واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تحريفات در فلسفه نهضت حسيني و عزاداري و مرثيه سرايي
متفكر شهيد آيت الله مرتضي مطهري
قسمت اول
تاريخچه با عظمت كربلا كه به دست ما افتاده است هم دچار تحريف لفظي شده است و هم دچار تحريف معنوي . تحريف لفظي يعني اينكه ما از خودمان ساز و برگهايي بر پيكره اين تاريخ ساخته ايم كه چهره با عظمت و نوراني آن را تاريك و ظلماني و قيافه زيباي آن را زشت كرده ايم .
متاسفانه اين حادثه تاريخي دردست ما تحريف معنوي شده است و تحريف معنوي بسيار خطرناكتر از تحريف لفظي است . آنچه سبب شده است كه اين حادثه بزرگ براي ما از اثر و خاصيت بيفتد تحريفات معنوي است نه تحريفات لفظي ; يعني اثر سو تحريفات معنوي از تحريفات لفظي بيشتر است .
تحريف معنوي يعني چه در يك جمله ممكن است ما از لفظ نه كم كنيم و نه زياد ولي وقتي كه مي خواهيم آن را توجيه و تفسير كنيم طوري توجيه و تفسير كنيم كه درست برخلاف و بر ضد معني واقعي آن جمله باشد. براي اين موضوع فقط يك مثال كوچك عرض مي كنم تا مطلب روشن شود.
در روزي كه مسجد مدينه را بنا مي كردند عمار ياسر فوق العاده تلاش صادقانه مي كرد; نقل كرده اند (از نقلهاي مسلم است ) كه پيغمبر اكرم فرمود : يا عمار! تقتلك الفئه الباغيه عمار! ترا آن دسته اي مي كشند كه سر كشند. اشاره به آيه قرآن است كه مي فرمايد اگر دو دسته از مسلمانان با يكديگر جنگيدند و يك دسته سركشي كرد شما به نفع آن دسته ديگر عليه دسته سركش وارد شويد و اصلاح كنيد. اين جمله را كه پيغمبر اكرم در باره عمار فرمود شخصيت بزرگي به او داد. لهذا عمار كه در صفين در خدمت امير المومنين بود وزنه بزرگي در لشكر علي (ع ) شمرده مي شد حتي افراد ضعيف الايماني بودند كه تا وقتي كه عمار كشته نشده بود هنوز مطمئن نبودند عملي كه در ركاب علي مي كنند بحق است يعني كشتن معاويه و سپاهيان او جايز است . روزي كه عمار به دست اصحاب معاويه در لشكر اميرالمومنين كشته شد ناگهان فرياد از همه جا بلند شد كه حديث پيغمبر صادق آمد. بهترين دليل براي اينكه معاويه و يارانش بر باطل اند اين است كه اينها قاتل عمار هستند و پيغمبر اكرم در گذشته خبر داد : يا عمار! تقتلك الفئه الباغيه كه اشاره است به آيه :
و ان طائفتان من المومنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفي الي امرالله . »
امروز مثل آفتاب روشن شد كه لشكر معاويه لشكر « باغي » يعني سركش و ظالم و ستمگر است و حق با لشكريان علي است . پس به نص قرآن بايد به نفع لشكريان علي عليه لشكريان معاويه وارد جنگ شد. اين قضيه تزلزلي در لشكر معاويه ايجاد كرد. معاويه كه هميشه با حليه و نيرنگ كار خود را پيش مي برد اينجا دست به يك تحريف معنوي زد چون نمي شد انكار كرد و گفت پيغمبر در باره عمار چنين چيزي نگفته است زيرا اقلا شايد پانصد نفر در آنجا بودند كه شهادت مي دادند كه ما اين جمله را از پيغمبر شنيديم و يا از كسي شنيديم كه او از پيغمبر شنيده بود. بنابراين اين جمله پيغمبر درباره عمار قابل انكار نبود. شاميها به معاويه اعتراض مي كردند كه عمار را ما كشتيم و پيغمبر فرمود : تقتلك الفئه الباغيه گفت اشتباه كرديد! درست است كه پيغمبر فرمود عمار را آن فئه سركش طائفه سركش لشكر سركش مي كشند. ولي عمار را ما نكشتيم ! گفتند لشكريان ما كشتند. گفت نه ! عمار را علي كشت كه او را به اينجا آورد و موجبات كشته شدنش را فراهم كرد!!!
عمروعاص دو پسر داشت يكي مانند خودش دنيادار و دنياپرست و ديگري نسبتا جوان مومن و باايماني بود و با پدرش هماهنگي نمي كرد. اسم او عبدالله بود. در يك جلسه اي كه عبدالله حاضر بود همين مغلطه معنوي را بكار بردند. عبدالله گفت اين چه حرفي است كه مي زنيد اين چه مغلطه كاري است كه مي كنيد ! چون عما در لشكر علي بود پس علي او را كشت ! گفتند بله ! گفت پس بنابراين حمزه سيدالشهدا را هم پيغمبر كشت چون حمزه سيدالشهدا در لشكر پيغمبر بود و كشته شد. معاويه ناراحت و عصباني شد به عمروعاص گفت چرا جلوي اين پسر بي ادبت را نمي گيري ! اين را مي گويند تحريف معنوي .
اگر بخواهيم حوادث و قضايا را تحريف معنوي كنيم چگونه تحريف مي كنيم
حوادث و قضاياي تاريخي از يك طرف علل و انگيزه ها و از طرف ديگر منظور و هدفهايي دارند. تحريف يك حادثه تاريخي اين است كه يا علل و انگيزه هاي آن حادثه را بگونه اي غير از آنچه كه بوده است بگوئيم يا هدف و منظور آن را بگونه اي غير از آنچه كه بوده است تفسير كنيم .
مثال : شما به منزل يك شخصي كه از مكه آمده است مي رويد. انگيزه شما اين است كه زيارت كردن حاجي مستحب است لذا به ديدن او مي رويد. يك نفر مي گويد مي داني چرا فلان كس به خانه فلان شخص رفت ديگري مي گويد چرا مي گويد منظور او از رفتن به منزل فلاني اين است كه دختر او را براي پسرش خواستگاري كند موضوع مكه را بهانه كرده است . منظور شما را اين چنين تحريف مي كنند. اين را تحريف معنوي مي گويند.
حادثه تاريخي عاشورا از يك طرف علل و انگيزه هايي دارد و از طرف ديگر هدفها و منظورهاي عالي . ما مسلمانان ما شيعيان حسين بن علي اين حادثه را تحريف كرديم همان طور كه معاويه بن ابوسفيان جمله پيغمبر در باره عمار (تقتلك الفئه الباغيه ) را تحريف كرد. يعني حسين (ع ) در نهضت خود انگيزه اي داشت ما چيز ديگري براي آن تراشيديم ! حسين يك هدف و منظور خاصي داشت ما يك هدف و منظور ديگري براي او تراشيديم !
اباعبدالله (ع ) نهضتي فوق العاده با عظمت و مقدس كرده است . تمام شرائط تقدس يك نهضت در نهضت اباعبدالله هست كه نظيرش در دنيا وجود ندارد. آن شرائط چيست اولين شرط يك نهضت مقدس اين است كه منظور و هدف آن شخصي و فردي نباشد بلكه كلي نوعي و انساني باشد. يك وقت كسي نهضت مي كند بخاطر شخص خودش و يك وقت كسي نهضت مي كند بخاطر اجتماع بخاطر انسانيت بخاطر حقيقت بخاطر حق بخاطر توحيد بخاطر عدالت بخاطر مساوات نه بخاطر خودش در واقع آن وقتي كه او نهضت مي كند ديگر خودش به عنوان يك فرد نيست اوست و همه انسانهاي ديگر. به همين جهت كساني كه در دنيا حركاتشان اعمالشان نهضتهايشان بخاطر شخص خودشان نبوده است بخاطر بشريت بوده است بخاطر انسانيت بوده است بخاطر حق و عدالت و مساوات بوده است بخاطر توحيد و خداشناسي و ايمان بوده است همه افراد بشر آنها را دوست دارند. همان طور كه پيغمبر فرمود : حسين منا و انا من حسين ما هم مي گوئيم :
حسين منا و نحن من حسين چرا مي گوئيم براي اينكه حسين ... براي ما و بخاطر ما و بخاطر همه انسانهاي عالم قيام كرد. قيامش قيام مقدس بود قيام پاك بود از منظورهاي شخصي بيرون بود.
يکشنبه 1 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]