تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید،‌ اگر چه او خود،‌ بدان عمل ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816355832




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه هاي صبح امروز


واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: گزيده سرمقاله روزنامه هاي صبح امروز


تهران_خبرگزاري ايسكانيوز: روزنامه هاي صبح ايران در سرمقاله امروز يازدهم دي ماه 87 خود به مسائل مهم سياسي داخلي و خارجي با عناوين "راز تهاجم به غزه" "سياهچاله‌ يارانه‌اي" "سال نو ميلا‌دي مبارك" "فروش نفت در داخل" "پاسداري از فرهنگ عاشورا" "تاثير كاهش قيمت نفت بر كسري بودجه دولت" "تسريع در هدفمند كردن يارانه‌ها" "گور خود را كنده اند" پرداختند.

به گزارش روز چهارشنبه گروه سياسي باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز: در سر مقاله ها آمده است:

** اعتماد ملي
سال نو ميلا‌دي مبارك
سال نو ميلا‌دي آغاز شده است. جا دارد از فرصت استفاده كرده به تمام هموطنان مسيحي آغاز اين سال نو را تبريك و شادباش گوييم. آزادگان و انسان‌دوستان مسيحي در جهان نيز شايسته اين تبريك و شادباش هستند. سال نو در حالي از راه مي‌رسد كه بيم‌ها و اميدها، ترس‌ها و شهامت‌ها، آمال و آلا‌م‌جامعه بشري را در برگرفته است. سالي كه مي‌تواند آغازگر فرصت‌هايي نو و پايان‌دهنده تهديدها براي بخش‌هايي از جامعه بشري ‌باشد. در سالي كه پشت سر نهاده شد، موضوعاتي چون محيط زيست، حيات‌وحش، حقوق بشر، اقتصاد جهاني، انتخابات آمريكا، بحران خاورميانه، پرونده هسته‌اي ايران و ده‌ها مورد ديگر ذهن و توجه افكار عمومي را به خود اختصاص داد و سال جديد نيز با تمركز بر بحران‌هايي كه تاكنون اميدي به حل آنها نمي‌رود آغاز شده است. در روزهاي پاياني سال 2008 در بخش رسانه‌اي چنين به نظر مي‌رسيد كه جامعه جهاني با كمبود يا سكوت خبري روبه‌رو خواهد بود؛ جهاني بي‌صدا و بي‌خبر. اما با حمله ددمنشانه رژيم صهيونيستي به غزه و كشتار وحشيانه مردم بي‌دفاع و غيرنظامي فلسطيني ساكن در غزه، تمام نگاه‌ها در شب عيد مسيحي متوجه اين واقعيت شد كه خاورميانه همچنان كانون مهم‌ترين بحران‌هاي بين‌المللي است.انعكاس تصاوير زنان و كودكان بي‌دفاع فلسطيني از رسانه‌هاي جهان در شب عيد و حرمان و درد بي‌انتهاي آنها وجدان بشري را تحريك كرده و به قضاوت مي‌كشاند. اسرائيل نمي‌تواند هيچ توجيهي براي اين رفتار پلشت خود ارائه دهد. هرچند حمله نظامي به رهبران حماس پس از آتش‌بس از سوي اسرائيل صورت گرفت ولي به فرض محال حتي اگر اين حماس بود كه موشكي به خاك اسرائيل شليك كرده، اين عمليات سبعانه نمي‌تواند هيچ توجيه و محملي داشته باشد. واضح است سال جديد پايان تاريخ نيست اما سال پيروزي اسرائيل و قدرت‌هاي بزرگ نيز نخواهد بود.سال جديد مشحون از فرصت‌ها و موقعيت‌هاي ويژه و برتري است كه اضلا‌ع ديگر مكعب هستي را انعكاس مي‌دهد؛ جهاني كه در آن صلح و عشق ورزيدن يك ارزش و موهبت است. مي‌توان جهان بدون جنگ و خونريزي را تجربه كرد.افق‌هاي پيش رو براي بشريت روشن، اميدبخش و پر از صميميت است.اين فرصتي است كه جامعه جهاني آن را مي‌طلبد و البته به دنبال تحقق آن است؛ جهاني كه شقايق‌ها در آن طراوت و سرزندگي دارند و زندگي معناي ناب خود را به دست مي‌آورد. سال نو ميلا‌دي مبارك باد.

**حزب الله
سياهچاله‌ يارانه‌اي
لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها به عنوان قسمت اصلي و مهم بحث طرح تحول اقتصادي بالاخره براي بررسي نمايندگان ملت تقديم آنها خواهد شد. از ابتداي مطرح شدن طرح تحول اقتصادي و روشن شدن ابعاد آن توسط رئيس‌جمهور، مهم‌ترين مسئله‌اي كه توجه افكار عمومي را به خود جلب كرد مقوله هدفمندسازي يارانه‌ها و پرداخت نقدي پول به خانوارهاي ايراني بود.
اگرچه طرح تحول اقتصادي به مواردي همچون بحث افزايش بهره‌وري، اصلاح سيستم مالياتي، ايجاد تحول در نظام گمركي، تغيير فرآيند توزيع كالا و افزايش توان و اعتبار پول ملي نيز پرداخته ولي هيچ‌يك از آنها به اندازه هدفمندسازي يارانه‌ها حساسيت‌زا نبوده و مردم و مسئولين را نسبت به آن حساس نساخته است.
تقريبا همگان بر اين باورند كه ميزان يارانه پرداختي در نظام اقتصادي ايران به قدري زياد است كه كل فرآيند مالي و اداري ايران را متأثر ساخته و به معضلي براي كشور تبديل شده است.
اين مسئله از آنجا جدي‌تر و خطرناك‌تر مي‌شود كه بر اساس مشكلات پولي و ساختاري نظام بانكي و مالي كشور همچون «تورم»، سالانه بر ميزان و حجم اين مبالغ افزوده شده بدان شكل كه اكنون مقدار بودجه‌اي كه براي يارانه‌ها هزينه مي‌شود به مراتب از بودجه عمراني كشور هم بيشتر شده است. ضمن آنكه اين ميزان بودجه به اهداف اصلي خود كه همانا كاهش فاصله طبقاتي، افزايش قدرت خريد و برقراري عدالت اجتماعي است نيز نائل نشده و ميزان مصرف دهك اول نسبت به دهك آخر شكاف و فاصله قابل توجهي را نشان مي‌دهد. از اين نظر ضرورت هدفمندسازي يارانه‌ها تقريبا به يك اتفاق و نظر قطعي همه‌ گروه‌ها، احزاب، جريان‌هاي سياسي، نخبگان و انديشمندان تبديل شده و كمتر كسي مخالفتي با اصلاح نظام غيرهدفمند يارانه‌ها دارد.
