محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840630104
حماسه حسيني از ديدگاه استاد شهيد مطهري/قسمت 6
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حماسه حسيني از ديدگاه استاد شهيد مطهري/قسمت 6
كتاب " حماسه حسيني" مجموعهاي است مشتمل بر سخنرانيها و يادداشتهاي استاد مطهري درباره واقعه كربلا كه به مناسبت آغاز ماه محرم به تدريج توسط گروه پژوهش هاي خبري منتشر مي شود.
جلسه اول: دو چهره حادثه كربلا
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربالعالمين باريالخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علي عبد الله ?و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابيالقاسم محمد ?صلياللهعليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين .
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : « يا قوم ان كان كبر عليكم مقامي و ?تذكيري بايات الله فعلي الله توكلت فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لايكن ?امركم عليكم غمه ثم اقضوا الي و لا تنظرون .
موضوع بحث ، حماسهحسيني است . اول بايد كلمه حماسه را كه در زبان ?فارسي زياد استعمال ميشود ، براي شما توضيح بدهم .
كلمه حماسه به معني شدت و صلابت است ، و گاه به معني شجاعت و حميت ?استعمال ميشود . علماي شعر شناس ، منظومههاي شعري را از نظر محتوي يعني
از نظر نوع معني و هدف شعر به اقسامي ?تقسيم ميكنند : بعضي از منظومهها را منظومههاي غنائي ، بعضي را منظومههاي ?حماسي و بعضي را منظومههاي وعظي و اندرزي ، بعضي را منظومههاي رثايي و ?بعضي ديگر را منظومههاي مدحي ميگويند ، ديوان و غزليات حافظ ، غزليات ?سعدي و ديوان شمس تبريزي ، منظومههايغنايي است ، يعني اگر چه هدف در ?اينها عرفان است ، ولي لااقل از نظر تشبيب ، زبان عاشقانه است ، سخن از ?حسن و بياعتنائي محبوب است ، سخن از درد فراق و درازي شبفراق و كوتاهي ?اياموصال است .
فكر بلبل همه آن است كه گل شد يارش
گل در انديشه ، كه چون عشوه كند ?در كارش
دلربائي همه آن نيست كه عاشق بكشند
خواجه آن است كه باشد غم ?خدمتكارش
?اين يك شعر غنائي است ، گر چه در آخر به يك معني عرفاني بسيار لطيف ?و عالي ميرسد و حافظ هميشه اينطور است . در آخر همين شعر ميگويد : ?
صوفي سرخوش از اين دست كه كج كرده كلاه
بدو جام دگر آشفته شود ?دستارش
?اشعارغنائي زياد است. شعر رثايي يا مرثيه كه براي بزرگان دين و ساير بزرگان دنيا و كساني كه ?منشأ خير و بركتي بودهاند ، گفته شده است ، نوع ديگر شعر است .?
برامكه كه منقرض شدند ، شعرايي كه از دستگاه آنها استفاده ميكردند ?قصايدي در رثاي آنها گفتند . خود همين حافظ ، فرزندجوانش كه ميميرد با ?همان زبان مخصوص خودش مرثيه ميگويد :
?بلبلي خونجگر خورد و گلي حاصل كرد
بادغيرت به صدش حال پريشان دل ?كرد .
طوطياي را به هواي شكري دل خوش بود
ناگهش سيلفنا نقش امل باطل كرد
آه و فرياد كه از چشم حسود مه و مهر
در لحد ماه كمان ابروي من منزل كرد
اشعار رثايي زياد است . مدح و ستايش هم كه اليماشاءالله ، خصوصا تملق ?و چاپلوسي !
اشعار حماسي اشعار ديگري است ، كه معمولا فقط آهنگ خاصي را ميپذيرد . ?شعرحماسي ، شعري است كه از آن بوئي از غيرت و شجاعت و مردانگي ميآيد ، ?شعري است كه روح را تحريك ميكند و به هيجان ميآورد ، مثلا :
تن مرده و گريه دوستان
به از زنده و طعنه دشمنان
مرا عار آيد از اين زندگي
كه سالار باشم كنم بندگي
اين تقسيم بندي اختصاص به شعر ندارد ، نثر هم همينطور است ، نثرهاي ?حماسي داريم ، نثرهاي غنائي داريم ، نثرهاي رثايي داريم ، انواع نثرها ?داريم .
در جنگ صفين در اولين برخوردي كه ميان سپاه علي عليهالسلام?و سپاه معاويه ميشود ، علي ( ع ) روي حسابخودش حاضر نيست كه شروع?
كننده جنگ?باشد و تمام كوشش اين است كه تا حد ممكن مشكلات و اختلافات?
را حل بكند ، بلكه?بتواند معاويه و يارانش را به اصطلاح روبراه بكند ،?
ولي يك وقت متوجه ميشود كه?آنها پيشدستي كردهاند و شريعه ، يعني جائي?
كه ميشود از فرات آب برداشت را?گرفتهاند . علي عليهالسلام سعي ميكند با?
مذاكره مسئله را حل كند ، و پيغام?ميدهد كه هنوز بناي جنگ نيست و?
ميخواهيم مذاكره كنيم بلكه مسئله با مذاكره حل?بشود . ولي طرف مقابل?
قبول نكرد ، بنابراين يا اصحابش بايد از تشنگي از پا در?بيايند و يا?
بايد جنگيد. جنگي كه دشمن شروع كرده است???
در " نهج البلاغه???است كه علي عليهالسلام در مقابل جمعيت ، ناراحت?
و عصباني از اينكار ميايستد?و يك خطبه چندسطري ميخواند ، ميفرمايد???
«?قد استطعموكم القتال » اينها?گرسنه جنگند و از شما غذا ميخواهند?
اما از دم شمشير ، « فاقروا علي مذلة ، و?تأخير محلة ، او رووا السيوف?
من الدماء ترووا من الماء لشكريانم???نميگويم برويد بجنگيد ،?
برويد يكي از اين دو راه را انتخاب كنيد : يا تن به?ذلت بدهيد كه آب?
را ببرند و شما نگاه كنيد ، يا اينكه اين تيغها را از خون اين?ناكسان?
سيراب كنيد تا خودتان سيراب شويد???
?فالموت في حياتكم مقهورين ، و?الحياش في موتكم قاهرين ?
زندگي اين است كه بميريد ولي فائق باشيد و مردن?اين است كه زنده???باشيد ، ولي توسريخور . علي عليهالسلام با اين سخنان آنچنان هيجان ايجاد??كرد?كه در كمتر از دو ساعت ، دشمن را بكلي از كنار شريعه فرات دور??كردند كه ديگر?دشمن از تشنگي لهله ميزد . ولي علي عليهالسلام به سپاهيان?
خود گفت شما هر?روز اجازه بدهيد كه بيايند و آب بردارند . لشكريان??گفتند آنها به ما آب ندادند?، پس ما هم به آنها آب نميدهيم ، ولي علي?(ع ) فرمود : خير ، اين يك كار غير?انساني است ، آب يك چيزي است كه?
هر جانداري حق دارد از آن استفاده بكند ، به?آنها آب بدهيد???
پس معلوم شد سخن ميتواند سخن حماسي باشد و سخن حماسي يعني?سخني كه در?
آن بوئي از غيرت و شجاعت و مردانگي باشد ، بوئي از ايستادگي و?مقاومت??باشد . اگر شعر يا نثري داراي اين خصوصيات باشد ، آن را حماسي ميگويند???
سرگذشتها و حادثهها و تاريخچهها هم اقسامي دارند . حادثههايي داريم??غنائي ، حادثههائي داريم اندرزي ، حادثههايي داريم رثايي و حادثههائي?
داريم حماسي . يك سرگذشت تمامش فقط غناست ، بوي غنا ميدهد ، عشق است?،
?مجلات را شايد كم و بيش ميخوانيد ، در اينها چه حكايت واقعي ، چه??افسانه ، چه?مخلوطي از واقعيت و افسانه ، همهاش داستان غنائي است???
حالا اين همه داستان?غنائي به گوش اين ملت برود چي از آب در ميآيد ، من?
نميدانم ????داستانهاي رثايي و?به اصطلاح تراژديها هم زياد است . صفحات حوادث روزنامهها را اگر بخوانيد اغلب از اينجور قضايا ميبينيد . داستانهاي اندرزي هم داستانهائي هستند كه در آنها پندواندرز است . " داستان راستان " همهاش ?داستانهاي اندرزي است . حتي شخصيتها هم اقسامي دارند ، بعضي از شخصيتها ?، شخصيت حماسي هستند و روحشان حماسه است . بعضي روحشان غنائي است ، ?بعضي روحشان اساسا رثايي است ، آه و ناله است ، بعضي شكل روحشان شكل ?پندواندرز و موعظه است .
حالا كه به طور اجمالي معني حماسه را فهميديم ، ميتوانيم در اطراف ?حماسه حسيني بحث بكنيم .
آيا حسينبنعلي ( عليهماالسلام ) حادثه حماسي دارد يا ندارد ؟ آيا شخصيت ?حسينبنعلي ( عليهماالسلام ) يك شخصيت حماسي هست يا نيست ؟ ما بايد ?شخصيت حسينبنعلي ( عليهماالسلام ) را كه براي ما يك شخصيت انساني است ?بشناسيم . اين مرد كه ما هر سال به نام او وقتها صرف ميكنيم ، پولها خرج ?ميكنيم، روزها تعطيل ميكنيم ، بايد خصوصياتش براي ما شناخته شود و از ?جمله خصوصيات او همين است كه آيا حسين عليهالسلام يك شخصيت حماسي هست ?يا نه ؟ آيا ما بايد با وجود حسين ( ع ) و سرگذشت او يك احساس حماسي ?داشته باشيم ، يا يك احساس تراژدي ، مصيبت ، رثا و نفله شدن؟ ?در اينجا لازم است مختصري توضيح بدهم :
شخصيتهاي حماسي كه اغلب در منظومههاي حماسي از آنها ياد شده است ، ?جنبه نژادي و قومي دارند و اين اعم است از شخصيتهاي افسانهاي مثل رستم و ?اسفنديار و يا شخصيتهاي واقعي مثل جلال الدين خوارزمشاه در تاريخ ايران . ?غالبا قهرمانان يك قوم اعم از واقعي و افسانهاي ، از آن نظر كه انتساب ?به آن قوم دارند ، احساسات آن مردم را تحريك ميكنند . اصولا قهرمان ?دوستي و قهرمان پرستي جزء سرشت بشر است . مخصوصا وقتي كه قهرمان ، ?تعلقي هم به انسان داشته باشد كه انسان بخواهد به او افتخار كند . اين ?قهرمان هاي كشتي كه موفقيتي به دست ميآورند ، براستي مردم براي آنها ?ابراز احساسات ميكنند ، يا قهرماني كه هالتر بلند كرده و ركورد را شكسته ?و مثلا سه كيلو بيشتر از ركورد جهاني بالا برده است ، چقدر تاج گل نثارش
ميكنند? ، و يا براي كسي كه كشتي گرفته و با يك فن ، حريف خود را ضربه ?فني كرده است ، براستي ابراز احساسات ميكنند .
اينها به خاطر اين است كه قهرماندوستي و قهرمانپرستي در سرشت بشر ?است و ضمنا او از قهرمان ملت و قوم خودش تجليل ميكند نه از قهرمان ?ديگري . در كشتيهاي بينالمللي افراد هر ملت چه آنهائي كه آنجا حاضرند و ?چه آنهائي كه از راديوها گوش ميكنند، احساساتشان متوجه هموطنان خودشان ?است كه افتخاري براي وطن و قوم خودشان كسب كنند. ما وقتي داستان رستم و ?اسفنديار و افراسياب و اينطور چيزها را ميخوانيم، چون ميگويند افراسياب ?از ماوراءالنهر و از يك ملت ديگري بوده و رستم از ملت ايران بوده است ?، قهرا دلمان ميخواهد كه هميشه تفوق مال رستم باشد ، و افسانهساز هم ?داستانها و افسانهها را چنان ساخته است كه با ذائقه ما جور در بيايد ، ?يعني هميشه آن طرف مغلوب و محكوم و اين طرف غالب و قاهر باشد . اين ?حماسه ها ، حماسههاي قومي است ، يعني اختصاص به يك قوم و نژاد معين و ?يك آبوخاك معين دارد.
اما مطلب در مورد حسين عليهالسلام غير از اين است. حسين ( ع ) يك ?شخصيت حماسي است اما نه آنطور كه جلالالدين خوارزمشاه يك شخصيت حماسي ?است و نه آنطور كه رستم افسانهاي يك شخصيت حماسي است. حسين ( ع ) ?يك شخصيت حماسي است، اما حماسه انسانيت، حماسه بشريت، نه حماسه ?قوميت. سخن حسين(ع) ، عمل حسين ( ع ) ، حادثه حسين ( ع ) ، روح حسين ?( ع ) ، همه چيز حسين ( ع ) هيجان است ، تحريك است ، درس است ، ?القاء نيروست ، اما چهجور القاء نيروئي ؟ چهجور درسي ؟ آيا از آن جهت ?كه مثلا به يك قوم بخصوص منتسب است ؟! يا از آن جهت كه شرقي است ؟ ?يا از آن جهت كه مثلا عرب است و غير عرب نيست ؟! يا به قول بعضي از ?ايرانيها از آن جهت كه مثلا زنش ايراني است ؟!
اساسا در وجود حسين ( ع ) يك چنين حماسههائي نميتواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسين ( ع ) هم همين است. چون حماسه او بالاتر و ?ما فوق اينگونه حماسههاست ، كمتر افراد ميتوانند او را بشناسند . حالا ?ببينيم كه واقعا چطور است؟ شما?در جهان يك شخصيت حماسي مانند شخصيت حسين بنعلي ( عليهماالسلام ) از نظر ?شدت حماسي بودن و از نظر علو و ارتفاع حماسه يعني جنبههاي انساني نه ?جنبه قومي وملي پيدا نخواهيد كرد. حسين ( ع ) سرود انسانيت است ، نشيد ?انسانيت است و به همين دليل نظير ندارد ، و به جرأت عرض ميكنم كه نظير ندارد . شما در دنيا حماسهاي مانند حماسه حسين بنعلي ( عليهماالسلام ?) پيدا نخواهيد كرد، چه از نظر قدرت و قوت حماسه و چه از نظر علو و ?ارتفاع و انساني بودن آن . و متاسفانه ما مردم اين حماسه را نشناختهايم .
حادثه عاشورا و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد، يك صفحه سفيد و نوراني و ?يك صفحه تاريك ، سياه و ظلماني كه هر دو صفحهاش يا بي نظير است و يا ?كم نظير. اما صفحه سياه و تاريكش از آن نظر سياه و تاريك است كه در ?آن فقط جنايت بينظير و يا كم نظير ميبينيم . ?
يك وقت حساب كردم و ظاهرا در حدود بيست و يك نوع پستي و لئامت در ?اين جنايت ديدم و خيال هم نميكنم در دنيا چنين جنايتي پيدا بشود كه تا ?اين اندازه تنوع داشته باشد . البته در تاريخچه جنگهاي صليبي ، جنايتهاي ?اروپائيها خيلي عجيب است و اينكه جرأت نميكنم كه بگويم حادثه كربلا از ?نظر زيادي جنايت نظير ندارد ، چون توجه من يكي به جنگهاي صليبي و ?جنايتهايي است كه مسيحيان در آن مرتكب شدند و يكي هم به جنايتهايي است ?كه همين اروپائيها در اندلساسلامي مرتكب شدند كه آنهم عجيب است . ?تاريخاندلس مرحومآيتي را كه دانشگاه چاپ كرده است بخوانيد ، كتابي است بسيار??تحقيقي و آموزنده .
در اين كتاب نوشته است : اروپائيها به صد هزار زن ومرد و بچه اجازه ?دادند كه هر جا ميخواهند بروند ، بعد كه اينها راه افتادند ، پشيمان شدند ?و شايد هم از اول حقه زدند كه اجازه حركت دادند . به هر حال تمام اين ?صدهزار نفر را كشتند و سر بريدند . شرقي هرگز از نظر جنايت به غربي ?نميرسد . شما اگر در تمام تاريخ مشرقزمين بگرديد ، دو جنايت را حتي در ?دستگاه اموي پيدا نميكنيد ، يكي آتش زدن زندهزنده ، و ديگري قتل عام ??كردن زنان، ولي در تاريخ مغرب زمين اين دو نوع جنايت فراوان ديده ميشود?. زن كشتن در تاريخ مغربزمين يك امر شايعي است . هنوز هم باور نكنيد ?كه اينها روح انساني داشته باشند . آنچه در ويتنام صورت ميگيرد ادامه
روحيه جنگهاي صليبي و جنگهاي اندلس آنها است. اين كار كه چند صدهزار ?نفر را زنده زنده در كوره آتش بگذارند ولو اين افراد جاني هم باشند ، ?كار مشرقزميني نيست و از عهده مشرق زميني چنين جنايتي برنميآيد. اين ?كار فقط از عهده مغرب زميني قرن بيستم برميآيد.
اين جنايت كه در صحراي سينا دهها هزار سرباز را آب و نان ندهند تا از ?گرسنگي بميرند براي اينكه اگر اسير بگيرند بايد به آنها نان بدهند ، فقط ?مال غربي است . شرقي اين جور جنايت نميكند . يهودي فلسطيني صد درجه ?شريفتر از يهودي غربي است . اگر مردم فلسطين يهوديهاي ملي اهل همان ?فلسطين بودند كه اين جنايتها واقع نميشد. اين جنايتها همه مال يهودي ?غربي است . به هر حال من جرات??نميكنم بگويم جنايتي مثل جنايت كربلا در دنيا وجود نداشته است ، ولي ?ميتوانم بگويم در مشرق زمين وجود نداشته است .
از اين نظر حادثه كربلا يك جنايت و يك تراژدي است ، يك مصيبت است ?، يك رثاء است . اين صفحه را كه نگاه ميكنيم ، در آن ، كشتن بيگناه ?ميبينيم ، كشتن جوان ميبينيم ، كشتن شيرخوار ميبينيم ، اسب بر بدن مرده ?تاختن ميبينيم ، آب ندادن به يك انسان ميبينيم ، زن و بچه را شلاق زدن ميبينيم ، اسير را بر شتر بي جهاز سوار كردن ميبينيم . از اين نظر ?قهرمانحادثه كيست ؟ واضح است وقتي كه حادثه را از جنبه جنايي نگاه كنيم ?، آن كه ميخورد قهرمان نيست ، آن بيچاره مظلوم است . قهرمان حادثه در ?اين نگاه يزيد بنمعاويه است ، عبيدالله بنزياد است ، عمرسعد است، شمربن ذيالجوشن است، خولي است و يك عده ديگر. لذا وقتي كه صفحه سياه???شمر نيست . در آنجا ، قهرمان حسين ( ع ) است . در آن صفحه ، ديگر ?جنايت نيست ، تراژدي نيست ، بلكه حماسه است ، افتخار و نورانيت است?، تجلي حقيقت و انسانيت است ، تجلي حقپرستي است . آن صفحه را كه نگاه ?كنيم ، ميگوئيم بشريت حق دارد به خودش ببالد . اما وقتي صفحه سياهش را ?مطالعه ميكنيم ميبينيم كه بشريت سر افكنده است و خودش را مصداق آن آيه ?ميبيند كه ميفرمايد : « قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك» مسلما جبرئيل امين در مقابل اعلام خدا ?كه فرمود : « اني جاعل في الارض خليفة » سؤالي نميكند ، بلكه آن ?دسته از فرشتگان كه فقط صفحه سياه بشريت را ميديدند و صفحه ديگر آن را ?نميديدند ، از خدا اين سؤال را ميكردند كه آيا ميخواهي كساني را در زمين ?قرار دهي كه فساد كنند و خونها بريزند ؟ و خدا در جواب آنها فرمود :?« اني اعلم ما لا تعلمون » من ميدانم چيزي را كه شما نميدانيد. ?آن صفحه، صفحهاي است كه ملك اعتراض ميكند، بشر سرافكنده است و ?اين صفحه، صفحهاي است كه بشريت به آن افتخار ميكند . چرا بايد حادثه ?كربلا را هميشه از نظر صفحه سياهش مطالعه كنيم؟ و چرا بايد هميشه ?جنايت هاي كربلا گفته شود ؟ چرا هميشه بايد حسين بن ?علي ( ع ) از آن جنبه اي كه مورد جنايت جانيان است مورد مطالعه ما قرار?
بگيرد؟?چرا شعارهائي كه به نام حسين بنعلي (عليهم االسلام) ميدهيم و?
مينويسيم، از?صفحه تاريك عاشورا گرفته شود؟ چرا ما صفحه نوراني اين?
داستان را كمتر مطالعه?ميكنيم، در حالي كه جنبه حماسي اين داستان صد?
برابر بر جنبه جنائي آن ميچربد??و نورانيت اين حادثه بر تاريكي آن خيلي?
ميچربد پس بايد اعتراف كنيم كه يكي?از جاني هاي بر حسين بن علي (عليهما?
السلام) ما هستيم كه از اين تاريخچه فقط?يك صفحهاش را ميخوانيم، و?
صفحه ديگرش را نميخوانيم. جانيهاي بر امامحسين? (ع) آنهائي هستند كه?
اين تاريخچه را از نظر هدف منحرف كرده و ميكنند???
حسين ( ع ) را يك روز كشتند و سر او را از بدن جدا كردند ، اما حسين??
(ع)?كه فقط اين تن نيست، حسين (ع) كه مثل من و شما نيست ، حسين (ع)?
يك مكتب?است و بعد از مرگش زندهتر ميشود . دستگاه بنياميه خيال كرد?
كه حسين ( ع ) را?كشت و تمام شد ، ولي بعد فهميد كه مرده حسين ( ع ) از?
زنده حسين ( ع ) مزاحمتر?است، تربت حسين ( ع ) كعبه صاحبدلان است???
زينب هم به يزيد همين را گفت. گفت?اشتباه كردي، «كد كيدك واسع?
سعيك ، ناصب جهدك فوالله لا تمحواذ كرنا ، و لا?تميت وحينا» ، هر نقشهاي كه داري بكار ببر ولي مطمئن باش تو نميتواني?برادر مرا بكشي و?
بميراني ، برادر من زندگيش طور ديگر است ، او نمرد، بلكه?زندهتر شد???
در آن وقت مرثيه گوها مثل مرثيه گوهاي حالا نبودند. "كميت???مرثيهگو?
بود ، " دعبل خزائي " مرثيه گو بود. همان دعبل خزائي كه گفت?پنجاه سال?
است كه من دار خودم را بدوش كشيدهام. او طوري مرثيه ميگفت كه?تخت?
خلفاي??خود متوكل يك سرمغنيه? (سر مغنيه يعني يك خانم خواننده رقاصه كه ساير رقاصه ها را تهيه مي كند و رييس آنهاست.) دارد ، يك وقتي با او كار داشت و سراغ ?او را گرفت ، گفتند نيست . گفت كجاست ؟ گفتند به مسافرت رفته است .
بعد از مدتي كه آمد ، متوكل از او سؤال كرد كجا رفته بودي ؟ جواب داد ?براي زيارت به مكه رفته بودم ، متوكل گفت الان كه وقت زيارت مكه نيست ?، نه ماه ذيالحجه است كه وقت حج باشد ، و نه ماه رجب است كه وقت ?عمره باشد ، و اصرار كرد كه بايد بگوئي كجا رفته بودي ، بالاخره معلوم شد ?اين زن به زيارت حسينبنعلي ( عليهماالسلام ) رفته بود كه متوكل آتش ?گرفت ، فهميد نام حسين ( ع ) را نميشود فراموشاند .?
من نميدانم كدام جاني يا جانيهائي ، جنايت را به شكل ديگري بر حسين بن??علي?(عليهماالسلام) وارد كردند، و آن اينكه هدف حسينبن علي?(عليهماالسلام ) را?مورد تحريف قرار دادند و همان چرندي را كه مسيحيها در?
مورد مسيح گفتند درباره?حسين ( ع ) گفتند كه حسين ( ع ) كشته شد براي?
آنكه بارگناه امت را به دوش?بگيرد، براي اينكه ما گناه بكنيم و?
خيالمان راحت باشد ، حسين ( ع ) كشته شد?براي اينكه گنهكار تا آن زمان?
كم بود ، بيشتر بشود . لذا بعد از اين انحراف?چارهاي نبود جز اينكه ما?
فقط صفحه سياه و تاريك اين حادثه را بخوانيم ، فقط?رثاء و مرثيه ببينيم?،
من نميگويم آن صفحه تاريك را نبايد ديد بلكه بايد آن?را ديد و خواند ،?
اما اين مرثيه هميشه بايد مخلوط با حماسه باشد . اينكه?گفتهاند رثاء?
حسينبنعلي (عليهما السلام) بايد هميشه زنده بماند، حقيقتي?است و از?
خود پيغمبر ( ص ) گرفتهاند و ائمهاطهار ( عليهم السلام ) نيز به آن?توصيه?
كردهاند. اين رثاء و مصيبت نبايد فراموش بشود. اين ذكري، اين?
يادآوري نبايد فراموش بشود و بايد اشك مردم را هميشه بگيريد، اما در?
رثاي?يك قهرمان. پس اول بايد قهرمان بودنش براي شما مشخص بشود و بعد?
در رثاي قهرمان?بگرييد، و گرنه رثاي يك آدم نفله شده بيچاره بيدست و?
پاي مظلوم كه ديگر گريه?ندارد، و گريه ملتي براي او معني ندارد. در?
رثاي قهرمان بگرييد براي اينكه?احساسات قهرماني پيدا بكنيد، براي اينكه?
پرتوي از روح قهرمان در روح شما پيدا?شود و شما هم تا اندازهاي نسبت به?
حق و حقيقت غيرت پيدا كنيد ، شما هم?عدالتخواه بشويد ، شما هم با ظلم و?
ظالم نبرد بكنيد ، شما هم آزاديخواه باشيد ،?براي آزادي احترام قائل?
باشيد ، شما هم سرتان بشود كه عزت نفس ?يعني چه ؟ شرف و انسانيت يعني چه ؟ كرامت يعني چه ؟ اگر صفحه نوراني ?تاريخ حسيني را ما خوانديم ، آن وقت از جنبه رثائيش ميتوانيم استفاده ?بكنيم و گرنه بيهوده است. خيال ميكنيم حسينبنعلي
(عليهماالسلام) در آن ?دنيا منتظر است كه مردم برايش دلسوزي كنند يا العياذبالله حضرت زهرا ?عليهاالسلام بعد از هزار و سيصد سال ، آنهم در جوار رحمت الهي ، منتظر ?است كه چهار تا آدم فكسني براي او گريه بكنند تا تسلي خاطر پيدا كنند !
چند سال پيش در كتابي ديدم كه نويسنده مقايسهاي ميان حسينبنعلي ( ?عليهماالسلام ) و عيسي مسيح كرده بود ، نوشته بود كه عمل مسيحيها بر عمل ?مسلمين ( شيعيان ) ترجيح دارد ، زيرا آنها روز شهادت عيسيمسيح را جشن ?ميگيرند و شادماني ميكنند، ولي اينها در روز شهادت حسين بنعلي ( عليهماالسلام ) مرثيهخواني و گريه ميكنند. عمل آنها بر عمل اينها ترجيح ?دارد ، زيرا آنها شهادت را براي عيسيمسيح موفقيت ميدانند نه شكست ، و چون موفقيت ميدانند شادماني ميكنند . اما مسلمين شهادت را شكست ميدانند و چون شكست ميدانند گريه ميكنند . خوشا به حال ملتي كه شهادت را موفقيت بشمارد و جشن بگيرد و بدا به حال ملتي كه شهادت را شكست
بداند و به خاطر آن مرثيه خواني بكند .
جواب اين است كه اولا دنياي مسيحي كه اين شهادت را جشن ميگيرد ، روي همان اعتقاد خرافي است كه ميگويد عيسي كشته شد تا بارگناه ما بريزد ، و چون به خيال خودش سبكبال شده و استخوانش سبك شده آن را جشن ميگيرد ، در حقيقت او جشن سبكي استخوان ناگهانياي كه بر من خورد ، يك ذره مورد كراهت من نيست ، من افتخار ?ميكنم و آرزوي چنين روزي را داشتم ، به خدا قسم مثل من مثل آن عاشقي است كه به معشوق خود رسيده باشد . به قول شاعر :
ديدار يار غائب ، داني چه ذوق دارد
ابري كه در بيابان بر تشنهاي ببارد
مثل من در حال اين ضربت خوردن مثل همان مردمي است كه در شبهاي تاريك ?دنبال آب ميگردند و ناگهان به آب ميرسند .
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
اندر آن ظلمت شب ، آب حياتم دادند
اين از نظر شخصي و فردي ، اما اسلام يك طرف ديگر هم دارد ، قضايا را ?هميشه از جنبه شخصي مطالعه نميكند ، از جنبه اجتماعي هم مطالعه ميكند .
حادثه عاشورا از جنبه اجتماعي و نسبت به كساني كه مرتكب آن شدند ، مظهر?يك انحطاط در جامعه اسلامي بود ، لذا دائما بايد يادآوري بشود كه ديگر ?چنين كاري را مرتكب نشوند . اين همان " آخي " است كه يك ملت ميگويد ?: ما مسلمانها چنين كاري كرديم ؟ ! لعنت به كساني كه چنين كاري كردند ، پس ديگر چنين كاري نكنيم . ثانيا اين موضوع براي صيقل دادن احساسات ?اسلامي و انساني است ، اما بشرط اينكه ما اين را درست درك بكنيم .
امروز روزي نيست كه آدم سرش را زير آب بكند . ما بايد در اوضاع مذهبي ?خودمان رفرم ايجاد كنيم . البته نه در مذهب بلكه در كار خودمان ، اشتباهات ما كه به مذهب مربوط نيست.
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 486]
-
گوناگون
پربازدیدترینها