تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806699631




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رضا ارحام صدر؛ شكرپاره نصف جهان


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: رضا ارحام صدر؛ شكرپاره نصف جهان


رضا ارحام صدر، بازيگر پيشكسوت عرصه تئاتر و سينما، عصر روز يكشنبه در سن 85سالگي در اصفهان ديده از جهان فرو بست.

رضا ارحام صدر، هنرمند با سابقه و نامور تئاتر كه روزگاري يكه تاز تئاتر كمدي ايران بود و يكي از سرمايه‌هاي گرانقدر هنر تئاتر در اين مملكت محسوب مي‌شد، سال‌ها بود كه به حرفه جهانگردي و ايرانگردي روي آورده بود.

وي از بنيانگذاران و موسس آژانسي به نام «پرستيژ» بود كه اينك نام ديگر برخود گرفته وبه كار خود مشغول است.

بازي وي در فيلم شب نشيني در جهنم كه سال 1326 ساخته شد، ارحام صدر را به دنياي سينما كشاند.

وي بعدها در فيلم‌هايي چون علي واكسي، ستاره‌اي چشمك زد، مردان خشن، جعفرخان از فرنگ برگشته، نصف جهان و افسانه شهرلاجوردي، بازي كرد.

ارحام صدر همچنين در نمايش‌هاي: رفيق ناجنس، بوقلمون‌ها، كدام يك از دو، دلقك‌ها، وادنگ و خروس بي‌محل، بازي كرده است.

روايت زندگي

رضا ارحام صدر، متولد12 ارديبهشت، 1302 در محله پاقلعه، بخش 4 اصفهان است. دوران تحصيلات ابتدايي را در دبستان پهلوي گذراند و بعد وارد كالج انگليسي‌ها شد. تا سيكل اول در آنجا درس خواند و بعد براي تحصيل در رشته نفت به آبادان و دانشكده نفت رفت اما متاسفانه بعد از دو سال اقامت در آن شهر سخت بيمار شد و پزشكان صلاح را در اين ديدند كه به آب و هواي بومي خود بازگردد تا بتواند بيماري همه‌گير آن روز يعني مالاريا را تاب بياورد. پس از بازگشت به اصفهان متوجه شد كه دبيرستان ادب جايگزين كالج انگليسي‌ها شده است. پس از ديدار با رئيس فرهنگ و بعد از دو سال ترك تحصيل به كلاس چهارم متوسطه بازگشت و در دبيرستان ادب ديپلم اقتصاد و تجارت گرفت، وي نيز از دبيرستان صارميه ديپلم ادبي و بعد از آن مشغول به خدمت دولتي (بيمه از كارمندي تا رئيس كلي) شد.

آشنايي با تئاتر

او از نوجواني اين نياز در خود مي‌ديد و هميشه به ديدن تئاترهايي كه در شهر اصفهان، خاصه آنهايي كه مربوط به جشن دانش‌آموزان مي‌شد، مي‌رفت. اين علاقه پا گرفت و تبديل شد به انگيزه‌اي براي برپايي نمايش‌هاي محله‌اي كه در ايوان خانه‌ها اجرا و پرده صحنه آنها لاجرم چادر نماز زن‌هاي خانه بود و كف پوش حياط فرش‌هاي كهنه و نمد كه همسايه‌ها بر آن مي‌نشستند. پس از ورود به دبيرستان ادب كار صحنه‌اي از يك مزاح او سركلاس آقاي جهانشاه آغاز شد. او حضور و غياب مي‌كرد كه به اسمي به نام عباس پنيري رسيدند. بعد از چند بار كه اين اسم را صدا كردند و كسي پاسخ نداد، من از ته كلاس گفتم: «آقا تو خيكن!» كه ايشان از اين مزاح من لذت بردند و بعداً به مدير مدرسه سفارش كردند كه براي جشن‌ها از همين بچه‌ها استفاده كنيد و از بيرون بازيگر نياوريد. پس از اين اتفاق اولين نمايشي كه در مدرسه بازي كرد نمايشي بود به نام «رفيق ناجنس» و او در اين نمايش درخششي داشت كه خانواده‌ها بعد از يك بار ديدن از مدير مدرسه خواستند كه نمايش ادامه پيدا كند. پس تئاتر آنها 10شب فروخت و از درآمد آن براي مدرسه يك پيانو خريدند.

خاطره‌اي از زبان ارحام صدر

شبي پس از پايان نمايش در مسير برگشت به خانه از مرحوم فرهمند كه مدير تئاتر بودند و من ايشان را استاد خطاب مي‌كردم پرسيدم: آيا ما صرفاً بايد مردم را بخندانيم و مردم در اين شهر به ما دلقك لقب دهند؟ ايشان گفت: نه ما هنرمند كمدي هستيم. گفتم: پس اجازه بدهيد كه موضوعي را به كارمان اضافه كنيم كه تئاتر ما خنده صرف نباشد و پيامي انتقادي و اخلاقي و انساني را مطرح كنيم كه تماشاگر بعد از دو ساعت خنده در سالن وقتي به خانه رفت با خود بينديشد كه چه تفكري در پشت پرده اين خنده بود؟ اين خنده در واقع خنده تلخ است.

ما همان تيپ‌هاي مردم را در كوچه و بازار و خيابان و اداره مي‌گرفتيم و وارد نمايش مي‌كرديم. اين اساس تئاتر كمدي انتقادي است. مرحوم فرهمند هميشه چه روي صحنه و چه بيرون از محل كار مي‌گفتند كه تئاتر كمدي انتقادي به نام ارحام به ثبت رسيده و مردم از زماني با ما همراه شده‌اند كه ارحام روي صحنه انتقاد مي‌كند. زماني در اصفهان گوشت ناياب شد؛ قحطي و گراني. نتيجه آن كه ما روي صحنه به هر بهانه‌اي در هر شب طعنه و انتقادي به مسئول تهيه گوشت اين شهر مي‌زديم. خب قاعدتاً اين موضوع بين مردم پخش مي‌شد و به گوش خود آن آقا و آقايان ديگر نيز مي‌رسيد، پس ناچار مي‌شدند كه در وظيفه خودشان اهمال و كوتاهي نكنند. ارگان‌هاي دولتي همواره و به شدت منتقد من بوده‌اند زيرا كه من بيشتر آنها را روي صحنه به نقد سختي كشيده بودم.

دليل موفقيت

او در گفتگويي درباره دليل موفقيت خويش گفته است: توفيق من هميشه همراهي با مردم بوده است. زماني مردم اصفهان به من لقب «روزنامه سيار» داده بودند زيرا وقتي كه به سالن تئاتر مي‌آمدند قسمتي از زندگي واقعي خودشان را با همان شخصيت‌ها و خصوصيات مي‌ديدند و حرف‌هاي خودشان را از زبان ما مي‌شنيدند؛ پس هم لذت مي‌بردند و مي‌خنديدند و هم تجربه مي‌كردند و مي‌آموختند.

آنها براي حرف‌هاي انتقادي من در صحنه مدت‌ها دست مي‌زدند. يادم مي‌آيد كه شبي شاه و فرح به ديدن يكي از تئاترهاي ما آمده بودند. گويا فرح كه رئيس جمعيت خيريه بانوان نيز بود براي جمع‌آوري انعام و صدقات! به اصفهان آمده بود. من روي صحنه به مرحوم مميزان گفتم: يك مقدار از اين پولاتو بده به انجمن خيريه نسوان... ايشان گفتند: كه چطور بشه؟ كه چي كار بكنن؟ گفتم: هيچي. شب تا صبح زنده‌داري، بعد هم شكار و بعد هم رقص، خب همه اينها خرج داره...!! مردم تا چند دقيقه دست مي‌زدند. در آنتراك ميان دو صحنه همه به من گفتند كه اين حرف‌ها را نگو، ساواك دستگيرت مي‌كنه. گفتم: نه تازه بقيه كارم باقي مانده، در صحنه بعد به بازيگري كه نقش تعميركار تلويزيون را داشت، گفتم: اين دستگاه خرابه اما هر دستگاهي كه خرابه از بالا خرابه تا پايين.... اين بار ديگر صداي دست زدن مردم قطع نمي‌شد. آقاي اقبال كه پشت سر آنها (شاه و فرح) در سالن نشسته بود، بعداً به من گفت كه شاه به نخست وزيرش گفته است: با ارحام چه مي‌توانيم بكنيم كه روي صحنه از من انتقاد مي‌كند و مردم هم دست مي‌زنند!

ارحام صدر و تئاتر

نظر ارحام صدر درباره تئاتر امروز گرچه تلخ است اما راهگشا است او مي‌گويد: متأسفانه تئاتر ايران هميشه مظلوم واقع شده و به عقيده من با ادامه اين شرايط در شرف نابودي قرار خواهد گرفت. من چهل سال تمام نگذاشتم كه چراغ تئاتر در اين شهر خاموش شود اما شما امروزه مي‌بينيد كه تئاتر و تئاتر رفتن از برنامه‌ هفتگي خانواده‌ها حذف شده است و ديگران نيز كمكي به بهبود اين شرايط نمي‌كنند. چه بسا كه حتماً مي‌دانيدحتي در خود تهران چند سالن تئاتر تعطيل شده است. تئاتر در مقابل سينما بسيار ناديده گرفته شده و از طرفي ديگر اين سريال‌هاي تاسف بار تلويزيون است كه ذائقه مردم را به سطح پائيني كشانيده است. زماني آقاي علي نصيريان و عباس جوانمرد و جمشيد لايق، تئاتر «بلبل سرگشته» را در اصفهان به روي صحنه بردند. پس از ديدن نمايش علي‌نصيريان از من پرسيد كه چطور بود؟ و من پاسخ دادم كه خيلي عالي، فقط به شرط اينكه سالي يك بار بلبل‌هاي سرگشته روي صحنه بيايند و گرنه كه به قول اصفهاني‌ها: «يكي، چشم‌گاوه...»

نگاهي به فيلم‌هاي صدر

رضا ارحام صدر در سه دهه 40، 50 و 70مقابل دوربين سينما قرار گرفت. او در دهه40، در فيلم‌هاي ستاره‌اي چشمك زد، زن و عروسك‌هايش، دامادفراري و جاده زرين سمرقند، نقش آفريني كرد. همچنين او در دهه50، در فيلم‌هاي يك اصفهاني در نيويورك، لج و لجبازي، كي دسته گل به آب داده؟، پريزاد، اكبر ديلماج، جوجه فكلي، ماجراهاي علاءالدين و چراغ جادو، هنرنمايي كرده است. از او پس از انقلاب، فيلم نصف جهان، به يادگار مانده است.

ماجراي فيلم نصف جهان از اين قرار است كه يك كارگردان سينما به زادگاهش اصفهان مي‌رود تا فيلمي درباره تاريخ فرهنگ شهر خود بسازد. او ناگهان يكي از شخصيت‌هاي فيلمنامه خود را مي‌بيند و او را دنبال مي‌كند.

كارگردان، به خاطر قهرمان خود با گشت و گذار در گوشه و كنار و مشاهده آثار تاريخي شهر آنچه را كه برزادگاهش رفته و بر معماري شهر تأثيرگذاشته در ذهن مرور مي‌كند. او پس از بررسي هجوم‌هايي كه در طول تاريخ به شهر شده به زمان حال مي‌رسد كه شهر توسط هواپيماهاي عراقي بمباران مي‌شود. كار فيلمبرداري براثر حملات موشكي متوقف مي‌شود. گروه فيلمبرداري شهر را ترك مي‌كند، اما كارگردان براي پيدا كردن قهرمان گمشده‌اش در شهر مي‌ماند.

همچنين داستان فيلم ماجراهاي علاءالدين و چراغ جادو كه ارحام صدر در آن بازي كرده است از اين قرار است: راويان اخبار و ناقلان آفاق و طوطيان شكرشكن و شيرين گفتار چنين حكايت كرده‌اند كه در روزگاران قديم، ملكي از ملوك آن سرزمين در قصر خويش جعفر وزير را به حضور خود پذيرفت.

شاه با عصبانيت رو به وزير كرد و گفت: «پيه سوز خاندان او را كنيزي به دست فروشي به نام علاءالدين فروخته است و دستور مي‌دهد كه گماشتگان او پيه سوز را بيابند. آنها علاءالدين را مي‌يابند و علاء‌الدين به حيله از دست گماشتگان مي‌گريزد. علاءالدين درپي گنجي است كه گمان مي‌كند با چراغ جادو به دست خواهد آورد. اما درويش پيري او را اندرز مي‌دهد كه درپي گنجي شيطاني نباشد.

سخن آخر

برشي از زندگي رضا ارحام صدر در فيلمي مستند به نام شكر پاره به نمايش درآمده است. اين فيلم را كه غلامرضا مهيمن كارگرداني كرده است در خانه هنرمندان خرداد ماه امسال به نمايش درآمد.




 شنبه 30 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن