واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: گزارش ايسكانيوز از اولين روز سلسله نشست هاي همايش «سينماي ملي طرحي براي فردا» بهروز بختياري: سينما بيشتر يك صنعت است تا هنر
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: در اولين روز ازسلسله نشست هاي همايش «سينماي ملي طرحي براي فردا» بهروز بختياري به ايراد مقاله در خصوص«سينماي ملي؛ واقعيت يا آرزو» پرداخت و گفت: سينما بيشتر يك صنعت است تا هنر و براي سرپا ماندن نياز به شمارگان ميليوني و خيلي مسايل ديگردارد.
به گزارش خبرنگار سينمايي باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز"، اولين روز از سلسله نشست هاي همايش «سينماي ملي طرحي براي فردا» در دانشكده سينما و تئاتر برگزار شد.اولين سخنران اين نشست دكتر احمد الستي بود كه در خصوص «سينماي ملي جهاني» به سخنراني پرداخت. دومين سخنران اين نشست دكتر بهروز بختياري بود كه به ايراد مقاله خود درخصوص «سينماي ملي؛ واقعيت يا آرزو» پرداخت.
وي سينماي ملي را يك چالش دانسته و در بخش هايي از مقاله خود گفت: آنچه در اين گفتار كوتاه قصد پرداختن به آن را دارم مساله سينماي ملي و فلسفه وجودي آن در كشوري مثل كشور ماست. قصد من در اين مقاله اين است كه ضمن بررسي مفاهيم مرتبط با كلمه ملي در عبارت سينماي ملي به اين نكته بپردازم كه آيا اصولا پديده اي به نام سينماي ملي درست است يا خير و در صوت وجود سينماي ملي تا چه حد اين مفهوم در مورد سينماي ايران مي تواند كاربرد داشته باشد.
مفهوم مليت در مورد سينما و هنر
روزگاري دكتر هوشنگ كاووسي در نقد تندي بر فيلم «سه ديوانه» ساخته جلال مقدم صراحتا اظهار داشت كه ايراني بهتر است برود و قالي اش را ببافد و بگذارد فيلمسازهاي دنيا هم فيلمشان را بسازند و اين جلمه درست يا غلط شايسته اين بررسي بوده و هست كه تا چه حد ما سينماي ايراني داريم و آنچه كه در ايران با عوامل ايراني و لوكيشن هاي ايراني ساخته مي شود تا چه حد مي تواند بيانگر هويت ايراني در سينما باشد.براي درك بهتر مساله سينماي ملي لازم است كه مفهوم ملي را بهتر بشناسيم.
در لغت نامه دهخدا ذيل مطلب ملي آمده است منصوب به ملت آنچه كه در يد و اختيار يك ملت باشد و گاهي در زبان فارسي دولتي را به سبب وابستگي دولت به ملت، ملي مي گويند.
پس اصولا چيزي را مي توان ملي دانست كه مليت دارنده آن در قبالش صاحب حقوق انكار ناپذير باشند .ملي گرايي نهضتي اعتقادي است كه به منظور حفظ و شكل دهي به اتحاد و هويت ميان مردمي با تاريخ يكسان شكل مي گيرد.
هر ملتي نسبت به برخي پديده ها و مفاهيم احساس مالكيت و دارندگي مي كند، به همين جهت غيورانه از آن ها دفاع مي كند.اين حقوق به اندازه اي براي دارندگانشان مهم هستند كه از دست رفتنشان صرفا به يك ظلم يا ضرر تعبير نمي شود و معمولا به درگيري مي انجامد.
نمونه روشن اين مالكيت معنوي ماجراي نام خليج فارس است .
خليج فارس به لحاظ جغرافيايي همواره ساحلي عظيم در كرانه هاي جنوبي ايران دارد و حقوق فيزيكي آن هرگز مورد تعرض قرار نگرفته است.اما علاوه بر مالكيت مادي، مالكيت معنوي نامش نيز و هر گونه تغييري با واكنش ايرانيان روبه رو مي شود.
اما مالكيت معنوي چيست؟
بنا به تعريف، مالكيت معنوي حق تعلق و تملك پديده اي غير مادي است كه به لحاظ تاريخي، سنتي، پيشكسوتي و يا دلايل خلاقه بروز و ظهورش به گروه ويژه اي تعلق مي گيرد. مثلا مالكيت معنوي ورزش كاراته به ژاپني ها تعلق دارد و فوتبال از مايملك هاي معنوي انگليسي ها به شمار مي رود. ورزش باستاني به عنوان يك ورزش ملي ازمالكيت هاي معنوي است.
ملل داراي مالكيت معنوي حق تغيير و وضع قانون در مالكيت معنوي خود را در اختيار دارد چرا كه ذاتا درك بهتري از آن پديده دارند. اما اين مساله الزاما به اين معنا نيست كه آن ملت بهترين مجريان اداراه آن نيز باشد. مثلا تكنولوژي هاي مهم دنيا به جاي ژاپن در ديگر كشورهاي شرق مونتاژ مي شود.
البته در بسياري از موارد مالكيت هاي مادي و معنوي به موازات هم تعريف مي شوند و چالش هايي را هم پديد مي آورند مانند موارد مادي كه به هر جهت از كشوري به موزه كشور ديگر منتقل مي شوند. مثلا منشور حقوق بشر كوروش كه در موزه بريتانيا نگه داري مي شود اكنون در كشور انگلستان است اما به لحلاظ معنوي به مردم ايران تعلق دارد در چنين مواردي متاسفانه مالكيت معنوي به لحاظ قانوني مطرح نيست چرا كه مالكيت معنوي اساسا به پديده ها و مواد تعلق نمي گيرد بلكه به نام، فكر، انديشه عنوان، آرم، توانايي عرضه و مفاهيم از اين دسته است. اما اكنون كه اين مالكيت مادي مردم ايران از كشور خارج شده است و در فهرست مالكيت مادي موزه بريتانيا ثبت شده است نمي توان با استناد به قوانين مالكيت معنوي آن را پس گرفت. همان طور كه اگر خانه پدري امان را به غريبه بفروشيم، نمي توانيم با استناد به اينكه روزگار كودكي خود را در آن جا گذرانده ايم نسبت به آن مجددا ادعاي مالكيت كنيم. ولي بديهي است كه اگر زماني كسي بخواهد در مورد آن خانه پدري تحقيقي انجام دهد فارغ از اينكه سند آن اكنون در دست چه كسي است به سراغ ما خواهد آمد و ما را به عنوان كارشناس قبول دارد.دانستن حد و مرزهاي اين مالكيت به نظر من مي تواند بر بسياري از جنجال ها و سوء تفاهم ها تاثير بگذارد چرا كه مي توان مالكيت معنوي را اثبات كرد.
در ادامه و با به پايان رسيدن مقاله بهروز بختياري با حضور مجدد دكتر الستي اين نشست پي گرفته شد . در همين خصوص احمد الستي گفت: شايد ما آنقدر قادر نباشيم كه بحث هاي معنوي را همواره از اهداف سينماي ملي بدانيم.به نظر من اين بحث سرانجام ما را به جايي خواهد رساند ، به بن بستي كه در حال حاضر سينماي معناگرا ما را به آن سمت كشانده است و ما حتما بايد فاكتورهايي براي استقببال مردم داشته باشيم.
وي افزود: اين بسيار مشكل است كه ما صرفا به مسايلي كه از لحاظ معنوي صاحب آنها هستيم بپردازيم من با فرضيه شما كه چه بايد كرد موافقم. وقتي به دنبال سينماي معنوي مي رويم از طرف ديگر دچار شكست اقتصادي مي شويم و به سينماي تجاري رو مي آوريم و بحث سينماي ملي را از دست مي دهيم.
در ادامه بهروز بختياري با اشاره به اينكه سينما بيشتر يك صنعت است تا هنر گفت: سينما يك صنعت است و براي سرپا ماندن نياز به شمارگان ميليوني و خيلي مسايل ديگردارد بهتر است. به سمت محصول ملي حركت كنيم تا مساله اي به نام سينماي ملي، به اين خاطر كه اين مساله اصالتا متعلق به ما نيست كه بگوييم سينماي ملي داريم.
در ادامه احمد الستي خاطرنشان كرد: با اين حال در كشورهايي مثل آمريكا و فرانسه و آلمان و ... سينما به صورت همزمان اختراع شد و شروع به كار كرد اما ما مي بينيم كه فردي مثل اوزو وقتي به اين جريان كه سينماي ما نيست وقعي نمي نهد و توليداتي داشته كه افتخارات سينماي كشورش بوده است، بهتر است احساس تعصب به سابقه و تاريخ سينما نداشته باشيم اما مي توانيم به آنجايي برسيم كه بگوييم سينماگراني داريم كه با استفاده از وسيله ديگران كارهاي شاخص انجام مي دهند.
در ادامه بختياري اظهار داشت: به نظر من واژه ها دست و بال ما را به شدت بسته اند ما مي گوييم حاتمي نماينده سينماي ملي ماست در حالي كه به عقيده من او تنها نماينده سينماي نوستالژيك ماست و به عنوان مثال ديالوگ هاي شاهكار هزاردستان است كه به يادماندني است.
الستي خاطرنشان كرد: به هر حال ما در حال حاضر در ايران از اين واژه استفاده مي كنيم براي هويت دادن به بحراني كه سينماي ما به آن دچار شده است.جمع زيادي در پي پيدا كردن راه حلي براي درمان اين ابتذال هستند كه سينماي آن به آن دچار شده است.به سختي مي توان اين سينما را معني كرد نمي توان يك الگو را پياده كرد و گفت كه همواره در اين قالب ريخته مي شود.
شنبه 30 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]