همه بحث و جدل پيرامون چگونگي اجرا و اصلاح اين سيستم معيوب است كه مطرح مي‌شود. به طور قطع اگر قرار باشد يارانه‌ها به شكل نقدي پرداخت شود حتما يارانه حامل‌هاي انرژي مثل بنزين، گازوئيل، گاز، برق و حتي آب بايد از سيستم جاري و عادي بودجه جدا و در حساب‌هاي ملي كه براي خانوارها تشكيل شده واريز شود و قيمت اين محصولات بر اساس نرخ آزاد محاسبه گردد. از آنجايي كه قيمت اين فرآورده‌ها متأثر از قيمت‌هاي جهاني نفت است طبيعي است كه با فراز و فرود اين قيمت، بر ميزان يارانه‌ها نيز تأثير خواهد گذاشت و قاعده ديگر خواهد شد. اين مسئله كار را پيچيده و دشوار مي‌كند به طوري كه اكنون نيز برخي نمايندگان بر اين باورند كه با پايين آمدن قيمت جهاني نفت پرداخت نقدي يارانه‌ها منتفي است. اين ماجرا همان موضوعي است كه به عنوان «سياهچاله‌ يارانه‌اي» از آن نام برده مي‌شود. «سياهچاله‌ يارانه‌اي» به اين واقعيت اشاره دارد كه آنچه به عنوان يارانه حامل‌هاي انرژي محاسبه مي‌شود چيزي نيست كه به طور مشخص در حساب‌ها و رديف‌هاي بودجه‌اي كشور وجود خارجي داشته باشد، اين در واقع اگر نگوييم يك اشتباه محاسباتي بلكه تنها يك روش ارزيابي فرصت و هزينه است و نه چيز ديگر. اين رديف وجود خارجي ندارد و دولت به طور مشخص چيزي از بابت آن نمي‌پردازد بلكه متأثر از قيمت‌هاي جهاني يك كالا و مابه‌التفاوت عرضه همان جنس در كشور است كه به عنوان ميزان يارانه انرژي محاسبه و ارزيابي مي‌شود.
به نظر مي‌رسد براي واقعي‌تر شدن ميزان دقيق يارانه‌هاي پرداختي بايد يك بررسي كلي و اساسي بر روي بودجه كشور صورت گيرد تا به طور مشخص و روشن عدد و رقم معيني به دست آيد. در غير اين صورت گشودن سياهچاله‌ يارانه‌اي نه تنها دردي از اقتصاد ايران درمان نخواهد كرد بلكه بر پيچيدگي‌هاي آن خواهد افزود.

**رسالت
فروش نفت در داخل
ديروز رئيس جمهور پس از چندماه كشمكش سياسي و كارشناسي بين كارشناسان دولت و مجلس و نيز اقتصاددانان كشور، لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها را با قيد يك فوريت به مجلس ارائه داد.
اين لايحه با 127 راي موافق، 85 راي مخالف، 7 راي ممتنع از مجموع 231 نماينده حاضر به تصويب رسيد.
براساس تبصره يك ماده يك لايحه ياد شده قيمت فروش نفت خام به پالايشگاه‌هاي داخلي حداقل 95 درصد قيمت فوب خليج فارس تعيين مي‌شود.
همچنين به موجب جزء ب ماده يك لايحه تقديمي قيمت فروش داخلي گاز طبيعي به گونه‌اي تعيين مي‌شود كه ظرف سه سال پس از ابلاغ اين قانون معادل 75 درصد متوسط قيمت گاز طبيعي صادراتي شود. يكي از اشكالات و ايرادات نگارنده به بودجه سنواتي كشور در دولت اصلاحات اين بود كه درآمد عمومي كشور از عوايد فروش نفت خام در داخل و نيز درآمد فروش گاز در داخل و همچنين وجوه حاصل از صادرات گاز به خارج از كشور محروم است. رقم درآمدي كه از نفت خام در “درآمد عمومي” دولت مي‌نشيند بخشي از نفت صادراتي كشور است. فروش نفت خام به صورت سوآپ، بيع متقابل،‌ معاوضه، و ... نيز فروش نفت خام در داخل در درآمد عمومي دولت لحاظ نمي‌شود.
دولت‌هاي پيشين به اين روشنگري توجه ننموده‌اند و بودجه‌هايي به مجلس رفت و به تصويب رسيد كه فاقد شفافيت در اين وادي بود و حتي برخي از دستگاه‌هاي نظارتي و متوليان امور، منكر فروش نفت در داخل بودند.
حداقل فايده لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها آن است كه تكليف فروش نفت خام و گاز طبيعي كه جزـء انفال هستند مشخص مي‌شود (سخني از گاز مايع يا عوايد ميعانات گازي و گوگرد كه مهمترين محصول فرآورده شده، از گاز طبيعي و ده‌ها مشتقات مربوطه، نيست) و از اين مجرا يك رقم نجومي در رديف‌هاي درآمدي دولت شفاف مي‌شود كه دولت و مجلس مي‌تواند در مورد نحوه هزينه‌‌كرد اين وجوه در قالب “اعتبار” تصميم بگيرد.
نكته مهم در اين مورد اين است كه حال كه عزم چنين كار مهمي را داريم اول بايد تقويمي از تناژ توليد و فروش نفت خام در داخل و نيز گاز داشته باشيم.
دوم براي روشن كردن اين مسئله و نيز براي كمك به شفاف‌سازي كه قرار است با لايحه تقديمي صورت گيرد از تغاطي عوايد حاصل از نفت و گاز پرهيز كنيم و سهم شركت‌هاي مادر تخصصي مربوط را از درآمد دولت در اين مورد تفكيك و حصه منافع دولت را در قالب رديف‌هاي جداگانه و مستقل نفت از گاز در قسمت سوم بودجه كل كشور احصاء نماييم و از كاربرد هر واژه‌اي كه در لا به لاي قوانين تصويبي عوايد اين دو كالاي استراتژيك را باهم تغاطي نمايد پرهيز كنيم.
در رويكرد جديد بايد سهم شركت دولتي مامور به توليد نفت و گاز، براساس قيمت تمام شده در داخل با سودي معقول داده شود و مابقي با تعيين قيمت‌ها براساس لايحه‌ مذكور به خزانه كشور در سرفصل درآمد عمومي نگهداري شود تا بشود روي منبع درآمدي جديد در خصوص هزينه‌هاي هدف، حساب باز كرد.
اين كاري است كه بايد قبل از اجرايي كردن لايحه ياد شده انجام شود و منابع مالي در اختيار شركت‌هاي ملي نفت و گاز، درآمد عمومي تلقي شود و از درآمد شركت تلقي كردن آن پرهيز گردد. اگر اين كار صورت نگيرد، اين منابع مالي در چاه ويل منابع مالي در اختيار دو شركت مادر تخصصي ملي نفت و ملي گاز و حداقل 30 شركت تابع هريك ممزوج خواهد شد و مثل سال‌هاي گذشته آش همان خواهد بود و كاسه همان؛ لذا مثل سال‌هاي گذشته هيچ نهاد نظارتي از آن گزارش نمي‌دهد. فلذا تاكيد مي‌شود شرط لازم توفيق لايحه تقديمي، تفريق درآمد “شركت” از درآمد “دولت” حكم صريح در ماده و بندي از لايحه ‌باشد و شرط كافي آن تعبيه عناوين درآمدي و رديف درآمدي عوايد نفت خام از گاز طبيعي كه موضوع انفال و اصل 45 قانون اساسي بوده تا بتوان تفريغ عملكرد آن را استخراج كرد.
ديوان محاسبات و سازمان حسابرسي و سازماني بازرسي كل كشور وظيفه خطيري در اين باره دارند كه ان‌شاءالله به آن عمل كنند و به سكوت 30 ساله خود درباره فروش نفت در داخل پايان دهند.

**آفرينش
پاسداري از فرهنگ عاشورا
ماه محرم، تجلي وفاداري، ارادت و عشق ملت بزرگ ايران به شهيدان والامقام كربلاست كه در روز حماسه عاشورا، در اوج سربلندي و افتخار، پيام دفاع از حق را جاودانه كردند. يقينا چنين رويدادي كه از سه عنصر هماهنگي منطق، حماسه و عاطفه پديدار شده است، در هيچ نقطه از تاريخ جهان، نظيري ندارد. اما اين فرهنگ حسيني كه نياز امروز بشر و تنها راه نجات و سعادت مسلمانان شمرده مي شود، در طول ساليان دراز، ناخواسته عزاداري را كه زمينه مرور و انتقال پيامهاي عاشورا از بندگي به آزادگي محسوب مي شود، از مسير اصلي كه خود خارج شده . مقوله ديگري از از فرهنگ محرم را سبب شده است كه با گاهي اوقات با هيچ يك از اهداف قيام عاشورا مطابقت نمي كند. در واقع آنچه كه امروز به نام فرهنگ عزاداري مشاهده مي كنيم، آميزه اي از پيشينه چند هزار ساله اي اين مرز وبوم دارد كه در روند زمان ومكان اينگونه بوجود آمده است. در روندي كه نه با تصميم حكومتي بوده و نه با اراده دولت ها، بلكه نحوه تعامل دولت با فرهنگ عزاداري است كه آنها را مي آورد و مي برد. اما آنچه در اين ميان بيش از همه ذهن يك پژوهشگر را به فرهنگ عزاداري مي كشاند، وجود انحرافات وضرورت احيا» دوباره فرهنگ آن است كه امروزه در گذر زمان، تغييري دو چندان كرده است، بويژه آنكه امروزه با توجه به تغييراتي كه در بستر فهم معرفتي مردم قاعدتا لزوم احيا و ايجاد نمادهاي عاشورايي متناسب با زمان و مكان معاصر به شدت احساس شود. استاد شهيد مرتضي مطهري به عنوان يك اسلام شناس برجسته و متخصص و يكي از معدود كساني كه جدي ترين روشنگري ها و سخنراني ها در مورد تحريفات فرهنگ عاشورا انجام داده است در مجموعه كتاب هاي حماسه حسيني بر يك نكته تاكيد ويژه دارد و آن هم اينكه واقعه عاشورا به مرور دچار تحريفاتي شده است كه بايد از آن حذر كرد. استاد مطهري در اين كتاب بسياري از ابعاد و مصاديق تحريفات را مورد اشاره قرار داده و جاي تعجب اينجاست كه بعد از گذشت 30 سال از بيان اين رهنمودها هنوز برخي از اين موضوعات رايج و متداول است. شايد تاكيد بر نگرش شهيد مطهري بر وجود تحريف هاي معنوي و نفوذ آن در ميان توده هاي مردم ما را به اين سوال باز دارد كه ريشه اين انحرافات فرهنگ عاشورا در چيست و چرا اين تجربه ها بعضا صورت گرفته است؟ پاسخ آن چندان هم سخت نيست و آن اينكه يكي از اين مقولات در صحبت سخنرانان و مداحان مذهبي و رفتار كساني است كه به نام شهداي كربلا احيانا بدون مطالعه و تكيه بر مكاتب علمي وارد عرصه عمل مي شوند.بر همين اساس بود كه در سال 1375 رهبر معظم انقلاب در جمع طلاب و روحانيون ياسوج از رواج ناهنجاري ها و بداخلاقي هايي در حوزه عزاداري سيدالشهدا(ع) مانند قمه زني ابراز نارضايتي فرموده و بعدها در مناسبت هاي گوناگون پديده هايي ديگر از جمله استفاده از اشعار و تعابير نامتناسب غيرمعتبر از سوي برخي مداحان را مورد انتقاد شديد قرار دادند. با اينكه امسال نيز همچون سال گذشته نيروي انتظامي با اطلاع رساني قبلي به هيات هاي مذهبي از نصب شمايل منتسب به حضرت سيدالشهدا(ع)، قمر بني هاشم(ع) و ساير شهداي واقعه كربلا جلوگيري و هشدار داده است، ولي با توجه به توسعه و گسترش ابزار ارتباط جمعي و رسانه ها فضا براي تبليغ و تبيين اين مسائل بسيار آماده و مهيا است كه با توجه به اهميت دولت عزم دولت و مردم را مي طلبد. چرا كه در حال حاضر يكي از وظايف مهم سياستگذاران فرهنگي كشور اين است كه با نزديك شدن به ايام عزاداري هاي ماه محرم و صفر تلاش براي ارائه و نهادينه كردن فرهنگ صحيح عزاداري و به دور از پيرايه هاي مضر آغاز شود، صدا و سيما، اينترنت، روزنامه ها و مجلات محمل و بستر خوبي براي انجام اين فعاليت ها است كه نبايد از آنها غفلت كرد، چرا كه ايجاد فضا براي شكل گيري جريان انحرافات فكري قطعا انعكاسات خطرناك و غيرقابل تصوري خواهد داشت.

**كيهان
گور خود را كنده اند
انّ الله يدافع عن الذين آمنو ان الله لايحب كل خوان كفور. اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير. الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الاّ ان يقولوا ربنا الله...
(سوره مباركه حج- آيات 38 تا 40)
امروز در پنجمين روز يورش رژيم صهيونيستي به غزه آمار شهدا لابد از مرز 400 نفر گذشته است. در چهار روز گذشته هواپيماهاي جنگنده خريداري شده از آمريكا، 1.5 ميليون نفر جمعيت متراكم در منطقه اي كوچك به وسعت 362 كيلومتر مربع را زير آتش بمب هاي هوشمند جديد (39-GBU)- باز هم دريافتي از آمريكا- گرفته اند. آيا كشتن 400 نفر - كه بسياري از آنان كودك بوده اند- در منطقه اي كوچك و پرجمعيت، نياز به بمب هوشمند هم دارد؟ اما همه ماجرا اين نيست. همزمان ناوچه هاي اسرائيل از سمت درياي مديترانه، غزه را زير آتش شليك توپ و موشك هاي خود گرفتند و از ديروز شليك تانك ها هم آغاز شد. نه بيمارستاني برقرار مانده و نه دارو و پانسماني. در منطقه اي كه حلقه محاصره اش به كمك دژخيمان مصري تكميل شده، 1.5 ميليون انسان بي گناه و بي پناه را به جرم باور كردن دموكراسي و به نيابت از 1.5 ميليارد مسلمان قتل عام مي كنند. افسانه اردوگاه نازي ها و اتاق دربسته گاز را شنيده ايد؟ آن افسانه اكنون در مقياسي واقعي و ميليوني در باريكه غزه به تصوير كشيده مي شود. اين گفته ديروز «دان هرئيل» معاون رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل است كه «همه چيز و همه ساختمان ها را در غزه ويران و با خاك يكسان مي كنيم.»
اينها ظاهر و صورت ماجراست. اسرائيل، پس از دو سال خودخوري، آن چهره سفاكانه خود را ديگربار نشان مي دهد. گويا قدرت نمايي به اوج رسيده است. اما ماجرا عمق و باطني هم دارد كه اگر آن را درست مي فهميدند هرگز در اين دام خودساخته گام نمي نهادند. عمق حادثه و آثار آن را به اجمال اين گونه مي توان ديد:
1- گفته مي شود هدف از اين اقدام سبعانه، جلوگيري از «موشك پراني حماس» است. يا، اهداف انتخاباتي در داخل رژيم صهيونيستي مدنظر است. يا اينكه صهيونيست ها مي خواهند با اين قدرت نمايي، از موضع برتر پاي ميز مذاكره با اعراب بنشينند و طرح صلح 7 سال پيش ملك عبدالله را با محوريت به رسميت شناختن اسرائيل و بازگشت به مرزهاي1967، به مذاكره بگذارند. ماجرا اما عميق تر از اين مسائل موردي و محتمل است. اين يورش سبعانه كه روزنامه انگليسي گاردين آن را «جنايت بي سابقه در طول 40 سال گذشته اسرائيل» توصيف كرد، بيش از آن كه از موضع قدرت و ابتكار عمل باشد، از رعب و قافيه باختگي و دستپاچگي نشئت گرفته است. صهيونيست ها اصرار دارند سبعيت آميخته با قدرت را به نمايش بگذارند. آنها در معادله فعلي با مقاومت اسلامي اتفاقاً مصرند جلاد جلوه كنند. هيئت حاكمه و ارتش رژيم صهيونيستي چه در درون اين ژريم و چه در بيرون از مرزهاي فلسطين اشغالي، نياز استراتژيك دارد به اينكه القا كند اقتدار از هم پاشيده در جنگ 33 روزه با حزب الله را بازسازي كرده است. به نوشته نيويورك تايمز به نقل از مارك هلر پژوهشگر برجسته مؤسسه مطالعات امنيت ملي دانشگاه تل آويو؛ «طي 2 سال اخير حس بي اعتمادي بر اسرائيل سايه افكنده مبني بر اينكه آيا پس از جنگ 33 روزه، كسي واقعاً از اسرائيل مي ترسد. نگراني حاكم اين است كه در گذشته كسي با اسرائيل درگير نمي شد زيرا از نتايج آن بيم داشت و اين همان قدرت بازدارندگي بود اما اكنون منطقه مملو از اظهاراتي است كه از تل آويو به عنوان ببر كاغذي ياد مي كند. حزب الله از آن جنگ با موفقيت بيرون آمد و خطري مشابه اكنون اسرائيل را درغزه تهديد مي كند. اگر حمله به غزه نيز به سرنوشت جنگ 33 روزه منجر شود، چالشي وحشتناك و استراتژيك به سراغ ما خواهد آمد.»
روزنامه هاي صهيونيستي با لحن صريح تر و نگران تري به تحليل ماجرا نشسته اند. به نوشته يديعوت آحرونوت «اين عمليات نه به خاطر موشك هاي حماس بلكه به دليل لطمه اي است كه به قدرت بازدارندگي اسرائيل وارد شده است. اگر از حماس مي ترسيم، در برابر ايران و سپس سوريه و مصر و اردن چه خواهيم كرد» و معاريو اضافه مي كند «وارد شدن به حوادثي نظير غزه آسان است اما خروج از آن معلوم نيست. امكان دارد اوضاع از هر سو و خلاف پيش بيني ها به تنش و سردرگمي بيشتر بينجامد.» هاآرتص اما نگراني ديگري هم دارد «ما به تازگي از جنگ با لبنان خارج شده ايم و هدف و انگيزه اي در ميان سربازان وجود ندارد. آنچه در غزه به وجود آمده، جنايت و حماقت جنگي است.»
همين آشفتگي است كه باعث مي شود با وجود يورش همه جانبه به غزه، هدف اعلام شده عمليات را به «توقف موشك پراني حماس» محدود كنند، شايد كه سرنوشت تقابل مضحك رجزها و نتايج جنگ 33 روزه بازسازي نشود. صهيونيست ها سال 2005 و در روزگار نخست وزيري «بولدوزر» و قصاب بي رحم خود -آريل شارون- مجبور شدند به رغم 5 سال رجزخواني وي (تحت عنوان يكسره كردن كار غزه) از اين منطقه عقب نشيني كنند و امروز سؤال اين است كه اگر در اوج اقتدار (پيش از خبط تجاوز به جنوب لبنان در سال 2006) مجبور شدند از غزه بگريزند، اكنون در اوج ضعف و انحطاط چگونه مي خواهند به آنجا برگردند و بمانند. اين پرسش استراتژيك، در اتاق هاي جنگ و فكر و طراحي رژيم صهيونيستي هيچ پاسخي نمي تواند پيدا كند الا تقلاي يك غريق از سر ناچاري و خالي كردن خشم خود از رزمندگان بر سر 1.5 ميليون شهروند بي پناه. ماجراي 3 سال اخير غزه، بازي دو سر باخت براي رژيم صهيونيستي و فراتر از آن، دوئل با خود و انتحار كامل است. آنها گور خود را در غزه كنده اند و سود و زيان اين ماجرا هرگز براي صهيونيست ها برابري نمي كند. اسرائيل به تعبير هفته گذشته لس آنجلس تايمز با بحران رهبري و هدايت دست به گريبان شده كه چنين خطاهاي استراتژيك و جبران ناپذيري را مرتكب مي شود و همچون رژيمي در حال سقوط، حاضر است حتي هزينه لطمه حيثيتي به خود نزد افكار عمومي دنيا را بپذيرد. اين يعني آخر خط! كه اگر آخر خط نبود روزنامه انگليسي تايمز نمي نوشت: «غزه، بيشتر از يك سمبل، وجدان را بيدار مي كند. اين فراتر از يك حادثه جنگي است. نمي توان تصور كرد در يك شب 290 نفر كشته شوند.»
2- ساكنان اتاق فكري كه اوباما را در آمريكا با چشم بندي و شعار پرزرق و برق تغيير در سياست خارجي كاخ سفيد -به ويژه درباره خاورميانه -روي كار آوردند، با ماجراي غزه بايد تاريخ مصرف او را پايان يافته ببينند. اوباما شايد اولين زمامدار در آمريكا باشد كه با چنان هيجان تبليغاتي گل مي كند و جهاني را مسحور خود مي سازد اما هنوز آغاز به كار نكرده، از باد تهي مي شود و بي اعتبار مي گردد. او اكنون در تعطيلات است و حاضر نيست موضعي بگيرد. البته به گفته مشاورانش، همه چيز را زير نظر دارد! و چرا زير نظر نداشته باشد در حالي كه چند ماه پيش گفت ما كنار متحدان استراتژيك خود در اسرائيل ايستاده ايم و جنگ آنها جنگ ما هم هست. ضربه اي كه رژيم صهيونيستي در اين ماجرا به آمريكاي لطمه ديده در خاورميانه- و در حال بازسازي اعتبار خود- زد، به سادگي قابل جبران نيست و دود آن در چشم خيلي ها در غرب و از جمله خود صهيونيست هايي خواهد رفت كه مي خواستند از كشورهاي اسلامي و عربي كلاهبرداري كنند.
3- اتفاقي كه اين روزها در مصر -و با مقياسي كوچك تر در عربستان و اردن- رخ داد، مانند كوه يخي است كه فقط قسمت كوچكي از آن بيرون از آب آمده و هويدا شده است. اگر در برابر تهديدات حزب الله لبنان و سوريه براي رژيم صهيونيستي، 3كشور عربي مذكور به ويژه مصر تبديل به عمق استراتژيك دفاعي صهيونيست ها شده بودند، اكنون به خاطر حماقت اخير، مصر و دو كشور ديگر، خود تبديل به كانون بحران شده و طليعه آتشفشان و جنبش بيداري اسلامي را نمايان كرده اند. امروز خيانت پيشگان مصري در ادامه هماهنگي با رژيم صهيونيستي در تكاپوي آنند كه پخش برنامه هاي شبكه المنار در اين كشور اسلامي را متوقف كنند غافل از اينكه در 30 سالگي انقلاب اسلامي، پيام رهبر انقلاب و سيدحسن نصرالله در جان تشنه ملت هاي اسلامي منطقه نشست و غيرت را در رگ هاي آنها به جوش آورد. قاهره اين روزها خود كانون يك انتفاضه جديد است و فرياد «سرنگون باد مبارك» در آن طنين انداخته است. اينك اخوان المسلمين (اهل سنت) مصر، به سيد حسن نصرالله لبيك مي گويد و خواستار اعلام جهاد عليه اسرائيل مي شود.
4- چندي پيش دكتر مايكل برانت معاون اسبق رئيس سيا و عضو بخش شيعه شناسي در اين سازمان ضمن انتشار كتابي از هزينه 900 ميليون دلاري براي شناسايي و مبارزه با شيعه انقلابي خبر داده بود. او توضيح مي دهد كه پس از شوك بزرگ انقلاب ايران در 1979 و پس لرزه هاي آن، نمايندگان سيا وMI6 انگليس دور هم جمع شدند تا به آسيب شناسي ماجرا بپردازند. «در اين گردهمايي ها نتيجه گيري شد كه فراتر از سياست هاي شاه، اين رهبري سياسي (مرجعيت و روحانيت) شيعه و شهادت حسين نوه پيامبر اسلام ]ص[ در 1400 سال پيش است كه مردم ايران را براي انقلاب به حركت آورده است... به جاي تفرقه بيانداز و حكومت كن، سياست تفرقه بينداز و نابودكن را انتخاب كرديم.» طي دهه اخير به ويژه دو، سه سال گذشته به موازات تشديد موج شيعه هراسي و ايران هراسي، ترويج اسلام آمريكايي و جريان سازي جعلي بر محور «حقوق بشر و دموكراسي آمريكايي» هم شدت گرفت... اما در پس هزينه هاي چند ميليارد دلاري، اكنون دل هاي امت اسلام- از شيعه و سني- پيوند مستحكم تري يافته و كسي چون سيد حسن نصرالله الهام بخش برادران اهل سنت در فلسطين و مصر شده است و امروز هم او با سرافرازي از هدايت ها و آموزه هاي «امام خامنه اي» نام مي برد.
مي دانيد يعني چه؟ يعني اينكه امت اسلام به بركت خون جوشان فديه بزرگ الهي- سرور آزادگان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام- به كليد گمشده نجات خود (هدايت و رهبري) نزديك شده است. اولين محرم را در عراق پس از اشغال به ياد بياوريم كه ميليون ها زائر فرياد زدند «ابد والله ما ننسي حسيناً. به خدا سوگند كه هرگز حسين را فراموش نمي كنيم.» نظاره كنيم صدها هزار لبناني -و در ميان آنها زنان محجبه و زنان فاقد روسري- را كه يكصدا فرياد مي كنند «لبيك يا حسين». اين خون گرم تر از ديروز، هنوز مي جوشد، نه فقط در كربلا، كه به تدريج در رگارگ صدها ميليون انسان آزاده. دور نيست شنيدن طنين صداي «لبيك يا حسين» در قاهره و رياض و امان. دور نيست كه هلال غيرت و مقاومت در خاورميانه تبديل به بدر تمام شود. وارثان يزيد و شمر و هرمله، بدحماقتي در قبال مردم بي پناه غزه مرتكب شده اند. بي ترديد، گور خود را كنده اند با اين مظلوم كشي.
راستي از اسلام آمريكايي، اسلام ابوسفياني و از حقوق بشر و دموكراسي آمريكايي چه خبر؟!

**كارگزاران
بودجه‌هاي عمراني در كام هزينه‌هاي جاري
لايحه يك فوريتي اصلاحيه قانون بودجه سال 87 ديروز توسط دولت به مجلس داده شد. البته قبلا و در ابتداي سال جاري يك لايحه متمم بودجه براي جبران آثار خشكسالي به مجلس داده شد كه مورد تصويب قرار گرفت و در واقع اين دومين اقدام دولت در ارتباط با قانون بودجه سال 87 است. اگر در نظر آوريم كه رقم مورد درخواست دولت در اين اصلاحيه نسبت به رقم محل بودجه سال 87 حدود 7 درصد مي‌شود و فارغ از اينكه قرار است عمده اين رقم از سقف هزينه‌هاي عمراني برداشت و به سقف هزينه‌هاي جاري دولت اضافه شود، آنگاه به راحتي مي‌توان دريافت كه تدوين و تصويب قانون بودجه در دولت و مجلس با چه سردرگمي بزرگي روبه‌رو است و اينكه آن همه وقت و بحث براي تدوين و تصويب بودجه در دولت و مجلس ره به كجا مي‌برد؟ واقعا كدام كشور را مي‌توان يافت كه بودجه‌ريزي آن تا اين حد دچار اشتباه محاسبه و سردرگمي باشد؟ متاسفانه اگر در نظر آوريم كه اين اتفاق در سه سال گذشته نيز كم و بيش به همين صورت اتفاق افتاده است و دولت هم بودجه‌هاي خود را با لوايح متمم و اصلاحيه به پايان برده است آنگاه بيشتر متوجه وخامت وضع در تدوين و تصويب قوانين بودجه سنواتي در اين دوران خواهيم شد.
نكته قابل تاملي كه در اينجا وجود دارد اينكه دولت در شرايطي اداره امور كشور را به دست داشته است كه كمترين دغدغه‌اي درباره تامين منابع مالي از ناحيه نفت نداشته و بنابراين كم‌‌ترين توجيهي را براي اين همه انحراف و سردرگمي در اجراي قانون بودجه نمي‌تواند داشته باشد اما از اينها كه بگذريم دولت احمدي‌نژاد در سه سال گذشته با توجيه افزايش كارهاي عمراني در كشور از مجلس بودجه گرفته ولي در انتهاي سال با آوردن يك اصلاحيه رقم قابل‌توجهي از اين بودجه را به هزينه‌هاي جاري منتقل و هزينه كرده است.
به‌رغم اينكه دولت به ‌‌طور متوسط هرساله بيش از دو برابر و نيم هزينه ارزي نسبت به دولت گذشته در سال‌هاي اجراي قانون برنامه سوم توسعه داشته است، سهم هزينه‌هاي عمراني در اين دولت در محل بودجه تنها 4 درصد نسبت به گذشته بهبود يافته است و اين در حالي است كه در سال جاري با هزينه ارزي سه و نيم برابر نسبت به متوسط سال‌هاي اجراي قانون برنامه سوم و با اين جابه‌جايي كه قرار است انجام شود سهم هزينه‌هاي عمراني به كل بودجه كمتر از 20 درصد و متوسط آن در سال‌هاي اجراي قانون برنامه سوم مي‌شود و آيا واقعا انجام چنين كاري را مي‌توان اصلاحيه نام نهاد؟ بر نمايندگان مجلس است كه با تامل و تعمق در مورد اصلاحيه قانون بودجه تصميم بگيرند.
لطفا فرم زير را پر كنيد. فيلد هاي الزامي با ستاره مشخص شده اند.

**مردم سالاري
تاثير كاهش قيمت نفت بر كسري بودجه دولت
كسري بودجه در ايران پديده جديدي نيست و مثل اينكه بايد هر ساله نيز شاهد آن باشيم. چراكه دولت ها خود را مقيد به رعايت اصول و حركت در چارچوب منابع، درآمدها و اعتبارات پيش بيني شده در لايحه بودجه اي كه خودشان آن را تدوين مي كنند، نمي نمايند. امسال نيز همچون سنوات گذشته با اينكه درآمدهاي نفتي به شدت افزايش يافت اما به علت توجه نكردن دولت به توصيه كارشناسان از قرار معلوم باز هم با كسري بودجه مواجه هستيم. كارشناسان به طور دائم مديريت كشور را از تعجيل در اجراي شعارهاي انتخاباتي در رنگين نمودن سفره هاي مردم از دلارهاي نفتي بر حذر داشته و به دنبال منافذي براي جذب اين سرمايه بزرگ در بخش هاي مختلف اقتصادي هستند اما در عمل دولتمردان نهم كمتر به اين توصيه ها توجه نمودند تا اينكه دوباره با معضلي تكراري به نام كسري بودجه مواجه شويم.
ماده 60 برنامه سوم و ماده 1 برنامه چهارم توسعه و قوانين مربوط به تشكيل حساب ذخيره ارزي براي اين منظور طراحي شده كه دولت ها به دلخواه خود براي درآمدهاي نفتي تصميم نگيرند و از اين درآمدها در جهت توسعه كشور در چارچوب قوانين استفاده شود. در واقع اين الزام ايجاد شد كه نگاه به نفت بايد به عنوان يك ثروت ملي باشد. بنابراين بايد مكانيزم هايي تعريف شود كه درآمدهاي حاصل از فروش اين ثروت ملي به منابعي تبديل شوند كه امكان زايش مجدد ثروت را داشته و در واقع مولد درآمد باشند. از سوي ديگر بهتر است براي جلوگيري از بيماري هلندي پول نفت به طور مستقيم در اختيار دولت قرار نگيرد بلكه در قالب تسهيلات بلندمدت در اختيار سرمايه گذاران گذاشته تا مردم بتوانند بهتر از اين تسهيلات بهره مند شوند.
بودجه عمومي دولت برنامه اقتصادي يكساله براي اداره كشور است. اين برنامه بايد بر پايه محاسبات دخل و خرج دولت به گونه اي باشد كه خرج دولت بر دخلش نچربد تا دولت دچار مساله كسري بودجه و ارايه لايحه متمم بودجه نشود. در ادبيات اقتصادي دچار شدن مستمر دولتها به كسري بودجه و پيامدهاي آن را بر روي اقتصاد ملي منفي ارزيابي كرده اند. در كشورهايي همچون ايران كه رقم غالب بودجه اش از درآمد نفت تامين مي شود; به ويژه در سالهايي همانند امسال كه درآمد حاصله بسيار بيشتر از رقم پيش بيني شده در بودجه بود; چندان منطقي و قابل قبول نمي نمايد كه بيشتر درآمد حاصله را صرف هزينه هاي جاري بكنيم و در واقع دچار بيماري هلندي شويم; يعني بايد علت را نه در عدم تامين منابع پيش بيني شده بلكه در ضعف شيوه محاسباتي قيمت نفت و نظام برنامه ريزي و تصميم گيري كشور دانست. چراكه در هنگامي كه قيمت هر بشكه نفت در حدود 140 دلار نيز بود، به فكر اين نبوديم كه هميشه قيمت در اين حد باقي نخواهد ماند; چون در تعيين قيمت اين مواد اوليه گرانبهاي خدادادي كمترين نقش را داريم.
در دهه اخير كسري بودجه صرف نظر از علل بروز آن معضلي جدي است كه در صورت عدم كنترل صحيح مي تواند اثرات تورمي يا حتي ركودي مخربي برجاي بگذارد. بنابراين بايد با ابزارهاي مختلف كنترل گردد. نحوه تعامل با كسري بودجه بايد به گونه اي باشد كه با استفاده از هر دو ابزار سياست هاي پولي و مالي ضمن مهار اثرات تورمي از تشديد ركود و بيكاري جلوگيري شود. دولت براي مقابله با كسري بودجه سالانه و جبران آن چند راه پيش رو دارد. از جمله آن مي توان به صرفه جويي در هزينه ها، انتشار اوراق مشاركت، برداشت از حساب ذخيره ارزي و استقراض از بانك مركزي اشاره كرد. امكان صرفه جويي بسيار زياد در هزينه هاي جاري به راحتي وجود ندارد.

چون بخش عمده اي از آن حقوق و مزاياي كاركنان دولت است. بنابراين شايد دولت ناگزير باشد براي جبران كسري بودجه همانند سال هاي گذشته از هزينه هاي عمراني كسر كند. در اين ميان مساله اي كه شايد كمتر مورد توجه قرار مي گيرد، جبران بخشي از كسري بودجه به وسيله جلوگيري از ريخت و پاش هاي بي حساب و كتاب در وزارتخانه ها و دستگاه هاي مختلف دولتي است. در واقع در صورت كنترل ريخت و پاش هاي گسترده در سازمان هاي مختلف اصولا بخشي از كسري بودجه از همان ابتدا كنترل و حذف مي شود. اين گزينه گرچه راه حل قطعي نيست اما كم هزينه ترين و البته سودمندترين روش جبران كسري بودجه مي تواند باشد. انتشار اوراق مشاركت نيز يكي از راه هاي جبران كسري بودجه مي باشد كه اين روزها با توجه به تبليغات گسترده وزارتخانه ها و بانكهاي دولتي و خصوصي رونق بسياري گرفته است. روش تامين كسري بودجه از اين طريق به نفع دولت است; چرا كه دولت همزمان مي تواند بخشي از نقدينگي موجود را جمع كند اما فروش حجم زيادي اوراق مشاركت با نرخ سودي به مراتب پايين تر از نرخ تورم هم براي كنترل نقدينگي و هم تامين كسري بودجه كار آساني نيست. ارائه لايحه متمم از ديگر راهكارهايي است كه دولت با استفاده از آن مي تواند كسري بودجه خود را جبران كند. ارائه متمم هاي بودجه در سالهاي گذشته نيز يكي از عوامل افزايش حجم نقدينگي و در نهايت قيمت كالاها و خدمات بوده است. بنابراين مجلس امسال بايد در تصويب متمم هاي بودجه دقت بيشتري داشته باشد تا راه را براي افزايش حجم نقدينگي فراهم نكند. حساب ذخيره ارزي امكاني ديگر است كه دولت براي تامين كسري هاي خود به آن نظر دارد. در صورتي كه ابتدا در برنامه هاي توسعه عنوان شده بود كه كسي حق برداشت از حساب ندارد اما بعد تبصره هايي آوردند كه دولت با مجوز مجلس مي تواند از آن برداشت كند. استفاده از حساب ذخيره ارزي يا منابع ارزي بانك مركزي باعث تزريق پول پرقدرت به جامعه و بالا رفتن پايه پولي و نقدينگي و تورم مي شود و اهداف اوليه از تشكيل اين حساب را به خطر مي اندازد.
حال بايد ديد برنامه ريزان اقتصادي دولت كه اين روزها بايد مشغول تدوين بودجه 88 هم باشند، آيا ميتوانند كسري قابل پيش بيني را با فروش اوراق مشاركت يا جابه جايي و اصلاحيه ها حل كنند يا اينكه مجبور به ارايه متمم بودجه خواهند شد؟ اينكه كسري بودجه در قسمت عمراني يا جاري است، بسيار مهم مي باشد. زيرا در بخش جاري نياز به تقديم متمم خواهد بود و با اصلاحيه يا جابجايي رديف هاي بودجه اي نمي توان كسري بودجه را حل كرد.
اما آنچه مسلم است كاهش قيمت نفت قطعا آثار سوئي بر اقتصاد ايران خواهد داشت. رشد اقتصادي را كند، تورم را تشديد و بيكاري را افزايش خواهد داد. با كاهش شديد قيمت نفت و متعاقبا افت درآمدهاي نفتي، توجه به صادرات غيرنفتي به عنوان مهمترين راهكار تامين درآمد كشور، افزايش يافته است. اما تمركز بر جزئيات صادرات غيرنفتي نشان مي دهد كه اين بخش نيز با مشكلات خاص خود روبه روست به طوري كه اكثر رتبه هاي تك رقمي صادرات كالاهاي غيرنفتي را محصولات پايه نفتي در اختيار دارند. بنابراين كاهش اخير قيمت نفت متعاقبا موجب كاهش قيمت محصولات پايه نفتي و در نتيجه كاهش صادرات غيرنفتي نيز مي شود. اين در حالي است كه در همين مدت متوسط قيمت واردات كشور رشد بسيار بالايي داشته است. يعني ما گران مي خريم و ارزان ميفروشيم.
در پايان بايد گفت اگر در روزهاي خوش قيمت نفت بخشي از درآمدهاي نفتي در حساب ذخيره ارزي براي روزهاي كنوني كه روز مباداست; ذخيره مي شد، به طور قطع از نوسانات قيمت نفت آسيب كمتري مي ديديم. اما متاسفانه در سال هاي اخير بخش عمدهاي از اين درآمدها صرف هزينه هاي جاري و پرداخت يارانه ها شده و حساب ذخيره ارزي را تهي كرده ايم، اين روند موجب شده تا كاهش كنوني قيمت نفت به اقتصاد كشور آسيب برساند. بنابراين تا زماني كه دولتمردان در سياست هاي مالي خود تجديد نظر نكنند و نتوانند در زمان تدوين بودجه به ارزيابي دقيقي از درآمدها و هزينه هاي خود برسند; مشكل كسري بودجه هر ساله ادامه خواهد داشت.

**صداي عدالت
تسريع در هدفمند كردن يارانه‌ها
لايحه اجراي طرح تحول اقتصادي كه قرار بود آذر ماه به مجلس ارايه شود، بالاخره بعد از مدتها به مجلس رسيد و يك فوريت آن با 127 راي موافق تصويب شد و قرار است، اين لايحه خارج از نوبت در دستور كار كميسيون ها قرار بگيرد. ‏
‏ در اين مدت به خاطر تاخير در ارائه لايحه به مجلس شوراي اسلامي طي ماههاي گذشته نظرات مختلفي در قالب موافق و مخالف سطوح كارشناسي، تصميم‌گيري و رسانه‌اي به همراه داشته‌است.‏
نقطه مشترك همه اين بحث‌ها از سوي هر دو جناح سياسي موافقت با اصل قضيه و ضرورت اجراي چنين طرحي در اقتصاد كشور است، اما چيزي كه بيشتر باعث نگراني و اختلاف شده، زمان و نحوه اجراي اين طرح، پيامدهاي آن در حوزه هاي مختلف و همچنين شرايط و چگونگي اجراي آن است.‏مروري بر خبرها نيز نشان مي دهد كه دولت با تحولاتي كه چه در كاهش قيمت نفت و چه در بحران مالي جهاني رخ داده است، هنوز به نقطه اجماعي براي ارايه اين طرح به مجلس نيز نرسيده بود.‏تاييد اين موضوع را مي توان در اظهارات پرويز داوودي معاون اول رييس جمهوراز نامشخص بودن زمان دقيق طرح تحول اقتصادي به مجلس ياد مي كرد، مشاهده كرد.‏
از سوي ديگردعوت از 120 اقتصاددان از سوي كارگروه تحول اقتصادي براي بررسي نهايي لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها كه روز سه شنبه هفته گذشته در وزارت اقتصاد گرد هم مي آمده بودند نيز، نمونه ديگري از وجود نگراني هاي موجود با توجه به تحولات جهاني مي باشد.‏
علت اين موضوع نيز به گفته برخي كارشناسان اقتصادي و نمايندگان مجلس در پيچيده بودن طرح، نداشتن مباني نظري و همچنين بحران مالي جهاني و بويژه كاهش قيمت نفت نهفته است، چرا كه اين طرح بعنوان مهمترين و تاثير گذارترين طرح بعد از دهه 60 محسوب مي شود كه با توجه به موضوعات مطروحه هر گونه شتابزدگي و كار كارشناسي نشده باعث ورود ضربات سنگين بر پيكره نظام اقتصادي كشور مي شود.‏
از سوي ديگر معضلات امروز اقتصاد ايران تمام فعاليت هاي اين حوزه را شامل مي شود و حل مشكل يكي از بخش ها بدون توجه به وضعيت بخش هاي ديگر ممكن نخواهد بود.چرا كه مشكلات و نابساماني‌هاي موجود در نظام اقتصاد ايران ضمن اينكه اين حوزه را به يكي از آسيب‌پذيرترين اقتصاد‌هاي جهان تبديل كرده، هزينه‌هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي اقدام براي حل اين مشكلات را افزايش داده‌است.‏همين هزينه‌ها، در كنار مسئوليت سنگين كار كارشناسي براي يافتن مشكلات اقتصادي كشور و يافتن درمان‌هاي واقعي و پذيرش مسئوليت اجرا، زمينه بروز نگراني را در حوزه دولت و محافل هاي مختلف فراهم كرده‌است. ‏البته خود رييس جمهور كه صبح امروز در مجلس حضور پيدا كرده بود در مورد نگراني هاي اصلي هدفمند كردن يارانه ها معتقد است"جهش در قيمت ها در ابتداي كار، يكي از اين نگراني هاست، اگر چه اين جهش در طول 12 تا 18 ماه مستهلك خواهد شد اما همواره اين نگراني وجود دارد اما به لطف خدا شاهد پايين آمدن قيمت ها خواهيم بود"‏احمدي نژاد با بيان اينكه هدفمند كردن يارانه ها در تمام دولت هاي قبلي در برنامه ها بوده است اظهار داشت: عدم اجراي اين طرح به دو دليل بوده كه يكي از آنها عدم پرداختن جدي به ابعاد اجرايي طرح يعني روشن شدن زواياي آن در رشد اقتصادي و اشتغال بوده كه خوشبختانه در اين دوره طولاني بيش از 30 هزار ساعت كار كارشناسي بر روي آن انجام شده است.‏
وي دليل ديگر عدم اجراي اين طرح را نگراني از تبعات آن اعلام كرد و گفت: اجراي اين طرح در توزيع يارانه ها از دستور كار دولت ها خارج شد اما امروز به اين طرح پاسخ روشني داديم.‏دركنار اظهارات رييس جمهور بايد گفت درست است كه هر گونه نگراني در اجراي اين طرح باعث مي شود كه دولت كار كارشناسي زيادي روي اين طرح انجام دهد، ولي بايد گفت وقفه طولاني در اجراي اين طرح بعلت ارتباط مستقيم با ساير بخش هاي اقتصادي باعث شده است تا بسياري از طرحها تحت تاثير اين موضوع قرار گيرد.‏
اين موضوع را نيز خيلي از كارشناسان مسائل اقتصادي تاييد مي كنند، از نظر آنها اصل بهينه كردن يارانه‌ها سودمند است، اما نكته اينجاست كه بايد طي زمان مشخص عملي شود وگرنه بزرگي طرح به حدي است كه موكول شدن آن به زمان هاي متعدد علاوه بر اينكه موجب تحت الشعاع قرار گرفتن سياست هاي اقتصادي مي شود، موجب ثابت ماندن بسياري از طرح هاي خصوصي در قبال انتظار در ديدن نتايج اين طرح نيز مي شود.‏

**جام جم
راز تهاجم به غزه
اسحاق رابين و شيمون پرز در دهه 1990 بارها گفتند مي‌خواهند غزه نابود شود و زير آب برود. حالا مي‌توانيد علتش را بدانيد. وجود غزه يادآور دائمي آن صدها هزار فلسطيني است كه اسرائيلي‌ها خانه‌هايشان را صاحب شدند،‌ فلسطينياني كه فرار كردند يا از ترس مجبور به فرار شدند يا در جريان پاكسازي قومي 60 سال پيش اسرائيل از خانه‌هاي خود رفتند و به موج آوارگان اروپا پس از جنگ جهاني دوم و در شرايطي پيوستند كه گروهي عرب رانده شده از املاك خود جهان را نگران نمي‌كرد اما حالا جهان بايد نگران باشد.
در چند مايل سرزميني كه پرجمعيت‌ترين نقطه جهان است، مردمي محروم و رانده شده در بدترين شرايط در 6 ماه گذشته در گرسنگي و تاريكي زندگي مي‌كنند كه به وسيله ما جهان غرب تحريم و مجازات شده‌اند.
غزه هرگز جايي سلطه‌پذير نبوده است. «آرام سازي» خونين غزه به وسيله آريل شارون كه از سال 1971 شروع شد 2 سال طول كشيد و غزه امروز نيز مقهور نخواهد شد. افسوس براي مردم فلسطين، كه نيرومندترين صدا و حامي سياسي آنان درباره ادوارد سعيد فقيد حرف مي‌زنم، نه از ياسر عرفات فاسد (كه اسرائيلي‌ها حالا چقدر بايد آرزوي زنده بودن او را داشته باشند) خاموش است و سخنگويان نابخرد و قابل سرزنش آنان نتوانسته‌اند چنان كه بايد مشكلات آنان را تشريح كنند. ادوارد سعيد زماني درباره غزه گفت: غزه وحشتناك‌ترين مكاني است كه تا حالا در آن بوده‌ام. آنجا به علت يأس و بيچارگي شيوه زندگي مردم به طرز وحشتناكي غم‌انگيز است. فكر نمي‌كردم اردوگاه‌هاي آن بسيار بدتر از هر چيزي باشد كه در آفريقاي جنوبي ديده بودم.
البته به تزيپي ليوني وزير خارجه اسرائيل محول شده بود تا اعتراف كند كه «گاهي غيرنظاميان هم متحمل تلفاتي مي‌شوند.» حرفي كه، البته اگر آمار تلفات عكس آمار كنوني بود بر زبان نمي‌آورد. در واقع شنيدن سخنان ديروز يك عضو موسسه «امريكن اينتر پرايز- » كه طوطي‌وار حرف مسوولان اسرائيلي را تكرار مي‌كرد - در دفاع از تلفات وحشتناك فلسطينيان آموزنده بود. وي گفت: توسل به بازي اعداد كاري بيهوده است. بله، اگر بيش از 300 اسرائيلي در برابر دو فلسطيني كشته شده بودند مطمئن باشيد كه آن وقت توسل به «بازي اعداد» و خشونت بدون تناسب، بسيار مفيد مي‌شد. واقعيت ساده اين است كه براي غرب اهميت مرگ فلسطينيان بسيار كمتر از مرگ اسرائيلي‌هاست. مي‌دانيم كه 180 كشته عضو حماس بودند اما بقيه چي؟ اگر رقم محافظه‌كارانه 57 نفر سازمان ملل متحد درست باشد رقم تلفات باز هم شرم‌آور است. اينك سياست خاورميانه‌اي آمريكا و اسرائيل غيرقابل تفكيك است و گوردون براون مانند توني بلر همان سرسپردگي سگ‌وار از سياست بوش را تكرار مي‌كند.
مانند هميشه ساتراپ‌هاي عرب كه عمدتا جيره‌خوار غرب هستند و به وسيله غرب مسلح شده‌اند ساكت هستند و بي‌شرمانه خواهان تشكيل اجلاس سران عرب درباره اين بحران هستند كه (حتي اگر تشكيل شود) يك «كميته اقدام» تشكيل خواهد داد تا گزارشي تهيه كند كه هرگز نوشته نخواهد شد، زيرا اين شيوه كار جهان عرب و حاكمان فاسد آن است./110
 چهارشنبه 11 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن