تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):خدايا ... نيّتم را به بهترين نيّت ها و عملم را به بهترين اعمال برسان، خدايا به لطف خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829403388




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تردست و مريم مقدس


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: تردست و مريم مقدس
(ترجمه توسط «جيمز مالهلند»)-بنا بر آنچه در يك افسانه قرون وسطايى آمده، در كشورى كه ما امروزه آن را به اسم اتريش مى‌شناسيم خانواده «بركهارد» – متشكل از يك مرد و يك زن و يك بچه – مردم را در جشن‌هاى كريسمس با از بر خواندن شعر و آواز خوانى و تردستي، سرگرم مى‌كردند. البته از پولى كه آنها از اين راه در مى‌آوردند هرگز چيزى باقى نمى‌ماند تا بتوانند هديه بخرند، ولى مرد هميشه به پسرش مى‌گفت: «مى‌دانى چرا كيسه بابا نوئل هرگز خالى نمى‌شود، با وجود اينكه بچه‌هاى زيادى در اين دنيا وجود دارند؟ چون شايد كيسه بابا نوئل پر از اسباب بازى باشد، ولى بعضى وقت‌ها بابا نوئل چيز‌هاى مهم‌ترى را بايد به دست بچه‌ها برساند، چيزى كه ما به آن مى‌گوييم «هديه‌هاى نامرئي.» بابا نوئل سعى مى‌كند در خانه‌اى كه از هم پاشيده است و در مقدس‌ترين شب مسيحيان نظم و آرامش بياورد. آنجايى كه عشق نيست، او در دل كودكان دانه ايمان مى‌كارد. آنجايى كه آينده سياه و نامطمئن به نظر مى‌رسد، او اميد را به ارمغان مى‌آورد. در ورد ما هم، فرداى روزى كه بابا نوئل به ديدن ما مى‌آيد، ما خوشحاليم كه هنوز زنده‌ايم و مى‌توانيم كارمان را انجام بدهيم، و كار ما اين است كه مردم را شاد كنيم. هرگز اين را فراموش نكن.»

زمان گذشت و پسرك بزرگ شد. يك روز اين خانواده از جلوى ساختمان زيباى «صومعه ملك» كه به تازگى ساخته شده بود، عبور كردند. پسر رو به پدر كرد و گفت: «پدر! يادت هست سال‌ها پيش، داستان بابا نوئل و هديه‌هاى نامرئى‌اش را برايم تعريف كردي؟ به نظرم من يكى از آن هديه‌هاى نا مرئى را يك بار گرفتم و اين هديه علاقه من به كشيش شدن بود. اجازه مى‌دهيد من به سراغ كارى بروم كه هميشه روياى آن را در ذهن داشته‌ام؟» هر چند آنها واقعا به همراهى پسرشان نياز داشتند، ولى پسرشان را درك مى‌كردند و به خواسته او احترام مى‌گذاشتند. آنها به صومعه رفتند و راهب‌ها با خوشرويى و سخاوتمندانه به آنها خوشامد گفتند و بركهارد جوان را به عنوان يك تازه وارد پذيرفتند. شب كريسمس فرا رسيد و دقيقا در همان روز معجزه خاصى در «صومعه ملك» رخ داد. مريم مقدس در حالى كه حضرت عيسى مسيح را در آغوش خود داشت، تصميم گرفت به زمين نازل شود تا از آن صومعه ديدن كند. تمام كشيش‌ها به خط ايستادند و هر كدام آنها با غرور و افتخار به مريم عذرا و پسرش اداى احترام مى‌كردند. يكى از آنها نقاشى‌هاى زيبايى را كه درون صومعه با آنها تزئين شده بود، نشان مى‌داد، ديگرى نسخه‌اى از انجيل را نشان او مى‌داد كه 100 سال طول كشيده بود تا نوشته و براى آن تصوير كشيده شود و ديگرى نام تمام قديسان را از بر مى‌گفت. بركهارد جوان در انتهاى صف با تشويش و نگرانى منتظر بود تا نوبتش بشود. پدر و مادرش آدم‌هاى ساده‌اى بودند و تنها كارى كه به او ياد داده بودند اين بود كه چند تا توپ را به هوا بيندازد و با آنها تردستى كند. وقتى نوبت او شد تمام كشيش‌ها مى‌خواستند مراسم اداى احترام را به پايان برسانند چون آن تردست سابق هيچ كار خاصى بلد نبود و ممكن بود حتى تصوير آن صومعه را نيز خراب كند. با اين همه، او در اعماق قلب خود به شدت احساس مى‌كرد بايد چيزى از خودش به مريم مقدس و عيسى مسيح بدهد. در حالى كه در مقابل ديدگان ملامت بار برادران دينى خود احساس شرم مى‌كرد، چند پرتقال از جيب خودش در آورد و مثل سابق كه تردستى مى‌كرد آن پرتقال‌ها را به طور منظم در هوا مى‌انداخت و با دستانش مى‌گرفت و با اين كارش يك دايره زيبا توى هوا درست كرد، درست مثل همان موقعى كه با پدر و مادرش در تمام بازار مكاره‌هاى آن ناحيه از اين تردستى‌ها انجام مى‌داد. در اين لحظه، عيسى كودك كه در دامان مريم مقدس دراز كشيده بود با شادى براى تردست كف زد و مريم مقدس عيسى مقدس را براى چند لحظه اى در آغوش بركهارد جوان قرار داد.

در پايان اين افسانه آمده كه بر اساس اين معجزه هر 200 سال يك بار يك بركهارد جديد در صومعه «ملك» را مى‌زند و او را با خوشرويى پذيرا مى‌شوند و در مدتى كه در آنجا حضور دارد دل تمام كسانى را كه او را ملاقات مى‌كنند، گرم مى‌كند.
 يکشنبه 1 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن