واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: روش قرآنى مبارزات امام حسين(ع)
روش قرآن كريم در مبارزات، اوّل مبارزه هاي فرهنگي است. اوّل تعليم و بعد تدريس است؛ فرمود: انبياء با دو راه با مردم سخن مي گفتند؛ هم راه عمومي داشتند، هم راه خصوصي داشتند. نه عمومي را بر خصوصي ترجيح مي دادند، نه خصوصي را بر عمومي؛ رهبران الهي اينچنين بودند، ائمه (عليهم السّلام) و علماء هم اينچنين اند.
فرمود: انبياء آمدند، با مردم سخن گفتند، كافّهً ل لنّاس(1) بودند، يا أيّها النّاس را زياد مي گفتند، مردمي فكر مي كردند و سخن مي گفتند، مردمي كتاب مي نوشتند و مردمي هم ابلاغ مي كردند با توده مردم. يك حوزه هاي علمي خصوصي هم داشتند، اصحاب خاص را مي پروراندند، براي اينها درس مي گفتند...اين دو تا عنوان را ذات أقدس له براي رهبران الهي مشخص كرده است؛ يكي « تعليم» و يكي « تدريس». تعليم با سخنراني و نوشتن مقاله و پيام و ارشادهاي محفلي حاصل مي شود؛ اينها تعليم است، چه اينكه با كتاب هم حاصل مي شود. امّا تدريس يك حوزه خاص دارد، يك كتاب مخصوص دارد.
در سوره مباركه آل عمران فرمود: رهبران الهي دو تا كار مي كردند. به مردم از راه « تعليم » و به خواص از راه « تدريس »؛ ب ما كنتم تعلّ مون الك تاب و ب ما كنتم تدرسون (2). اينها هم معلّم و هم مدرّس بودند. در تدريس يك كتابي هست و يك اصطلاحي هست و يك نشست و برخاست خاص است كه مال خواص از اصحاب بود؛ اين دو تا راه را انبياء داشتند.
حسين بن علي بن أبيطالب (ع) همين دو تا راه را داشت؛ با خواص خود از راه تدريس قرآن، با توده مردم از راه تعليم قرآن. گاهي نامه مي نوشت، گاهي پيام مي داد، گاهي گفتمان و گفتگو و مناظره داشت. دعوت به حكمت و موعظه و جدال احسن بود؛ راههاي فراواني را انبياء داشتند كه روش قرآني بود. حسين بن علي (ع) هم اين روش را داشت. يعني هم عناصر محوري قيام سالار شهيدان قرآني است، هم روش نهضت حسيني قرآني است. هم مطالبش قرآني است، هم روش تبيين اينها قرآني است. وجود مبارك أبي عبدالله در مناظره هاي قرآني به خود آيات تمسّك مي كرد.
هدف، وسيله را توجيه نمي كند
سالار شهيدان قبل از اينكه به كربلا برسد، پشت كوفه يك خيمه اي ديد. فرمود: اين خيمه مال كيست؟ عرض كردند: مال عبيدالله بن حرّ جعفي است. حضرت، حجّاج مسروق را فرستاد، فرمود: پيام مرا به صاحب خيمه برسان، بگو حسين بن علي عازم است. شما كوفي ها از او دعوت كرديد، الآن موقع نصرت حسين بن علي است، بيا او را ياري كن. حجّاج بن مسروق اين پيام سالار شهيدان را به صاحب خيمه رساند. او گفت: من يك مرد محافظه كارم، كوفه هم در آستانه تحوّل تاريخي است. من براي اعلان بي طرفي از كوفه بيرون آمدم، اينجا خيمه زدم. حسين بن علي بن أبيطالب شخصاً حركت كرد تا اين شخص يعني عبيد الله بن حرّ جعفي را نجات بدهد. ] خوب عنايت كنيد كه در تمام اين گفتگوهاي حضرت، آثار قرآني مي درخشد.[
عبيد الله گفت: من در خيمه ام نشسته بودم، ديدم وجود مبارك سالار شهيدان با بچّه ها و اصحاب به طرف خيمه من آمد! به استقبال حضرت رفتم، حضرت را بالا نشاندم، به حضرت عرض كردم: اين محاسن شما خيلي مشكي است! اين رنگ طبيعي محاسن شماست، يا رنگ كرديد؟ وجود مبارك سيّد الشهداء در اين گفتگوي كوتاه فرمود: من رنگ كرده ام، من زود پير شدم! اينكه مي بينيد محاسنم مشكي است، من رنگ كرده ام. براي اينكه يك مبارز و يك مجاهد آثار پيري در او نباشد، مستحب است كه رنگ بكند تا دشمن او را پير و ضعيف تلقّي نكند. حضرت فرمود: پيري زود رس به سراغ من آمده، نفرمود پير شدم!
اين صحنه گذشت، حضرت جوابي را كه عبيد الله بن حرّ جعفي قبلا داده بود، رد كرد و فرمود : شما جزء مردم كوفه هستيد، مردم كوفه هم از من دعوت كرده اند.... الآن در جريان مسلم، شنيده ايد كه مسلم را كشته اند؛ بر شما واجب است كه مرا ياري كنيد. عبيد الله بن حرّ جعفي همان حرفي را كه به حجّاج بن مسروق گفته بودزد. گفت: من يك آدم محافظه كاري ام. اگر بخواهم با شما بجنگم، دين من در خطر است. با آنها بجنگم، دنياي من در خطر است. من براي اعلان بي طرفي از كوفه به در آمده ام كه نه با شما باشم، نه با آنها. ولي من حاضرم كمك مالي بكنم؛ اين شمشير تيز و اين اسب و اين مصالح جنگي را به شما مي دهم.
وجود مبارك أبي عبدالله اين آيه را در جواب او خواند: و ما كنت متّخ ذ المضلّين عضدا (3). فرمود: من از آدم گمراه كمك نمي خواهم، من آمدم تو را نجات بدهم. اسب تو و شمشير تو و سپر و سائر مصالح جنگي تو كارآمد نيست، من خواستم تو را درمان كنم. تو يادت هست سوابق سوئي در جواني داشتي؟ بيا الآن همه اينها را شستشو كن. الآن وقت توبه و نجات پيدا كردن است. من از آدم گمراه كمك نمي گيرم. اين آيه را حضرت خواند و برخاست (4)
رمز اينكه كمك او را نخواست، براي آن است كه اين نهضت، صدر و ساقه اش طيّب و طاهر است. خونهاي پاك بايد ريخته بشوند، مال پاك بايد در اين راه صرف بشود. مال آلوده در اين راه به مقصد نمي رسد، نيّت آلوده در اين راه به هدف نمي رسد. آن بيان نوراني قرآن كريم كه در سخنان امام حسين تابيد، اين است كه ما از گمراهان براي روشن شدن راه دين كمك نمي گيريم. ما كسي نيستيم كه بگوئيم هدف، وسيله را توجيه مي كند! ما نمي گوئيم از هر راهي مي توان به مقصد رسيد!
عدم دستيابي به موفقيت از راه گناه
اين بيان را در بخش هاي ديگر فرمودند: من حاول امراً ب معص يه الله كان افوت ل ما يرجو و اسرع ل مجئ ما يحذر (5). يعني اگر كسي بخواهد از راه گناه به مقصد برسد، زودتر از ديگران سقوط مي كند؛ گناه وسيله نيست. براي رسيدن به رفاه، نمي شود با مال حرام پل بست! مال حرام وسيله رسيدن به رفاه نيست، كار حرام وسيله نيل به مقصد نيست، ابزار محرّم وسيله صعود به قله شرف نيست. اگر كسي بخواهد از راه گناه به مقصد برسد، زودتر از ديگران افول و غروب دارد؛ اين را سالار شهيدان در بخش ديگر فرمود. منظور آن است كه در ردّ پيشنهاد عبيد الله بن حرّ جعفي، آن آيه را خواند تا روشن شود هم مباني نهضت حسيني، آيات قرآن كريم است، هم روش آن.
سخنراني آيت الله جوادي آملي (مدظلّه العالي) در ديدار با اقشار مختلف مردم در حسينيه ارشاد آمل ـ دوم بهمن 1385
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) سبا . 28 (2) آل عمران . 79 (3) كهف . 51
(4) برداشت از : بحار الأنوار . 44 . 379 و 380 (5) الكافي . 2 . 373
¤خوان حكمت در دهه اول محرم هر روز منتشر مي شود
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]