واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: تاويل قران در مثنوي مولوي
يكي از ويژگي هاي مهم مولوي خصوصا در كتاب مثنوي ارتباط گسترده او با قران است, كه به شكلهاي مختلف در مثنوي به چشم مي خورد . او گاهي فقط به ظاهر يك ايه استناد مي كند و ان را مورد استشهاد قرار مي دهد و گاهي يك ايه را بطور مستقل تفسير مي كند و در بعضي موارد ايه قران را به عنوان شاهد بحث مطرح مي كند و يا اينكه فقط به محتواي ايه اي توجه مي كند و حتي لفظ ايه با اندكي تغيير مي آورد.
در مجموع حدود دو هزار مورد استناد به قران در مثنوي وجود دارد كه حدود 650 ايه بدون تكرار مورد بحث قرار گرفته اند. گرچه اين رقم را بعضي از محققين با اندكي اختلاف نقل مي كنند.
يكي از مهمترين گونه هاي ارتباط مولوي با قران , بحث تاويل قران در مثنوي است. نگاه مولوي به تاويل با نگاه رايج صوفيانه متفاوت است . تاويل قران در مثنوي بدون توجه به لفظ صورت نمي گيرد يعني مولوي سعي مي كند تاويل مخالف با لفظ نباشد. در حاليكه بسياري از تفاسير متصوفه از چنين ويژگي برخوردار نيست.
در اين مقاله مجموعه مطالبي كه مولوي در بحث تاويل قران در مثنوي اورده است مورد بررسي قرار گرفته و موارد تاويل صحيح و ناصحيح از ديد او مشخص شده و به مواردي نيز از تاويل قران در مثنوي به عنوان نمونه اشاره شده است كه در ضمن مباحث زير به انها خواهيم پرداخت.
1 -معني تاويل:
يكي از مباحث مهم علوم قراني بحث تاويل است. اين كلمه هفده بار در قران به كار رفته است. موارد استعمال واژه تاويل به چند معني اشاره مي كنند:
الف ) تعبير خواب : كاربرد كلمه تاويل در معني تعبير خواب در سوره يوسف هشت بار به كار مي رود و با عنوان تاويل الاحاديث گاهي از ان ياد مي شود. كه شايد علت ان اين باشد كه خواب تا وقتي بيان نشود تعبير نمي شود و وقتي بيان شد تعبير خواب همان گفته ها خواهند بود.
ب) عاقبت امر: يعني سرانجام يك كار: فان تنازعتم في شي فردوه الي الله و الرسول ان كنتم تومنون بالله و اليوم الاخره ذلك خير و احسن تاويلا.
ج) توجيه متشابه: يكي از مهمترين كاربردهاي كلمه تاويل در قران مربوط به ايات متشابه است. فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغا» الفتنه و ابتغا» تاويله .
اين ايه قران اشاره مي كند كه ايات قران محكم و متشابه دارد و انان كه در دل خود بيماري دارند از متشابهات پيروي مي كنند به جهت فتنه جوئي و تاويل آن . بنابراين توجيه قول متشابه و برگرداندن ان به يك معني , تاويل است.
د) كشف معني باطن عمل : در داستان حضرت موسي و مرد صالح كه موسي در مقابل كارهاي شگفت انگيز مرد صالح لب به اعتراض گشوده آن مرد , علت كارهاي خود را بيان كرد و سپس گفت : ذلك تاويل ما لم تستطع عليه صبرا.
طبق اين معني بيان وجه يك فعل معني تاويل است. يعني معني رمزي و باطني يك فعل مدلول تاويل است. كاربرد كلمه تاويل در قران متناسب با معني لغوي اين كلمه است . زيرا ريشه لغوي اين كلمه از ماده اول است كه به معني رجوع و بازگشت است. الت عن اشي يعني از ان روي گردانم. بنابراين معني تاويل بازگشت به اصل يك چيز است خواه ان چيز قول باشد يا فعل. مثلا در قصه حضرت موسي ( ع ) ان عبد صالح خدا با بيان علل و انگيزه افعال خود ان را تاويل مي كند و يا تعبير كننده خواب اصل و حقيقت نهفته در خواب را بيان مي كند. معني ديگري كه با عنوان عاقبت امر براي تاويل گفته شده است نيز تا حدودي مشابه همان معني اول است. گرچه به حسب ظاهر رجوع به اصل , حركت رو به عقب و عاقبت امر, حركت رو به جلو است . اما در واقع در هر دو مورد بازگشت به حقيقت و اصل يك چيز نهفته است. بنابراين كسي كه تاويل مي كند در حقيقت يك حركت ذهني به سمت حقيقت يك شي انجام مي دهد, تا به اصل ان شي يا عاقبت و مال ان چيز برسد. لذا وقتي اين حركت ذهني جنبه منفي به خود مي گيرد مورد نهي قرار مي گيرد چنانجه در اينه هفتم سوره ال عمران قران ابتغا» تاويل را در رديف فتنه مي اورد. يعني شخص كه با تلاش ذهني خود بدون مبناي علمي دست به تاول مي زند در حقيقت نوعي فتنه جوئي مي كند . با اين بيان تا حدودي تفاوت تفسير و تاويل هم روشن مي شود.
زيرا تفسير حركت ذهني است كه از يك متن يا تفسره شروع مي شود . اما در تاويل ممكن است ذهن بر تفسره تكيه نكند و بطور مستقل اين حركت را انجام دهد . لذا در تاويل بيشتر بر معني باطني و رمزي تكيه مي شود. يعني معنائي كه به حسب ظاهر از لفظ فهميده نمي شود. زركشي در باب تفاوت تفسير و تاويل چنين مي گويد : تفسير علم به نزول ايه و سوره, حكايت هاي ان , اشاره هاي نازل شده در ان , ترتيب مكي و مدني ان , محكم و متشابه , ناسخ و نسوخ , عام و خاص , مطلق و مقيد , محمل و مفسر , ان ايه و سوره است. در اين گونه امور تفسير به راي ممنوع است. اما تاويل در لغت از ماده اول مشتق است و وقتي مي گويند تاويل اين سخن چيست؟ يعني مراد از ان رو به كدام غايت ميرود . ريشه اين كلمه از مال به معناي عاقبت و سرانجام است. بنابراين تاويل , توجيه يا گرداندن ايه به سوي معاني محتمل ان است . در تاويل كلمه از مدلول ظاهري خود خارج مي شود و به مدلول باطني يا رمزي سوق داده مي شود. در حاليكه در تفسير بيشتر تكيه بر ظاهر لفظ مي شود.
2- ملال تاويل:
همانطور كه تفسير به راي ممنوع است يعني بايد تفسير داراي ملاك باشد, قطعا در مورد تاويل قران هم همين بحث مطرح است. خصوصا كه در تاويل بحث ملاك دقيق تر خواهد بود . زيرا همانطور كه گفته شد تفسير بريك متن ظاهري استوار است . اما تاويل حركت ذهن به سمت معني باطني است, لذا زمينه خروج از ملاك در ان زياد خواهد بود. خصوصا با توجه به موضوع نوشتار كه مربوط به مولوي است و او در سلك عارفان قرار مي گيرد و عرفا» بيش از ساير طبقات علما» به تاويل روي مي اورد.
بنابراين در مورد تاويل با توجه به اهميتي كه دارد بايد به يكي از دو ملاك زير توجه كرد:
اول - قول معصوم : با توجه به اينكه معصومين شارحين اصلي قران و مخاطب واقعي كلام الهي هستند بنابراين در كشف معني باطني قران نيز سخن انان حجت است. لذا اگر پيامبر يا امام معصوم ( ع ) ايه اي از قران را برمعني باطني حمل كردند قطعا ان معني ملاك عمل خواهد بود. در اين زمينه علاوه بر اياتي كه پيامبر ( ص) را مامور بيان قران مي كند و بيان شامل همه موارد كه در گفتار پيامير ( ص ) مي شود. ايه شريفه و ما يعلم تاويله الا الله والراسخون في العلم . بنابراينكه كلمه راسخون عطف بر الله ميباشد دلالت صريح دارد كه راسخون در علم كه قطعا ائمه جز» انان خواهد بود تاويل قران را مي دانند. خصوصا با توجه به رواياتي كه در اين زمينه دارد شده است از جمله روايت ابن عباس كه در مقابل شخصي كه گفت تاويل قران را فقط خدا مي داند, گفت: والراسخون في العلم و انا من جمله الراسخين.
بنابراين اگر امثال ابن عباس از راسخين در علم باشند قطعا ائمه معصومين ( ع ) منزلتي بس رفيع تر خواهند داشت و برفرض كه جمله والراسخون عطف نباشد, و استينافيه باشد, باز هم ايات و روايات ديگري اين معني را تاييد مي كند كه قول و فعل ائمه حجت است, و در اين معني شكي باقي نمي ماند كه يكي از ملاكهاي اصلي تاويل سخنان انان خواهدبود . در بحث هاي بعدي سخن مولوي را در اين زمينه خواهيم اورد.
دوم - مطابقت معني تاويلي با لفظ و تركيب ايه : گرچه در تاويل بحث ظاهر ايه مطرح نيست, اما مباني تاويل نميتواند فراتر از خصوصيات لفظي باشد. اين مسئله با بحث حجيت ظواهر متفاوت است در بحث ظواهر تطابق معني با ظاهر لفظ ملاك است. اما در اينجا عدم خروج معني از قابليت لفظ ملاك است. يعني اگر لفظ را از خصوصيات ظاهري اش جدا كنيم معاني كه باقي مي ماند قابليت پذيرش تاويل را داشته باشد. مثلا وقتي در ايه شريفه : فلينظر الانسان الي طعامه نگاه مي كنيم . ظاهر ايه انسان را به دقت در طعام فرا مي خواند كه مي تواند زمينه ساز شكر الهي و شناخت فضل و رحمت خداوند باشد. اما با الغا» خصوصيت لفظي در مورد طعام مي توان معني فراتري را مطرح كرد . لذا وقتي در روايت وارد مي شود كه منظور اين است كه انسان بنگرد كه عملش را از چه كسي مي گيرد . با توجه به اينكه علم غذاي روح است, و نياز روح انسان را برطرف مي كند. همانطور كه غذاي طبيعي جسم انسان را مي سازد, تاويل ايه به معني علم مناسب خواهد بود. گرچه ظاهر ايه چنين دلالتي ندارد و از اين قبيل الفاظ و تركيب ها در ايات قراني زياد است و منعي هم براي ورود در ان نيست. خصوصا كه قران علاوه بر ظاهر لفظ از حقائق معنوي قران خود را محروم كنيم . در بحث تاويلات عرفاني اين ملاك كابرد زيادي دارد و مباحث تاويل را در مثنوي مولوي بايد با اين ملاك سنجيد. بحث تاويل را مي توان به عنوان يكي از مباني تفسير مولوي مطرح كرد و نمونه هايي از تاويل قران در مثنوي نيز بيان مي شود.
ادامه دارد
شنبه 14 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]