واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: به پادشاهي عقبي رسد گداي حسين(ع)
محرم كه فرا مي رسد، حزن و اندوه بر صحن و سراي دل هاي بي قرار خيمه مي زند.
ايام شور و لحظات عاشقي را با خود مي آورد. هم دلي ها را به صحنه مي كشاند. به راستي محرم را گر آيينه تمام نماي ارزش هاي اسلامي و خلقيات انساني بدانيم، بيراهه نرفته ايم و اگر محرم را الگويي از جامعه ديني و انساني بخواهيم به تصوير بكشيم، اشتباه نكرده ايم.واقعه عاشوراي سال 61 هجري و حماسه سازان هميشه جاويد اين واقعه، بي شك خود يك تاريخ است در عالم خلقت، از همان سال هاي نخست، مورد توجه همه انسان هاي آزاده به ويژه مسلمانان بوده است و تلاش هاي فراوان سردمداران كفر و تزوير نتوانسته است آن را از فكر و زبان نسل هاي بعدي بزدايد و يا حتي كم رنگش كند.راز و رمز اين ماجرا را كجا بايد جست؟ آيا جز در فطرت پاك بشر و خواست و مشيت الهي و به ناحق ريخته شدن خون حسين و يارانش؟
بديهي است كه در اين حضور انسان هاي بزرگي كه با علم و معرفت خود چون چراغي به زواياي خفته و تاريك ذهن و زندگي بشر در گذر زمان نور عشق معرفت پاشيده اند، بسيار حائز اهميت است و در ميان اين حق طلبان و آزادگان نقش شاعران و مداحان اهل بيت برجسته تر به نظر مي رسد.
بي شك رمز ماندگاري شعر برخاسته از جان و دل و شعور بخش محتشم نيز دل نشين بودن موضوع آن است كه ورد هر زبان و زمزمه هر دلي مي شود كه:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عذاب و چه ماتم است
شاعران زيادي در طول تاريخ به اين حادثه عظيم و پيام هاي آن پرداخته اند، كه در اين مجال با مراجعه به ديوان يك شاعر مذهبي_ كه بايد به حق احيا گر ادبيات شيعي فارسي بعد از آن همه فراز و فرود شعر و ادبيات فارسي ناميده شود- از پنجره خيال او به تماشاي صحنه هاي شكوهمند قيام امام حسين (ع)و يارانش مي پردازيم و با ساكنان عرش خداوند بر اين همه مظلوميت اشك غم بريزيم.
مولا محمد بن حسام خوسفي شاعر توانا و مداح اهل بيت (ع) كه در سال 873 هجري در خوسف به دنيا آمد، از محضر بزرگان كسب علم و معرفت كرد و روزگار را به كشاورزي گذراند و به بيان خودش:
به شب زبان و مدح اهل بيت رسول
به روز دست من و كسب شغل مايحتاج
ديوان قصايد و غزليات و منظومه خاوران نامه حاصل عمر با بركت اوست.ابن حسام ديوانش را با قصايدي در حمد و ستايش و توحيد باري تعالي آغاز مي كند و پس از آن به بخت رسول بزرگوار شيعه نيز اشاراتي دارد كه در اين مطلب به اشعار ابن حسام درباره امام حسين (ع) و واقعه عاشورا نظري مي افكنيم.
يا رسول ا... گذر كن سوي دشت كربلا
خود تو مي داني كه خاك كربلا كرب و بلاست
جعد مشكين حسين آغشته اندر خاك و خون
اين چنين بيداد و خواري موجب خشم خداست
گر نه بر خون شهيدان خون همي گريد بتول
نرگس خاتون جنت اين چنين گلگون چراست؟
بيشترين اشعار او قصايدي در مدح و منقبت ويژگي هاي حضرت علي (ع) است كه بنا به ضرورت كلام اشاره اي در لا به لاي اين قصايد به سرور و سالار شهيدان هم دارد. در قصيده اي با عنوان »في المناجات و الدعا« كه بيش از 80 بيت آن با لفظ زيباي »يا رب« آغاز مي شود، خداي سبحان را اين گونه به حسينش سوگند مي دهد:
يا رب به حق آن گل ريان كه سرخ گشت
از خون حلق تشنه او خاك كربلا
در قصيده ديگري كه در لغت مولا علي (ع) سروده است، اين گونه از امام حسين (ع) و لب تشنگي آن حضرت ياد مي كند:
شاميان بر بسته اند آب فرات از اهل بيت
تشنگان را باز جوي اي ساقي عذب زلال
ترك رومي هر شب از سوگ حسين تشنه لب
بشكند بر سنگ خارا كوزه بيضا سفال
تا بشوييد نامه عصيان ما خون حسين
زان جهت طغراي ميمونت موشح شد به آل...
ابن حسام در شعرش از تمام ابزار و عوامل زيباي ادبي بهره مي گيرد. طبيعت را و اجزاي آن و هر چه كه او را در بيان بهتر مقصودش كمك مي كند به خدمت مي گيرد تا لطف سخنش بيش ترشود.
بنابراين به اطرافش مي نگرد، بنفشه را هم از درد وداع حسين (ع) سوگوار و كبود پوش مي داند.
ز داغ و درد لب تشنه حسين شهيد است
كبودپوش و سر افكنده سوگوار بنفشه
در ديوان شعر ابن حسام، علاوه بر اين اشارات، به قصايدي برمي خوريم كه تمام آن درباره امام حسين (ع) است. از جمله قصيده اي با عنوان »في مقتل امير المومنين حسين (ع)«
ديشب كه زار و زرد و خميده چو زلف يار
بر بام شام مه نوشد آشكار
مقدمه زيبا و هنري اين قصيده سفر رويايي انديشه و وهم شاعر است به هفت آسمان.
شاعر با بياني هنرمندانه همه ساكنان كرات بالا را سوگوار و حزن آلود مي بيند و علت اين اشكباري و كبود پوشي آن ها را چنين شاعرانه به تصوير مي كشد:
انديشه ام ز راه تامل عنان گرفت
كايا چراست انجم و افلاك بي مدار
آمد ندا كه غره ماه محرم است
گر دهر بي مدار شد از وي عجب مدار
شاعر از عرش به فرش مي آيد و از عالم علوي به خاك برمي گردد و اين جا همه موجودات را غرق در ماتم و حزن و اندوه مي بيند. بنفشه سياه پوش است و نرگس در خود فرو رفته، گل هاي بهاري هم جلوه بهارانه نمي دهد و ارغوان باغ همانند شهيدان كربلا غرق خون است.
سپس به نقل حديثي مي پردازد.
نقلي صحيح يافتم اندر كتابتي
گر گوش داري اين سخن از من تو گوش دار
كز روز واقعات جگر گوشه رسول
آن سرو و باغ عترت و آن گلبن تبار
هفتاد ره هزاران ملايك سياه پوش
برگرد روضه اند چو زوار آن مزار
كسوت سياه كرده به ماتم نشسته اند
چشم پر آب و جان خراب و دل فگار
كروبيان عرش بر او ناله مي كنند
اشكي تو بر موافقت از چشم خود ببار
ابن حسام پس از اين كه با كلمات برخاسته از دل خواننده را با خود همراه مي كند و او را در گريه بر حسين و يارانش با خويش همراه مي سازد، اشاراتي ظريف و هنرمندانه به ماجراي كربلا دارد:
اي لايه سلاله عترت چه شد كه شد
از خون حلق تشنه تو دشت، لاله زار
نيلوفر از كلهچه نيلوفري به باغ
بر خويشتن ز داغ تو پيچيد همچو مار
اي خوش تر از شمامه ريحان باغ قدس
عطار عطرطره تو، باد نو بهار
ملعون ترين خلق ندانم چرا بخست
حلقوم تشنه تو به شمشير آب دار
آغشته كرد چون گل حمرا به خاك و خون
موي سيه سفيد تو خصم خضاب كار
فرياد از آن زمان كه ز بسيار تشنگي
شد خشك و بي لبن لب آن طفل شيرخوار...
در پايان مطالب سبك خويش و ديگر قصايد تاريخ شعر و ادب دست به دعا برمي دارد و از درگاه ايزد متعال مي خواهند كه به اميدهايش برسد:
يا رب به حق خون شهيدان كربلا
با سينه هاي سوخته و ناله هاي زار
كز راه لطف و مرحمت خود
بر آوري اميدهاي ابن حسام اميدوار
از هر چه گفت و هست قبول تو، در پذير
و ز هر چه كرد و نيست قبول تو در گذر
كردارهاي ناخوش و گفتارهاي زشت
با روي اوميا و رود در چشم او مدار
ابن حسام در قصايد ديگري نيز هنرمندانه با تركيبات و تعبيرات بسيار شاعرانه از حسين و مصائبش ياد مي كند.
محمود گلندي
پنجشنبه 12 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]