واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: آسيب شناسي فرهنگي ورزش ايران هاشمي طبا : وضعيت فرهنگي تربيتي عمومي ما مناسب نيست
آيا تا به حال تيتر برخي رسانه هاي ورزشي را در برخي روزها خوانده ايد « سرمربي تيم ........ خبرنگاران را حيوان خواند » « ضرب و شتم هم تيمي ها در زمين تمرين » « حماسه ساز فوتبال ايران ...... را كتك زد » « فحاشي تماشاگران به مديرعامل ......... » « دعواي دو مربي با سابقه » « هتاكي مسئولان باشگاه ... ...... به داور مسابقه » و بسياري از تيترهاي ديگر كه هر روزي كه صفحه اول روزنامه هاي ورزشي را بخوانيم به نمونه هايي از اين دست بر مي خوريم . نمونه هايي كه حتي رسانه هاي ورزشي را از صفحات حوادث هم جذاب تر كرده است .
به گزارش ايسنا موضوع بحث آسيب شناسي فرهنگي اجتماعي و تربيتي در جامعه ورزش است . موضوعي كه هر چه بيشتر در مورد آن صحبت شده و بحث مي شود و كارشناسان در پي راهكار مي گردند كمتر مي توانند نمود عملي در جامعه پيدا كنند. موضوعي كه امروزه كم كم به سويي در حال حركت است كه در برخي جهت ها پا را از جنبه هاي مثبت فرصت ها فراتر گذارده و به دست اندركاران در پي جلوگيري از آثار منفي تهديدهاي آن هشدارمي دهد.
ما مي خواهيم بدانيم در واقع در جامعه ورزشي ما چه خبر است جايگاه فرهنگ و مقوله هاي فرهنگي و تربيتي و تعابيري هم چون رفتار اخلاقي و اخلاق در ورزش و بازي جوانمردانه كجاست به منشور المپيك و اهداف المپيزم در ورزش كه مي گويند : « المپيزم آيين همت عشق به ميهن جوانمردي فتوت و ارتباط تنگاتنگ با هنر و ادب است » به چه ميزان وفادار بوده ايم و از همه بالاتر و مهم تر اين كه چه ميزان ورزش در ايران اسلامي توانسته جامعه تحت پوشش خود را به سمت خصلت پهلواني سوق دهد
نكته ديگر اين كه همه فعاليت هاي فرهنگي كه در اين سال هاي پس از انقلاب اسلامي صورت گرفته و هزينه هاي انجام شده به همراه برنامه هاي فرهنگي و تربيتي تدوين شده چه ميزان جامعه ورزش ايران را فرهنگي و رفتارهاي اعضاي آن را اخلاقي كرده است
همه اين موارد ما را بر آن داشته تا در گزارش هايي پياپي به موشكافي اين موضوع با كارشناسان و دست اندركارن ورزش بپردازد.
در نخستين قدم نيز به سراغ « سيد مصطفي هاشمي طبا » رفتيم . مردي كه از مجموع دوازده سال حضورش در دولت هشت سال آن را (عضو كميته IOC Member در ورزش گذرانده و در راس مهمترين مسئوليت هاي ورزش قرار داشته است . هم چنين او تنها بين المللي المپيك ) ايران در سال هاي پس از انقلاب اسلامي بوده و تجربه هاي فراواني را در ورزش دارد. در ادامه متن كامل گفت گوي وي را خواهيم خواند.
آقاي هاشمي طبا شما سابقه زيادي در زمينه مديريت در بالاترين رده هاي ورزش ايران داريد و برهمين اساس مي توانيد به خوبي در زمينه هاي مختلف ورزش اظهارنظر كنيد. موضوع بحث ما شرايط و وضعيت فرهنگي و اخلاقي در ورزش ايران است و مي خواهيم ديدگاه هاي شما را در اين زمينه بدانيم . چه تغييراتي در اين وضعيت از گذشته تابحال به وجود آمده و آيا شما نسبت به شرايط فعلي رضايت داريد
موضوعي كه در ابتدا بايد اشاره كنم اين است كه اين طور نبوده كه در گذشته هر كسي ورزشكار بوده و زور بازويي داشته از لحاظ اخلاقي هم خوب بوده است . براي ما اين تفكر حاكم شده كه فكر مي كنيم در گذشته هر كسي ورزشكار بوده از لحاظ اخلاقي هم آدم فرهيخته اي بوده . نه اين طور نيست . اگر همه ورزشكاران انسانهاي فرهيخته اي بودند چرا ما در كل تاريخ ورزش مان تنها به يك پورياي ولي و يا يك تختي كه داراي محاسن اخلاقي ويژه بوده اند برمي خوريم اگر قرار بود همه قهرمانان با اخلاق باشند ما يك پورياي ولي نداشتيم . اتفاقا شايد بر عكس بوده كساني كه از قدرت خود سو استفاده كرده اند شايد بيشتر بوده اند زيرا اصولا تعدادي افراد براي زور داشتن و سو استفاده از آن به ورزش مي پرداختند. به هرحال در اين مورد جاي بحث زيادي وجود دارد.
من اعتقاد دارم ورزشكاران هم مانند عموم مردم هستند و همان فرهنگ عمومي را دارند. پس انتظارمان هم در اين شرايط نبايد جداي جامعه باشد. درست است ما در زورخانه ها يك سري آداب و احوالي داريم كه مذهبي و تربيتي است و اعتقاد داريم كه ورزشكاران بايد عنان نفس خود را بيشتر در كف داشته باشند اما اين مورد به طور حتم اين نيست كه همه ورزشكاران از اين موضوع ها بهره مند بوده و اين مسايل را رعايت مي كنند. نمونه اين موضوع زورخانه ي شعبان بي مخ در گذشته بود كه در آنجا از علي (ع ) و پيامبر(ص ) مي گفتند اما خارج از گود كار خودشان را مي كردند. اگر مرشد اشعار مذهبي و اخلاقي مي خواند هيچ دليلي بر اينكه ورزش كاران عامل به مفاهيم آن باشند وجود نداشت . تربيت تمرين و ممارست مي خواهد. به فرموده قرآن كريم : « قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها » (سوره شمس آيات 9 و10 ) . پس بايد تقدم تربيت را در پرورش دانست و تنها با تظاهرات به آن عملي نمي شود . در گذشته هم ورزشكاران شريف بوده و هم ورزشكاران بي اخلاق . امروزه هم ما چنين وضعيتي داريم .
يعني شما فكر مي كنيد شرايط فرهنگي جامعه ورزش ما طبيعي است و نسبت به گذشته از لحاظ اخلاقي بدتر نشده يا كار خاصي در زمينه افزايش فضاي اخلاقي در ميان ورزشكاران صورت نگرفته است
* من فكر مي كنم در ذهن آدم هاي مسئول اين مملكت تصوري كه از ورزشكار وجود دارد يك آدمي است كه خوب گل بزند خوب وزنه بردارد يا خوب روي تشك كشتي بگيرد. اصولا تصور فرهنگي از ورزشكار در وجود مديران مملكت ما نيست . در حالي كه اگر به اصل قضيه برگرديم ورزش منظم و قانونمند در وجود خودش مسايل اخلاقي تربيتي و فرهنگي را به همراه دارد. به شرطي كه مربيان آن ورزش هم خودشان فرهيخته و فرهنگي باشند و اگر اين تصور باشد كه ورزش يك امر تربيتي است آموزش و پرورش بايد از اين ابزار استفاده مي كرد. در حالي كه هم اكنون در آموزش و پرورش از ورزش به ديد وسيله اي براي پر كردن اوقات فراغت ديده مي شود و به رشد فضايل اخلاقي بچه ها توجه نمي شود. بنابراين چه انتظاري داريم كه تماشاگران ورزشكاران مربيان و مديران همه آدم هاي فرهنگي بوده و يك سروگردن از بقيه بالاتر باشند. آن تماشاگر كه در استاديوم فحش مي دهد همان فحش را در بيرون از فضاي ورزش هم مي دهد. اين مساله ملكه ذهنش شده است . اگر با توجه بوديم امور پرورشي را به مسئول امور مراسم مذهبي تبديل نمي كرديم . مراسم مذهبي خوب است اما نمي توان به آن به ديد تربيت كننده دانش آموزان نگريست . تربيت لوازم ديگري دارد و بايد به صورت مستمر عملي شود و رفتار مناسب را ملكه ذهن افراد كند. تربيت امري است عملي و صرف مراسم مذهبي كسي را تربيت نمي كند.
يعني مي گوييد سطح فرهنگي و تربيتي در كل كشور پايين است
بله . بهتر است قبول كنيم كه سطح فرهنگي و تربيتي در كشور ما پايين است و در اين شرايط نبايد فكر كنيم كه اهالي ورزش جداي فرهنگ عمومي جامعه باشند. البته در اين ميان برخي اوقات يك حركت يا يك جريان يا يك گروهي خودشان عوامل ايجاد فحاشي هستند. به عنوان مثال ديده شده كه در استاديوم برخي افراد به « مصطفوي » ناسزا مي گفتند. در حالي كه اين مسايل تحريكي از جاي ديگر است و ربطي به كل جمعيت ورزش ندارد.
يا در همين جريان اخير خداداد عزيزي . صرف نظر از اينكه خداداد چه كرده و آيا درگيري بوده يا نه مي بينيم آن كسي كه كتك خورده و دوستان او از جمله رييس باشگاه فجرسپاسي مي گويند اوصلوات فرستاده است . بايد از ايشان پرسيد در آن جايگاه و در آن شرايط چرا صلوات فرستاده اند آيا صلوات را به عنوان سلام بر پيامبر فرستاده اند يا نوعي تظاهر به پيروزي خودشان كرده اند و داغ دل شكست خورده را تازه كرده اند آيا صلوات فرستادن در آن موقعيت كار فرهنگي است يا ضدفرهنگ و يا شعائر اسلام را ابزار خود كرده اند به نظر من اين كار زشت تر از درگيري بوده است . از صلواتي كه سلام بر پيامبر و اهل بيتش است به عنوان وسيله اي براي تحريك استفاده كرده اند. او مي توانست در دلش صلوات بفرستد. اين كار آنان بسيار زشت تر بود كه كسي متوجه آن نشده است . آيا با توجه به شرايط بحراني خداداد بايد در پايان بازي از او استمالت مي كردند
پس در اين ميان وضعيت باشگاه هاي فرهنگي ورزشي ما چه مي شود آنها وظيفه ي فرهنگي ندارند
به عقيده من كلمه فرهنگي را بي جهت به باشگاه چسبانده اند و مي خواهند براساس مدروز حركت كنند چون فرهنگ كلمه شيك و قشنگي است . بنابراين تاكيد مي كنم وضع فرهنگ تربيتي عمومي ما مناسب نيست و اين در ورزشگاه خودش را نشان مي دهد در ترافيك خيابان ها خودش را نشان مي دهد در زدوخوردهاي خياباني خودش را نشان مي دهد. ما نمي توانيم در جامعه طوري برخورد كنيم و در محيطهاي ورزشي به گونه اي ديگر باشيم .
پس تكليف برنامه ها و پروژه هاي فرهنگي كه زيرنظر سازمان ورزش انجام مي شود چيست وظيفه مسئولان و دست اندركاران فرهنگي در ورزش چيست
برنامه هاي فرهنگي ما اكنون برپايي و حضور در مراسم هاست . در حاليكه بحث تربيتي و فرهنگي متفاوت است . تربيت يك مفهوم ذهني است كه بايد به اجرا برسد و ملكه وجود انسان شده باشد. حالا ما چه انتظاري داريم كه آدم هايي كه با نوع خاصي از تربيت بزرگ مي شوند در استاديوم ها معلم اخلاق باشند. اين مساله امكان پذير نيست . اينها به محض اينكه تحريك شوند كار خودشان را مي كنند. آن ويژگي هاي نهفته خودشان را نشان مي دهند.
در مورد تربيت و فرهنگ از طريق سازمان تربيت بدني يا باشگاه ها هم چهار مورد داريم . اول اين است كه خود كساني كه در سازمان تربيت بدني با موضوع فرهنگ در ارتباطند خودشان چه ميزان از فرهنگ برخوردارند دوم اين كه حتي اگر خودشان انسان هاي صاحب فرهنگ باشند به چه ميزان مي توانند اين فرهنگ را انتقال دهند سوم اينكه مگر اين افراد چه ميزان با ورزشكاران و تماشاگران در ارتباطند و چهارم هم اينكه درختي كه كج كاشته شده باشد و به همان شكل بزرگ شود آن را نمي توانيم راست كنيم . ما از موضوع تربيت در كشورمان غافل شده ايم . ما مي توانيم يك سري كارها مانند مراسم و تظاهرات انجام دهيم اما اينها فرهنگ و تربيت نيست .
آقاي هاشمي طبا شما تنها ايراني عضو كميته بين المللي المپيك در سال هاي پس از انقلاب بوده ايد و به خوبي از اهداف المپيزم و داشته هاي فرهنگي اخلاقي و تربيتي اين اهداف آشنا هستيد. چه طور از اين داشته ها در مسايل تربيتي آموزش و پرورش استفاده نمي كنيم چرا زماني كه خودتان در دولت بوديد اين موضوع را پيگيري نكرديد
من در يكي از سالن هاي بازي هاي المپيك پكن كنار آقاي علي آبادي نشسته بودم . آنجا به ايشان گفتم در طول 12 سالي كه من در دولت بودم وزير آموزش و پرورش يك بار نشد كه بحثي درمورد مسايل آموزشي و تربيتي در دولت مطرح كند جز مسايل حقوق و مزاياي معلمان . علي آبادي آنجا به من گفت هم اكنون هم در دولت همين گونه است . آموزش و پرورش به هيچ وجه متوجه اين نيست كه چه كاري بايد كند. هنوز مي گويند كه ما مدرسه كپري داريم . چه طور بايد مدارس ما چنين وضعيتي داشته باشند. ما در اين شرايط نه به آموزش توجه داريم و نه به پرورش و هميشه داد از نداري مي زنيم . حالا در اين شرايط چه طور مي شود كه از مسايل تربيتي در آموزش و پرورش حرف زد به طور كلي به عقيده من در آموزش و پرورش ذهنيت تربيتي وجود ندارد حداكثر فقط آموزشي است . بنابراين جمله « وزارت آموزش و پرورش » درست نيست و بهتر است گفته شود وزارت آموزش . امور پرورشي اين وزارتخانه هم امور مراسم هاي مذهبي است كه به فعاليت ها و مراسم ها و برنامه هاي مذهبي معمولي مي پردازد نه تربيتي . آموزش و پرورش به اين مسايل بي توجه است و مادامي كه اين شرايط وجود دارد نمي توانيم به دنبال تغيير باشيم .
خوب در اين شرايط چه راهكاري براي حل موقت اين معضل و يا كاهش بدرفتاري هاي اخلاقي در محيطهاي ورزشي وجود دارد
اكنون تنها كاري كه مي شود كرد اقدام هاي بازدارنده و انتظامي است . اكنون فقط همين كارها را مي توانيم انجام دهيم . ما از باشگاه ها نمي توانيم انتظار اشاعه فرهنگ را داشته باشيم چرا كه خود مديران ما معلوم نيست افرادي فرهنگي باشند و اگر هم باشند كاري از دست آن ها ساخته نيست . همه هم از آن ها انتظار پيروزي در مسابقات را دارند نه تربيت و اخلاقيات .
يکشنبه 1 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]