واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نفوذ غرب و نقش نظامهاي منطقهاي در لبنان
اشاره:
نگارنده اين مقاله در تلاش است تا با تكيه بر اهميت سياسي و جغرافيايي ويژه لبنان بويژه در خاورميانه، به بررسي سيستم سياسي اين كشور كه مبتني بر تقسيم قدرت ميان قوميتهاي ساكن لبنان است بپردازد. مطلب را با خوانندگان گرامي روزنامه اطلاعات پي ميگيريم:
***
لبنان سرزميني است در حدود 10 هزار و پانصد كيلومتر مربع مساحت و در اين مساحت، ملتي با حدود 15 طايفه و فرقههاي مختلف كه در كنار يكديگر زندگي ميكنند قسمتي از اين طوايف را مسلمانان و بخشي ديگر را مسيحيان تشكيل ميدهند. حضور تاريخي فرقههاي گوناگون مذهبي در جمهوري كوچك لبنان به دليل خصوصيات موضعي و موقعيت جغرافيايي اين كشور است. بذر فرقهگرايي طي قرن 19 در فرآيند تحولات اجتماعي - سياسي در برگيرنده زوال فئوداليسم و توسعه سرمايهداري وابسته، كه خود نتيجه نفوذ امپرياليسم اروپايي بود در لبنان كاشته شد. تهاجم اروپا به منطقه عامل جدي در تشويق و نهادينه كردن طايفهگري به هر دو شكل اقتصادي - اجتماعي و سياسي بوده است. نفوذ اروپاي جديد در خاورميانه از قرن 16 و از طريق انعقاد قراردادهاي بازرگاني و حقوق معروف به كاپيتولاسيون گسترش يافت. غرب در قرن گذشته با استفاده از ضعف حكومت عثماني دخالت خود را در منطقه شام و به ويژه در لبنان را رو به افزايش گذاشت.
اين دخالتها به دو صورت انجام شده است: 1) جذب روساي فرقههاي مختلف و تشويق آنها جهت برقراري روابط با غرب 2) تقويت اقليت مسيحي و وادار كردن اين اقليت جهت درگيري و منازعه با مسلمانان، سپس استفاده از نتايج آن از قبيل عدم وحدت ملي و تشكيل ملت - دولت و بسترسازي لازم براي انجام هرگونه مداخله در امور داخلي لبنان. البته پس از تاسيس اسرائيل غرب هدف سومي را نيز به اهداف خود اضافه كرد و آن ابتدا پذيرش كامل رژيم صهيونيستي توسط مسلمانان لبنان و دوم الحاق تدريجي خاك لبنان به اسرائيل بود. در اين ميان شيعيان وضعيت اسفباري را سپري ميكردند. اين طايفه به رغم در اكثريت بودن همواره تحت ظلم و تعدي زمامداران لبنان بوده است.
لبنان به جهت موقعيت استراتژيك و ژئوپلتيك ويژه خود، بعد از جنگ اول جهاني و اضمحلال عثماني، نفوذ غرب را در تمامي ابعاد شاهد بود. ضمن اين كه با پيروزي كمونيستها در روسيه و متعاقب آن پيدايش نظام دو قطبي در جهان، شوروي سابق و بلوك شرق نيز از دهه 1920 نفوذ خود را در اين سرزمين آغاز كرد.
اين كشور به دليل عدم استقرار يك ثبات سياسي كه معلول پايبند نبودن برخي طوايف در قدرت به تعهدات نظام دموكراسي اجماعي بود، طي قرن بيستم فضاي مناسبي براي پيدايش گروههاي راديكال و حضور تشكيلاتي و حتي نظامي كشورهاي مختلف را فراهم ميكرد. ابزار دولتهاي ذينفوذ در اين سرزمين، احزاب و سازمانهايي بودند كه باحمايت دولتهاي متبوع خود فعاليت داشته، داراي پايگاه، روزنامه و تشكيلات بودند و به راحتي منويات حكومتهاي خود را اجرا و از هرگونه درگيري و ايجاد تنش ابايي نداشتند.
