واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: عبدالحسين خسروپناه:كربلا صحنه برخورد و مقابله دو عشق الهي و مادي است
گروه انديشه: فهم صحنه كربلا، اعم از حسين(ع) و حسينيان و يزيد و يزيديان در گرو فهم عشق است. كربلا صحنه برخورد و مقابله دو عشق است، دو گروه كه هر يك به امري عشق ميورزيدند، دو امري كه با هم قابل جمع نبودند، يك طرف سپاه يزيد بودند كه به دنيا و ثروت و مقام عشق داشتند و طرف ديگر امام حسين(ع) و يارانش بودند كه در عشق خدا محو شده بودند. اين دو گروه، در كربلا به نقطهاي رسيدند كه ديگر نميتوانستند از كنار هم بگذرند.
به مناسبت ايام عزاداري سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع)، سرويس انديشه و علم خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، گفتوگويي را با حجتالاسلام و المسلمين عبدالحسين خسروپناه، استاد حوزه و دانشگاه انجام داد كه به محضر عزاداران حسيني تقديم ميشود.
ايكنا: چرا امام حسين(ع) و يزيد در مقابل هم ايستادند؟
دو گروهي كه در عاشورا در مقابل هم ايستادند و جنگيدند، شما اگر نگاه بيطرفانهاي داشته باشيد؛ يعني بدون اينكه حق و حقيقت بودن ياران امام حسين(ع) و باطل محض بودن سپاه يزيد را مدنظر قرار دهيد، ميبينيد كه هر دو گروه، نهايت سعي و تلاش خود را براي دستيابي به پيروزي در اين جنگ به كار بردهاند. نه عمر سعد و شمر و ابن زياد حاضر بودند كه از اهداف خودشان يك قدم عقبنشيني كنند و نه امام حسين(ع) و اصحابش.
به نظر بنده يك عامل اساسي در هر دو سوي اين جريان وجود داشت كه موجب اين درگيري شد و آن «عشق» بود. هر دو طرف به هدف و غايتي كه داشتند عشق ميورزيدند و لذا حاضر نبودند از اهداف خود دست بكشند. در ميان اصحاب و ياران امام حسين(ع)، نشانههاي عشق فراوان است. عشق الهي امام حسين(ع) و قمر بنيهاشم(ع) و قاسم بن الحسن(ع) و نيز زهير كه عثمانيمذهب بود و از حضرت ميگريخت تا نداي حضرت را نشنود، ولي آن هنگام كه ديد امام تنهاست به قافله حضرت پيوست و تا آخرين نفس جنگيد و شهيد شد. عامل اين رشادتهاي نامتناهي چه چيزي است به غير از عشق!
البته در آن سو هم كساني بودند كه اگر بيطرفانه نگاه كنيم مردانه جنگيدند. اگر چه حسين بن علي(ع) و يارانش از هيچ رشادتي فروگذار نكردند، طرف مقابل هم در راه هدف خود از هيچ جنايت و قساوتي فروگذار نكرد كه اوج اين قساوت هنگامي است كه تمام اصحاب حسين(ع) را سر بريدند و بدنها را تكهتكه كردند و عمر سعد گفت: «چه كساني حاضرند بر اين بدنهاي تكهتكه اسب بتازانند؟»
نمونه ديگري از جنگيدن مردانه طرف مقابل، هنگامي است كه حضرت علي اكبر(ع) به ميدان رفت و هماورد طلبيد. يكي از فرماندهان سپاه عمر سعد گفت كه در شأن من نيست كه با او بجنگم. لذا يكي از فرزندان خود را به ميدان فرستاد، وقتي فرزند اول به دست تواناي علي اكبر(ع) به خاك افتاد، فرزند دوم خود را به ميدان فرستاد و بعد از كشته شدن او نيز فرزند ديگر خود را راهي ميدان كرد تا سرانجام خود به ميدان آمد و … غرض اينكه تنها اين نبود كه حسين بن علي(ع) فرزندانش را از دست بدهد، آنها هم فرزندان خود را در اين قضيه فدا كردند.
ايكنا: امكان دارد ماهيت عشق را تعريف كنيد؟
فيالواقع در باب ماهيت عشق اگر بخواهم توضيح دهم، بايد بگويم همه آن را به علم حضوري درك كردهاند؛ يعني از درون خود و بدون اينكه احتياج به تعريف و توضيح داشته باشد آنرا احساس كردهاند، عشق يك حقيقت وجداني است كه عبارت است از اغراق در محبت. پس هر عشقي از صنف محبت است، ولي هر محبتي را نميتوان از جنس عشق دانست، بلكه تنها آن حد نهايت محبت را عشق ميگويند.
عشق هميشه متعلق به چيزي است و عاشق هميشه معشوق و مطلوبي را ميجويد، پس خود عشق هيچگاه هدف نيست. عشق وسيلهاي است كه عاشق از آن استفاده ميكند تا به مطلوب حقيقياش برسد، حال اين متعلق عشق ممكن است امور مختلفي باشد. برخي عاشق شخص ديگري ميشوند برخي عاشق مقام و رياست و قدرت و برخي عاشق سنن و عادات خاصي هستند. اينها عشق به امور باطل و زود گذرند، اما متعلق عشق ميتواند امور ثابت لايتغير دائمي باشد.
آنچه تاكنون گفتم معناي لغوي عشق بود، اما حقيقت عشق با اين لغات قابل معني كردن نيست، حقيقت عشق با آثاري كه همه افراد بالوجدان درك كردهاند، روشن ميشود. يكي از آثار عشق اين است كه عاشق تمام كمالاتي را كه دارد به معشوق نسبت ميدهد؛ يعني نه تنها معشوق را داراي كمالات مختلف و فراوان ميداند، بلكه كمالات خودش را نيز به معشوق نسبت ميدهد.
ايكنا: آيا نمونهاي از اين عشق در بيان ائمه(ع) مخصوصا امام حسين(ع) داريم؟
البته! بسيار زياد! مثلا فرازي از دعاي عرفه سيدالشهدا(ع) را نقل ميكنم، ببينيد كه وقتي حضرت با خداي خود صحبت ميكند، تمام كمالات را به او نسبت ميدهد و ميفرمايد: «يا مولاي! انت الذي مننت. انت الذي افضلت. انت الذي اكملت. انت الذي رزقت. انت الذي وفقت انت الذي اعطيت». تويي كه احساس ميكني. تويي كه نعمت ميدهي تويي كه نيكويي ميبخشي، تويي كه لطف ميكني؛ يعني تمام كمالات را به خدا نسبت ميدهد، اين نشانه آن است كه او عاشق است.
ايكنا: نتيجه اينگونه عشقورزي چه ميشود؟
وقتي فرد عاشقي، تمام كمالات خود را به معشوق نسبت داد، نتيجهاش اين است كه تمام اين عالم را مظهر آن معشوق ميبيند؛ يعني هر كس كه كمالي ببيند در آن كمال معشوق را خواهد ديد. لذا هيچگاه عاشق در جاي خاصي دنبال معشوق نميگردد، مثلا كسي كه عاشق خداست دنبال خدا نميگردد، به يك ليوان هم كه نگاه كند ياد خدا ميافتد.
ايكنا: آيا همين نگاه عاشقانه به هستي نبود كه موجب تحمل سختيها توسط حضرت زينب(س) بعد از شهادت امام حسين(ع) شد؟
بله، مصائبي را حضرت زينب(س) بعد از شهادت امام حسين(ع) متحمل شدند، خيلي سختتر از خود شهادت امام حسين(ع) بود، اين جمله معروف را حضرت زينب(س) در لحظاتي كه در نهايت مصائب است، ميگويد «ما رايت الا جميلاً»؛ يعني جز زيبائي هيچ نديدم. زينب(س) عاشق خدا بود و در راه معشوق هر مصيبتي برايش زيباست. هر چه عشق بالاتر باشد، تحمل و صبر هم بالاتر و باشكوهتر ميشود.
ايكنا: در مورد دشمنان و قاتلان حضرت امام حسين(ع) چه بايد گفت؟
آنهايي هم كه در مقابل كاروان حسين(ع) ايستادند عاشق بودند اما عاشق چه چيزي؟ متعلق آنها، عشق به مال دنيا بود، عشق به افتراء داشتند، عشق به غنائم جنگي، عشق به تمجيد. بنابراين همه عاشق بودند.
ايكنا: عرفا ميگويند كه عشق يا حقيقي است يا مجازي، آيا ميتوان گفت عشق طرف مقابل ائمه(ع) عشقي مجازي بوده است؟
توجه داشته باشيد كه اين مجازي و حقيقي وصف عشق نيست چون عشق؛ يعني افراط در محبت و شخص عاشق هر چيزي هم كه باشد اين حالات در او واقعي است و او واقعا در خود كشش و جذبه به سوي آن مشعوق را احساس ميكند. پس اين مجازي و حقيقي بودن كه عرفا ميگويند مربوط به عشق است؛ يعني اينكه اگر معشوق يك امر زودگذر، باطل و مجازي باشد آن عشق مجازي است ولي اگر متعلق به امري ثابت و دائمي باشد، اين عشق حقيقي است.
پس اگر بخواهيم صحنه كربلا را اعم از حسين و حسينيان و يزيد و يزيديان بفهميم، بايد عشق را خوب فهميده باشيم. كربلا صحنه برخورد و مقابله دو عشق است، دو گروه كه هر يك به امري عشق ميورزيدند، دو عشقي كه با هم قابل جمع نبودند، يك طرف ابن سعد و شمر و سپاه يزيد بودند كه به دنيا و ثروت و مقام عشق داشتند و طرف ديگر امام حسين(ع) و يارانش بودند كه در عشق خدا محو شده بودند. اين دو گروه در كربلا به نقطهاي رسيدند كه ديگر نميتوانستند از كنار هم بگذرند و نسبت به هم بيتفاوت باشند. يزيد امام را مزاحم رسيدن به هوا و هوس خود ميديد و امام نيز حكومت اموي را خلاف خواست الهي ميدانست. هر دو گروه عاشق بودند و حاضر بودند كه براي رسيدن به آنچه به آن عشق ميورزيدند هر كاري بكنند، ياران حسين(ع) از هيچ فداكاري و جانفشاني فروگذار نكردند و لشكر يزيد هم از هيچ جنايت و قساوتي نگذشتند.
ايكنا: آيا در اين ماجرا كساني بودند كه عاشق نباشند؟
البته! در اين ماجرا يك عدهاي هم بودند كه عاشق نبودند. شب عاشورا عدهاي از كاروان حسيني فرار كردند و در سپاه شام هم عدهاي بودند كه از جنگ ميگريختند. از اينان كه بگذريم عدهاي بودند كه تمام تواناييهاي خود را براي جنگ ميگذاشتند. اينها كساني بودند كه نسبت به متعلقي كه عشقشان بود عاشق بودند.
خبرنگار: ابوالفضل عنابستاني
شنبه 14 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]