محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846137524
وظايف مردم در برابرتحريفهاي واقعه كربلا از ديدگاه شهيد مطهري(قسمت 5)
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: وظايف مردم در برابرتحريفهاي واقعه كربلا از ديدگاه شهيد مطهري(قسمت 5)
دفتر پژوهش و بررسيهاي خبري:استاد شهيد آيتاللّه مرتضي مطهري در كتاب "حماسه حسيني" وظايف علما و مردم در برابر تحريفات تاريخي واقعه كربلا را مورد بررسي قرار داد.
كتاب " حماسه حسيني" مجموعهاي است مشتمل بر سخنرانيها و يادداشتهاي استاد مطهري در باره واقعه كربلا كه قسمت پنجم آن در گزارش زير منتشر مي شود.
جلسه چهارم : وظيفه ما در برابر تحريفها
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين باريءالخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علي عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابيالقاسم محمد صلي الله عليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم :
« فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به »
بحث ما در سه شب گذشته درباره تحريفات در واقعه تاريخي عاشورا بود كه در چهار قسمت قرار داديم :
1 - بطور كلي در معني تحريف و انواع آن .
2 - در بيان تحريفاتي كه در خصوص واقعه تاريخي عاشورا صورت گرفته
است و نمونههايي از آن تحريفات .
3 - عواملتحريف ، اسباب و موجباتي كه منجر به تحريف
ميشوند بطور عموم ، و عاملهاي خاصي كه در اين حادثه تاريخي دخالت كردهاند .
4 - راجع به وظيفه ما مردم در برابر اين تحريفها ، هم وظيفه علماي امت و هم وظيفه توده مردم .
از اين چهار بخش ، سه بخش اول را در شبهاي گذشته صحبت كرديم و امشب به فضل الهي درباره قسمت چهارم صحبت ميكنيم .
بطور قطع و يقين در اين حادثه بسيار بزرگتاريخي تدريجا تحريفاتي در طول زمان پيدا شده است و بدون شك در اينجا وظيفهاي هست كه بايد با اين تحريفات مبارزه كرد ، بلكه به تعبير بهتر ، اگر بخواهيم از خودمان ستايش كنيم و تعبير احترامآميزي درباره خودمان به كار ببريم ، بايد بگوئيم كه نسل ما رسالتي براي مبارزه با اين تحريفات دارد . ولي قبل از آنكه اين وظيفه و اين رسالت را چه براي علمايامت ( به تعبير ديگر خواص ) و چه براي توده مردم ( به تعبير ديگر عوام ) عرض كنم ، مقدمتا دو مطلب ديگر را بيان ميكنم ، يكي اينكه نگاهي به گذشته كنيم و ببينيم مسؤول اين تحريفات چه كساني هستند . آيا خواص و علماء مسؤول اين تحريفاتند و يا توده و عوامالناس ؟ امروزه وظيفه چيست و وظيفه كيست ، يك مطلب است ، در گذشته مقصر و مسؤول كه بوده است ، مطلب ديگري است . معمولا در اينگونه قضايا علماء به گردن عوام مياندازند و عوام به گردن علماء . علماء ميگويند تقصير عوامالناس است ، تقصير جهالت مردم است ، بقدري مردم جاهل و نادان و نالايق و ناشايستهاند كه سزاوار همين مهملات هم هستند ، شايسته حقايق نيستند .
من از مرحوم آيتاللهصدرا علياللهمقامه شنيدم كه تاجنيشابوري در منبر حرفهاي مفت ميگفت، كسي به او اعتراض كرد كه اين حرفها چيست ، اين همه اجتماع ميشود چرا دو كلمه حرف حسابي نميزني ؟ گفت مردم لايق نيستند ! بعد هم با يك دليل ، به اصطلاح ثابت كرد .
مردمعوام يعني توده مردم ، منطقي در برابر خواص دارند ، و اين منطق را اغلب بكار ميبرند . ميگويند : ماهي از سر گنده گردد ني ز دم . علماء به منزله سرماهي هستند و ما دم ماهي. ولي حقيقت اين است كه در اين تقصير و در اين مسؤوليت ، هم خواص مسؤولند و هم عوام . اين را بدانيد كه عامه مردم و توده مردم هم در اين مسائل شريكند . در اين جور مسائل اين توده مردم هستند كه حقايقكشي ميكنند و خرافات را اشاعه ميدهند .
حديث معروفي است و علماء براي آن اعتبار قائل شدهاند كه شخصي از امامصادق عليهالسلام در ذيل آيه شريفه : « و منهم اميون لا يعلمون الكتاب الا اماني »( در اينجا خدا از عوام يهود انتقاد ميكند . با اينكه خدا عوام را بيسواد ، امي و درس ناخوانده معرفي ميكند ، در عينحال از همين عوام در قرآن انتقاد ميكند و آنها را مسؤول ميشناسد ) سؤال ميكند كه آقا ! علماي يهود مسؤول بودهاند درست ، عوام چه مسؤوليتي دارند ؟ اينها
عوام بودنشان عذرشان است ( حديث مفصل است ) امام ( ع ) فرمود اينجور نيست . مسائلي هست كه احتياج به درس خواندن دارد ، فقط درس خواندهها آنها را درك ميكنند ،
درس ناخواندهها درك نميكنند . در اينجا ميتوان گفت عوام مسؤول نيستند چون درس خوانده نيستند . گو اينكه گاهي عوام مسؤوليتشان اين است كه چرا درس نميخوانند ؟ اين هم يك منطقي است . ولي اگر عوام مسؤوليت نداشته باشند ، در مسائلي است كه آن مسائل احتياج به تحصيل و درس و كتاب و معلم دارد . وقتي معلم نديده ، مدرسه نديده ، كتاب نخوانده چرا مسؤول باشد ؟ اما بعضي از مسائل هست كه بشر با فطرتسليم ، آنها را درك ميكند و ديگر مدرسه و كتاب و معلم نميخواهد ، به تعبير من ديپلم داشتن نميخواهد ، كلاسشش را طي كردن نميخواهد ، بلكه عقل داشتن كافي است ، سلامت عقل كافي است . سپس امام ( ع ) مثال زد ، فرمود : عالمي مردم را به زهد و تقوا دعوت ميكند ، ولي در عين حال برخلاف زهد و تقوا عمل ميكند ! توبهفرما است ، اما توبه فرمايان خود ، توبه كمتر كنند و مردم عوام هم اينها را ميبينند كه بر ضد گفته خودشان عمل ميكنند ! امام ( ع ) فرمود : آيا انسان بايد درسخوانده و معلم ديده باشد و كلاس طي كرده باشد تا
بفهمد كه چنين آدمي لايق پيروي نيست ؟ عوام قوم يهود اينها را به چشم خودشان ميديدند و با عقل خودشان درك ميكردند ، « و اضطروا بمعارف قلوبهم » ، با يك معرفت فطري درك ميكردند كه از چنين كساني نبايد پيروي كرد معذلك پيروي ميكردند ، پس مسؤولند .
يك سلسله مسائل هست كه احتياج به درس خواندن ندارد ، به قول معروف خط سياه و سفيد خواندن نميخواهد ، عربي دانستن نميخواهد ، فارسي دانستن هم نميخواهد ، صرف و نحو نميخواهد ، فقه و اصول نميخواهد ، منطق و فلسفه نميخواهد . فطرت سليم ميخواهد و فطرت سليم را هم همه دارند . فطرتشان درك ميكند . پيغمبراكرم ( ص ) جملهاي دارد كه از پختهترين جملههاست ، چون از فطريترين جملههاست . فرمود :
« انما الاعمال بالنيات و انما لكل امري مانوي »عمل ، به قصد و نيت بستگي دارد . اگر شما كاري انجام دهيد چه خوب و چه بد ، اما آن كار بدون قصد از شما صادر شده باشد ، اگر بد است مسؤول نيستيد و اگر خوب است پاداش نداريد.
اگر كسي آمد خوابي را نقل كرد ، داستاني را نقل كرد ، گفت فلانكس در يك جريان اضطراري، در يك عالمبيخبري ، در يك كاري كه كوچكترين قصدي در آن نداشته است ، بلكه قصد خلاف داشته است ، در عينحال همين كار بدون قصد ، او را به اعليعليين بالا برد و تمام گناهانش را محو كرد ، آيا بايد قبول كنيم ؟ بايد در كتاب خوانده باشيم ؟ عربي بايد بدانيم ؟ سياهوسفيد بايد خوانده باشيم ؟ گناهان انسان را فقط توبه پاك ميكند ، يك بازگشت
به حق پاك ميكند . « ان الحسنات يذهبن السيئات »، كار نيك است كه اثر كار بد را ميبرد . اما كار بدون اختيار اينچنين نيست . ما از همين فطرت خدادادي خودمان هرگز استفاده نميكنيم .
در بعضي از كتابها نوشتهاند يك نفر دزد كه راه را براي مردم ميگرفت و آنها را ميكشت ، يك روز اطلاع پيدا كرد كه قافله زواري ميخواهد به كربلا برود ، آمد سر گردنهاي كمين كرد براي اينكه راه را بر زوار امامحسين ( ع ) ببندد و مالشان را بدزدد و اگر لازم شد آنها را بكشد
. منتظر بود قافله برسد كه ناگهان كنار راه خوابش برد، قافله آمد، رد شد و او بيدار نشد . در همين حال صحنه قيامت را خواب ديد كه او را به جهنم ميبرند ؟ چرا به جهنم ميبرند ؟ چون كوچكترين عمل صالح در نامه عملش نيست ، هر چه هست گناه است ، هر چه هست جنايت است . او را تا لبه پرتگاه جهنم بردند ولي جهنم نپذيرفت و برگشت ! چرا نپذيرفت ؟ چون اين مرد سر راهي خوابيده بود كه در آن قافله زوار ميرفت و گرد زوار بر تن و لباس او نشسته بود ، بدون اينكه خودش قصدي داشته باشد ، بلكه قصد كشتن زوار را داشته است ، قصد بردن مال آنها را داشته است ، ولي عليرغم گفته پيغمبر (ص) كه : « انما الاعمال بالنيات و انما لكل امريء ما نوي » ، اين عمل بدون اختيار ، تمام گناهانش را محو كرد :
فان النار ليس تمس جسما عليه غبار زوار الحسين از جنبه شعري خيلي خوب است اما از جنبه مكتب امامحسين ( ع ) متاسفانه درست نيست.
مطلب دومي كه بايد قبل از بيان اين رسالت و وظيفه عرض كنم، خطراتي است كه در اين تحريفات وجود دارد. مختصري راجع به خطر تحريف بحث كنيم . انواع تحريفها در واقعه تاريخي عاشورا را بدست آورديم ، عوامل تحريف را هم شناختيم . ممكن است كسي بگويد مگر تحريف چه عيبي دارد ؟ چه ضرري دارد ؟ چه خطري دارد ؟ خطر تحريف فوقالعاده زياد است . تحريف ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم كاري تر است. يك كتاب كه تحريف ميشود ( چه تحريف لفظي ، چه تحريف معنوي ) اگر كتاب هدايت باشد، تبديل به كتاب ضلالت ميشود، اگر كتاب سعادت باشد تبديل به كتاب شقاوت ميشود . اگر كتابي باشد كه
انسان را رو به بالا ميبرد ، در اثر تحريف رو به پائين ميآورد . اساسا آن حقيقت را بكلي عوض ميكند . نه تنها بدون خاصيت ميكند ، بلكه اثر معكوس ميبخشد .
هر چيزي آفتي متناسب با خودش دارد ، پيغمبراكرم ( ص ) ميفرمايد : « آفة الدين ثلاثة : فقيه فاجر ، امام جائر ، مجتهد جاهل »، سه چيز آفت دين است :
1 - دانشمند بدعمل ، فاسق و فاجر . 2 - زعيم و پيشواي ستمكار . 3 مقدس
نادان .
پيغمبر اكرم اينها را بعنوان آفتهاي دين ميشمرد . همان طور كه جمادات ، نباتات و حيوانات آفتهاي مخصوص بخود دارند ، بدن انسانها آفتهاي مخصوص به خود دارد ، دين ، آئين و مسلك هم آفت مخصوص به خود دارد .
تحريف ، كه بوسيله دو صنف از آن سه صنفي كه پيغمبر اكرم فرمود ، يعني عالم بد عمل و فاسق ، و مقدس نادان ايجاد ميشود ، آفت دين است ، دين را از بين ميبرد . تحريف چون موضوع را عوض ميكند مردم آن را بعنوان حقيقت ميپذيرند ، اما نتيجه معكوس ميگيرند .
علي عليهالسلام ، شخصيتي به آن عظمت ، در نظر بعضي از ما مردم يك شخصيت تحريف شده عجيبي است . بعضي از مردم علي ( ع ) را فقط و فقط به پهلواني ميشناسند و بس ! گاهي به وسيله اشخاص بسيار مغرض عكسهايي از علي عليهالسلام منتشر ميشود كه شمشيري مانند زبان مار كه دو زبانه دارد در دست اوست و بازوها و قيافهاي براي ايشان درست ميكنند و نقاشي ميكنند كه معلوم نيست از كجا بدست آوردهاند . اصلا عكس و مجسمه علي ( ع ) و پيغمبر ( ص ) قطعا در دنيا نبوده است . يك قيافههاي عجيبي درست
ميكنند كه انسان باور نميكند اين همان علي ( ع ) عادل است ، اين همان علياي است كه شبها از خوف خدا ميگريسته است . چون سيماي يك عابد ، سيماي يك متهجد ، سيماي كسي كه شبها استغفار ميكرده است ، سيماي يك حكيم ، سيماي يك قاضي ، سيماي يك اديب ، يكجور ديگر است .
مطلب ديگري كه مخصوص ما ايرانيهاست اينست كه به امام چهارم عليه السلام ميگوييم امام زينالعابدين بيمار ! غير از زبان فارسي در هيچ زبان ديگري كلمه بيمار را دنبال اسم امام زينالعابدين ( ع ) نميبينيم . در زبان عربي چنين كلمهاي نيست . ايشان القاب زيادي دارند ، السجاد يكي از القابشان است ، ذوالثفنات يكي از القابشان است . آيا شما كتابي در
دنيا پيدا ميكنيد كه لقبي به زبان عربي به امام داده باشند كه مفهوم بيمار را برساند ؟ ! امام زينالعابدين ( ع ) تنها در ايام حادثه عاشورا بيمار بودند ( شايد تقديرالهي بود براي اينكه بايد امام زنده ميماند و نسل امامحسين ( ع ) از اين طريق محفوظ ميشد ) و همان بيماري سبب نجات ايشان شد . چندبار تصميم گرفتند امام ( ع ) را بكشند ، اما چون بيماري او
شديد بود ، گفتند انه لما به چرا او را بكشيم ؟ او دارد ميميرد . در دنيا چه كسي هست كه در عمرش بيمار نشده باشد ؟ در غير اين چند روز ببينيد آيا يك جا نوشتهاند كه امام زينالعابدين ( ع ) بيمار بود ؟ ! ولي ما امام زينالعابدين ( ع ) را به صورت يك بيمار مريض زردرنگ تبداري كه هميشه عصا بدستش است و كمر خم كرده و راه ميرود و آه ميكشد ، ترسيم كردهايم !
هميندروغ ، همينتحريف سبب شده است كه بسياري از اشخاص آه بكشند ، ناله بكنند ، خودشان را به موشمردگي بزنند تا مردم آنها را احترام كنند و بگويند آقا را ببينيد درست مانند امام زينالعابدين ( ع ) بيمار است !
اين تحريف است . امام زينالعابدين عليهالسلام با امام حسين عليهالسلام و با امامباقر عليه السلام از نظر مزاج و بنيه هيچ فرقي نداشته است . امام ( ع ) بعد از حادثه كربلا چهل سال زنده بود . مانند همه سالم بود ، با امامصادق عليهالسلام فرقي نداشته ، چرا بگوئيم امام زينالعابدين بيمار ؟ ! و از دست ما رفت . اين مرد بزرگ در پنج ، شش سال پيش در جلسه اي از انجمن ماهانه ديني ، راجع به راه و رسم تبليغ بحث كرد كه در جلد دوم
گفتار ما چاپ شده است . در آنجا همين موضوع را ايشان طرح كرد. گفت اين چه حرفي است كه ما به امام زينالعابدين ( ع ) نسبت بيماري ميدهيم ؟ ! يك لقب به امام دادهايم كه هر كس بشنود خيال ميكند امام در تمام عمر بيمار بوده است . بعد قضيه جالبي را نقل كرد ، گفت : همين چندي پيش يكي از مجلات را ميخواندم كه در آن ، نويسنده مقالهاي از
وضع دولت و كارمندان دولت انتقاد كرده بود كه اغلب كارمندان دولت و متصديانامور يا افراد بي عرضهاي هستند يا افراد ناپاكي . يا عرضه دارند و ناپاكند ، يا پاكند و بيعرضه . عين عبارت را ايشان نقل كردند كه نوشته بود : اغلب متصديان امور يا شمرند يا امام زينالعابدين بيمار ! و حال آنكه ما نيازمنديم به افرادي كه حضرت عباس باشند و كاربر ! يعني شمر كاربر بود ولي ناپاك، امام زينالعابدين بيمار آدم پاكي بود ولي متاسفانه كاربر نبود ، ( العياذ بالله ) عرضه و لياقتي نداشت ! حضرتعباس هم پاك بود و هم كاربر . خوب ببينيد ! همين يك جريان كوچك چقدر انحراف بوجود ميآورد .
رسالت و وظيفه ما
مخصوصا در اين عصر بدانيد كه وظيفه سنگيني داريم . با حادثه تحريف شده نميشود به مردم خدمت كرد ، در گذشته هم نميشد . در گذشته اگر فايدهاي نداشت ضررش كم بود ولي در اين عصر ضررش خيلي زياد است . ما و شما بزرگترين وظيفهاي كه داريم اين است كه ببينيم چه تحريفاتي در تاريخ ما شده است ، چه تحريفاتي در نقاشي شخصيتها و بزرگان ما شده است ، چه تحريفاتي در قرآن شده است ؟ اما تحريف قرآن تحريفلفظي نيست ، يعني در قرآن نه يك كلمه كم شده است و نه يك كلمه زياد . خطر تحريفمعنوي قرآن
به اندازه خطر تحريفلفظي آن است . تحريف معنوي قرآن يعني چه ؟ يعني تفسير غلط ، توجيه غلط ، قرآن را غلط تفسير كردن ، توجيه غلط كردن ، همين هم نبايد باشد . ببينيم در تاريخهاي ما ، آن تاريخهايي كه بايد براي ما درس آموزنده باشد و سند اخلاقي ماست ، سندتربيت اجتماعي ما است ، مانند حادثه تاريخيعاشورا ، چه تحريفاتي شده است ؟ بايد با اين تحريفات مبارزه كنيم .
وظايف علماي امت و عامه مردم
وظايفي كه علماي امت دارند چيست ؟ وظايف عامه و توده مردم چيست ؟
راجع به علماي امت يك سخن كلي را عرض ميكنم : عالم نقطه انحرافش در اينجاست كه هميشه خودش را در مقابل نقاط ضعف و عيبهاي مردم ميبيند . نقاط ضعف روحي و اخلاقي و اجتماعي در افراد يك نوع بيماري است . در بيماريهاي جسماني ، خود بيمار معمولا بيماري خودش را احساس ميكند و خودش دنبال معالجه ميرود . ولي در بيماريهاي روحي آنچه كه كار را مشكل ميكند اين است كه شخص بيمار است ولي خودش نميفهمد كه بيمار است !
بلكه برعكس ، آن بيماري را به عنوان سلامت ميپذيرد ! به بيماري خودش علاقه دارد ! چنين نيست كه افراد ، نقاط ضعف خودشان را به عنوان نقطه ضعف بشناسند و قبول كنند ، بلكه آنها را نقطه قوت در خودشان ميدانند !
اين ، عالم است كه ميفهمد نقاط ضعف اجتماعش چيست .
عالم كه در مقابل نقاط ضعف اجتماع قرار ميگيرد ، دو حالت دارد: 1 - با نقاط ضعف مردم مبارزه ميكند . اين را مصلح ميگويند مصلح يعني كسي كه با نقاط ضعف مردم مبارزه ميكند . غالبا مردم از او خوششان نميآيد ! 2 - مبارزه كردن با نقاط ضعف مردم را كار سخت و مشكلي ميبيند . مبارزه كردن با نقاط ضعف مردم نه تنها منفعت ندارد بلكه ضرر هم دارد ، از نقاط ضعف مردم استفاده ميكند ! اينجاست كه مصداق « فقيهفاجر » ميشود كه به فرموده پيغمبراكرم ( ص ) يكي از آفات سه گانه دين است .
در سايرمسائل بحث نميكنيم بلكه فقط در واقعهعاشورا بحث ميكنيم . عامه مردم دو نقطه ضعف در موضوع عزاداري امامحسين ( ع ) دارند ، يكي از آنها اين است كه معمولا مؤسس يا مؤسسين و صاحبانمجالس ، چه آنهايي كه در مساجد و چه آنهايي كه بالخصوص در منزلشان مجلسي بر پا ميكنند ، در حدودي كه من تجربه دارم ( استثناء ندارد ) آن چيزي را كه ميخواهند ازدحام جمعيت است ! اگر جمعيت ازدحام كند راضي هستند اگر ازدحام نكند راضي نيستند ! اين نقطه ضعف است . اين جلسات براي اين نيست كه جمعيت ازدحام كند . مگر ما ميخواهيم سان ببينيم ، مگر ما ميخواهيم رژه برويم ؟ ! هدف ، آشنا شدن با حقايق است ، مبارزه كردن با تحريفات است . اين يك نقطه ضعف است كه گوينده در مقابل آن قرار ميگيرد . آيا با اين نقطه ضعف مبارزه كند يا از اين نقطه ضعف مانند تاجنيشابوري استفاده كند ! اگر بخواهد با اين نقطه ضعف مبارزه كند ، با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعين كه از جمع شدن دور يكديگر و شلوغ شدن خوششان ميآيد ، ناسازگار است ، اگر هم بخواهد از اين نقطه ضعف استفاده كند ، فقط در فكر اين است كه چه كار كنم تا جمعيت ، بيشتر جمع شود .
اينجاست كه يك عالم بر سر دو راهي قرار ميگيرد . حالا كه اينها احمق هستند ، چنين نقطه ضعفي دارند ، من از اين نقطهضعف استفاده و بهرهبرداري كنم يا عليرغم وجود اين نقطه ضعف ، با آن مبارزه كنم و به دنبال حقيقت بروم ؟
نقطه ضعف دومي كه در مجالس عزاداري هست و بيشتر از ناحيه عوامالناس است و خوشبختانه كمتر شده است ، مسئله " شومر و واويلا " بپا شدن است . منبري در آخر منبرش حتما بايد ذكر مصيبت كند و در اين ذكر مصيبت هم نه تنها مردم اشك بريزند ، كه تنها اشك ريختن قبول نيست ، بايد مجلس از جا كنده شود و شور و واويلا بپا شود . من نميگويم
مجلس از جا كنده نشود ، من ميگويم اين نبايد هدف باشد . اگر در آن مسير صحيح با بيان حقايق و واقعيات ، بدون آنكه روضه دروغي خوانده شود ، بدون آنكه جعلي شود ، بدون آنكه تحريفي شود ، بدون آنكه براي امامحسين ( ع ) اصحابي بسازند كه در تاريخ نيست و خود امامحسين ( ع ) آنها را نميشناسد چون وجود نداشتهاند ، بدون آنكه براي امامحسين ( ع ) فرزنداني ذكر شود كه چنين فرزنداني در دنيا وجود نداشتهاند ، بدون اينكه براي امامحسين ( ع ) دشمناني ذكر شود كه اصلا چنين كساني وجود نداشتهاند ، اگر اشكي از روي
صداقت و حقيقت ريخت ، شور و واويلا هم بپا شد ، مجلس هم كربلا شد ، بسيار خوب است . ولي وقتي كه حقيقت و صداقت نبود ، آيا بايد با امامحسين ( ع ) بجنگيم ، دشمني كنيم ، دروغ ببنديم ، دروغ بگوييم ؟ ! اين ، نقطه ضعف مردم عوام است . با اين نقطه ضعف چه بايد كرد ؟ آيا بايد از اين نقطه ضعف مردم استفاده كرد ؟ بايد بهرهبرداري كرد و سوارشان
شد ؟ بايد مانند تاجنيشابوري گفت كه چون اينها احمقند ، من از حماقتشان استفاده ميكنم ؟ ! نه ، بزرگترين رسالت و بزرگترين وظيفه علماء مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است . اين است كه پيغمبراكرم ( ص ) فرمود : « اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه و الا فعليه لعنة الله » آنجا كه بدعتها و دروغها ظاهر ميشود .
نجا كه چيزهايي ظاهر ميشود كه در دين نيست ، مسائلي پيدا ميشود كه من نگفتهام ، برعهده دانايان است كه حقايق را بگويند ولو مردم خوششان نيايد . آن كسي كه حقايق را كتمان ميكند ، لعنت خدا بر او باد . بالاتر از اين را خود قرآن كريم فرموده است : « ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون ».
آن داناياني كه حقايقي را كه ما گفتهايم، ميدانند ولي كتمان ميكنند ، ميپوشانند ، اظهار نميكنند ، لعنت خدا ولعنت هر لعنت كنندهاي بر آنها باد . وظيفه علما ، در دوره ختمنبوت مبارزه با تحريف است . خوشبختانه ابراز اين كار در دست است و در ميان علماء ، بوده و هستند افرادي كه با اين نقاط ضعف مبارزه كرده و ميكنند . كتاب لؤلؤ و مرجان كه در همين
موضوع حادثه عاشورا نوشته شده و در سهشب گذشته از آن نام برده ، از مرحوم حاجينوري ( رضوان الله عليه ) است كه درست همان قيام و وظيفه بسيار بسيار مقدسي است كه اين مرد بزرگ انجام داده است و مصداق قسمت اول آن حديث است « اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه » .
وظيفه علماست كه در اين موارد حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نيايد . وظيفه علماست كه با اكاذيب مبارزه كنند ، وظيفه علماست كه مشت دروغگويان را باز كنند . فقها در باب غيبت مطلبي دارند ميگويند غيبت مواردي دارد كه استثناء شده است . يكي از موارد استثناي غيبت كه همه علمايبزرگ مرتكب اين غيبت شدهاند و آن را لازم و بلكه احيانا واجب ميدانند ، جرح راوي است .
يعني چه ؟ يعني : شخصي حديث روايت ميكند ، از پيغمبر ( ص ) حديث روايت ميكند ، از امام ( ع ) حديث روايت ميكند ، آيا شما فورا بايد قبول كنيد ؟ نه ، بايد تحقيق كنيد كه او چگونه آدمي است ، آيا راستگو است يا دروغگو ؟ اگر در زندگي اين آدم نقطه ضعفي را كشف كرديد ، اگر عيبي ، نقصي ، دروغي ، فسقي را كشف كرديد ، اينجا بر شما نه تنها جايز
است ، بلكه لازم است كه در متن كتابها ، اين آدم را رسوا كنيد . اين اسمش جرح است . با اينكه غيبت است ، با اينكه بدگويي است ، و غيبت و بدگويي نه از مرده جائز است و نه از زنده ، ولي در اينجا كه تحريفحقايق است ، قلبحقايق است ، بايد او را رسوا كنيد . دروغگو را بايد رسوا كرد.
يك عالم ممكن است در يك زمينه ، بزرگ هم باشد ، مانند ملاحسينكاشفي كه خيلي مردملايي بوده است ! اما روضةالشهدايش پر از دروغ است . به همه دروغ بسته حتي به ابنزياد و عمرسعد هم دروغ بسته است ! نوشته است ابن زياد پنجاه خروار زر سرخ به عمرسعد داد كه آمد كربلا و دست به اين كار زد ! هر كس بشنود ميگويد : پس عمرسعد خيلي هم تقصير نداشته است ، پنجاه خروار طلا را به هر كس بدهند دست به اين كار ميزند . در مورد ملاآقايدربندي اتفاقنظر است كه آدم خوبي بوده است . حتي مرحوم حاجينوري كه از كتابش انتقاد ميكند و به حق هم انتقاد ميكند، ميگويد : مرد خوبي بوده است . واقعا نسبت به امامحسين عليهالسلام مرد مخلصي بوده است و نوشتهاند هر وقت نام امامحسين را ميشنيد اشكش جاري ميشد ، فقه و اصول را هم به خوبي ميدانسته است . خودش خيال ميكرد كه از فقهاي درجه اول است ولي نه ، از فقهاي درجه دوم و سوم لااقل بشمار ميرود . كتابي نوشته به نام خزائن كه يك دوره فقه است و چاپ هم شده . معاصر با صاحبجواهر است . به صاحبجواهر گفت اسم كتاب شما چيست ؟ گفت جواهر . اسم كتاب خودش خزائن بود . گفت از اين جواهر شما در خزائن ما بسيار
است . اما كتاب جواهر تا به حال ده بار چاپ شده است و هيچ فقيهي نيست كه از اين كتاب استفاده نكند ، هيچ فقيهي نيست كه خودش را نيازمند به اين كتاب نبيند . ولي كتاب خزائن كه يك دوره چاپ شده ، بعد از آن احدي به سراغ آن نرفت ! قيمت آن با اينكه هزار صفحه است ، همان قيمت كاغذش بيشتر نيست . اين مرد با اينكه مردعالمي است ولي اسرارالشهادش را نوشته كه به كلي حادثه كربلا را تحريف كرده است ، قلب كرده است ، زيرو رو كرده است ، بيخاصيت و بياثر كرده است ، كتابش مملو از دروغ است ! حال به خاطر اينكه او عالم بوده ، باتقوا بوده ، مخلص امامحسين ( ع ) بوده است ، ما بايد دربارهاش سكوت كنيم ؟ حاجي نوري نبايد درباره أسرار الشهاده او اظهار نظر كند ؟ بايد جرح بشود و اين وظيفه عالم است . از خداوند تبارك و تعالي توفيق ميخواهيم كه دلهاي همه ما را به حق و حقيقت رهبري بفرمايد .
گناهاني را كه از طريق تحريف يا غير تحريف مرتكب شدهايم ، بر ما ببخشايد .
به ما توفيق بدهد كه وظيفه و رسالتي را كه در اين زمينه داريم به خوبيانجام بدهيم .
پنجشنبه 12 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]
-
گوناگون
پربازدیدترینها