تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روز قيامت محبوب‏ترين آدميان نزد خداوند فرمان‏برترينِ آنها از او است
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816721883




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«چه» فيلمي درباره تعهد است


واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: «چه» فيلمي درباره تعهد است
سينماي‌جهان- ترجمه - ناهيد پيشور :
از سال‌هايي كه «جنسيت، دروغ و نوارهاي ويدئو» در جشنواره كن چشم‌ها را خيره كرد، زمان نسبتا زيادي مي‌گذرد.

بيست و چند سال پيش فرانسوي‌ها، از كشف فيلمساز جواني مشعوف شدند كه نوع نگاهش به زندگي اخلاقيات و البته سينما، منحصر به فرد بود. كارگرداني كه در گام اول حتي نخل طلاي كن را هم به خانه برد ولي خيلي زود تصميم گرفت صرفا ستاره جشنواره‌ها نباشد.

سودربرگ به هاليوود آمد و در كنار ساخت آثار مستقلي كه هر يك، اتفاقي مهم محسوب مي‌شدند، فيلم سرگرم‌كننده هم بسازد. به همين دليل است كه سال‌هاست عادت كرده‌ايم شاهد رفت‌وآمدهاي مكرر او ميان سينماي مستقل و هنري و سينماي تجاري باشيم. سودربرگ هم اهل روايت‌هاي غيرمتعارف است و هم داستان‌گويي سرراست.
كارگرداني كه هم «كافكا» و «ارين براكوويچ» مي‌سازد و هم «اوشن‌»ها را. در تازه‌ترين اثرش سراغ چه‌گوارا رفته است تا باز هم مخاطبان خود را غافلگير كند.

اينك پس از سال‌ها كه با سينماي او زندگي كرده‌ايم بايد بدانيم كه حدس زدن درباره كار بعدي او و اينكه با چه سبكي سراغ چه سوژه‌اي مي‌رود عملا تلاشي بيهوده و بي‌ثمر است. به همين دليل وقتي چند سال قبل رسما اعلام شدكه قرار است فيلمي بيوگرافيك درباره انقلابي مشهور آمريكاي لاتين ارنستو چه‌گوارا، بسازد، طرفدارانش غافلگير نشدند.

از طرفي چندان جاي تعجب نداشت كه بنينودل تورو ستاره برنده اسكار «قاچاق» در نقش چه گوارا بازي كند؛ حماسه‌اي چهارونيم ساعته از آب درآمده كه در آن كارگردان با ساختارشكني در فيلم‌هاي زندگينامه‌اي در دو بخش، خاص‌ترين لحظات زندگي اين فرمانده نظامي را به تصوير مي‌كشد. او در فيلم نخست كه «آرژانتين» نام دارد، از پيمان «چه» و دوستش فيدل براي براندازي دولت وقت مي‌گويد، هرچند ميان برش‌هايي هم به سفر چه‌گوارا به نيويورك و سخنراني او در سازمان ملل دارد؛ در محلي كه خطاب به جامعه جهاني از سكوت مجامع بين‌المللي در مقابل اشغال خليج خوك‌ها و تحريم اقتصادي كوبا ابراز تاسف كرد. «چريك» بخش دوم اين فيلم بلند نيز به آخرين ماموريت «چه» در كشور بوليوي و مصيبتي كه نهايتا گرفتار آن مي‌شود مي‌پردازد.

* چه انگيزه‌اي سبب شد كه ريسك پرداختن به شخصيتي سياسي چون «ارنستو چه‌گوارا» را بپذيريد؟

راستش را بخواهيد پيشنهاد ساخت اين فيلم از جانب بنيسيو و لورا بيكفورد مطرح شد. ما سر كار «قاچاق» بوديم كه بحث درباره چنين سوژه‌اي آغاز شد. من هم به كمك دوستانم ادامه دادم تا اين طرح به نتيجه رسيد. وقتي يك پروژه هنوز در حد يك طرح ذهني است، هزاران نقشه براي به روي پرده آوردن آن داريد و مدام با آن بازي مي‌كنيد. البته اين بد نيست و مي‌توانيد همه جوانب و احتمالات موجود را بررسي كنيد. در بسياري موارد مجبور بوديم با مشورت اعضاي گروه تصميمات بزرگي بگيريم. البته كار چندان سختي نبود اما از آنجايي كه من با اين فرهنگ بيگانه بودم با وجود مطالعات و تحقيقات زيادي كه در اين زمينه انجام شده بود ناخودآگاه در برخي موارد به مشكل برمي‌خوردم. به عنوان يك كارگردان سوئدي‌الاصل تعلق خاطر و بار احساسي يك شهروند كوبايي را به اين فرهنگ نداشتم. به عنوان مثال ناچار بوديم به دليل اينكه اطلاعات كافي نداشتيم به ضرورت حفظ خط‌ روايي قصه تمام رويدادهايي را كه بين دو شهر گرانما و ليورو اتفاق افتاده بود را حذف كنيم.

* در پروسه نسبتا طولاني تحقيق، نگارش فيلمنامه و فيلمبرداري از «چه» چه چيزهاي جديدي آموختيد؟

همان‌طور كه قبلا اشاره كردم ما از زمان «قاچاق» به فكر ساختن اين فيلم بيوگرافيك افتاديم. فكر مي‌كنم تا كن امسال هشت سالي طول كشيده باشد! هرچه كه من از «چه» آموخته‌ام در طول اين سال‌ها تغيير كرد يعني تا زماني كه فيلم كامل شد خودم هم درباره يافته‌هايم اطمينان قطعي نداشتم. اما مي‌توانم بگويم مهم‌ترين مسئله‌اي كه با تصوير زندگي «چه» به آن برخوردم، لزوم و اهميت مفهوم انتزاعي «تعهد در مقابل بي‌قيدي» بوده است. داشتن يا نداشتن چنين احساس تعهدي مي‌تواند در زندگي شخصي و اجتماعي و حتي در متن بزرگ‌تري به نام جامعه جهاني فاجعه‌آفرين باشد يا بالعكس تعاملات انساني هر شخص با افرادي كه در مقابل آنها احساس مسئوليتي دارند را از ورطه نابودي نجات دهند.

در اين فيلم ما با «چه» همگام مي‌شويم و با او به دوره‌هاي مختلف زندگي، شرايط و موقعيت‌هاي متفاوت مي‌رويم. اينجاست كه مي‌توانيم خود را با او مقايسه كنيم و ببينيم كه تا چه حد متعهد بوده‌ايم. آيا در تعهدات اجتماعي سهيم بوده‌ايم يا تنها نظاره‌گر ظلم حاكمان زمانه بر مردم؟! تاثيرگذارترين بخش داستان زماني است كه «چه» خود را متعهد مي‌كند زندگي‌اش را وقف آزادي وطنش كند. او از معدود افرادي بود كه مي‌توانست همه موانع را براي رسيدن به هدفش از سر راه بردارد، حتي زماني كه زندگي‌اش را در مخاطره مي‌ديد! معمولا هر اتفاق يا عاملي كه به حفظ تعهدات يك فرد كمك مي‌كنند را به يك قدرت بزرگ‌تر منسوب مي‌دانند، اما اين درباره «چه» صادق نيست، زندگي او تنها تاثير متقابل افراد روي هم را نشان مي‌دهد، به همين خاطر بود كه سعي كردم پرداختن به اين مسئله را در همين‌جا كات كنم، اما به طور كلي بايد بگويم كه اين فيلم درباره همان تعهد است.

* اولين بار كجا به نام چه‌گوارا برخورديد و تا چه حد با اين شخصيت آشنايي داشتيد؟

من هم مثل بيشتر مردم كشورم اولين بار اسم او را در كلاس تاريخ مدرسه در شرح تاريخ كوبا شنيدم. يكي از مزاياي مهم شغل فيلمسازي اين است كه ما خودمان را براي سوژه‌اي كه انتخاب مي‌كنيم آموزش مي‌دهيم، البته اين كار جز شخص كارگردان توسط محققاني انجام مي‌شود كه مسئوليت اين كار را به عهده دارند، من بسياري از جزئيات اين انقلاب را نمي‌دانستم. حتي فكر مي‌كردم كه فيدل كاسترو تنها شخصيت انقلابي و پيروز اين جنبش بزرگ بوده است و از تاثير گروه‌هاي مبارز ديگري كه در كنار اين افراد در طرح و وقوع اين انقلاب سهيم بوده‌اند بي‌اطلاع بودام. درواقع جز اطلاعات كلي و تصاوير مبهمي كه با كلاه بره و نشان‌هاي روي بازويش در اواخر انقلاب كوبا از «چه» منتشر شده بود هيچ ذهنيتي درباره او نداشتم و اساسا نمي‌دانستم كه او از يك مامور بهداري ارتش به يك فرمانده بزرگ تبديل شده است.

* اسناد تاريخي تا چه حد در تحقيق و جمع‌آوري اطلاعات فيلم به شما كمك كردند؟

ما در عصر اطلاعات و فناوري زندگي مي‌كنيم. در هر كتابخانه يا سايت اينترنتي كه جست‌وجو كنيم، به كتاب‌ها و مطالب بي‌شماري درباره اين شخصيت سياسي معاصر برمي‌خوريم. ما سعي كرديم تا حد امكان از همه منابع موجود استفاده كنيم و با افرادي كه او را مي‌شناختند يا به نوعي با او در ارتباط بودند صحبت كنيم. بالار در جايي گفته بود: «تحقيق ملجأيي امن براي پناه گرفتن واقعيات است؛ واقعياتي كه ذهن خيال‌پرداز را محدود مي‌كند، هر شك و شبهه‌اي را برطرف و احتمالات ديگر را رد مي‌كند.»

گاهي اوقات كاملا حق را به او مي‌دادم. برخي از اطلاعات مستند در تاريخ گيج‌كننده بودند و به سردرگمي ما دامن مي‌زدند. چنان كه جان لي‌آندرسن يكي از مشاوران ما در كنفرانس مطبوعاتي كن نيز خاطرنشان كرد، ميليون‌ها برداشت از «چه» وجود دارد. چون هركس برداشت متفاوتي از او دارد. گاها نيز مجبور مي‌شديم ميان چند روايت يكي را كه معتبرتر به نظر مي‌رسيد انتخاب كنيم و به ضرورت‌هايي برخي از وقايع يا نكات برجسته را حذف كنيم. دست من زياد باز نبود.

با خودم گفتم وقتي استارت را بزنيم، بقيه كار خودش پيش خواهد رفت و كم‌كم مي‌توانم با توجه به طرح كلي‌اي كه در ذهن دارم به آن سر و شكل بدهم. تنها نكته‌اي كه همواره در نظر داشتم اين بود كه از كليشه فيلم‌هاي زندگينامه‌اي فاصله بگيرم و به جاي موارد بي‌اهميت و معمول در بيوگرافي شخصيت روي نكات حساس و تاثيرگذارتر دست بگذارم. به عنوان مثال دوست نداشتم او را در صحنه‌اي جنگي يا سرخورده از ناكامي و شكست به‌تصوير بكشم يا در جايي كه از او مي‌پرسند «هي، چراتو را «چه» صدا مي‌زنند؟

* از دشوارترين مرحله كارتان بگوييد؛ هزينه‌هاي لازم براي ساخت اين فيلم پرخرج را چطور تهيه كرديد؟ فيلمبرداري چندماه طول كشيد؟

تنها چيزي كه مي‌توانم بگويم اين است كه خوشبختانه به كسي يا جايي بدهكار نيستم. (مي‌خندد) با شما موافقم؛ اما پروژه آنقدر بزرگ و پيچيدن بود كه بروز چنين مشكلي در آن چندان هم دور از ذهن نبود. چند نفري بودند كه من، بنيسيوو لورا بيكفورد را ماه‌ها حمايت مي‌كردند. وايلد بانچ و تلسينو هم دو شركت بزرگ فرانسوي و اسپانيايي سرمايه‌گذار در اين پروژه بودند. اما بايد صادقانه بگويم كه همه ما به موفقيت مارك تجاري «چه» اميد بسته بوديم. چه گوارا به عنوان تنديسي از ايدئولوژي اقتصادي ماركسيم- لنيسيم نيست مي‌تواند طرفداران زيادي داشته باشد؛ به همين خاطر كافي است تا طرحي از چهره او را روي هر كالايي كه مي‌خواهيد زود فروش برود بچسبانيد و در يك چشم به هم زدن مجبور شويد چند جين ديگر را هم براي پاسخ به تقاضاهايتان سفارش دهيد... .

من از همان ابتدا به اين كار ايمان داشتم و به همه مي‌گفتم فقط اگر بتوانيم چيزي را كه در ذهن من است بسازيم آنقدر بيننده خواهيم داشت كه چند برابر سرمايه را به ما برگردانند. اما درباره فيلمبرداري بايد بگويم كه محدوديت بودجه برنامه سخت و زمان‌بندي شده‌اي را به ما ديكته مي‌كرد. ما براي هر بخش 39روز زمان داشتيم كه اگر بخواهيم آن را با ديگر كارهايي كه من ساخته‌ام مقايسه كنيم مشخص مي‌شود فرصت به مراتب محدودتري از «يازده يار اوشن» داشته‌ايم. گاهي اوقات ميان فيلمبرداري 2سكانس 100 روز فاصله مي‌افتاد. جالب است كه بگويم ما ابتدا بخش دوم را گرفتيم و بعد به سراغ بخش اول رفتيم.

* لوكيشن‌هاي اصلي‌تان بايد همان كوبا و بوليوي باشند؛ درست است؟

متاسفانه من به عنوان يك آمريكايي مجوز ساخت فيلم در كوبا را نداشتم اما در سفرهاي زيادي كه با مجوز رسمي وزارت امور خارجه انجام شد توانستيم از نزديك از مكان‌هايي كه اين رويدادها در آنجا به وقوع پيوسته بود ديدن كنيم. در بوليوي براي فيلمبرداري آزاد بوديم. بخش نخست را در مكزيك، پورتوريكو و نيويورك گرفتيم و بخش دوم را در بوليوي و اسپانيا.

* چرا تصميم گرفتيد فيلمتان را به دو بخش تقسيم كنيد؟

در آغاز ما كار بوليوي را انجام مي‌داديم و بعد تصميم گرفتيم آن را بسط دهيم چون هرچه سبك سنگين كرديم ديديم بوليوي بدون شرح انقلاب كوبا و تصوير مبارزات پيگير جريان‌هاي سياسي آن دوران بي‌معنا خواهد بود. سخنراني چه گوارا در نيويورك و ملاقات‌هاي او با فيدل كاسترو در مكزيكوسيتي همه در تاثيرگذاري و معنا بخشيدن به جنبش‌هاي بوليوي لازم بودند. اين پروژه درست مثل «the Sorcers Apprentice» بزرگ و بزرگتر شد و كم‌كم احساس كردم به فيلمنامه‌اي خيلي بلند و عملا خسته كننده و ملال‌آور شده است. فكر نمي‌كنم يك فيلم چهار و نيم ساعته براي بيننده هم جذابيت زيادي داشته باشد؛ به همين خاطر تصميم گرفتم به جاي دادن توضيحات جسته و گريخته آن را در دو كار مجزا و در مجموعه‌اي دنباله‌دار بياورم. با خود گفتم بد نيست از روي طبيعت و نظام حاكم بر آن الگوبرداري كنم. وقتي يك سلول بيش از اندازه بزرگ مي‌شود تقسيم مي‌شود تا زنده بماند.

براي تاثيرگذاري بيشتر و جاانداختن موضوع براي مخاطب لازم بود كه به جزئيات بيشتري بپردازيم و ابهامات قصه را برطرف كنيم. تنها راه حل اين مشكل تقسيم كردن فيلم به 2 بخش بود ‌اما اين تصميم، خود مشكلات ديگري در پي داشت. لازم بود قراردادها را تمديد كنيم و با تك‌تك افراد دوباره مذاكره كنيم. خوشبختانه تمام آناني كه در پروژه با ما همكاري داشتند آنقدر به آن علاقه‌مند شده بودند كه از اين ايده استقبال كردند. فيلم جز در چند ايالت آمريكا در بقيه سينماها در دو قسمت جداگانه و با وقفه به نمايش درآمد.

* لحن و فضاي دو بخش تا چه حد با هم متفاوتند؟

باوجود آنكه هر 2 فيلم با هدف پرداختن به يك شخصيت قصه را پيش مي‌برند و قهرمانشان يكي است بدون شك تفاوت‌هاي زيادي با هم دارند. لازم بود كه در تصوير نيز اين تفاوت در لحن دو متن را به مخاطبم القا كنم. شرح تاريخ انقلاب كوبا درست پس از وقوع اين انقلاب و تحقق آرمان‌هاي افرادي نوشته شده بود كه در اين كشمكش پيروز شده بودند؛ افرادي كه پيروزمندانه تاريخ را به نفع خود نوشته‌اند و نوعي واپس‌نگري در نوشته‌هايشان ديده مي‌شود. ساختن ورسيوني بصري از چند فصل از تاريخ معاصر اين كشور نيازمند ديد وسيع و بازي بود و البته سبك كاري خاص خودش را هم مي‌طلبيد. براي قاب‌بندي‌ها و حتي نوع فيلمبرداري لازم بود از شيوه‌هاي كلاسيك‌تري استفاده شود و حتي در موسيقي متن و تيتراژ نيز از روش‌هاي سنتي‌تر!

با وجود آنكه تاريخ بوليوي هم تقريبا همزمان با يادداشت‌هاي انقلاب كوبا نوشته شده، تصويري متفاوت از چه گوارا را نشان مي‌دهد. اين نوشته‌ها زاويه ديد مشخصي ندارند و «چه» را يك شخصيت تنها و منزوي معرفي مي‌كنند كه نمي‌داند در اطرافش چه مي‌گذرد؛ به همين دليل سعي كردم در تصوير از سبكي استفاده كنم كه بيننده بيشتر، فضا و حالت‌هاي روحي كاراكترها را حس كند تا اينكه تحت تاثير كلام و ديالوگ‌ها قرار بگيرد.

نتيجه چنين صحنه‌هايي زياد واضح و مشخص نيست. سعي كردم تا رنگ‌آميزي نماها و حال و هواي بصري چندان جذاب و وسوسه‌انگيز نباشد. برش‌ها عمدتا بي‌نظم هستند تا مخاطب نوعي حس نگراني و دلهره را در طول فيلم خصوصا زماني كه با «چه» عازم كوه‌هاست با خود داشته باشد. اما به طور كلي قرار نيست كه اين حس همواره با شما باشد؛ شما آرام آرام با ريتم عادي قصه پيش مي‌رويد چون فراز و نشيب زيادي در شخصيت او وجود ندارد؛ تنها در مواقعي تنش‌ها گريبانگيرتان مي‌شود كه او زودتر تسليم من و تله‌هاي تاريخي مي‌شود كه از منابع مختلف يافته‌ام. رفته رفته به پايان فيلم دوم كه نزديك مي‌شويم مخاطب با چشيدن طعم تلخ فرجام تراژيك اين قهرمان ناكام، ترس و دلهره آن لحظات را به فراموشي مي‌سپارد.

* فكر مي‌كنيد اگر «چه گوارا» زنده بود كوباي امروز را چطور ارزيابي مي‌كرد؟

(مي‌خندد) اين سؤالي است كه بسياري مشتاقند پاسخ آن را بشنوند اما متاسفانه ما نمي‌توانيم به آن جواب دهيم.

* فكر مي‌كنيد فيلمتان تا چه اندازه ماهيت سياسي دارد؟

به نظر من هر فيلمي كه به نوعي به شرح زندگي يك شخص يا تصوير يك موقعيت مي‌پردازد طبق تعريف سياسي است، چه اين كار پليسي باشد چه «ارين براكوويچ». به نظر من هر فيلمي كه با نگاهي ساده و بي‌تكلف به سوژه‌اش بنگرد و سعي در بازي با آن نداشته باشد، مي‌تواند يك فيلم سياسي باشد. البته فيلم ساده‌اي كه نه فانتزي باشد و نه صرفا براي سرگرم كردن مخاطب ساخته شده باشد. از سوي ديگر فيلم‌هايي چون «چه» كه يك ايدئولوژي خاص را مطرح مي‌كنند، روي اصول يك مكتب خاص مانور مي‌دهند و يا اساسا به واسطه آنها موجوديت يافته‌اند هم مي‌توانند يك فيلم سياسي باشند.

اما بايد بگويم من با قصد فيلم سياسي ساختن اين موضوع را انتخاب نكردم. همه مي‌دانند كه من كمونيست نيستم. چند هفته پيش در جايي مطلبي را عنوان كرده بودم كه بد نيست يك بار ديگر آن را تكرار كنم. مي‌دانيد! با شناختي كه از «چه» پيدا كرده‌ام من در جامعه‌اي كه او در پي ساختنش بود، هيچ جايگاهي نداشتم. او در كتاب «انسان و سوسياليسم در كوبا» مي‌گويد: «هيچ هنرمند بزرگي نيست كه بتواند يك هنرمند واقعي باشد.» در مدينه فاضله او كار من از بي‌اهميت‌ترين كارهايي بود كه مي‌توانست وجود داشته باشد.

فكر مي‌كنم كه اگر «چه» زنده بود از من تنفر داشت. اما به نظر من او يكي از جالب‌ترين و تاثيرگذارترين چهره‌هاي سياسي در نيم قرن گذشته است. عقايد او هنوز هم از جالب‌ترين ايده‌هاي مطرح شده در مناظرات سياسي روز به حساب مي‌آيند. به نظر من انقلاب كوبا آخرين انقلاب آنالوگ در چند سال اخير است. امروز تمام اين اتفاقات از جرقه حركت تا پيروزي آن مي‌تواند در 2 هفته روي دهد. تكنولوژي، مبارزه با روش «چه» و كاسترو را تقريبا غير ممكن كرده است. به نظر من ساختن يك فيلم درباره جنگي كه با امكانات دنياي مدرن وقوع آن تقريبا غير ممكن به نظر مي‌رسد مي‌تواند براي بينندگان جالب باشد.
 چهارشنبه 11 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن