واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: دكتر سعيدي مهر: معجزه در سنت اسلامي با نبوت پيوند مي خورد
«اعجاز در سنت اسلامي و مسيحي» عنوان گفت وگويي است كه چندي پيش «ايكنا» با دكتر محمد سعيدي مهر، عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس انجام داده است. اين دانش آموخته فلسفه و كلام اسلامي، تاكنون در زمينه فلسفه دين، كلام اسلامي، معرفت شناسي، كلام جديد و ... آثار قابل توجهي منتشر كرده است. «علم پيشين الهي و اختيار انسان»، «شرح جلد هشتم اسفار»، «فلسفه دين»، «خدا، اختيار و شر» (ترجمه)، «آموزش كلام اسلامي» (دو جلد)، «معارف اسلامي» (متن درسي معارف اسلامي دانشگاه ها) و ... از جمله آثار دكتر سعيدي مهر به شمار مي روند.در گفت وگوي ياد شده وي «اعجاز» را از زاويه فلسفه دين بررسي و مفهوم و گستره آن را در كلام اسلامي و مسيحي بيان كرده است. به نظر وي اعجاز در سنت اسلامي، برخلاف مسيحيت با مفهوم نبوت و پيامبري گره خورده است؛ باتوجه به اهميت موضوع اين گفت وگو پس از هماهنگي و رايزني با دكتر سعيدي مهر در صفحه پرسمان به چاپ مي رسد.
"" آقاي دكتر اهميت بحث اعجاز در مباحث دين پژوهي و فلسفه دين در چيست؟
" فلسفه دين درباره مقولات ديني با نگرشي عقلاني مطالعه مي كند و مقوله اعجاز مفهومي است كه در غالب اديان (به ويژه اديان ابراهيمي) كاربرد دارد. از اين رو اعجاز يكي از مباحث فلسفه دين است. هرچند بحث اعجاز امروز يكي از مباحث مهم الهيات و فلسفه دين به شمار مي رود، اما در علوم ديگر هم بحث اعجاز مطرح است. بنابراين، اين مسئله به مسئله اي ميان رشته اي تبديل شده است؛ يعني اعجاز هم از منظر فلسفي و كلامي قابل بحث است و هم به دليل تصوير و تعريفي كه از آن ارائه مي شود با مسائل علوم جديد و فلسفه علم مرتبط است. در هنگام تعريف معجزه، مشخص مي شود اين بحث با مباحث معرفت شناسي هم مرتبط است. يعني آن جا كه مسائلي از اين نوع مطرح مي شود كه چگونه مي توان وقوع يك معجزه را احراز كرد؟ يا باور به وقوع معجزه را باوري موجه دانست؟ (به ويژه براي آن هايي كه در هنگام وقوع معجزه حضور بالفعل ندارند و بعدا از طريق گواهي ها در پي يافتن اين باور هستند.)در حوزه اسلامي نيز به جهت اعتقاد مسلمانان به معجزه بودن قرآن، در مورد اعجاز قرآن به ويژه در ضمن مباحث علوم قرآني، بحث مي شود. به هرحال، بحث وجوه اعجاز از زواياي مختلفي قابل بررسي است و يك زاويه مهم از منظر فلسفه دين است.
"" از منظر فلسفه دين، آيا مي توان تعريفي براي اعجاز ارائه كرد؟ در ضمن بفرماييد چه تفاوت هايي در بحث تعريف اعجاز در مباحث مسيحيان با مباحث مسلمين وجود دارد؟
" الهيات مسيحي و الهيات اسلامي در بحث اعجاز از چند جهت تفاوت هايي با هم دارند. يكي از تفاوت ها در مسئله تعريف است. تعريفي كه از معجزه در سنت مسيحي مي شود متفاوت با تعريفي است كه در سنت اسلامي ارائه مي شود. در سنت اسلامي مفهوم معجزه، با مفاهيم نبوت و پيامبري پيوند مي خورد. اما در سنت مسيحي باتوجه به اين كه مسيحيان، مسيح را پيامبر نمي دانند، اعمال خارق عادت او را نيز به عنوان معجزات يك نبي محسوب نمي كنند. تلقي عمومي در مسيحيت از معجزه اين است كه اعجاز كاري خارق العاده است كه از جانب خداوند در عالم طبيعت رخ مي دهد.البته، از معجزه تعاريف زيادي ارائه شده است. براساس تعريفي از يك فيلسوف دين به نام «سوين برن» (در كتاب در باب معجزه) معجزه حادثه اي است خارق العاده كه خدا آن را ايجاد كرده است و داراي محتواي ديني است. در اين تعريف ٣ عنصر مهم براي معجزه ذكر شده است: خارق العاده بودن، از ناحيه خداوند بودن و پيام و فحواي ديني داشتن.همان طور كه ملاحظه مي كنيد در بين اين سه ويژگي اثري از مسئله «نبي» و «نبوت» نيست، در سنت اسلامي نيز تعاريف متعددي ارائه شده است اما براساس يك تعريف اوليه، معجزه كاري است خارق العاده كه توسط پيامبر و براي اثبات حقانيت او در ادعاي نبوت انجام مي شود و قيودي نيز دارد مثلا قابل تعليم و تعلم نيست، مطابق ادعاي پيامبر است و ...تفاوت دوم بين اسلام و مسيحيت در بحث معجزه (كه اين تفاوت نيز ناشي از تفاوت اول است) در مورد گستره معجزه در اسلام و مسيحيت است.از آن جا كه در الهيات اسلامي، اعجاز به پيامبران اختصاص دارد، اعمال خارق العاده اي كه از سوي اولياي الهي انجام مي شود، كرامت ناميده مي شود. يعني، اين موارد، اصطلاحا معجزه شمرده نمي شود. اما در مسيحيت گستره معجزه بسيار وسيع تر است. هر زمان و هر مكاني مي تواند بستري براي معجزه باشد. حتي قديسي كه اكنون زنده نيست مي تواند منشاء معجزه شود و بالاتر از اين ممكن است در زندگي افراد عادي نيز معجزاتي به معناي دقيق و اصطلاحي كلمه رخ دهد.تفاوت سوم در اين است كه در حوزه اسلامي، پيام اعجاز بسيار محدودتر تصور مي شود و در حوزه مسيحيت بسيار عام تر. گرچه در حوزه مسيحي نيز اين پيام بايد ديني باشد اما ديني بودنش وسيع تر است.مثلا پيام معجزه شفاي يك مريض (در حوزه مسيحي) اين است كه جهان به سوي خير مطلق مي رود. ولي از نظر متكلمان مسلمان، پيام معجزات بيش از اين نيست كه حقانيت و صدق شخصي را كه مدعي نبوت است، ثابت كند.
البته، در ديدگاه انديشمندان مسلمان، به ويژه عرفا، اين امكان هست كه خداوند در شرايط خاصي، تجلي خاصي براي افراد عادي (كه پيامبر نيستند) داشته باشد و به اصطلاح، با «سبب سوزي» موجب وقوع رخدادهاي نامتعارفي شود. ولي تمام سخن در اين است كه اين موارد، اصطلاحا، معجزه ناميده نمي شود هر چند ممكن است در يك تعبير غيراصطلاحي، مردم آن را معجزه بنامند.
"" چه در تعريف «سوين برن» (فيلسوف دين) از معجزه و چه در تعريفي كه از سنت اسلامي از معجزه ارائه كرديد، ملاك خارق العاده بودن از ويژگي هاي معجزه شمرده شد، اولا بفرماييد ملاك خرق عادت بودن چيست؟ و ثانيا بگوييد آيا عمل خارق العاده ناقض قوانين عالم است؟ آيا عمل خارق العاده قوانين عقلي (مثل قانون عليت) را هم نقض مي كند؟
" اولا بايد ببينيم عادت چيست؟ در زماني كه نگاه ارسطويي به جهان حاكم بود، اجسام داراي مقتضيات طبعي شمرده مي شدند. لذا عادت نيز به آن چه مطابق طبيعت اشيا است تعريف مي شد. بعد از پيشرفت هايي در علوم، بحث قوانين علمي پيش آمد. در اين ديدگاه جديد، خرق عادت به معناي نقض قوانين طبيعت تلقي مي شد، مثلا هيوم در كتاب پژوهشي درباره فهم آدمي اين تعريف كوتاه و مختصر را براي معجزه ذكر مي كند كه معجزه عبارت است از نقض يك قانون طبيعي از طريق دخالت خاص خدا يا يك عامل فراطبيعي. مي بينيم در اين تعريف خرق عادت همان نقض قوانين طبيعي است.
البته اين جا بحث قوانين عقلي نيست بلكه سخن بر سر قوانين طبيعي است.
البته تعاريفي هم از معجزه هست كه چندان روي عنصر نقض قانون طبيعت تكيه ندارد؛ مثلا پل تيليش معجزه را اين گونه تعريف مي كند: يك امر شگفت آور و غيرمتعارفي كه بدون نقض ساختار معقول واقعيت از امري رازآلود در هستي و رابطه آن امر به انسان حكايت مي كند و به عنوان يك آيه و نشانه در ضمن يك تجربه وجدآور (تجربه همراه با شور و شعف) حاصل مي شود. ملاحظه مي شود كه در اين تعريف، تأكيد بر مدلول رازآلود معجزه و ارتباط آن با ايشان است نه بر خرق عادت و نقض نظام متعارف طبيعت.
اما در حوزه اسلامي مفهوم خرق عادت چندان واضح نشده است؛ البته در اين ديدگاه نيز معجزه نفي قوانين عقلي مثل عليت نيست. معجزه علت خاص خود را دارد؛ ولي چه بسا علت آن، قلمرو طبيعت خارج باشد. معجزه خلاف منطق نيست بلكه خلاف روال معمول عالم طبيعت است.
البته امروزه گروهي به اين مسئله دامن زده اند كه تعريف معجزه به نقض قوانين طبيعي باعث مي شود كه اين تعريف ناسازگار (و در نتيجه بي معنا) باشد، چرا كه قانون اگر واقعا قانون باشد نقض نخواهد شد البته هيوم تعريف خود را داراي اين مشكل نمي دانست.
"" يكي از ويژگي هايي كه «سوين برن» براي معجزه درنظر گرفته بود، «از ناحيه خداوند بودن» است، آيا اين تعريف دوري نيست؟ چون هنگام تشخيص اين كه يك پديده معجزه است يا نه مسلما تشخيص اين كه آن پديده از ناحيه خداوند است يا نه نيز مشخص نيست.
" اين جا بايد بين مقام تعريف و مقام احراز مصداق، تفكيك قائل شويم. در مقام تعريف مي گوييم معجزه همان چيزي است كه از سوي خدا صورت گرفته باشد و در مقام احراز اين كه فلان حادثه معجزه است يا خير، بايد ملاك هايي مناسب داشته باشيم پس دور پيش نمي آيد براي مقام احراز ملاك هايي هست از جمله اين كه اين حادثه تكرار نمي شود.
شنبه 30 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1278]