واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: دختري ديشب زير آوار مرد
كاظم رهبر: روز جمعه غروب بود. يكي از آن روزهايي كه هواپيماهاي صدام مي آمدند و روي تهران راكت مي انداختند. در محله ما برعكس هميشه نه چراغ خانه اي روشن بود و نه آدمي در كوچه ديده مي شد. تعدادي از همسايه ها از شهر بيرون رفته بودند، آنهايي هم كه بودند به دليل حفظ نكات امنيتي چراغ هايشان را روشن نكرده بودند. پس وقتي آدم به كوچه مي آمد، دلش مي گرفت. اين وضع را نمي شد طاقت آورد. به خصوص آنكه به احتمال زياد تا دقايقي ديگر آژير خطر به صدا درمي آمد و ما كه پناهگاه ديگري نداشتيم ناچار بوديم به زيرزمين خانه برويم.
من براي آنكه از اين وضعيت دلگير و ترسناك خلاص شوم، دو بچه كوچكم را به كمك مادرشان آماده كردم، از خانه بيرون آمديم. ما جايي را نداشتيم كه برويم. فقط نمي خواستيم در خانه بمانيم. خيابان شريعتي سوت و كور بود. اين خيابان اصلي شهر را تنها نور ماه بود كه روشن كرده بود. برخلاف هميشه هيچ ماشين و عابري در آن ديده نمي شد، ما در ايستگاه اتوبوس ايستاديم. بعد از مدتي يك اتوبوس دوطبقه آمد كه به تجريش مي رفت. در اتوبوس چهار، پنج مسافر نشسته بودند. ما به طبقه بالا رفتيم كه به جز ما هيچ كس در آن طبقه نبود. اتوبوس خيابان خلوت را بالا مي رفت و از ايستگاه هايي كه هيچ مسافري در آن به انتظار نايستاده بود، مي گذشت. نزديك دوراهي يخچال رسيده بوديم كه ناگهان از راديوي ترانزيستوري راننده اتوبوس صداي آژير خطر بلند شد. لحظاتي بعد صداي انفجار شديدي شنيده شد، صدا آنقدر نزديك بود كه راننده اتوبوس از وحشت در وسط خيابان روي ترمز زد و ايستاد. سكوت شد، هيچ كس حرفي نمي زد. پس از چند لحظه از پايين اتوبوس صداي مسافران را شنيدم كه با نگراني به يكديگر مي گفتند، نزديك حسينيه ارشاد را زد. مسافر ديگري گفت نزديك سيدخندان بود.
من و همسرم در طبقه بالاي اتوبوس در حالي كه هر يك بچه اي را در بغل گرفته بوديم به شعله هاي آتش نگاه مي كرديم كه آسمان تاريك را روشن كرده بود.
به نظر مي آمد اين راكت در حوالي خانه ما خورده باشد، من در آن لحظه احساس هاي مختلفي داشتم اما خوشحال بودم كه خانه نمانده بوديم.
دو فرزندم كنار من بودند و حادثه اي براي آنها اتفاق نيفتاده بود. اين لحظات بار ديگر هنگامي به خاطرم آمد كه ديشب در شبكه هاي خبري جهان تصوير دختربچه اي از اهالي غزه را ديدم كه جنازه اش را از زيرآوار خانه بمباران شده اي بيرون مي كشيدند.
در همين شبكه ها از هماهنگ كننده امور انسان دوستانه سازمان ملل در سرزمين هاي فلسطين شنيدم كه وضعيت در نوار غزه اسفناك است و اين منطقه در بحران انساني به سر مي برد.
به گفته اين مقام حملات جنگنده هاي اسرائيلي به غزه كه وارد هفته دوم شده است تاكنون 435 شهيد داشته كه 66 تن از آنها كودك بوده اند. در همين حال حرف هاي خانم رايس وزير امور خارجه آمريكا را شنيدم كه در گفت وگو با بي بي سي گفت: «در حال حاضر قصد ندارم براي ميانجيگري جهت آتش بس به خاورميانه سفر كنم.» او در ادامه افزود برنامه حمله زميني به غزه روي ميز است. خانم رايس همچنين گفت در تماس دائم با خانم ليوني وزير امور خارجه رژيم اسرائيل است.
اين سخن او مرا به ياد سفر سال گذشته وي به اسرائيل انداخت. او در آن سفر پس از مذاكراتش با مقامات اسرائيل به همراه خانم ليوني يك گفت وگوي مطبوعاتي در مقابل خبرنگاران قرار گرفت. در آن مصاحبه يك خبرنگار آمريكايي از خانم رايس و خانم ليوني پرسيد تصور نمي كنيد شما به اين دليل تحت تاثير كشتار كودكان فلسطين قرار نمي گيريد چون خودتان بچه اي نداريد و درد مادرهاي فلسطيني را درك نمي كنيد؟
خانم رايس و خانم ليوني در برابر دوربين هاي خبرنگاران از اين پرسش يكه خوردند اما هيچ يك از آنها به اين پرسش پاسخي نداد.
يکشنبه 15 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]