واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نگاهى به نمايش هفت خاج رستمآيا تخيل و توهم واقعيت دارد؟
كامل نوروزي
در سالن قشقايي مجموعه تئاتر شهر، نمايشي از يارعلي پورمقدم و به كارگرداني شكرخدا گودرزي به اجرا درمي آيد.
نام هفت خاج رستم، بي اختيار تداعي گر هفت خوان رستم است، اسطوره اي كه گاه در قالب افسانه و گاه در قالب واقعيت در روح و جان آدم هاي ايران زمين جاي گرفته و تا اعماق وجود نفوذ كرده است، آدم هايي همچون مهرعلي نيز كه به پاسداري چاه هاي نفت، عمرشان را سپري كرده اند به نوعي اسطوره هاي اين سرزمين پهناورند، اگرچه در خيال متولد شده اند و افسانه وار زيسته اند، اما با واقعيت فاصله چنداني ندارند، حضور مهرعلي ها در فضاي شرجي و مه گرفته و خفقان آلود آن دوران، كه گرسنه و تشنه، سربربالين مي گذاشتند و دردمندانه ناله مرغ سحر سرمي دادند و با نان و پياز سدجوع مي كردند و به حراست ازطلاي سياه اين سرزمين مي پرداختند، منجر به طلوع فجري مضاعف شده است. مهرعلي هفت خاج رستم كه چنين جوانمردانه و شجاعانه، در برابر مرد ساده لوحي همچون علاء گنگه، دليري ها و رشادت هاي افسانه اي خويش را در برابر بيگانگان، مضحكه وار، بر زبان مي راند و مصمم و استوار، فلز شكل گرفته اي را درميان دستان مي فشارد، و گاه در خيال و گاه در توهم، به سمت اهداف از پيش تعيين شده، شليك مي كند و چپاول گران بيگانه را يكي پس ازديگري به نابودي سوق مي دهد، درحقيقت با رستم افسانه اي همگون مي شود. سير و سياحت مهرعلي در خيال صورت مي گيرد و هرآنچه را كه بر زبان مي آورد، درحقيقت خواسته هاي مشروع و حقيقي او به حساب مي آيند، وي نه تنها از سوي خود، بلكه ازسوي آدم هايي همچون علاء گنگه كه قادر به تكلم درست نيستند، سخن مي گويد و فرياد دردمندانه را از كنار دكه نگهباني چاههاي نفت به گوش جهانيان مي رساند و همگان را به هوشياري و بيداري فرامي خواند. مهرعلي خلق شده در خيال هفت خاج رستم، پايبند به اعتقاداتي خاص نيست و اين امر سخت درون او را مي آزارد و رنج و عذاب مضاعفي را بر پيكره او وارد مي سازد، سرگرمي با ورق و عرق يكي از نكات ضعف عمده چنين موجودي است و اگر خالق مهرعلي (نويسنده اثر) پوششي اساسي براين خصيصه مي نهاد و معنويتي دروني را درعمق وجودش احيا مي كرد، باورپذيرتر و منطقي تر تجلي مي يافت. كسي كه نام مهرعلي را يدك مي كشد، زيبنده چنين عملي نيست.
محمود استادمحمد، كارگردان و نمايشنامه نويس نام آشناي كشور، ايفاگر نقش مهرعلي است و در حقيقت بار اصلي كار بر دوش اوست، كه با مونولوگي نفس گير و بازي سخت و طاقت فرسا و كشنده، تمام انرژي و توان خود را به كار مي گيرد و به خوبي از عهده آن برمي آيد، هرچند كه در فرازهايي، ديالوگ ها نامفهوم و گنگ، بيان مي شوند و خستگي و كسالت رابه دريافتگران تحميل مي كند، و كارگردان بايد به منظور جلوگيري از خستگي و كسالت ها، از شيوه بازي خسرو احمدي ايفاگر نقش علاء گنگه، بهره گيرد و با چاشني طنز، خنده را برلبان دريافتگران بنشاند و رنج و عذاب مضاعفي را كه بر دوش مهرعلي سنگيني مي كند، بكاهد. بي شك اگر چنين تمهيدي را بكار بندد، تلخي كار، كاهش يافته و اثري مطلوبتر، جذاب تر و دلنشين تر به منصه ظهور خواهد رسيد و يقيناً طالبان بيشتري خواهد يافت.
طراحي صحنه داريوش پيرو، هماهنگي خاصي با عصاره كار دارد و ابزار و آلات استفاده شده، همسو و در راستاي يك چاه نفت است.
طراحي نور آزاردهنده است و تغييرات حاصله در نور، بيانگر هيچ معناي خاصي نيست و تنها در فصل پاياني كار، نور موضعي، مفهومي درست را القا مي كند.
بهره گيري از موسيقي در مطلع آغازين كار، تداعي گر نمايش سطحي است و اگر تغييري در موسيقي آغازين، صورت گيرد، بر صلابت كار خواهد افزود. چنين حقيقتي را نمي توان انكار كرد كه ماهيت مجازي مهرعلي، ماهيتي عام و از رگه هاي مردم كوچه و بازار است.
كارگردان نمايش هفت خاج رستم، فقط وجود مجازي مهرعلي را ديده و به وجود حقيقي او، نگرشي سطحي داشته و تعمداً اجازه نداده است كه مهرعلي صلابت و استواري و مقاومت و هوشياري اش را، آشكار سازد. چرا مهرعلي، بازي هاي تخيلي و توهم گونه اش را در برابر مردمي نيمه كنگ به اجراء درمي آورد؟ آن مرد گنگ كه گويا ناتواني شنيداري هم دارد نماد افرادي در جامعه است كه حقايق را نمي شنوندو يا اگر مي شنوند، درك نمي كنند و يا اگر واقعيت هاي تلخ جامعه را مي بينند، قادر به واگويي آن نيستند، مهرعلي با روش خاص عوام درصددروشنگري است، و براساس خفقان موجود زمان، چاره اي به جز بيان نمادين ندارد. چنين انساني به لحاظ دروني نمي تواند، متوسل به عرق و ورق و موسيقي هاي رايج زمانه گردد، چرا كه به معنويتي والا و ارزشمند اعتقاد دارد.
انتخاب بازيگران، انتخاب درست و منطقي است، محمود استاد محمد به همراه خسرو احمدي تركيب مناسبي براي مهرعلي و علاء گنگه هستند و اي كاش شكر خدا گودرزي به سطح يخ هاي شناور در اقيانوس نمي نگريست، و با غواصي بر عمق، به كنكاشي هوشمندانه تر مي پرداخت و به ابعاد اصلي وحقيقي مهرعلي، اشاره اي هنرمندانه تر مي كرد و از طنز علاء گنگه با بازي خسرو احمدي، بهره بيشتري مي گرفت. بي شك آشكاري طنز، خستگي ها و كسالت هاي دريافتگران را كاهش داده و اثرات عميق تري را بر جان هاي مشتاقان خواهد نشاند.
پنجشنبه 5 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]