لبنان در دهه 1960 و 1970 ميلادي جولانگاه قدرتنمايي بيش از 70 حزب چپي و راستي بود. از احزاب دست راستي و غربگراي لبنان ميتوان به حزب كتائب يا فالانژيستها كه از بزرگترين قدرتهاي سياسي لبنان محسوب ميشد و همچنين حزب احرار (ناسيونال ليبرال) و حزب حراسالارز كه معتقدند از بازماندگان صليبيون هستند نام برد. از سازمانهاي وابسته به شوروي سابق نيز ميتوان به حزب شيوعي به رهبري فردي مسيحي به نام جرج حاوي اشاره كرد كه شاخه منشعب شده آن يعني حزب منظمهالعمل الشيوعي به عنوان افراطگرايان كمونسيت، طرفدار چينيها بودند. در بعد منطقهاي نيز غالب كشورهاي منطقه خاورميانه خواهان نفوذ در لبنان بوده و در راستاي ايجاد پايگاههاي مستحكمتر براي خود گام برميداشتند.
كشورهايي چون سوريه، عربستان سعودي، ليبي، مصر و عراق هر كدام داري تشكيلات سازمانهاي طرفدار خود بودند. از اين دست ميتوان به سازمانهايي چون حزب بعث سوري (منظمه حزبالبعث العربي الاشتراكي)، حزب بعث عراقي، المرابطون، اتحاد قوي الشعب العامل و حزب قومي سوري اجتماعي اشاره كرد. البته پهلوي دوم، شاه ايران نيز تمايل زيادي به نفوذ در لبنان و تحت پوشش قرار دادن شيعيان اين كشور در جهت تامين منافع خود داشته است. برخي نيز ملاقات امام موسي صدر در سال 1350 با شاه را دليلي بر نفوذ رژيم پهلوي در بين طايفه شيعه به واسطه امام صدر ميدانند. درحالي كه امام موسي صدر باتوجه به منش و مشي سياسي و اعتقادي خود با سران كشورهاي مختلف ملاقاتهاي متعددي داشت و با آنان در جهت بهبود وضعيت سياسي اجتماعي لبنان به قراري كامل يك دموكراسي اجماعي در جهت اخذ حقوق شيعيان رايزني ميكرد. همچنين اسناد ساواك در اين ارتباط مبين اين است كه رژيم پهلوي فعاليتهاي امام صدر در لبنان را كاملا تحت نظر داشته و جنبش شيعيان و حركت امل را مامني براي آموزش نيروهاي ضد رژيم ايران ميدانست.
حتي هنگامي كه نيروهاي مسلح سازمان ملل در اواسط دهه 1970 براي اعزام به لبنان تشكيل گرديد، ايران با يك گردان نيرو در لبنان حضور پيدا كرد و گفته ميشود كه شاه نيروهاي ساواك را از اين طريق براي از ميان برداشتن امام صدر به لبنان گسيل كرده بود. برطبق اسناد ساواك آيتالله سيد حسن شيرازي فرد مورد نظر رژيم پهلوي جهت رهبري شيعيان لبنان بوده است. ضمن اين كه تابعيت ايراني امام موسي صدر درپي ارتباط وي با امام خميني(ره) و انقلابيون ايران و همچنين استفاده از عنوان در يكي از سخنرانيها در امارات و عنوان به جاي در گفتگو با مجله المحرر لبنان، از سوي رژيم پهلوي لغو گرديد. در نتيجه فرضيه ارتباط نزديك امام صدر با رژيم شاه و عوامل آن در لبنان مردود است.
* جايگاه شيعيان و نقش امام موسي صدر در لبنان
نكته قابل تامل در خصوص احزاب لبناني، اين بود كه 90 درصد بدنه نظامي و جنگجويان اين سازمانها را شيعيان تشكيل ميدادند. شيعياني كه از حقوق اوليه خود محروم بودند و به دليل آن كه از در اختيار داشتن نهاد و ارگان رسمي داخل حكومتي كه نظام دموكراسي توافقي را در عمل به هيچوجه رعايت نميكرد بيبهره بوده و نيز فاقد تشكيلات حزبي بودند، براي امرار معاش و حفاظت از خانواده خود و برخي نيز به جهت خلاء ايدئولوژيكي ايجاد شده برايشان به اين سازمانها ميپيوستند.
در حقيقت در جنگهاي صورت گرفته بين گروههاي مختلف، اين شيعيان بودند كه كشته شده و احزاب نيز براساس كشتههاي خود ماهانه از دولتهاي متبوعشان پول گرفته و از اين راه با خون شيعيان تجارت ميكردند.
در چنين شرايطي كه قدرتهاي بزرگ بينالمللي و منطقهاي چشم طمع به حاكميت در لبنان بسته و جوانان شيعه را براي اهداف خود به مسلخگاه ميكشاندند، لزوم سامان دهي شيعيان كه اكثريت جامعه لبنان را تشكيل ميدهند بيش از پيش نمايان ميشد.
جمعه 13 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]