واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: در حاشيه برگزارى دعاى كميل در مدينه يلداى بين الحرمين
محسن حدادي - مدينه منوره
سوز سردي صورتمان را لمس مي كرد و خودمان را حسابي پوشانده بوديم. با يكي از رفقا به سمت بين الحرمين مي رفتيم. مي گفت: امشب هوا سرد است و زائران مثل هفته هاي قبل به دعاي كميل نمي آيند...
¤¤¤
شب، دعا، اشك... اين حاجيان از حرم بازگشته تمام هستي خود را با همين سه كلمه در ميان دست هاي سردشان رو به آسمان مدينه گرفته اند و... مگر مي شود حدس زد در وراي اين مرواريدهاي روييده شده در چهره اين جماعت چه مي گذرد؟ مگر مي شود دانست كه در پشت آن تكان هاي شانه و سوز صداي «يارب» اين مردمان منتخب حضرت حق در سرزمين وحي چه خبر است؟ مگر مي توان حدس زد دعاي نيمه شب و قنوت ها و ندبه هاي استجابت زائراني كه خود را در ميان دريايي كه به انگيزه كميل، راهي در ميانش شكافته شده و چونان عصاي موسي، بيكران رحمت را در دو سوي خود نگاه داشته در كدامين آستان مقدس به اجابت مي رسد؟
¤¤¤
كافي است نام حضرت مادر در معبر امواج دعاي كميل منتشر شود، كدام سينه است كه نسوزد؟ باران دل كدام زائر ايراني است كه بر آتش داغ گمشده مدينه نبارد و باز هم نتواند در اين سرماي مدينه، آتش را خاموش كند؟ كافي است نام حضرت مظلوم در ميان جمعيت شنيده شود، كدامين چشم است كه به ميهماني چاه و مهتاب نرود و پرآب نگردد؟ كدام دلي مي تواند با شنيدن اين نام، غم فراق گمشده اي در خاك را تاب بياورد و تاريخ را در سكوتي سنگين، فرياد نكند و بغضش را با صداي بلند آزاد نكند؟ كافي است نام حضرت كريم بر سفره گشوده دل بيافتد تا جگرت ذره ذره داغ شود و دلت خون شود از كريمانه ترين نگاهي كه در غربتي تاريخي تيغ آفتاب را گنبد طلايي خويش كرده است... كافي است نام حضرت عطشان... نه ياد حضرت ارباب كه به دل مي افتد، ديگر هيچ لنگري را ياراي تسكين تكان هاي دل نيست كه نقطه جوش خون ايراني، نام خون خداست؛ چه عطري دارد عطر كربلا در بين الحرمين شهر پيامبر(ص)....
اينجا بين الحرمين، به گزارش خبرنگار ما، با وجودي كه يك جبهه هواي سرد مدينه را در برگرفته، آفتاب دل مردماني از جنس ارادت به اهل بيت(ع) بين الحرمين را گرم كرده است. بنابراين گزارش، آسمان بين الحرمين، پرستاره، نوراني، همراه با وزش نسيم رحمت پيامبر اعظم(ص) به ميهماني شوق و شكر رفته است. همچنين يك جبهه هواي گرم مملو از ابرهاي باران زا از سمت بقيع بر سرهاي به آسمان فراز شده مردم سايه انداخته و هر لحظه آماده باريدن است. اداره كل هواشناسي دل زائران سفر كرده به مركز زمين اعلام كرد: پنج شنبه شب مدينه در زمزم دعاي كميل حاجيان ايران، شبي گرم همراه با بارش آفتاب را تجربه كرد...
پيرمرد وقتي نداي العفو العفو در حنجره گرفته اش، تمام شد، نگاه كرد رو به آسمان و گفت: خدايا ما رو بپذير!
و اين دعاي مشترك حاجياني بود كه شب جمعه خود را با دانه هاي تسبيح كميل و صوت «يانور و يا قدوس» براي امضاي حج خويش معطر كرده بودند. بايد مي بودي و مي شنيدي كه جان ها در طلب بخشايش از حضرت دوست، چه بي قرار شده بود و سرما را رو سياه كرده بود. ديگر دست ها گرم گرم شده بودند براي بالا گرفتن كشكول هاي استغاثه و انابه... چه ستاره باراني است، مدينه از زمزمه هاي شبانه ايرانياني كه حتي مأموران سعودي را هم متأثر كرده است...
پير زن چادر رنگي اش را انداخته روي صورت و نگاهش را دوخته به ديوار بقيع؛ زمزمه مي كند با حضرت ام البنين(ع)... چه سوزي دارد صدايي كه سالهاست فرزندش را روي ويلچر مي بيند و نام ابوالفضل(ع)، تمام سلول هاي پيكر نحيفش را به رقص مي آورد و مژگانش را چونان باراني مي كند كه گويي جانبازي فتاده به خون را مي بيند و حالا دارد با مادرش درد دل مي كند؛ درد دل هايي از جنس مادر جانبازان... خوب حرف يكديگر را مي فهمند، نه؟
تمام شد... چشم ها چه زلال شده اند و دل ها چه سبك؛ شوق يك هم صحبتي خودماني با خالق بي همتا به صرف ذكر و فكر با سوغات اشك در چهره همه حاجي ها هويداست؛ همه گويي جوان تر شده اند پس از اين دقايق دلدادگي كه حقيقتاً قلب را جلا مي دهد و تازه آماده ات مي كند براي زيارت دردانه آفرينش... رفيق ما سرش پايين است؛ با خود زمزمه هايي دارد كه گل حرف هايش اين است: مردم سرماي هوا را شرمنده كردند و هوا هم در اين گرماي مردم، گرم شد؛ چه يلداي قشنگي بود در بين الحرمين...
شنبه 30 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]