تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):عاقل‏ترين مردم كسى است كه در امور زندگيش بهتر برنامه‏ريزى كند و در اصلاح آخرتش بيشتر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1847247808




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: جواد محدثيپيامهاي اخلاقي قيام عاشورا (بخش اول)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: جواد محدثيپيامهاي اخلاقي قيام عاشورا (بخش اول)
خبرگزاري فارس:حادثهّ كربلاوسخنانى كه امام حسين (ع) وخانواده اوداشتند وروحيات وخلق وخويى كه از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسيده است ، منبع ارزشمندى براى آموزش اخلاق والگوگيرى در زمينه خودسازى ، سلوك اجتماى ، تربيت دينى وكرامت انسانى است .


اخـلاق ، يـكـى از سـه بـعد عمده دين است واسلام بر سه بعد اصلى (اعتقاد)، (احكام)و (اخلاق)استوار است وتكميل ارزشهاى اخلاقى وجهت خدايى بخشيدن به صفات و رفتار انسانها از اهداف عمده بعثت انبياست . پيامبر اكرم (ص) نيز فرمود: (اِنّى بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ)

تـصـحـيـح مـنـش ورفـتـار انـسـان وكـاشـتـن بـذر كـمـالات اخـلاقـى وخصال متعالى انسانى در نهاد جان انسانها، بخشى مهمّ از رسالت پيامبر وامامان است . اخلاق را از كـجا مى توان آموخت ؟ از گفتار ورفتار معصوم . چرا كه آنان اسوه اند ومظهر شايسته ترين خـصـلتـهـاى انـسـانـى وخـداپـسـند. وعاشورا چيست ؟ جلوه گاه خلق وخوى حسينى ومكارم اخلاق در برخوردهاى يك حجّت معصوم .

حادثهّ كربلاوسخنانى كه امام حسين (ع) وخانواده اوداشتند وروحيات وخلق وخويى كه از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسيده است ، منبع ارزشمندى براى آموزش اخلاق والگوگيرى در زمينه خودسازى ، سلوك اجتماى ، تربيت دينى وكرامت انسانى است .

مـسـائلى هـمـچـون صـبـورى ، ايـثـار، جـوانمردى ، وفا، عزّت ، شجاعت ، وارستگى از تعلّقات ، توكّل ، خداجويى ، همدردى وبزرگوارى ، نمونه هايى از (پيام هاى اخلاقى)عاشورا است ودر گوشه گوشه اين واقعه جاويدان ، ميتوان جلوه هاى اخلاق را ديد.

آزادگى

آزادى در مـقـابل بردگى ، اصطلاحى حقوقى واجتماعى است ، اما (آزادگى)برتر از آزادى است ونـوعـى حـريـّت انـسـانـى ورهـايى انسان از قيد وبندهاى ذلّت آور وحقارت بار است . تعلّقات وپـاى بـنـديـهاى انسان به دنيا، ثروت ، اقوام ، مقام ، فرزند و... در مسير آزادى روح او، مانع ايـجـاد مـى كـند. اسارت در برابر تمنّيات نفسانى وعلقه هاى مادّى ، نشانه ضعف اراده بشرى است .

وقـتـى كـمـال وارزش انـسـان بـه روح بـلنـد وهـمـّت عـالى وخـصال نيكوست ، خود را به دنيا و شهوات فروختن ، نوعى پذيرش حقارت است وخود را ارزان فروختن .

على (ع)مى فرمايد:

(اَلاحـُرُّ يـَدَعُ هـذِهِ الّلمـاظـَةَ لاِ هـْلِهـا ؟ اِنَّهُ لَيـْسَ لِاءَنـْفـُسـِكـُمْ ثـَمـَنٌ اِلا الْجـَنَّةُ فـَلاتـَبـيعُوها اِلاّ بِها.)(56)

آيا هيچ آزاده اى نيست كه اين نميخورده (دنيا) را براى اهلش واگذارد؟

يقيناً بهاى وجود شما چيزى جز بهشت نيست ، پس خود را جز به بهشت نفروشيد.

آزادگـى در آن اسـت كـه انـسان كرامت وشرافت خويش را بشناسد وتن به پستى وذلّت و حقارت نفس واسارت دنيا وزير پا نهادن ارزشهاى انسانى ندهد.

در پيچ وخمها وفراز ونشيبهاى زندگى ، گاهى صحنه هايى پيش مى آيد كه انسانها به خاطر رسـيـدن بـه دنـيـا يا حفظ آنچه دارند يا تاءمين تمنيّات وخواسته ها يا چند روز زنده ماندن ، هر گـونـه حـقـارت واسـارت را مـى پـذيـريد. امّا احرار وآزادگان ، گاهى با ايثار جان هم ، بهاى (آزادگى)را مى پردازند وتن به ذلّت نمى دهند.

امام حسين (ع) فرمود:

(مَوْتٌ فى عِزٍّ خَيْرٌ من حياةٍ فى ذُلٍّ)(57)

مرگ با عزت بهتر از حيات ذليلانه است .

ايـن نـگـرش بـه زندگى ، ويژه آزادگان است . نهضت عاشورا جلوه بارزى از آزادگى در مورد امـام حـسـيـن (ع) وخـاندان وياران شهيد اوست واگر آزادگى نبود، امام تن به بيعت مى داد وكشته نمى شد. وقتى مى خواستند به زور از آن حضرت بيعت به نفع يزيد بگيرند، زير بار نرفت . منطقش اين بود كه :

(لاوَاللّهِ لااُعْطيهم بِيَدى اِعْطاءَ الذّليلِ وَ لااُقِرُّ اِقرارَ العبيد)(58)

نـه بـه خـدا سـوگـنـد، نه دست ذلّت به آنان مى دهم ونه چون بردگان تسليم حكومت آنان مى شوم .

صـحـنـه كربلانيز جلوه ديگرى از اين آزادگى بود كه از ميان دوامر شمشير يا ذلّت ، مرگ با افتخار را پذيرفت وبه استقبال شمشيرهاى دشمن رفت وفرمود :

(اَلاوانَّ الدَّعـِىَّ بـْنَ الدَّعـِىِّ قـَدْرَ كـَزَنـى بـَيـْنَ الثـْنـَتـَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ)(59)

بر ما گمان بردگى زور برده اند

اى مرگ ، همتى ،!كه نخواهيم اين قيود

در نبرد روز عاشورا نيز، هنگام حمله به صفوف دشمن اين رجز را مى خواند:

(اَلْمَوْتُ اَوْلى مِن رُكُوبِ الْعارِ

وَالْعارُ اَوْلى مِن دُخُولِ النّارِ)(60)

مرگ ، بهتر از ننگ وننگ بهتر از آتش دوزخ است .

روح آزادگى امام ،سبب شد حتى در آن حال كه مجروح بر زمين افتاده بود نسبت به تصميم سپاه دشمن براى حمله به خيمه هاى زنان وفرزندان ، برآشوبد وآنان را به آزادگى دعوت كند:

(ان لَم يَكُن لَكُمْ دينٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخافوُنَ الْمَعادَ فَكُونُوا اَحْراراً فى دُنْياكُمْ)(61)

گر شما را به جهان بينش وآيينى نيست

لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد.

فـرهـنـگ آزادگـى در يـاران امـام وشـهـداى كـربـلانـيـز بـود. حـتـّى مـسـلم بـن عـقـيـل پـيـشـاهنگ نهضت حسينى در كوفه نيز، هنگام رويارويى با سپاه ابن زياد رجز زير را مى خواند ومى جنگيد:

(اَقْسَمْتُ لا اُقتَلُ اِلاّ حُرّاً

وَ اِنْ رَاءَيتُ الْمَوْتَ شَيْئاً نُكراً)(62)

هـر چـند كه مرگ را چيز ناخوشايندى مى بينم . ولى سوگند خورده ام كه جز با آزادگى كشته نـشـوم . جـالب ايـنـجـاسـت كـه هـمـيـن شـعـار ورجـز را عـبـدالله ، پـسـر مـسـلم بـن عـقـيل ، در روز عاشورا هنگام نبرد در ميدان كربلامى خواند.(63) اين نشان دهنده پيوند فكرى ومرامى اين خانواده بر اساس آزادگى است .

دوشهيد ديگر از طايفه غفار، به نامهاى عبدالله وعبدالرحمان ، فرزندان عروه ، در رجزى كه در روز عاشورا مى خواندند، مردم را به دفاع از (فرزندان آزادگان)مى خواندند. وبا اين عنوان ، از آل پيامبر ياد مى كردند: (ياقوم ذودوا عَن بنىِ الاءحرار...)(64)

مـصـداق بارز ديگرى از اين حرّيت وآزادگى ، حرّ بن يزيد رياحى بود. آزادگى اوسبب شد كه بـه خاطر دنياورياست آن ، خود را جهنمى نكند. وبهشت را در سايه شهادت خريدار شود. توبه كـرد واز سـپـاه ابـن زيـاد جـدا شـد. به حسين (ع)پيوست وصبح عاشورا در نبردى دلاورانه به شـهـادت رسيد. وقتى حرّ نزد امام حسين (ع) آمد، يكى از اصحاب حضرت ، با اشعارى مقام آزادى وحرّيت اورا ستود:

(لَنِعْمَ الحُرُّ حُرُّ بَنى رِياحٍ

وَ حُرُّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّماحِ)(65)

چـون بـه شـهـادت رسـيـد، سيدالشهدا(ع) بر بالين اوحضور يافت واورا حرّ وآزاده خطاب كرد وفرمود : همانگونه كه مادرت نام تورا حرّ گذاشته است ، آزاده وسعادتمندى ، در دنيا وآخرت :

(اَنْتَ حُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، وَ اَنْتَ حرُّ فِى الدُّنْيا وَ اَنتَ حُرُّ فِى الاَّْخَرة) (66)

اگـر آزاديـخـواهـان وآزادگـان جـهـان ، در راه اسـتـقـلال ورهـايـى از سـتـم وطـاغـوتـهـا مى جنگند والگـويـشـان قـهـرمـانـيـهـاى شـهداى كربلاست ، در سايه همين درس (آزادگى) است كه ارمغان عـاشـورا بـراى هـمـيـشه تاريخ است . انسانهاى آزاده ، در لحظات حساس ودشوار انتخاب ، مرگ سـرخ ومـبـارزه خـونـيـن را بـر مـى گـزيـنند وفداكارانه جان مى بازند تا به سعادت شهادت برسند وجامعه خود را آزاد كنند.

ايثـار

ايـثـار، مـقـدم داشـتـن ديـگـرى بـر خـود اسـت ، چـه در مـسـائل مالى وچه در موضوع جان . يكى از خـصـلتـهـاى ارزشـمـنـد اخلاقى است كه در قرآن كريم وروايات ، مورد ستايش فراوان است واز وارسـتـگـى انسان از (خودخواهى)سرچشمه مى گيرد. قرآن از مؤ منانى ياد مى كند كه با آنكه خـودشـان نيازمندند، اما ديگران را برخويشتن مقدم مى دارند: (وَ يُؤْثِرُونَ عَلى اَنفُسِهِم وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ)(67).

گـذشـتـن از خـواسـتـه هـاى خـود ونـيز چشم پوشيدن از آنچه مورد علاقه انسان است ، به خاطر ديـگـرى ودر راه ديـگرى (ايثار) است . اوج ايثار، ايثار خون وجان است . ايثارگر، كسى است كه حـاضـر بـاشـد هـستى وجان خود را براى دين خدا فدا كند، يا در راه رضاى اواز تمنّيات خويش بگذرد.

در صـحـنه عاشورا، نخستين ايثارگر، سيد الشهدا(ع) بود كه حاضر شد فداى دين خدا گردد ورضاى اورا بر همه چيز برگزيد واز مردم نيز خواست كسانى كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند، با اوهمسفر كربلاشوند.(68)

اصـحـاب آن حـضـرت نـيـز، هـر كـدام ايـثـارگـرانـه جـان فـداى امـام خـويـش كـردنـد. در طول حوادث عاشورا نيز صحنه هاى زيبايى از ايثارگرى ديده مى شود.

وقـتـى نـيـروهـاى ابـن زيـاد، آگـاه شـدنـد كـه مـسـلم بـن عـقـيـل در خانه هانى بن عروه است ، هانى را احضار كردند واز اوخواستند كه مسلم را تسليم آنان كـنـد. اومـى توانست با سپردن مسلم به دست آنان ، جان خويش را نجات بخشد، اما حاضر شد در راه مسلم كشته شود ولى اورا تسليم نكند. در مقابل درخواست تهديد آميز آنان گفت :

(بـه خـدا سـوگـند، اگر تنها وبى ياور هم بمانم ، هرگز اورا تسليم شما نخواهم كرد، مگر آنكه در راه حمايت از او بميرم .)(69)

وقـتـى مـسـلم بـن عـقـيـل را بـه دارالا مـاره بـردنـد، پـس از گـفـتـگـوهـاى تـنـدى كـه ردّ وبـدل شـد و تـصـمـيم به كشتن اوگرفتند، مسلم گريست ، يكى از حاضران گفت : كسى كه در پـى چنين خواسته هايى باشد نبايد گريه كند (وبايد حساب اين روزها را هم بكند) مسلم گفت : بر خودم گريه نمى كنم ، بلكه بر حسين (ع) وخانواده اومى گريم .(70)

ايـن نـيـز ايـثـارگـرى اورا نـشان مى دهد كه در آستانه شهادت ، اگر هم گريه مى كند نه بر حـال خـويـش ، كـه بـر حـسـيـن مى گريد كه طبق گزارش اواز وضع كوفه ، روى به اين شهر پرنيرنگ ومردم پيمان شكن نهاده است .

امام حسين (ع)به فرزندان عقيل ومسلم بن عقيل فرمود: كه شهادت مسلم برايتان كافى است ، شما صـحـنـه را تـرك كـنـيـد، يـكـصـدا گـفـتـنـد: بـه خـدا سـوگـنـد چـنـيـن نـخـواهـيـم كـرد. جـان و مال وخانواده وهستى خود را فداى تومى كنيم ودر ركابت مى جنگيم تا شهادت .(71)

اظهارات ايثارگرانه ياران امام در شب عاشورا مشهور است ، يك به يك برخاستند و آمادگى خود را بـراى جـانـبـازى وايثار خون در راه امام اظهار كردند. از آن همه سخن ، اين نمونه از كلام مسلم بن عوسجه كافى است كه به امام عرض كرد:

(هـرگـز ازتـوجـدا نـخـواهم شد. اگر سلاحى براى جنگ باآنان هم نداشته باشم ، با سنگ با آنان خواهم جنگيد تا همراه توبه شهادت برسم) (72).

سخنان سعيد بن عبدالله حنفى ، زهير بن قين وديگران ، جلوه هاى روشن وماندگارى از اين روحيّه ايـثارگرى است . طبق نقلى سخن گروهى از آنان چنين بود:(به خدا قسم از تو جدا نخواهيم شد، جـانـهـايـمـان فـداى تـوسـت ، تـورا بـا ايـثـار خـون ، چـهـره واعـضـاى بـدن حـمـايـت مـى كـنـيـم) (73)

آرى ... خـونـى كـه در رگ مـاست ، هديه به رهبر ماست . (حضرت زينب (س)عصر عاشورا هنگام حـمـله سـپـاه كـوفـه به خيمه ها وغارت اشياء چون ديد شمر با شمشير آخته قصد كشتن امام زين العابدين را دارد، فرمود:

اوكشته نخواهد شد مگر آنكه من فداى اوشوم .(74)

پـيـشـواى نـهـضـت ، بـه پـشـت گـرمـى حـامـيـان ايـثـارگـر، گـام در مـراحـل دشـوار وپـرخـطـر مـى گـذارد واگـر آمـادگـى پـيـروان بـراى ايـثـار مـال وجـان وگـذشـتـن از راحـتـى وزنـدگى نباشد، رهبر تنها مى ماند وحق ، مظلوم وبى ياور. در انـقـلاب كـربلا، امام وخانواده ويارانش دست از زندگى شستند، تا دين خدا بماند وكشته واسير شدند، تا حق زنده بماند وامّت ، آزاد شوند واصحاب شهيد امام ، تازنده بودند، اجازه ندادند از بـنـى هاشم كسى به ميدان رود وكشته شود. بنى هاشم هم تا زنده بودند، جان فدا كردند ودر راه وركـاب امـام بـه شـهـادت رسـيـدنـد وحـسين بن على (ع) شهيد آخرين بود كه وقتى به دشت كربلا نگريست ، از آن همه ياران وبرادران واصحاب ، كسى نمانده بود.

جلوه ديگرى از ايثار، در كار زيباى حضرت ابوالفضل (ع) بود. علاوه بر آنكه امان ابن زياد را كه شمر آورده بود ردّ كرد وشب عاشورا نيز اظهار كرد كه : هرگز ار تودست نخواهيم كشيد، خـدا نـيـاورد زنـدگـى پـس از تـورا، روز عـاشـوا وقـتـى با لب تشنه وارد شريعه فرات شد تـابـراى امـام وكـودكان تشنه آب آورد، پس از پركردن مشك ، دست زير آب برد تا بنوشد، امّا بـا يادآورى كام تشنه حسين (ع)، ايثارگرى ووفاى اواجازه نداد كه آب بنوشد و امام حسين (ع) وكودكان تشنه باشند وتشنه كام ، گام از فرات بيرون نهاد(75) و تشنه لب شهيد شد. باز هم در اوج نياز، آب ننوشيدن وبه فكر نياز ديگران بودن .

آب شرمنده ز ايثار علمدار توشد

كه چراتشنه از اواين همه بى تاب گذشت
سـعيد بن عبدالله ، جلوه ديگرى از ايثار را در كربلابه نمايش گذاشت وهنگام نماز خواندن امام ، خـود را سـپـر تـيـرهـايـى سـاخـت كـه از سـوى دشـمن مى آمد. وقتى نماز امام به پايان رسيد، اوسيزده تير بر بدن داشت وبر زمين افتاد وشهيد شد.(76)

خـصـلت وصـفـت عـاشـورايـى را كـسـى دارد كـه حـاضـر بـاشـد در راه ديـگـرى فداكارى كند و ايثارگرى نمايد.

تكريم انسان

بـرخلاف جبهه باطل كه به انسانها به عنوان ابزارى براى تاءمين خواسته ها ومنافع خويش ‍ مـى نـگرند، در جبهه حق ، مؤ من ارزش وكرامت دارد. كرامتش هم نشاءت گرفته از ارزش ‍ حق است . انسانها احترام دارند وبه لحاظ ايمانشان مورد تكريم اند، معيار هم تقوا و ايمان وتعهّد، است نه رنـگ وزبـان وقـبيله ونژاد ومنطقه جغرافيايى . امام حسين (ع) در عاشورا، به ياران خويش عزّت بـخـشـيـد، آنـان را بـاوفـاتـريـن ياوران حق دانست . خود را به بالين يكايك ياران شهيدش مى رسـانـد وسـر آنـان را بـر دامـن مـى گـرفـت . بـيـن آنـان تـفـاوت قائل نمى شد. هم بر بالين على اكبر(ع) حاضر شد، هم بر بالين غلام خويش .

يكجا رخ غلام وپسر بوسه داد وگفت

در دين ما سيه نكند فرق باسفيد.

وقـتـى حـرّ، بـيـدار شد وتوبه كرد وبه اردوى امام پيوست ، ترديد داشت كه امام حسين اورا مى پذيرد يا نه ؟ سؤ ال حرّ (هَلْ لى مِنْ تَوْبَةِ؟) آيا براى من توبه اى هست ، نشان دهنده نقطه اميد اوبه بزرگوارى امام حسين (ع) بود. حضرت هم توبه وبازگشت وحقگرايى اورا ارج نهاد وبا سخنِ (نَعَم ، يَتُوبُ اللّهُ عَلَيْكَ)، اورا به بخشايش ورستگارى اميد داد.(77)

ايـن ارج نـهادن به مقام يك انسان تائب است كه خود را از ظلمت رهانده وبه نور رسانده است . هر چند سابقه اى تيره وگناه آلوده دارد، ولى اينك به نور، ايمان آورده است .

(جون) ، غلام ابوذر بود. روز عاشورا از امام حسين (ع) اذن ميدان خواست . امام به او رخصت داد كه از صـحنه برود وكشته نشود چرا كه در روزهاى سخت ودشوار، همراه اين خاندان بوده ولى الا ن مـجـاز اسـت كـه جـان خويش را برگيرد وبرود. ولى جون به پاى امام افتاد وبوسيد وگريست ودرخواست كرد كه اجازه يابد خونش با خون اهل بيت در اين ميدان آميخته شود. امام هم اجازه داد. به ميدان رفت وپس از جنگى دلاورانه به شهادت رسيد وامام به بالين اوآمد ودعايش كرد:

خـدايـا چـهـره اش را نـورانـى وبـدنـش را خـوشـبـوسـاز واورا بـا مـحـمـد وآل محمدّ محشور كن .(78)

ايـن نـيـز نـمـونـه اى از تـكـريـم انـسـان بـود، در آن مـيـدان كرامت وشرافت . ارج نهادن امام به فـداكـارى يـارانـش ، تـكـريـم انسان وانسانيّت بود. سيدالشهدا(ع) كنار پيكر خونين اصحاب شهيد خويش مى آمد، آنان را آغشته به خون مى ديد وعطر شهادت را از آن اجساد مطهّر استشمام مى فـرمـود. ودر سـتـايـش از آنان وملامت قاتلانشان مى فرمود: (قَتَلَةٌ كَقَتَلَةِ النّبيين وآلِ النبيّن) (79) قـاتـلانـى ، همچون قاتلان پيامبران ودودمان رسولان ! يعنى ياران شهيدش را همسنگ وهم تراز با پيامبران الهى مى دانست وقاتلان آنان را همچون كشندگان پيامبران الهى .

شخصيت دادن به افراد با ايمان وفداكار در راه خدا ودين ، پيام عاشورا است كه از رفتار حسين بـن عـلى (ع) آمـوخـتـه مـى شـود. جـامـعـه اى كه وارث فرهنگ جهاد وشهادت است ، بايد به چنين انسانهاى از جان گذشته ، به جانبازان وآزادگان ، به خانواده هاى شهدا و ايثارگران ، حرمتى عـظـيـم قـائل شـود، تـا ايـن خط خدايى ، همواره پرجاذبه ودوست داشتنى بماند ومشتاق ، داشته باشد.

توكّـل

داشـتـن تـكـيـه گـاهـى قـدرتـمـنـد و اسـتـوار در شـدايـد وحـوادث ، عـامـل ثـبـات قـدم ونـهـراسـيـدن از دشـمـنـان ومـشـكـلات اسـت . توكّل ، تكيه داشتن بر نيروى الهى ونصرت وامداد اوست .

قـرآن كـريـم دستور مى دهد كه مؤ منان تنها بر خدا تكيه كنند ودر روايات اسلامى آمده است كه هر كه به غير خدا اتكاء وپشت گرمى داشته باشد، خوار وضعيف مى شود.

امـام حـسـيـن (ع) در آغـاز حـركـت خـويـش از مـديـنـه ، تـنـهـا بـا تـوكـّل بـر خـدا ايـن راه را بـرگـزيـد و هـنـگـام خـروج از مكّه به سوى كوفه ، گرچه براى پاسخگويى به دعوتنامه هاى كوفيان آهنگ آن ديار كرد، ولى باز هم تكيه گاهش خدا بود، نه نامه ها ودعوت هاى مردم كوفه .

بـه هـمـيـن جـهـت نـيـز وقـتـى مـيـان راه خـبـر بـى وفـايـى مـردم وشـهـادت مـسـلم بـن عقيل را شنيد، باز نگشت وچون توكّلش در انجام تكليف بر خدا بود، راه را ادامه داد.

حـتـى تـوكـّلش بـر يـاران هـمـراه هم نبود. از اين رواز آنان نيز خواست كه هر كه مى خواهد بر گـردد. بـا ايـن تـوكـّل بـود كـه هـيـچ پـيـش آمـدى در عـزم اوخلل وارد نمى كرد در وصيّتى كه به برادرش محمد حنفيّه در آغاز حركت از مدينه داشت ، ضمن بيان انگيزه وهدف خويش ‍ از اين قيام ، در پايان فرمود:

(ما توفيقى الّا بالله ، عليه توكّلت واليه انيب .)(80)

وقـتـى در مـنـزل خـزيـمـيّه حضرت زينب (س)شعرى را از هاتفى شنيد كه خبر از سرانجام مرگ بـراى كـاروان مـى داد، نـگـرانـى خـويـش را به امام ابراز كرد. حضرت فرمود: (خواهرم ! آنچه تقدير است ، خواهد شد.)(81)

در مـنـزل بـيـضـه ، در يـك سخنرانى كه خطاب به اصحاب خود وسربازان حرّ انجام داد، ضمن انـتـقاد از پيمان شكنى كوفيان ونيرنگ آنان كه به اونامه نوشته بودند، فرمود: (وَ سَيُغْنِى اللّهُ عَنْكُمْ)(82) واز نصرت آنان اظهار بى نيازى كرد وچشم به خداوند دوخت .

صبح عاشورا با شروع حمله دشمن به اردوگاه امام ، آن حضرت در نيايشى به درگاه خدا، اين اتّكال واعتماد به پروردگارش را در هر گرفتارى وشدّت وپيشامد سخت چنين بيان كرد:

(اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتى فى كُلِّ كَرْبٍ وَ اَنْتَ رَجائى فى كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ لى فى كُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بى ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ...)(83)

وخـدا را هـم بـعـنـوان عـامل پشت گرمى واطمينان نفس (ثقه)وهم نيروى حمايتگر وپشتيبان خويش (عـُدّه)خـوانـد وايـنـگـونـه مـنـاجـات در صـحـنـه درگـيـرى وآسـتـانـه شـهـادت ، جـز از روحهاى متوكّل برنمى آيد. در سخنرانيهاى ديگرى كه خطاب به سپاه كوفه داشت ، با تلاوت آياتى كـه مـتـضـمـنّ ولايـت ونـصـرت الهـى نـسـبـت بـه صـالحـان اسـت ، تـوكـل خـويـش را بـر خـدا ابـراز نـمـود: (اِنَّ وَلِيـِىَّ اللّهُ الَّذى نـَزَّلَّ الْكـِتـابَ وَ هـَوَ يـَتـَوَلّى الصّالِحينَ)(84)

ودر خـطـبـه اى در روز عـاشـورا، جـمله (اِنّى تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبّى وَ ربُّكُمْ) را بيان كرد كه شاهد ديگرى بر اين روحيه وباور است .(85)

در طول راه نيز در برخورد با ضحّاك بن عبدالله مشرقى ، وقتى وى آمادگى كوفيان را براى جنگ با سيدالشهدا(ع) اعلام كرد، تنها پاسخ امام اين بود:

(حَسْبِىَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل) (86)

خدا براى من بس است وخوب پشتيبان وتكيه گاهى است .

ايـن خـصلت برجسته در آخرين لحظات حيات حضرت نيز همراه اوبود. وقتى زخمى و نيزه خورده بـر زمـيـن افـتـاده ، بـود در آن مـنـاجـات بـلنـد وعـارفـانـه بـا مـعـبـود خـويـش از ايـن توكل برذات قادر متعال دم مى زد:

(اَسْتَعينُ بِكَ ضَعيفاً وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كافياً)(87)

ايـن روحيه توكّل بر خدا، هم در آغاز بيرون آمدن از مدينه در وصيت نامه اش به محمد حنفيّه به چـشـم مـى خـورد، هـم در واپـسـيـن لحـظـات حـيـات در قـتـلگـاه . تـوكـّلى در مـبـداء و نـهـايـت در طـول ايـن راه ودر اوج شـدايـد وبـحـرانـهـاى پـيـش آمـده ... در عـيـن حال همه مقدّمات لازم وتمهيدات شايسته را نيز در جريان نهضت فراهم ساخته بود، تا توكّلش ‍ جـداى از عـمـل واسـتـفـاده از امـكـانـات در راه هـدف نـبـاشـد، كـه ايـن اسـت مـفـهـوم راسـتـيـن توكّل .

در انـقـلاب اسـلامـى ايـران ، وسـالهـاى دفـاع مقدّس ، درس توكّلى كه ازنهضت عاشورا آموخته بوديم ، به كار بستيم وپشتيبان وپشتوانه خود را فقط خدا مى دانستيم ، نه گروههاى سياسى يـا ذخـايـر زيـرزمـيـنـى يـا سـلاحـهـاى مـوجـود. حـضـرت امـام 1 مـنـادى ايـن توكّل خالصانه بر خدا وزبان امّت متوكّل بود كه مى فرمود:

(اگـر ما يك روز اتكاى خودمان را از خدا برداشتيم وروى نفت گذاشتيم ، ياروى سلاح گذاشتيم ، بدانيد كه آن روز، روزى است كه ما روبه شكست خواهيم رفت .)(88)

ودرجاى ديگر فرمود:

(در هـمـه كـارهـا اتـّكـال بـه خـدا كـنـيـد، قـدرتـهـا در مـقـابـل قـدرت خـدا هـيـچ اسـت ... اتـكـال بـه خـدا بـكـنـيـد، غـلبـه بـه هـر چـيـزى مى كنيد. پيغمبر اسلام با آنكه يك نفر بوددر مـقـابـل هـمـه دشمنها با اتّكال به خدا غلبه كرد بر همه ... براى اينكه اتّكالش به خدا بود جـبـرئيـل امـيـن پـشـت سـرش بـود. شـمـا هـم اتـكـال بـه خـدا كـنـيـد تـا جبرئيل امين پشت سر شما، با شما همراه باشد، فرشتگاه با شما همراه باشند.)(89)

جهاد با نفس

بـرتـر ودشـوارتـر از جـهـاد بـا دشـمـن بـيـرونـى ، مـبـارزه بـا تـمـنـّيـات نـفـس وكـنـتـرل هـواى نـفس و خشم وشهوت وحب دنيا وفدا كردن خواسته هاى خويش در راه (خواسته خدا) ست .

اين خود ساختگى ومجاهده با نفس ، زير بناى جهاد با دشمن بيرونى است وبدون آن ، اين هم بى ثمر يا بى ثواب است ، چون سر از ريا، عجب ، غرور، ظلم وبى تقوايى در مى آورد.

كـسـى كه در (جبهه درونى)وغلبه بر هواى نفس ، پيروز باشد، در صحنه هاى مختلف بيرون نـيز پيروز مى شود وكسى كه تمنّيات نفس خويش را لجام گسيخته وبى مهار، برآورده سازد، نـفـس سـركـش انـسـان را بـر زمـيـن مـى زنـد وبـه تـعـبـيـر حـضـرت امـيـر(ع) اورا بـه آتش مى افكند.(90)

در صـحنه عاشورا، كسانى حضور داشتند كه اهل جهاد با نفس بودند وهيچ هوا وهوسى در انگيزه آنـان دخـيـل وشـريـك نـبـود. از هـمـيـن رو، بـر جـاذبـه هـاى مال ، مقام ، شهوت ، عافيت ورفاه ، ماندن وزيستن ، نوشيدن وكامياب شدن و... پيروز شدند.

عمروبن قرظه انصارى ، از شهداى كربلا، درجبهه امام حسين (ع)بود وبرادرش (على بن قرظه) در جـبـهـه عـمر سعد. (91) اما خودساختگى اوسبب شد كه هرگز محبت برادرش ، سبب سستى در حمايت از امام نشود ودليرانه در صف ياران امام ، ايستادگى و مبارزه كند.

مـحـمـد بن بشر حضرمى در سپاه امام بود. فرزندش در مرز (رى)اسير شده بود. با اينكه امام بـه اورخصت داد كه كربلارا ترك كند ودر پى آزاد كردن فرزند اسيرش برود ولى او مساءله (عـلاقـه به فرزند) را در راه هدفى دينى ، حل كرده بود. (حاضر نشد امام را ترك)كند ووفا نشان داد.(92)

نافع بن هلال ، شهيدى ديگر از از عاشورائيان بود. همسرى داشت كه نامزد بود وهنوز عروسى نـكـرده بـودنـد. در كربلاهنگامى كه ميخواست براى نبرد به ميدان رود، همسرش ‍ دست به دامان اوشـد وگـريـسـت . ايـن صـحـنـه كـافـى بـود كـه هـر جـوانـى را متزلزل كند، و انگيزه جهاد را از اوسلب كند. با آنكه امام حسين (ع) نيز از اوخواست كه شادمانى هـمـسـرش را بـر ميدان رفتن ترجيح دهد؛ ولى بر اين محبّت بشرى غلبه يافت وگفت : اى پسر پـيـامـبـر! اگـر امـروز تـورا يـارى نـكـنـم ، فـردا جـواب پـيـامـبر را چه بدهم ؟ جنگيد تا شهيد شد.(93)

در يـكـى از شـبـهاى عطش در كربلا، نافع بن هلال همراه جمعى براى آوردن آب براى خيمه هاى امـام ، بـه فرات رفتند. نگهبانان فرات گفتند: ميتوانى خودت آب بخورى ولى براى امام ، حق نـدارى آب بـبـرى ، گـفـت : مـحـال اسـت كـه حـسـيـن ويـارانـش تـشـنـه بـاشـنـد ومـن آب بـنـوشـم .(94)

در كربلا، عبدالله پسر مسلم بن عقيل ، به ميدان رفت وجنگيد. بنا به نقلى ، امام به او فرمود: شـهـادت پـدرت مـسـلم بـراى خـانواده شما بس است ، دست مادرت را بگير واز اين معركه بيرون رويد. گفت : به خدا سوگند، من از آنان نيستم كه دنيا را بر آخرت برگزينم .(95)

عـبـاس بـن عـلى (ع) روز عـاشـورا، وقـتى تشنه لب وارد شريعه فرات شد، دست به زير آب بـرد امـا بـا يـادآورى تـشـنـگـى امام واهل بيت ، آب را بر روى آب ريخت وننوشيد وتشنه بيرون آمد.(96)

اين نمونه ها هر كدام جلوه اى از پيروزى عاشورائيان را در ميدان (جهاد نفس)نشان مى دهد. يكى عـلقـه بـه فـرزنـد يـا هـمـسـر را، در پـاى عـشق به امام ، ذبح مى كند، يكى تشنگى خود را در مـقـابـل عـطـش امـام ، ناديده مى گيرد، ديگرى بر زندگى خود پس از امام ، خط بطلان مى كشد، ويكى هم درد وداغ شهادت پدر را، اجازه نمى دهد كه بر انجام وظيفه و اداى تكليف ، مانعى ايجاد كند.

وقتى بر عباس بن على وبرادرانش ، پيشنهاد (امان نامه)مى دهند وآنان نمى پذيرند، وقتى امام بـه يـارانـش از شـهـادت آينده خبر مى دهد. آنان حاضر به تنها گذاشتن امام نمى شوند، وقتى هـانـى را در كـوفـه ، تـحـت فـشـار قـرار مـى دهـنـد تـامـسـلم بـن عـقـيـل را تـحـويـل دشـمـن دهـد واوشـهـادت را مـى پـذيـرد ولى مـسـلم را تـحـويـل نـمـى دهـد، وقـتـى امـام حـسين (ع) در عاشورا دست به نبرد نمى زند ومقاومت مى كند تا آغـازگـر جـنـگ نـبـاشـد،(97) وقـتـى مـسـلم بـن عـقـيل در خانه هانى ، به خاطر يادآوردن حديث پيامبر كه از ترور غافلگيرانه واز روى نيرنگ منع مى كند، از نهانگاه بيرون نمى آيد تا ابن زياد، خانه هانى را ترك مى كند،(98) وقـتـى زيـنـب كـبـرى (س)بـه خـاطـر دسـتـور بـرادر، آن هـمـه داغ و مـصـيـبـت را تحمل مى كند وگريبان چاك نمى دهد،(99) وبسيارى از اينگونه صحنه ها وحادثه ها، همه نشانه (جهاد با نفس)ياران وهمراهان امام حسين (ع)در نهضت عاشورا است .

درس عـاشـوار ايـن اسـت كـه كـسانى قدم درميدان مبارزه با ستم بگذارند كه نيّتهايشان خالص باشد، هواى نفس نداشته باشند، ميل به قدرت طلبى وشهرت ورياست خواهى وتعلّقات دنيوى ومـحـبـّت دنـيـا را در وجـود خود از بين برده باشد تا بتوانند در خطّ مبارزه ، ثبات قدم واستقامت داشـتـه باشند، وگرنه ، خوف رها كردن مبارزه وهدف وخطر افتادن در دام ودامن نفس امّاره باقى است .

امـام حـسـيـن (ع) از ويژگيهاى پيشواى صالح ، اين را مى داند كه پايبند دين حق باشد وخود را وقف خدا وراه اوكرده باشد (الدائنُ بدين الحقِّ والحابسُ نفسَهُ على ذاتِ اللّه) (100)

امام امت (قدس سره)مى فرمايد:

(بـايـد خـودتـان را بـسـازيـد تـا بـتـوانيد قيام كنيد، خودساختن به اين كه تبعيّت از احكام خدا كنيد.)(101)

(تـا در بـنـد خـويـشـتـن خـويـش وهـواهـاى نـفـسـانـى خـود بـاشـيـد، نـمـى تـوانـيـد (جـهـاد فـى سبيل اللّه)ودفاع از (حريم اللّه)نماييد.)(102)

ايـن را در تـاريخ انقلاب ومبارزات مردم وسالهاى دفاع مقدّس ، شاهد بوديم كه كسانى توفيق شركت شايسته در نهضت وجبهه داشتند كه در ميدان (جهاد با نفس)به پيروزى و موفقيّت رسيده بودند.

شهداى عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند. پيامشان به آيندگان نيز همين است .

شجاعـت

شـجـاعـت آن اسـت كـه انـسـان در بـرخـورد بـا سـخـتـيـهـا وخـطـرهـا، دلى اسـتـوار داشـتـه بـاشـد.(103) بـيـشـتـر كـاربـرد ايـن واژه ، در مسائل مبارزات وجهاد وبرخورد با حريف در نبرد ونهراسيدن از رويارويى با دشمن در جنگهاست . اين نيروى قلبى وصلابت اراده وقوّت روح ، سبب مى شود كه انسان هم از گفتن حق در برابر ظـالمـان نـهـراسـد، هـم هـنـگـام نياز به مقابله ونبرد بپردازد، هم از فداكارى وجانبازى نهراسد ودرجـايـى كـه اغـلب مـردم مى هراسند، شجاعت آن است كه انسان على رغم وجود زمينه هاى هراس ، نترسد وخود را نبازد وبا غلبه بر مشكلات ، تصميم گيرى حق ودرست داشته باشد.

همه رشادتها وحماسه آفرينيهاى ميدانهاى جهاد، مديون دليرى شجاعان در نبرد بوده است وهمه درهم شكستن ابهّت طاغوتها وقدرتهاى جابر نيز در شجاعت افراد مصمم در رويارويى با آنان نـهـفـتـه اسـت . نـتـرسـيـدن از مـرگ ، يـكـى از مـظـاهـر آشـكـار شـجـاعـت اسـت وهـمـيـن عامل ، امام حسين (ع)ويارانش را به نبرد عاشورا كشاند تا حماسه اى ماندگار بيافرينند.

وقـتـى امـام از مـكـّه بـه سـمـت كـوفـه حـركـت مـى كـرد ودر طول راه كسانى با وى برخورد مى كردند وبا طرح اوضاع آشفته عراق واستيلاى ابن زياد بر مـردم ، اورا از عواقب اين سفر مى ترساندند، شجاعت وبى باكى امام حسين (ع) از مرگ بود كه اين سفر را حتمى مى ساخت . در برخورد با سپاه حرّ، فرمود:

(لَيْسَ شَاءْنى شَاءْنُ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ).(104)

شاءن وموقعيّت من ، موقعيّت كسى نيست كه از مرگ بهراسد.

درجـايـى ديـگـر فرمود كه من نه دست ذلّت به اينان مى دهم ونه چون بردگان فرار يا اقرار مـى كـنـم .(105) سـخـن امـام حـسين (ع) وديگر خاندان اودر مواقع مختلف كه (اَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى)آيا مرا از مرگ مى ترسانى ؟ نشان دهنده بى هراسى اين خاندان از مرگ است .

خـصـلت شـجـاعـت در بـنـى هاشم وخاندان پيامبر، زبان زد بود. امام سجاد(ع) نيز در سخنرانى شـور انـگـيـز خـويش در مجلس يزيد، فرمود كه به ما شش چيز داده شده وبا هفت چيز از ديگران بـرتريم ، كه يكى از اين صفات ويژه عترت هم شجاعت را بر شمرد: (اُعْطينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّماحَةَ وَالشَّجاعَةَ...)(106)

بـالاتـر از هـمـه ايـنـهـا، شـجـاعـتـى اسـت كـه امـام حـسـيـن (ع) واهـل بـيـت اوويـارانـش در صـحـنـه هـاى مـخـتـلف عـاشـورا نـشـان دادنـد كـه خـود كـتـابـى مـفـصـّل مى شود، مانند رشادتى كه مسلم بن عقيل در كوفه هنگام نبرد از خود نشان داد يا شجاعت ورزم آورى يـاران امـام در مـيـدان كـربلا، آن چنان بود كه فرياد همه را برآورد ويكى از سران سپاه كوفه به سربازان فرياد زد: اى بى خردان احمق ! مى دانيد با چه كسانى مى جنگيد؟ با شـيـران شـرزه ، بـا گروهى كه مرگ آفرين اند، هيچكدامتان به هماوردى آنان به ميدان نرويد كـه كـشـتـه مـى شـويـد.(107) دلاورى عـبـدالله بـن عـفـيـف ازدى در مـقـابـل ابـن زيـاد وسـپس ‍ درگيرى اش با سپاه مهاجم به خانه اش وصدها نمونه اين دليريها. دشـمـنـان امـام حسين (ع)وياران شجاع اورا اينگونه توصيف كرده اند: (كسانى بر ما تاختند كه پـنجه هاشان بر قبضه شمشيرها بود، همچون شيران خشمگين بر سواره هاى ما تاختند وآنان را از چپ وراست تار ومار كردند وخود را در كام مرگ مى افكندند... (108).

شـجـاعـت عـاشـورايـيـان ريـشه در اعتقادشان داشت . آنان كه به عشق شهادت مى جنگيدند، ازمرگ تـرسـى نـداشـتـنـد تـا در مـقـابله با دشمن ، سست شوند. از اين رولشكريان دشمن پيوسته از بـرابـرشان مى گريختند. وچون ياراى رزم فردى با اين شجاعان را نداشتند، حمله عمومى به يـك فـرد مـى كـردنـد، يـا از دور، يـاران امـام را سـنـگـبـاران مـى كـردند. يكى از راويان حوادث كربلابه نام حميد بن مسلم درباره قوّت قلب امام مى گويد: به خدا سوگند! هيچ محاصره شده اى در انـبـوه مـردم را نـديـدم كه فرزندان وخاندان ويارانش ‍ كشته شده باشند وهمچون حسين بن عـلى قـويـدل واسـتوار وشجاع باشد. مردان دشمن ، اورا محاصره كرده بودند، اوبا شمشير بر آنـان حـمـله مـى آورد وهـمـه از چـپ وراست فرار مى كردند. شمر چون چنين ديد به سواره هاى خود فـرمـان داد تا به پشتيبانى نيروهاى پياده بشتابند وامام را از هر طرف تيرباران كنند:(وَاللّهِ مـارَاءَيـْتُ مـَكـْثـُوراً قَدْ قُتِلَ وُلْدَهُ وَ اَهْلَ بَيْتِهِ وَ اَصْحابَهُ اَرْبَطُ جَاءْشاً وَ لااَمْضى جَناناً مِنْهُ(ع)...)(109)

در زيـارتـنـامـه هـاى مـتـعـدّد، بـه صـفـت شـجـاعـت سـيـد الشـهـدا ويـاران اواشـاره شـده است ، از قـبـيـل (بـَطـَلُ الْمـُسـْلِمـيـن) ، (فـُرْسـانُ الْهَيْجاء)، (لُيُوثُ الْغاباتِ) كه آنان را بعنوان قهرمان مسلمانان ، تكسواران نبرد، شيران بيشه شجاعت و... ستوده اند.(110)

عـاشـورا الهـام بخش شجاعت به مبارزان بوده است ومحرّم همواره روحيّه ، شهامت و ظلم ستيزى به مردم مى داده است . به تعبير حضرت امام :(ماه محرّم ماه حماسه و شجاعت وفداكارى آغاز شد، ماهى كـه خـون بـر شـمـشـيـر پـيـروز شـد مـاهـى كـه قـدرت حـق ، باطل را تا ابد محكوم وداغ باطله بر جبهه ستمكاران وحكومتهاى شيطانى زد، ماهى كه به نسلها در طول تاريخ ، راه پيروزى بر سرنيزه را آموخت ...)(111)

بـا تـوجـّه بـه ايـنـكـه مـايـه شـهـامـت و شـجـاعـت ، در مـتـن قـيـام عـاشـورا ودر عـمـل وگـفـتـار شـهـداى كربلاموج ميزند، سزاوار است كه اين محتوا براى مردم ، بويژه جوانان بـيشتر تشريح شود، تا علاوه بر اشكى كه بر مظلوميّت شهداى كربلاوشهادت حسين بن على (ع) مى ريزند، از شجاعت آنان نيز درس بگيرند. يادآورى شجاعت روحى حضرت زينب در مواجهه بـا مـشـكـلات وآن هـمـه داغ وشـهـادت ونـيـز خـطـابـه هـاى آتـشـيـن اودر كـوفـه ودمـشـق در مقابل جبّاران زمان ، بانوان ما را نيز شجاع ودلير بار مى آورد.

صبر واستقامت

بـراى مـقـابـله بـا فـشـارهـاى درونـى وبـيـرونـى وغلبه بر مشكلات در راه رسيدن به هدف ، پـايـدارى واسـتـقـامـت لازم است . بدون صبر، چه در امر مبارزه وچه هر كار ديگر نمى توان به نـتـيـجه رسيد. براى اينكه مصيبت هاى وارده ودشواريهاى راه ، انسان را از پاى در نياورد، بايد صـبـور بـود. ايـن ، دعوت دين در همه مراحل است ودر عاشورا نيز با اين جلوه عظيم روحى روبه روهـسـتـيـم وآنـچـه حـماسه كربلارا به اوج ماندگارى و تاءثير گذارى وفتح معنوى رساند، روحيه مقاومت امام حسين (ع)وياران وهمراهان او بود.

امـام از آغـاز نـيـروهـايى را به همراهى طلبيد كه مقاوم باشند. در يكى از منزلگاههاى ميان راه ، فرمود:

(اَيُّهـَا النـّاسُ ! فـَمـَنْ كـانَ مـِنـْكـُمْ يـَصـْبـِرُ عَلى حَدِّ السَّيْفِ وَ طَعنِ الاَْسِنَّةِ فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ اِلاّ فَلْيَنْصَرِفْ عَنّا).(112)

اى مـردم ! هر كدام از شما كه تحمّل تيزى شمشير وزخم وضربت نيزه ها را دارد همراه ما بماند، والاّ باز گردد.

با توجه به اينكه صحنه كارزار، همراه با زخم وضربه ومرگ وتشنگى ودرگيرى و اسارت وصـدهـا خـوف وخطر است ، امام حسين (ع) شرط همراهى را (صبر) دانست ، تا ياران صبورش تا نهايت كار، بمانند. شعار ايستادگى در خطبه هاى امام ورجزهاى آن حضرت وديگر شهداء ديده مى شود. از سفارشهاى اكيد امام به همرزمان وخواهر خويش وديگر زنها ودختران حاضر در صحنه ، بويژه در مرحله پس از شهادت ، مساءله صبر بود.

روز عاشورا، در خطبه اى به ياران خويش فرمود:

(صَبْراً بَنىِ الْكِرام ! فمَا الْمَوتُ اِلاّ قَنطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكم عَنِ الْبُؤ سِ وَ الضَّرّ اءِ اِلىَ الجَن انِ الْو اسِعَةِ وَ النَّعيمِ الدّائِمَةِ)(113)

صبر ومقاومت كنيد، اى بزرگ زادگان ! چرا كه مرگ ، تنها يكى است كه شما را از رنج وسختى عبور مى دهد وبه سوى بهشت گسترده ونعمتهاى هميشگى مى رساند.

در تـوصـيـه اى كـه حـضـرت خطاب به خانواده خود داشت فرمود: بنگريد، هرگاه كه من كشته شدم ، به خاطر من گريبان خود را چاك ندهيد وصورت مخراشيد.(114)

روز عـاشـورا پـس از نـمـاز بـا يـاران ، بـا زهـم دعـوت بـه صـبـر داشـت : (فـَاتَّقـُوا اللّهَ وَ اصـْبـِرُوا)(115) يـاران نـيـز در رجزهاى خويش شعار مقاومت وپايدارى سر مى دادند. خالد بن عمر، مى گفت : اى بنى قحطان ! براى كسب رضاى رحمان ورسيدن به مجد وعزّت صبر كنيد. سعد بن حنظله چنين رجز مى خواند:

(صَبْراً عَلىَ الاَسْيافِ والاَْسِنَّه

صَبْراً عَلَيْها لِدُخُولِ الْجَنَّه) (116)

براى رسيدن به بهشت ، بر شمشيرها ونيزه ها صبر مى كنم .

كـسـى كـه صبر داشته باشد، هم تحمّل درد ومصيبتش بيشتر مى شود وهم به ديگران روحيّه مى دهـد. حـضـرت عـلى (ع)فرموده است : (اَلصَّبْرُ يُهِوِّنُ الفَجيعَةَ)(117) مقاومت ، فاجعه وحادثه ناگوار را آسان وقابل تحمّل مى كند.

سـخـت تـريـن ضربه هاى روحى ومصيبت شهادت فرزندان وياران ، بر امام حسين (ع) وارد شد. ولى در هـمـه آنـهـا خـود را نـبـاخت ومقاومت وايستادگى كرد وتن به تسليم وذلّت نداد. جملات آن حـضـرت در مـورد صبر بر داغ عزيزان وشهادت همراهان بسيار است و از آغاز نيز خود را براى تـحـمـّل ايـن پـيـشامدها آماده كرده بود. هنگام خروج از مكّه در خطبه اى كه خواند واشاره به آينده حـوادث وپـيـشـگـويـى شـهـادت خـويـش داشـت ، فـرمـود: (نـَصـْبِرُ عَلى بَلائِهِ وَ يُوَفّينا اُجُورَ الصّابِرينَ)(118)

مـا بـه رضـاى خـدا رضـاييم ، بر بلاى اوصبر مى كنيم ، اونيز پاداش صابران را به ما مى دهد. در شب عاشورا به خواهرش زينب وديگر بانوان توصيه فرمود: اين قوم ، جز به كشتن من راضـى نـمـى شـونـد، امـّا مـن شـمـا را بـه تـقـواى الهـى وصـبـر بـر بلاوتحمّل مصيبت وصيت مى كنم . جدّمان همين را وعده داده وتخلّفى در آن نيست .(119)

روز عـاشـورا، عـلى اكـبر را به تحمّل ومقاومت در برابر تشنگى فراخواند (اِصْبِرْ يا حَبيبى ...)(120) ونـيـز احـمـد، فـرزنـد امام حسن را نيز كه پس از نبردى ، تشنه خدمت امام آمد وآب طلبيد، به صبر دعوت كرد (يا بُنَىَّ اِصْبِرْ قَليلاً)(121)

پس از شهادت قاسم ، عموزادگان واهل بيت خود را به صبر دعوت كرد (صَبْراً يا بَنى عُمُومَت ى ، صـَبـْراً يـا اَهْلَ بَيْتى) (122). در آخرين وداع ، دخترش سكينه را نيز به صبر بر تقدير الهى وزبان نگشودن به شِكوه واعتراض دعوت كرد (فَاصْبِرى عَلى قَضاءِ اللّهِ وَ لاتَشْتَكى) .(123)

از زمزمه هاى عرفانى خود آن حضرت د رواپسين دم حيات نيز كه بر زمين افتاده بود، همين صبر بـر قـضـاى الهـى بـه گـوش مـى رسيد: (صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ، لااِلهَ سِواكَ... صَبْراً عَلى حُكْمِكَ يا غِياثَ مَنْ لاغِياثَ لَهُ).(124)

در بـازمـانـدگـان يـك مـصـيبت نيز، داشتن صبر واز كف ندادن قرار واختيار وتسليم تقدير الهى بـودن وبـه حـسـاب خـدا گـذاشـتـن ، هـم پـاداش بـزرگ دارد، هـم تـحـمـّل داغ شـهـادت و فقدان عزيزان را آسان مى سازد، بخصوص آنجا كه ايمان يك بازمانده بـالابـاشـد واجـر خـويـش را بـا بـى صـبـرى واعـتراض ، از بين نبرد. عبدالله بن جعفر (همسر حـضـرت زيـنـب)كـه در مـدينه مانده بود، دوفرزندش در كربلادر ركاب امام حسين شهيد شدند. بـرخـى بـه اوزخـم زبـان مـى زدنـد. امـّا اوبـا ايـمـان وصـبـر والا، داغ دوجـوان را تـحـمـّل مـى كـرد ومـى گـفـت : آنـچـه شـهـادت ايـن دوفـرزنـد را بـر مـن آسـان وقـابـل تـحمّل مى سازد آن است كه آن دو، در كنار برادرم وپسر عمويم حسين بن على (ع)كشته شـدنـد، در حالى كه نسبت به او مواسات واز جان گذشتگى نشان دادند ودر كنار اوصبر ومقاومت كردند.(125)

صـبـر وپـايـدارى شـهـداى كـربـلاوبـازماندگان آنان به عنوان يك (مقام)وخصلت برجسته و ارزشـمـنـد بـه ثـبـت رسـيـد. در زيارتنامه هاى آن شهدا، از آنان به عنوان مجاهدانى كه صابر بـودنـد ياد شده است . در زيارت امام حسين (ع) عرض مى كنيم : (فَجاهَدُهُم فيكَ صابِراً مُحتَسِباً حَتّى سُفِكَ فى طاعتِكَ دَمُهُ)(126).

دربـاره حـضـرت عـبـاس (ع) درخـواسـت اجـر الهـى بـراى اوبـه خـاطـر صـبـر واحـتـسـاب (تـحـمّل سختيها به خاطر خدا وبه حساب اووخالصانه)مطرح است .(127) ونيز اين تعبير كه : (فَنِعْمَ الصّابِرُ الُْمجاهِدُ الُْمحامِى النّاصِرُ...)(128).

در انـقـلاب اسـلامـى نـيـز، اگـر پـايـدارى مـردم در مـبـارزه وتـحـمّل شهادت ها ودشواريها نبود، اگر امام امّت در راه رسيدن انقلاب به پيروزى مقاومت نمى كـرد واگـر رزمـنـدگـان اسـلام در جـبـهـه هـا، آن هـمـه تـلفـات وشـدايـد را تحمّل نمى كردند، هرگز انقلاب وجنگ به پيروزى نمى رسيد.

حادثه كربلاآموزگار مقاومت بود وقهرمانان عاشورا، الهام دهندگان صبورى وشكيبايى خانواده هاى شهدا نيز از صبر زينب كبرى صبورى آموختند وپدران ومادران وهمسران داغ جوانان خويش را با الهام از كربلاتحمّل كردند.

امـام امـّت ، در تـرسـيـم صـبـر ومـقـاومـت مردم ايران در برابر حملات دشمن به شهرها، از صبر وپايدارى آنان ستايش كرده ، مى فرمايد:

(مـبـارك باد بر خانواده هاى عزيز شهدا، مفقودين واسرا وجانبازان بر ملّت ايران كه با استقامت وپـايـدارى و پـايـمـردى خـويـش بـه بـنـيـانـى مـرصـوص مـبـدّل گـشـتـه انـد كـه نـه تـهـديـد ابـرقدرتها آنان را به هراس مى افكند ونه از محاصره ها وكـمـبودها به فغان مى آيند... زندگى با عزّت را در خيمه مقاومت وصبر، بر حضور در كاخهاى ذلّت و نوكرى ابرقدرتها وسازش وصلح تحميلى ترجيح مى دهند.)(129)

آزادگان عزيز نيز، مگر سالهاى سخت وتلخ اسارت در زندانهاى عراق را، جز با همين سرمايه (صبر) سپرى كردند؟
.....................................................................
ادامه دارد...
 چهارشنبه 11 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن