آن مي‏چربد??و نورانيت اين حادثه بر تاريكي آن خيلي‏?
مي‏چربد پس بايد اعتراف كنيم كه يكي?از جاني هاي بر حسين بن علي (عليهما?
السلام) ما هستيم كه از اين تاريخچه فقط?يك صفحه‏اش را مي‏خوانيم، و?
صفحه ديگرش را نمي‏خوانيم. جانيهاي بر امام‏حسين? (ع) آنهائي هستند كه‏?
اين تاريخچه را از نظر هدف منحرف كرده و مي‏كنند???
حسين ( ع ) را يك روز كشتند و سر او را از بدن جدا كردند ، اما حسين??
(ع)?كه فقط اين تن نيست، حسين (ع) كه مثل من و شما نيست ، حسين (ع)‏?
يك مكتب?است و بعد از مرگش زنده‏تر مي‏شود . دستگاه بني‏اميه خيال كرد?
كه حسين ( ع ) را?كشت و تمام شد ، ولي بعد فهميد كه مرده حسين ( ع ) از?
زنده حسين ( ع ) مزاحمتر?است، تربت حسين ( ع ) كعبه صاحبدلان است???
زينب هم به يزيد همين را گفت. گفت?اشتباه كردي، «كد كيدك واسع‏?
سعيك ، ناصب جهدك فوالله لا تمحواذ كرنا ، و لا?تميت وحينا» ، هر نقشه‏اي كه داري بكار ببر ولي مطمئن باش تو نمي‏تواني?برادر مرا بكشي و?
بميراني ، برادر من زندگيش طور ديگر است ، او نمرد، بلكه?زنده‏تر شد???
در آن وقت مرثيه گوها مثل مرثيه گوهاي حالا نبودند. "كميت???مرثيه‏گو?
بود ، " دعبل خزائي " مرثيه گو بود. همان دعبل ‏خزائي كه گفت?پنجاه ‏سال‏?
است كه من دار خودم را بدوش كشيده‏ام. او طوري مرثيه مي‏گفت كه?تخت‏?
خلفاي??خود متوكل يك سرمغنيه? (سر مغنيه يعني يك خانم خواننده رقاصه كه ساير رقاصه ها را تهيه مي كند و رييس آنهاست.) دارد ، يك وقتي با او كار داشت و سراغ‏ ?او را گرفت ، گفتند نيست . گفت كجاست ؟ گفتند به مسافرت رفته است .
بعد از مدتي كه آمد ، متوكل از او سؤال كرد كجا رفته بودي ؟ جواب داد ?براي زيارت به مكه رفته بودم ، متوكل گفت الان كه وقت زيارت مكه نيست‏ ?، نه ماه ذي‏الحجه است كه وقت حج باشد ، و نه ماه رجب است كه وقت‏ ?عمره باشد ، و اصرار كرد كه بايد بگوئي كجا رفته بودي ، بالاخره معلوم شد ?اين زن به زيارت حسين‏بن‏علي ( عليهماالسلام ) رفته بود كه متوكل آتش‏ ?گرفت ، فهميد نام حسين ( ع ) را نمي‏شود فراموشاند .?
من نمي‏دانم كدام جاني يا جانيهائي ، جنايت را به شكل ديگري بر حسين بن‏??علي?(عليهماالسلام) وارد كردند، و آن اينكه هدف حسين‏بن علي?(عليهماالسلام ) را?مورد تحريف قرار دادند و همان چرندي را كه مسيحيها در?
مورد مسيح گفتند درباره?حسين ( ع ) گفتند كه حسين ( ع ) كشته شد براي‏?
آنكه بارگناه امت را به دوش?بگيرد، براي اينكه ما گناه بكنيم و?
خيالمان راحت باشد ، حسين ( ع ) كشته شد?براي اينكه گنهكار تا آن زمان‏?
كم بود ، بيشتر بشود . لذا بعد از اين انحراف?چاره‏اي نبود جز اينكه ما?
فقط صفحه سياه و تاريك اين حادثه را بخوانيم ، فقط?رثاء و مرثيه ببينيم‏?،
من نمي‏گويم آن صفحه تاريك را نبايد ديد بلكه بايد آن?را ديد و خواند ،?
اما اين مرثيه هميشه بايد مخلوط با حماسه باشد . اينكه?گفته‏اند رثاء?
حسين‏بن‏علي (عليهما السلام) بايد هميشه زنده بماند، حقيقتي?است و از?
خود پيغمبر ( ص ) گرفته‏اند و ائمه‏اطهار ( عليهم السلام ) نيز به آن?توصيه‏?
كرده‏اند. اين رثاء و مصيبت نبايد فراموش بشود. اين ذكري، اين‏?
يادآوري نبايد فراموش بشود و بايد اشك مردم را هميشه بگيريد، اما در?
رثاي?يك قهرمان. پس اول بايد قهرمان بودنش براي شما مشخص بشود و بعد?
در رثاي قهرمان?بگرييد، و گرنه رثاي يك آدم نفله شده بيچاره بي‏دست و?
پاي مظلوم كه ديگر گريه?ندارد، و گريه ملتي براي او معني ندارد. در?
رثاي قهرمان بگرييد براي اينكه?احساسات قهرماني پيدا بكنيد، براي اينكه‏?
پرتوي از روح قهرمان در روح شما پيدا?شود و شما هم تا اندازه‏اي نسبت به‏?
حق و حقيقت غيرت پيدا كنيد ، شما هم?عدالتخواه بشويد ، شما هم با ظلم و?
ظالم نبرد بكنيد ، شما هم آزاديخواه باشيد ،?براي آزادي احترام قائل‏?
باشيد ، شما هم سرتان بشود كه عزت نفس ?يعني چه ؟ شرف و انسانيت يعني چه ؟ كرامت يعني چه ؟ اگر صفحه نوراني‏ ?تاريخ حسيني را ما خوانديم ، آن وقت از جنبه رثائيش مي‏توانيم استفاده‏ ?بكنيم و گرنه بيهوده است. خيال مي‏كنيم حسين‏بن‏علي
(عليهماالسلام) در آن‏ ?دنيا منتظر است كه مردم برايش دلسوزي كنند يا العياذبالله حضرت زهرا ?عليهاالسلام بعد از هزار و سيصد سال ، آنهم در جوار رحمت الهي ، منتظر ?است كه چهار تا آدم فكسني براي او گريه بكنند تا تسلي خاطر پيدا كنند !
چند سال پيش در كتابي ديدم كه نويسنده مقايسه‏اي ميان حسين‏بن‏علي ( ?عليهماالسلام ) و عيسي مسيح كرده بود ، نوشته بود كه عمل مسيحيها بر عمل‏ ?مسلمين ( شيعيان ) ترجيح دارد ، زيرا آنها روز شهادت عيسي‏مسيح را جشن‏ ?مي‏گيرند و شادماني مي‏كنند، ولي اينها در روز شهادت حسين‏ بن‏علي ( عليهماالسلام ) مرثيه‏خواني و گريه مي‏كنند. عمل آنها بر عمل اينها ترجيح‏ ?دارد ، زيرا آنها شهادت را براي عيسي‏مسيح موفقيت مي‏دانند نه شكست ، و چون موفقيت مي‏دانند شادماني مي‏كنند . اما مسلمين شهادت را شكست‏ مي‏دانند و چون شكست مي‏دانند گريه مي‏كنند . خوشا به حال ملتي كه شهادت‏ را موفقيت بشمارد و جشن بگيرد و بدا به حال ملتي كه شهادت را شكست‏
بداند و به خاطر آن مرثيه خواني بكند .
جواب اين است كه اولا دنياي مسيحي كه اين شهادت را جشن مي‏گيرد ، روي‏ همان اعتقاد خرافي است كه مي‏گويد عيسي كشته شد تا بارگناه ما بريزد ، و چون به خيال خودش سبكبال شده و استخوانش سبك شده آن را جشن مي‏گيرد ، در حقيقت او جشن سبكي استخوان ناگهاني‏اي كه بر من خورد ، يك ذره مورد كراهت من نيست ، من افتخار ?مي‏كنم و آرزوي چنين روزي را داشتم ، به خدا قسم مثل من مثل آن عاشقي است‏ كه به معشوق خود رسيده باشد . به قول شاعر :
ديدار يار غائب ، داني چه ذوق دارد
ابري كه در بيابان بر تشنه‏اي‏ ببارد
مثل من در حال اين ضربت خوردن مثل همان مردمي است كه در شبهاي تاريك‏ ?دنبال آب مي‏گردند و ناگهان به آب مي‏رسند .
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
اندر آن ظلمت شب ، آب حياتم‏ دادند
اين از نظر شخصي و فردي ، اما اسلام يك طرف ديگر هم دارد ، قضايا را ?هميشه از جنبه شخصي مطالعه نمي‏كند ، از جنبه اجتماعي هم مطالعه مي‏كند .
حادثه عاشورا از جنبه اجتماعي و نسبت به كساني كه مرتكب آن شدند ، مظهر?يك انحطاط در جامعه اسلامي بود ، لذا دائما بايد يادآوري بشود كه ديگر ?چنين كاري را مرتكب نشوند . اين همان " آخي " است كه يك ملت مي‏گويد ?: ما مسلمانها چنين كاري كرديم ؟ ! لعنت به كساني كه چنين كاري كردند ، پس ديگر چنين كاري نكنيم . ثانيا اين موضوع براي صيقل دادن احساسات‏ ?اسلامي و انساني است ، اما بشرط اينكه ما اين را درست درك بكنيم .
امروز روزي نيست كه آدم سرش را زير آب بكند . ما بايد در اوضاع مذهبي‏ ?خودمان رفرم ايجاد كنيم . البته نه در مذهب بلكه در كار خودمان ، اشتباهات ما كه به مذهب مربوط نيست.
 يکشنبه 15 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن