تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيرت از ايمان است و بى بند و بارى از نفاق.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828726523




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام حسين‏(ع)‏ از نگاه شريعتى‏


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: امام حسين‏(ع)‏ از نگاه شريعتى‏
گروه خبرنگاران افتخاري / جمشيد غضنفري: دكتر على‏ شريعتى متفكر و انديشمندى بود كه در يك دوره تاريخى، تأثير فزاينده‏اى بر روى نهضت اسلامى گذاشت، در اين نوشتار نگاهي داريم بر امام حسين‏(ع)‏ از نگاه او.
به گزارش خبرنگار افتخاري خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا) به نقل از سايت تخصصي امام حسين(ع)، شهيد دكتر بهشتى تصريح مي‌كند: دكتر على‏ شريعتى متفكر و انديشمندى بود كه در يك دوره تاريخى، تأثير فزاينده‏اى بر روى نهضت اسلامى گذاشت. شهيد دكتر بهشتى با اشاره بدين موضوع، حق مطلب را ادا مي‏كند: «دكتر در طول چند سال حساس، هيجان مؤثرى در جو اسلامى و انقلاب اسلامى به وجود آورد و در جذب نيروهاى جوان درس خوانده و پر شور و پر احساس به سوى اسلام اصيل، نقش سازنده‏اى داشت و دل‏هاى زيادى را با انقلاب اسلامى همراه كرد.

اين انقلاب و جامعه بايد قدردان اين نقش مؤثر باشد.»(1) آثار دكتر شريعتى از فراز و فرودهاى بسيارى برخوردار است؛ برخى آثار وى همچون «اسلام‏شناسى متعهد با مخاطب‏هاى آشنا» و «تشيع علوى، تشيع صفوى» داراى ضعف‏هاى ساختارى و اساسى مى‏باشد، و برخى از آثار وى از جمله «على ‏عليه السلام»، «فاطمه، فاطمه است» و «نيايش» را بايد در رده كتاب هاى خوب و تأثيرگذار وى محسوب كرد.

برخى از سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى دكتر شريعتى در مورد شهادت امام حسين‏(ع) و حادثه كربلا، از جمله آثار خوب وى به شمار مى‏رود. در اين نوشتار سعى خواهيم كرد به حد وسع خود، ديدگاه دكتر شريعتى را در اين موارد به تصوير كشيم: شهيد در لغت، به معناى حاضر، ناظر، به معناى گواه و گواهى دهنده و خبر دهنده راستين و امين و همچنين به معنى آگاه و نيز به معنى محسوس و مشهود، كسى كه همه چشم‏ها به او است و بالاخره به معنى نمونه، الگو و سرمشق است.

1. شهيد

نوع فهم دكتر شريعتى از مفهوم عالى شهيد، برداشتى خالص، عميق و ناب از فرهنگ اصيل اسلامى است. وى در تعريف كلمه «شهيد» مى‏گويد: شهيد در لغت، به معناى حاضر، ناظر، به معناى گواه و گواهى‌دهنده و خبردهنده راستين و امين و همچنين به معنى آگاه و نيز به معنى محسوس و مشهود، كسى كه همه چشم‏ها به او است و بالاخره به معنى نمونه، الگو و سرمشق است.(2)

«شهيد» زنده، جاويد، حماسه ساز، عارف، آگاه، انتخاب‏گر و روزى خوار نعم الهى است و اين اصيل‏ترين دريافت از متون و فرهنگ اسلامى به شمار مى‏رود، چنانچه قرآن كريم نيز بدان اشاره مى‏كند. دكتر شريعتى در جاى ديگر مى‏نويسد: شهيد، قلب تاريخ است؛ هم چنان كه قلب به رگ‌هاى خشك اندام، خون، حيات و زندگى مى‏دهد، جامعه‏اى كه رو به مردن مى‏رود، جامعه‏اى كه فرزندانش ايمان خويش را به خويش، از دست داده‏اند و جامعه‏اى كه به مرگ تدريجى گرفتار است، جامعه‏اى كه تسليم را تمكين كرده است، جامعه‏اى كه احساس مسؤليت را از ياد برده است و جامعه‏اى كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاريخى كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده است.

شهيد همچون قلبى، به اندام‏هاى خشك مرده بى‏رمق اين جامعه، خون خويش را مى‏رساند و بزرگترين معجزه شهادتش اين است كه به يك نسل، ايمان جديد به خويشتن را مى‏بخشد. شهيد حاضر است و هميشه جاويد؛ كى غائب است؟(3)

بخش فوق بيشتر رويكردى كربلايى دارد، بدين معنا كه دكتر با نگاه به شهيدان كربلا و فضاى حاكم بر آن، به وصف شهيد پرداخته است و الا هميشه اينگونه نيست كه در جامعه‏اى منحط و رو به عقب، سيماى تابناك شهيد رخ نمايد. شهداى جهادهاى نبى ‏اكرم ‏صلى الله عليه و آله و امام على‏عليه السلام شاهد اين ادعاست. البته مرحوم شريعتى بدين موضوع پرداخته است كه در جاى ديگر بدان اشاره مى‏كنيم.

يكى از بهترين و حيات‌بخش‏ترين سرمايه‏هايى كه در تاريخ تشيع وجود دارد، شهادت است.

2. شهادت‏

شهادت، برنده‏ترين سلاحى است كه هيچ دشمنى را ياراى مقاومت در برابر آن نيست، مرحوم شريعتى در اين باره بحث‏هاى مبسوطى دارد كه براى رعايت اختصار، به گزيده‏هايى از آن اشاره مى‏كنيم.

يكى از بهترين و حيات بخش‏ترين سرمايه‏هايى كه در تاريخ تشيع وجود دارد، شهادت است.(4)

در فرهنگ ما شهادت، مرگى نيست كه دشمن ما بر مجاهد تحميل كند. شهادت مرگ دلخواهى است كه مجاهد با همه آگاهى و همه منطق و شعور و بيدارى و بينايى خويش، خود انتخاب مى‏كند!... شهادت، در يك كلمه - بر خلاف تاريخ‏هاى ديگر كه حادثه‏اى است و درگيرى است و مرگ تحميل شده بر قهرمان است و تراژدى است - در فرهنگ ما، يك درجه است، وسيله نيست؛ خود هدف است، اصالت است؛ خود يك تكامل، يك علو است؛ خود يك مسئوليت بزرگ است؛ خود يك راه نيم ‏بُر به طرف صعود به قله معراج بشريت است و يك فرهنگ است.(5)

امروز اين سخنان با پشتوانه سرمايه عظيم انقلاب، جنگ تحميلى و انديشه‏هاى ناب حضرت امام ‏قدس سره براى نسل جديد، عادى و جا افتاده شده است؛ ليكن در اواخر سال 50 كه اين سخنرانى‏ها ايراد شده، فضاى فكرى جامعه دست خوش تحولات اساسى بود و لزوم ارائه مفاهيم «حماسى اسلامى» به زبان روز و متناسب با زمان، به شدت احساس مى‏شد.

علاوه بر اين، خفقان و امنيت پليسى حاكم بر آن دوره تاريخى، بيانگر شهامت و شجاعت سخنران است؛ به طورى كه بعد از سخنرانى «پس از شهادت» در مسجد جامع نارمك، حاضران تظاهرات با شكوهى برپا كردند.

مرحوم شريعتى شهادت را به دو بخش حمزه‏اى و حسينى تقسيم مى‏كند. شهيد مطهرى نيز از منظرى ديگر، بدان مى‏پردازد؛ وى در اين مورد مى‏نويسد: جناب حمزه، سيدالشهداى زمان خودش است و امام حسين‏عليه السلام سيدالشهداى همه زمان‏ها است.(6)

دكتر شريعتى در اين باره مى‏گويد: ما دو نوع شهيد داريم؛ سمبل يكى حمزه سيدالشهداء، و سمبل ديگرى امام حسين‏عليه السلام است.(7)

براى روشن شدن تقسيم بندى فوق، مستقلاً به هر كدام مى‏پردازيم.

در شهادت حسينى، شهيد با خوب مردن پيروز مي‏شود و در شهادت حمزه‏اى، با خوب كشتن. در شهادت حسينى، شهيد با شكست ظاهرى از دشمن پيروز مى‏شود و در شهادت حمزه‏اى، شهيد با پيروزى بر دشمن. در شهادت حسينى، وظيفه اوليه شهيد، شهادت است و در شهادت حمزه‏اى، وظيفه اوليه شهيد، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.

شهادت حمزه‏اى‏

«حمزه يك قهرمان مجاهد است كه براى پيروزى و شكستن دشمن رفته، شكست خورده و كشته و شهيد شده است... حمزه و ساير مجاهدان براى پيروزى آمده بودند - البته با احتمال اين كه اگر هم مرگ شده، شد - و هدفشان پيروزى و شكستن دشمن بود... بنابراين شهيد حمزه‏اى و شهادت حمزه‏اى، عبارت است از مردى و كشته شدن مردى كه آهنگ كشتن دشمن كرده است.(8)

دكتر شريعتى شهداى حمزه‏اى را مجاهدانى مى‏داند كه نه براى شهيد شدن، كه كشتن و شكست دادن دشمن به ميدان جهاد شتافته‏اند و شهادت، آنها را انتخاب كرده و روزى آنها شده است. به عبارتى وظيفه اوليه اسلامى شهداى حمزه‏اى، شكست دشمن و حفظ اردوگاه اسلام است، ليكن قضاى الهى بر سرنوشت ايشان، شهادت نوشته است. بنابراين، شهيد حمزه‏اى آرزومند شهادت است ولى در پى آن نيست؛ چرا كه وظيفه اوليه خود را شكست دادن دشمن مى‏داند. و در صورت لزوم، از شهادت استقبال مى‏كند.

شهادت حسينى

شهادت حسينى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خويش قيام كرده است... امام حسين ‏عليه‌السلام از مقوله ديگرى است؛ او نيامده است كه دشمن را با زور شمشير بشكند و خود پيروز شود، و بعد موفق نشده و يا در يك تصادف يا ترور توسط وحشى، كشته شده باشد. اين‏ طور نيست، او در حالى كه مى‏توانسته است در خانه‏اش بنشيند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خويشتن را انتخاب كرده است... امام حسين‏عليه السلام يك شهيد است كه حتى پيش از كشته شدن خويش به شهادت رسيده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خويش، از آن لحظه كه به دعوت وليد - حاكم مدينه - كه از او بيعت مطالبه مى‏كرد، «نه» گفت، اين، «نه» طرد و نفى چيزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسين شهيد است.(9)

سمبل شهادت حسينى در اين تعريف، تنها سلاح پيروز است. البته شهادت حسينى شرايط ويژه خود را مى‏طلبد. وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گير مى‏شود و ارزش‏هاى والاى اسلامى مسخ مى‏‌شود و موعظه‏ها بر گوش‏هاى سنگين كارگر نمى‏افتد؛ حسين با همه دانايى به عدم توانايى خود در پيروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پيشواز مرگ مى‏رود و با انتخاب شهادت، بزرگترين كارى را كه مى‏شد كرد، انجام مى‏دهد.

ثمره شهادت امام حسين‏ (ع) آگاهى و بازگشت مردم به هويت اصيل اسلامى و زدن داغ رسوايى كُشتن فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر پيشانى كريه حكومت يزيد است.

در شهادت حسينى، وظيفه اوليه اسلامى براى يارى دين خدا، شهادت است؛ در اين جا مجاهد فى‏سبيل‏الله با شهادت خود، دين خدا را يارى مى‏كند. شهادت عمار ياسر نيز از اين قبيل است؛ ليكن انعكاس شهادت اباعبدالله الحسين‏عليه السلام به دلايلى گسترده و خارج از ظرف زمان است.

در شهادت حسينى، شهيد با خوب مردن پيروز مى‏شود و در شهادت حمزه‏اى، با خوب كشتن. در شهادت حسينى، شهيد با شكست ظاهرى از دشمن پيروز مى‏شود و در شهادت حمزه‏اى، شهيد با پيروزى بر دشمن. در شهادت حسينى، وظيفه اوليه شهيد، شهادت است و در شهادت حمزه‏اى، وظيفه اوليه شهيد، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.

3. امام حسين(ع)‏

تأثير اباعبدالله الحسين‏عليه السلام بر روى انديشه‏هاى دكتر شريعتى و خلق روح حماسى و نگاه حسينى وى، در همه آثارش به وضوح ديده مى‏شود. بازتاب حماسه حسينى در جولان فكر و روحيه وى بسيار گسترده، شورانگيز و عميق است؛ به طورى كه بسيارى از جريانات سياسى و اجتماعى و رويدادهاى تاريخى را با رويكرد به «حادثه كربلا» تحليل و ارزيابى مى‏كند. پرداختن به عاشوراى حسينى از منظر دكتر شريعتى بيشتر انعكاس يك قريحه قوى، احساس شورانگيز و ترجمان روح حماسى و بى‏تاب اوست. اين بخش در زواياى مختلفى قابل مدح است، كه اختصاراً به چند مورد از آن مى‏پردازيم:

الف) شرايط نهضت امام حسين (ع)‏

شكل مبارزه‏اى كه حسين انتخاب كرده، قابل فهميدن نيست مگر اين كه اوضاع و شرايطى كه حسين(ع) در آن شرايط، قيام خاص خودش را آغاز كرد، فهميده بشود... اكنون حسين مسؤل نگاهبانى انقلابى است كه آخرين پايگاه‏هاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، يعنى حكومت اسلام و جبهه حقيقت و عدالت، يك شمشير برايش نمانده و حتى يك سرباز! سال‏هايى است كه بنى‏اميه همه پايگاه‏هاى اجتماعى را فتح كرده است.(10)

اسلام در اين زمان، چون پوستين وارونه شده است؛ ارزش‏هاى اسلامى رنگ باخته و دين با حاكميت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مى‏رود. امام حسين(ع) در چنين شرايطى براى اصلاح دين جدش قيام مى‏كند؛ از يك سو، نيرويى براى تغيير وضع موجود ندارد و از ديگر سو، در سكوت خود مشعل اميدى نمى‏بيند. بنابراين، با تنهاترين و برنده‏ترين سلاح، سلاح شهادت، به رويارويى با يزيد، مظهر باطل مى‏شتابد و با شهادت خويش بر آنها پيروز مى‏شود.

اين كه حسين(ع) فرياد مى‏زند - پس از اين كه همه عزيزانش را در خون مى‏بيند و جز دشمن كينه توز و غارتگر در برابرش نمى‏بيند - فرياد مى‏زند كه: «آيا كسى هست كه مرا يارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ينصرنى؟»؛ مگر نمى‏داند كه كسى نيست كه او را يارى كند و انتقام گيرد؟ اين «سؤال»، سؤال از تاريخ فرداى بشرى است و اين پرسش، از آينده است و از همه ماست و اين سؤال، انتظار حسين را از عاشقانش بيان مى‏كند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهيدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى‌كند.

ب) بايستن و نتوانستن‏

فتواى حسين(ع) اين است: آرى! در نتوانستن نيز بايستن هست؛ براى او زندگى، عقيده و جهاد است. بنابراين، اگر او زنده است و به دليل اين كه زنده است، مسئوليت جهاد در راه عقيده را دارد. انسان زنده، مسؤل است و نه فقط انسان توانا. و از حسين، زنده‏تر كيست؟ در تاريخ ما، كيست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شايسته باشد كه زنده بماند؟ نفس انسان بودن، آگاه بودن، ايمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسؤل جهاد مى‏كند و حسين مَثَلِ اعلاى انسانيت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن يا نتوانستن، ضعف يا قدرت، تنهايى يا جمعيت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئوليت را تعيين مى‏كند نه وجود آن را.(11)

«بايستن» يعنى براى انجام دادن وظيفه مسؤليت دينى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پيشبرد آن، به تناسب زمان و شرايط، اقدام كردن. گوياترين كلام براى اداى اين مفهوم، فرمايش حضرت امام‏ قدس سره است؛ ايشان در پيامى فرمودند: ما مأمور به اداى تكليف و وظيفه‏ايم، نه مأمور به نتيجه.(12)

هر مسلمانى در هر شرايطى، وظيفه‏اى دارد كه بايد بدان عمل نمايد؛ ليكن اقتضاى زمان، شكل انجام وظيفه را به تناسب خود، دستخوش تغيير مى‌كند. عمل به وظيفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرايطى «فقه» و در برهه‏اى «پرداختن به مسايل علمى» است؛ ليكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى‏شود، اصل اداى تكليف و انجام وظيفه است.

ج) هنر خوب مردن‏

او (امام حسين ‏عليه السلام) فرزند خانواده‏اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حيات، خوب آموخته است... آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى‏فهمند و به همه آنها كه پيروزى بر خصم را تنها در غلبه، بياموزد كه شهادت نه يك باختن، كه يك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خويش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پيروز مى‏شود و حسين «وارث آدم» - كه به بنى‏آدم زيستن داد - و «وارث پيامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه بايد زيست را آموختند - اكنون آمده است تا در اين روزگار به فرزندان آدم چگونه بايد مردن را بياموزند.(13)

شهادت، هنر مردان خداست؛ چنان كه خوب زيستن و خوب زندگى كردن، هنر مردان الهى است. خوب مردن نيز هنرى است كه در درجه اول، شهدا آن را به ارث مى‏برند. شهدا شمع‏هاى فروزانى هستند كه با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى، پيروز مى‏شوند. سيدالشهداء سمبل و الگوى خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدايان امام حسين‏عليه السلام كسانى هستند كه از مايه جان خويش در راه خدا نثار مى‏كنند و به راستى حسين آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بى‏تاب انسان‏هاى عاشق، تزريق مي‌كند.

د) آثار شهادت امام حسين(ع)

برخى درباره آثار شهادت حسينى ترديد كردند! و آن را قيامى خوانده‏اند كه شكست خورده است؛ شگفتا! كدام جهاد و كدام جنگِ پيروزى بوده است كه دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق انديشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاريخ، اين همه گسترده و عميق و بارآور باشد؟... حسين با شهادت «يد بيضاء» كرد، از خون شهيدان «دم مسيحائى» ساخت كه كور را بينا مى‏كند و مرده را حيات مى‏بخشد... اما نه تنها در عصر خويش و در سرزمين خويش، كه «شهادت» جنگ نيست، رسالت است؛ سلاح نيست، پيام است؛ كلمه‏اى است كه با خون تلفظ مى‏شود.(14)

تأثير حادثه كربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاريخ، عميق و فراگير بوده است. نهضت‏هايى كه با فاصله كمى با الهام‏گيرى از قيام خونين كربلا شكفتند - مانند قيام توابين و ابومسلم خراسانى - و جان‏هاى مردمى كه از ترنم خون‏هاى گرم شهيدان كربلا زندگى يافتند، معدود نيستند؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است كه هم در شروع نهضت، پيروزى انقلاب، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اكنون همواره زير درخشش پرتو عشق به اباعبدالله‌الحسين‏ (ع) جريان يافته است. به راستى كدامين عشق و ايمان جوشان براى پيشبرد انقلاب اسلامى مى‏توانست به اندازه عشق و ايمان حسينى مؤثر باشد؟

ه) زندگان جاويد

"آنها كه تن به هر ذلتى مى‏دهند تا زنده بمانند، مرده‏هاى خاموش و پليد تاريخند و ببينيد آيا كسانى كه سخاوتمندانه با حسين به قتلگاه خويش آمده‏اند و مرگ خويش را انتخاب كرده‏اند - در حالى كه صدها گريزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجيه شرعى و دينى براى زنده ماندنشان بود - توجيه و تأويل نكرده‏اند و مرده‏اند، اينها زنده هستند؟ آيا آنها كه براى ماندن‏شان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسين و تحمل كردن يزيد دادند، كدام هنوز زنده‏اند؟ هر كس زنده بودن را فقط در يك لَشِ متحرك نمى‏بيند، زنده بودن و شاهد بودن حسين را با همه وجودش مى‏بيند، حس مى‏كند و مرگ كسانى را كه به ذلت‏ها تن داده‏اند تا زنده بمانند، مى‏بيند.(15)

شهدا زنده‏اند و سيدالشهداء زنده‏ترين شهيد تاريخ است. نام او، ياد او، خاطره او و داستان شگرف كربلاى او، همه و همه در طول تاريخ براى همه نسل‏ها نيروبخش، حيات آفرين، اميدزا و انقلاب گستر است. به راستى كدامين ملت را مى‏توان سراغ گرفت كه با روح و خون حسين همگرايى كنند و به افتخار يكى از دو پيروزى نرسند؟ خون حسين، مايه حيات‌‌بخشى است كه در گذر زمان بر كالبد ملت‏ها دميده مى‏شود و آنها را به زندگى فرا مى‏خواند و حسين‏عليه السلام زنده جاويدى است كه هر سال، دوباره شهيد مى‏شود و همگان را به يارى جبهه حق زمان خود، دعوت مى‏كند.

و) ساعات آخر شهادت‏

عصر عاشورا، امام حسين (ع) با آن دقت نظافت مى‏كند، با آن دقت آرايش مى‏كند، بهترين لباس‏هايش را مى‏پوشد و بهترين عطرهايش را مى‏زند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودى همه كسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى كه مى‏گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى‏شدند، چهره او گلگون‏تر و برافروخته‏تر و قلبش بيشتر به تپش مى‏آمد، كه مى‏دانست فاصله حضور، اندك است؛ چه «شهادت» حضور نيز هست.(16)

حضور شايسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتياقى است كه مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مى‏كنند و شهادت، شايسته‏ترين وسيله حضور در پيشگاه الهى است. آرايش با دقت امام ‏حسين‏عليه السلام در عصر عاشورا نيز به خاطر شايسته‏ترين حضورى است كه يك امام مى‏تواند در محضر الهى داشته باشد.

ز ) مسئوليت ما

اين كه حسين(ع) فرياد مى‏زند - پس از اين كه همه عزيزانش را در خون مى‏بيند و جز دشمن كينه توز و غارتگر در برابرش نمى‏بيند - فرياد مى‏زند كه: «آيا كسى هست كه مرا يارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ينصرنى؟»؛ مگر نمى‏داند كه كسى نيست كه او را يارى كند و انتقام گيرد؟ اين «سؤال»، سؤال از تاريخ فرداى بشرى است و اين پرسش، از آينده است و از همه ماست و اين سؤال، انتظار حسين را از عاشقانش بيان مى‏كند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهيدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى‏كند.(17)

امام حسين‏ (ع) مظهر و سمبل حق است كه در همه عصرها، چون نمادى زنده و خروشان، ظهور پيدا مى‏كند و همه كسانى را كه از پاسدارى حقيقت زمان خود طفره مى‏روند، به يارى مى‏طلبد و در واقع يارى طلبيدن امامِ عشق در كربلا، انعكاس موج انديشه اسلامى براى كمك به حق در همه زمان‏هاست. «هل من ناصر ينصرنى»، يعنى آيا كمك كننده‏اى هست كه حق را يارى كند؟

4. حضرت زينب‏ عليها السلام‏

نمى‏توان از كربلاى حسين نوشت و در آن، از كار بزرگ زينبى يادى نكرد؛ چرا كه حادثه كربلا با نقش مكمّل و بى‏بديل حضرت زينب‏عليها السلام كامل مى‏شود. مرحوم شريعتى در اين مورد مى‏گويد:

رسالت پيام از امروز عصر، آغاز مى‏شود. اين رسالت بر دوش‌هاى ظريف يك زن، «زينب» - زنى كه مردانگى در ركاب او جوانمردى آموخته است و رسالت زينب دشوارتر و سنگين‏تر از رسالت برادرش. آنهايى كه گستاخى آن را دارند كه مرگ خويش را انتخاب كنند، تنها به يك انتخاب بزرگ دست زده‏اند؛ اما كار آنها كه از آن پس زنده مى‏مانند، دشوار است و سنگين.

و زينب مانده است، كاروان اسيران در پى‏اش، و صف‌هاى دشمن تا افق در پيش راهش، و رسالت رساندن پيام برادر بر دوشش. وارد شهر مى‏شود، از صحنه بر مى‏گردد. آن باغ‏هاى سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پيراهنش بوى گل‌هاى سرخ به مشام مى‏رسد. وارد شهر جنايت، پايتخت قدرت، پايتخت ستم و جلادى شده است؛ آرام و پيروز، سراپا افتخار؛ بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فرياد مى‏زند: «سپاس خداوند را كه اين همه كرامت و اين همه عزت به خاندان ما عطا كرد، افتخار نبوت، افتخار شهادت...» اگر زينب پيام كربلا را به تاريخ باز نگويد، كربلا در تاريخ مى‏ماند.(18)

بدون شك حضور حضرت زينب (ع) در كربلا به عنوان پيام رسان شهيدان، حياتى‏ترين عنصر در ماندگارى «حماسه حسينى» است. اگر زينب نبود، كربلا در كربلا مى‏ماند و حماسه درخشان حسينى اسير حصار زمان خود مى‏شد. حضرت زينب‏عليها السلام خود سرود حماسه‏اى بود كه درخشيد و حماسه سترگ كربلا را در همه زمان‏ها سارى و جارى كرد.

********************************************************************

پي ‏نوشت‏ها:

1. دكتر شريعتى جستجوگرى در مسير شدن، آيةالله دكتر بهشتى، ص 108، چاپ دوم.

2. حسين وارث آدم، مجموعه آثار، 19، «شهادت» دكترعلى شريعتى، ص 171.

3. همان، «پس از شهادت»، ص 204.

4. همان، ص 202.

5. همان، «شهادت»، صص 192 و 195.

6. قيام و انقلاب مهدى (عج) به ضميمه شهيد، استاد شهيد مطهرى، ص 109.

7. حسين وارث آدم، مجموعه آثار 19، (بحثى راجع به شهيد، ص 116.)

8. همان، صص 216، 217 و 223.

9. همان، صص 216، 222 و 223.

10. همان، ص 136.

11. همان، صص 166 و 167.

12. صحيفه امام، ج 21، ص 284.

13. حسين وارث آدم، ص 171.

14. همان، صص 187 و 188.

15. همان، صص 203 و 204.

16. همان، ص 195.

17. همان، ص 203.

18. همان، ص 206.
 شنبه 14 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن