واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - همسر آیت الله مهدوی کنی گفت: وقتی این دو جنس مخالف از هم جدا هستند تمایل به ازدواج بیشتر است تا وقتی که با هم هستند؛ در اثر با هم بودن، ممکن است اغناء بشوند و زود تن به ازدواج ندهند. به گزارش خبرآنلاین، حاجیه خانم قدسیه سرخه ای در گفت وگو با پنجره درباره ویژگی واحد خواهران این دانشگاه افزود: از آنجا که دانشگاه ما اولین دانشگاهی بود که تماما توسط خانمها اداره میشد و هیچ الگویی در برابر خود نداشتیم. در اجرای تمام بخشها از انتشارات گرفته تا کارهای پژوهشی، وقت و نظم و دقت خاصی صرف شد. این نظم خاص در مدیریت خانمها خیلی بهتر اعمال میشود. اهم سخنان وی را در ادامه بخوانید: با حداقل امکانات کار را شروع کردیم؛ حتی جایی برای ثبتنام دانشگاه نداشتیم و در اتاق کوچکی که در واحد برادران کنار در نگهبانی بود، من و دخترم کارهای ثبتنام را آغاز کردیم. سختیهای زیادی بود. ولی بحمدا... موفق شدیم در همان سال اول ثبتنام کردیم و همان دوره اول فارغالتحصیلانی از بهترین دانشجویان ما در سطح مملکت شروع به فعالیت کردند. مرکز برادران در سال 1361 و مرکز خواهران در سال 1369 تأسیس شد. هیچ تفاوتی از نظر برنامهریزی آموزشی نیست. تنها تفاوت این است که دوره کارشناسی ارشد خواهران ناپیوسته هست و دوره کارشناسی ارشد برادران پیوسته و علت این مسئله هم به مشکلات ویژه بانوان برمی گردد که در مقاطعی منجر به ترک تحصیل آنها میشده است. و از آنجا که دوره خانمها ناپیوسته و دوره آقایان پیوسته است، آقایان تقریبا 255 واحد و ما حدود 160 واحد میگذرانیم و این نابرابری به جهت پیوسته یا ناپیوسته بودن است. بین زن و مرد حریمهایی هست که از نظر اسلام لازم است که باشد و در همه دنیا هم ثابت شده که وقتی این دو جنس از هم جدا هستند، محیط آرامی از نظر فکری و عاطفی بهوجود خواهد آمد. یک بعد این جداسازی جنسیتی بعد اسلامی بود و بعد دیگرش به جهت عاطفهها و رابطهها که میتواند صمیمانهتر باشد. وقتی ما میخواستیم وارد کار شویم، آقایان بهسختی این مسئله را قبول کردند و گفتند معمولا خانمها خودشان زیر بار همدیگر نمیروند و همیشه عادت کردهاند یک مردی سرپرستی بکند و تحت سرپرستی آن مرد عمل کنند. همیشه مدیران و سرپرستهای اصلی مردان هستند ولی ما با وجود اینکه واحد برادران حاضر نبودند این مسئولیت را بهراحتی به زنها بدهند و میخواستند که واحد خواهرانی زیر نظر برادران باشد. اولین مشکلی که برای ما به وجود آمد. مهمترین مسئله پیدا کردن خانمهایی بود که استاد دانشگاه باشند که هم از نظر درس در سطح بالا بوده و هم متدین باشند. در این تلفیق ما باید زنهای گمنامی که به جهات گوناگون مایل به تدریس نبودند به صحنه میآوردیم. این گروه مشکلاتی داشتند از قبیل این که دوست نداشتند در جمع مردها بیایند تدریس کنند یا خودشان ابا داشتند. ما اینها را اول باید به صحنه میآوردیم. مهمترین کاری که کردیم این بود که اینها را به جامعه شناساندیم و بعد اینطور شد که اگر در جای دیگری کسی میخواست پذیرش بگیرد، به آنها میگفتند دو واحد درسی در واحد خواهران بگیرید تا مورد قبول واقع شوید. یعنی اینجا آنقدر از نظر سطح علمی و از نظر رویکرد اسلامی جوری شد که جذب سایر دانشگاههای خوب دیگر شدند و الان هم هستند و در حقیقت عملا یک تربیت مدرسی شد. اینها زنهایی بودند که گمنام بودند. البته در سالهای اول ما بهسختی اساتید زن را پیدا میکردیم. گاهی اوقات از مشهد، قم جویا میشدیم. گاهی از آقایانی که در دانشگاههای دیگر بودند، درخواست میکردیم که اگر شما دانشجوی دکترای خوب دارید، به ما معرفی کنید. افرادی بودند که نتوانستند بین خانه و خانواده و تدریسشان جمع کنند و الان خانهنشین شدهاند؛ ولی ما به دانشجو آموختیم و با مقاومتی که در مقابل سایر تفکرات انجام دادیم، نشان دادیم که میشود یک خانواده موفق داشته و در جامعه و دانشگاه هم حاضر باشید. به جهت مختلط نبودن این بهره را هم داشت که وقتی این دو جنس مخالف از هم جدا هستند تمایل به ازدواج بیشتر است تا وقتی که با هم هستند؛ در اثر با هم بودن، ممکن است اغناء بشوند و زود تن به ازدواج ندهند. ولی نتیجه کار ما آمار بالایی است از ازدواج و با آن ازدواج و بچهدار شدن اینها میآیند در دانشگاه و تحصیلشان را ادامه میدهند. این خودش یک موفقیت و هنر بزرگی بود. چون اغلب زنها یک بعدی کار میکنند. گاهی اوقات علم را میگیرند و خانه و خانواده را رها میکنند؛ گاهی میبینیم بچهداری را میگیرند و علم را رها میکنند و چقدر خوب است که اینها توأمان در یک زن مسلمان باشد. خیلی از فارغالتحصیلان ما الان دکتری گرفتهاند و در همین مجموعه مدرس هستند. این باعث میشود که اولا این فرهنگ در دست خودشان بچرخد یعنی دانشجویان اینجا تعلیم میبینند، استاد میشوند و آن تربیت اسلامی و بعد شخصیت زن بودن را در اینجا پیاده میکنند. دوما جایگاه خودشان را چون حین تحصیل میدانند، در نتیجه باعث میشود که خوب درس بخوانند. در شرایطی که دانشجو مثل وضع حمل یا دوران شیردهی نمیتواند دانشگاه بیاید ما یکسری کارهای پژوهشی بر عهدهاش میگذاریم که از فضای علمی دور نشود. رشد علمی اینجا به میزان زیادی مرهون جداسازی جنسیتی است؛ به این خاطر که این فرصت را میدهند، بالاخره چون ما داریم از یک قسمت اسلامی اینها را انتخاب میکنیم. بعضی خانوادهها اجازه کار در محیط مختلط را به زنان نمیدهند ولی این جا در یک محیط کاملا زنانه خیلی راحتتر اجازه اشتغال مییابند و از طرف دیگر، در این محیط به جهت همجنس بودن مسائل هم را بهتر درک میکنند. مثلا وقتی خانمی میگوید بچهام مریض است، او را درک میکنند. اینجا هم از نظر مدیریتی نظم کامل برقرار است و هم از نظر عاطفی بین کارمندان، دانشجویان و اساتید رابطه خوبی وجود دارد و همدیگر را درک میکنند. یک آدم تحصیلکرده بهتر میتواند به زندگیاش نظم بدهد.من همین جا سفارش میکنم و میل دارم بگویم بهترین روشی که زنها میتوانند جامعهای را هدایت کنند که خودشان بانی آن باشند، راه علماندوزی است. الان هم طوری نیست که اینها را بتوان در خانه نگه داشت. امروز زنها تمایل به فعالیت اجتماعی دارند و اگر کلاسهایی هم میروند، از آنجا که تحت یک شرایط خاص و هدفمند نیست، در حقیقت عمرشان به هدر میرود. این مجلس، این سمینار و... که گاهی با هم تخالف هم دارند ولی اگر این رهبری شود، از نظر علمی و تخصصی ما راحت میتوانیم به نتیجه برسیم؛ به چه صورت؟ اینگونه که ما دانشجو را هدایت میکنیم که چه زمانهایی را به منزل، بچهداری، کار بیرون و تحصیل اختصاص دهد و روی این نظمی که میدهد، مشکل نه اینکه نباشد فقط از عمرش بهترین بهرهبرداری را میکند. چون در هر کاری بالاخره مشکل هست. هیچ دانشمندی با استراحت و خواب به مقامات علمی بالا نرسیده. بالاخره زحمت دارد. ولی توی این زحمت میتوان به هدفهای اصلی هم رسید. در خیلی از جاهای دنیا این ثابت شده است که آرامشی که بین جنس موافق هست هیچوقت در محیط مختلط با جنس مخالف نیست. در دانشگاه ما درصد ازدواج ناموفق بسیار پایین است. حتی شاید یک درصد هم نداشته باشیم و شاید یکی از علتهای آن همین آرامش فکری است که به جهت جداسازی جنسیتی در دختران ما بهوجود آمده و اینها فقط به درس فکر میکنند و اگر ازدواج کردهاند با یک دانشجوی دکترای ما ازدواج کردهاند، مدرس است، فرزند دارند و الان مشغول کار علمی و پژوهشی و اجرایی هستند و زندگی خوبی دارند. بزرگترین موفقیت واحد تحت مدیریت بنده تربیت دخترانی است که در زندگی خانوادگی، شغلی و علمی خود موفق هستند. در گذشته بعضی خانمها که به مدارج بالای علمی میرسیدند، کسانی بودند که ازدواج نکرده بودند، ولی ما در این مرکز چون افراد همدیگر را میبینند عملا متوجه میشوند که جمع کردن کار علمی، شغل و ازدواج ممکن است. ما حتی کارمندانمان را هم تشویق به ادامه تحصیل میکنیم. اینجا بناست دانشجویی را تحویل جامعه دهد که تلفیق بین علوم دینی و جدید باشد . الحمدلله این اتفاق افتاده که خیلی از فارغالتحصیلان ما در نقاط مختلف کشور از اعضای هیئت علمی دانشگاهها هستند و بعضی هم همینجا مشغول شدهاند. آنهایی هم که در سازمانها و پژوهشکدهها مشغول کار هستند، در مجموعههایشان میدرخشند. چون دانشجویان ما آگاهی سیاسی دارند و حزب باد نیستند. ما تحت خط و خطوط خاصی افراد را ملزم به چیزی نمیکنیم. هر کس در همان راهی که تمایل دارد، تحت همان شرایطی که برای خودش انتخاب کرده، میتواند به هدفش برسد. اینجا افراد مخالف و موافق هستند و اتفاقا شاید این باعث رشد میشود که افراد تحمل شنیدن نظر مخالف و توان مقابله علمی و منطقی را داشته باشند. عده زیادی هم آموزش میبینند برای سخنرانی در دانشگاهها و سایر مجامع. عدهای را هم به جهت تبلیغ دینی و علمی به شهرستانها میفرستیم که این روش، روش حوزه بوده. حوزه از پیش افرادش را به نقاط مختلف به عنوان مبلغ میفرستاده است. این فرستادن دانشجو هم برای آن شهرستانها مفید است و هم اینکه سرمایه علمی دانشجوی ما را بالا میبرد و او تربیت میشود. این فرآیند در آینده او، برای استادی و روش تدریس او برایش بسیار مفید است. در حقیقت ارتباط با دانشگاه و ارتباط با جامعه بیرون، دانشجوی ما را دو بعدی بار میآورد و او آنچه که یاد میگیرد را موظف است یاد بدهد. روش ما دانشجو را اجتماعی و دارای بعد علمی بالا بار میآورد. موفقیت دانشآموختگان ما در محیطهای علمی اعم از دانشگاهی و غیره، پذیرش آنها در مقاطع بالاتر تحصیلی، نسبت به دانشجویان دختر دیگر دانشگاههاست. ملاک و میزان موفقیت اولا باید با معیاری متناسب با اهداف سنجیده شود؛ ثانیا با افراد و شرایطی که همسان با این افراد هستند، قابل سنجش است. کارایی این افراد را باید با دانشجویان دختر بسنجید، نه با دانشجویان پسر زیرا موقعیتهای اجتماعی که در جامعه ما برای مردان فراهم است، برای زنان نیست. اگر جامعه موقعیتهای مساوی برای مردان و زنان فراهم کرد، این سئوال شما قابل پذیرش است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 408]