واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: براي تهيه خبر از حضور مشتاقان امام خميني(ره) به حسينيه جماران رفتم، فضاي آنجا مرا به دوران حضور امام راحل برد، فضايي كه تداعي كننده خاطرات شيرين و تلخ ساليان نه چندان دور بود. به در و ديوار كوچه ها و حسينيه نگاه مي كردم، خدايا اين جا زماني نبض تپنده جهان اسلام بود و تمامي دستورات و فرامين به اقصي نقاط عالم صادر مي شد. اين جا محل تردد ملائك زميني و آسماني بود. زمينياني كه با شنيدن كلام امام، از حب و عشق به آن فرزانه تاريخ ناله سر مي دادند و براي اجراي اوامر نايب امام عصر(عج) در روزگار خويش جان تقديم مي كردند. وارد حسينيه كه مي شوي هنوز صداي روح مني خميني، بت شكني خميني را حس مي كني كه در فضا طنين انداز است و براي لحظاتي فراموش مي كني كه اين حسينيه 22 سال است از نفس قدسي روح خدا محروم است. آمد و شد زايران و عاشقان خميني، مرا از ادامه سير خاطرات شيرين و روحاني آن روزها باز مي دارد و به ناگاه در مي يابم كه حسينيه خالي شده است و جز اندك افرادي كه به علت فرارسيدن وقت نماز ظهر و عصر به صف ايستاده اند، كسي را نمي بينم. صداي اذان در حسينيه جماران پيچيد، منتظر بودم كه امام جماعتي حاضر شود، اما خبري نشد و سر انجام دكتر كلانتر معتمد كه بعداً فهميدم رييس بيمارستان قلب جماران است، گامي به جلو نهاده و نماز جماعت را اقامه كرد. نماز تمام شد، افراد حاضر يك صفحه قرآن تلاوت كردند و ثواب آن را به روح ملكوتي امام روح الله هديه و نثار كردند. پس از تلاوت قرآن كريم از دكتر كلانتر معتمد، درخواست كردم كه امكان تصوير برداري از اتاق امام در بيمارستان قلب جماران را فراهم نمايد. اگر چه براي اين قبيل كارها مكاتبه و هماهنگي هاي قبلي لازم است اما با نظر رييس بيمارستان درحالي كه كيف بر دوش از بيمارستان خارج مي شد و همكاري كاركنان بيمارستان، امكاني فراهم شد تا بتوانيم وارد فضايي شويم كه براي مدت ها مهم ترين اخبار جهان از آن جا مخابره مي شد و نبض و جان ميليون ها مسلمان و ايراني در التهاب آخرين وضعيت امام كه در آن اتاق بستري بود، قرار داشت. وارد اتاق شدم، اتاقي كه در آن يك عدد تخت بيمارستاني قرار داشت و بر روي آن عصاي چوبي رنگ و رو رفته امام به همراه يك جلد كلام الله مجيد كه نشان مي داد بارها و بارها تورق شده و از سوي آن فاني بالله قرائت شده بود، قرار گرفته بود. هنوز سجاده اي كه امام بر روي آن آخرين نمازهايش را خواند و فرش كوچكي كه يادگار امام و بعضي از اعضاي دفتر، آخرين نماز جماعت خويش را با مولا و مقتداي خود بر روي آن اقامه كرده بودند، گسترده بود. چشم هايم به هر سويي مي گشت، دستگاه سنجش ضربان قلب، كمد دارويي، دستگاه شوك و لوازم احياي قلب كه در اتاق هاي مراقبت هاي ويژه بيمارستاني باشد، وجود داشت اما يك نكته اي توجهم را به خود جلب كرد؛ در ميان اين وسايل، ساعتي به چشم مي خورد كه عدد 10 و بيست دقيقه را نشان مي داد و بر بالاي آن نوشته شده بود لحظه عروج امام(ره). بعض گلويم را مي فشرد، تمام لحظات آن شب استثنايي برايم مجسم مي شد، انگار هنوز مردم در مساجد، تكايا و . . . گرد هم آمده اند و بر خواندن دعاي توسل و امن يجيب مشغولند، از دفتر امام هم مدام اطلاعيه صادر مي شود كه براي امام دعا كنيد. اما خميني كه روح خدا در كالبد زمان بود به ملكوت اعلي پركشيده و در تمام تاريخ جاودانه شده است. روحش شاد، يادش گرامي و راهش پررهرو باد.... تهرام/1429/1275
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]