محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830889030
تنها 20 تا 30سال براي حفظ موسيقي نواحي فرصت داريم
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: تنها 20 تا 30سال براي حفظ موسيقي نواحي فرصت داريم
نشست- همشهري آنلاين:
جهانگير نصري اشرفي گفت: تمامي پژوهشگران بايد نيروي خود را روي گردآوري و ثبت روايتهاي راويان نواحي ايران متمركز كنند چرا كه بسياري از اين راويان در سننين بالا قرار دارند.
ششمين نشست كانون نويسندگان و پژوهشگران خانه موسيقي روز يكشنبه 24آذر در خانه هنرمندان برگزار شد و جهانگير نصري اشرفي، هومان اسعدي و منصوره ثابت زاده حضور داشتند. كارشناس مجري نشست هم فرشاد توكلي، مدرس سه تار و عضو هيئت مديره خانه موسيقي بود.
سه دهه رشد پژوهش موسيقايي
توكلي در ابتداي جلسه ضمن معرفي پژوهشگران براي حاضران در جلسه، گفت: بحث پژوهش در سي سال گذشته نسبت به گذشته از اقبال بيشتري برخوردار شده است. به خصوص در دو دهه پاياني. در ابتداي بحث به چگونگي و چرايي شكل گيري اين اقبال مي پردازيم.
منصوره ثابت زاده در اين زمينه گفت: «موسيقي در زمينه پژوهش در دهه هاي گذشته تعالي زيادي داشته است. قبل از انقلاب اين پژوهش ها به وسيله بخش هاي دولتي انجام مي شد. مثلا خانم فوزيه مجد با همكاري با تلويزيون كه مي توان گفت بخش دولتي به حساب مي آيد، اين حركت را شروع مي كند. اما در بخش هاي ديگر ما كمتر شاهد انجام تحقيق بوديم.
اما بعد از انقلاب افراد بسياري براي گردآوري و تحقيق در زمينه موسيقي هاي مختلف ايران تلاش كردند. در حقيقت نوعي خرد جمعي و فردي شكل گرفت.
سالهاي جنگ و خانهنشين شدن هنرمندان و عدم اجراي موسيقي باعث شد فقدان اين نوع موسيقي، به خصوص موسيقي هاي بومي، در جامعه تحصيلكرده احساس شود و به همين خاطر اقدام به جمع آوري و گردآوري آن كردند.
جهانگير نصري اشرفي، سر مولف دانشنامه جامع 14 جلدي موسيقي ايران كه قرار است به زودي عرضه عمومي شود، نيز درباره رشد كمي و كيفي پژوهشهاي موسيقايي در دو دهه اخيرگفت: «پيش از انقلاب دو نگرش نسبت به پديده هاي فرهنگي وجود داشت.
يك نگرش مبالغه آميز جلوه دادن پديده ها كه مي خواستند هر چيز را به نوعي به اسطورهها ربط بدهند و نگرش ديگر روشنفكري بود. به نظر من اين مسئله اساسا موضوع مهمي تلقي نمي شد اما بعد از انقلاب روشنفكران و مسئولان دولتي مقوله فرهنگ را مبناي بسيار مهمي در تحولات به شمار مي آورند و كم كم با تشكيل سازمان هاي فرهنگي و آغاز فعاليت هاي آنها تحقيق و پژوهش آغاز شد.
همه اعتقاد داشتند ما داراي فرهنگي هستيم كه مي تواند راهگشاي ما در راه هاي ديگر و مقولات ديگر باشد. اوايل انقلاب سازو كاري در رابطه با موسيقي نداشتيم. اما بعد از يك دهه جامعه نميدانست كه بااين مقوله بايد چه برخوردي داشته باشد. نگاه جامعه به موسيقي نگاه تربيت شده و تعريف شده اي نبود. نمي دانستيم كه چگونه بايد با آن برخورد كنيم. آيا بايد به صورت انتزاعي نگاه كنيم يا به صورت يك مقوله فرهنگي. شناخت اين مقولات نيازمند پژوهش بود.
اشرفي ادامه داد: «من فكر مي كنم به رغم اعتقادات سه گانه مردم، روشنفكران و مديران، نياز به پژوهش و نگرش كمال يافته در موسيقي احساس مي شد و در واقع اراده و علاقه بود كه باعث شد پژوهش گسترش پيدا كند.»
رشد پژوهش پروسهاي تاريخي است
هومان اسعدي نيز با طرح اين پرسش كه آيا اين اقبال عمومي به حيطه كيفيت بازمي گردد يا كميت گفت: «اگر كمي به عقب نگاه كنيم در فرهنگ ايراني دوره اي تحصيلكردگان اروپا به ايران بازگشتند و اين ديدگاه توسط آقاي مسعوديه و ديگران وارد موسيقي ايراني شد.
اواخر نيمه اول قرن حاضر بود و طبيعي است كه در ابتداي آشنايي با اين مقوله كمتر شاهد اين موضوع باشيم. من اين رشد را يك پروسه تاريخي ميبينم كه چه بخواهيم و چه نخواهيم اتقاق مي افتد. بعد از انقلاب در جامعه نوعي رجعت به سنت و توجه به مسائل ملي و فرهنگي رخ داد. اين رجعت اولين رويكردها به پژوهش را شكل داد. مجاري ديگر موثر در مقوله گسترش پژوهش، شكل گيري فصلنامه ها، ناشران و موسسات فرهنگي و غيره بود.
نكته ديگري كه بايد مورد توجه قرار بگيرد، اين بود كه مطالعات و گرايش به تحقيق در تمام زمينه ها افزايش پيدا نكرد به عنوان مثال ما در حوزه موسيقي گرايشي به تحقيق و پژوهش در زمينه هاي تاريخي يا سبك شناسي نداشتهايم و يا پژوهشي در زمينه تجزيه و تحليل ساختار موسيقي انجام نشده است. اما در بخش هايي مثل موسيقي بومي و نواحي ايران اين گرايش بيشتر بوده است.
در ادامه ثابت زاده با اشاره به اينكه در امر پژوهش ما با سه مرحله و يا حوزه روبرو هستيم. اولين حوزه نظريه پردازي و تفكر در حوزه پژوهش است كه سياست هاي كلان فرهنگي در حوزه پژوهش در نهايت علاقه به تربيت نظريه پرداز دارد. حوزه دوم نقد و بررسي است كه راهكارهايي ارائه مي كند و بدون اينكه نگاه تخريبي داشته باشد به بررسي اطلاعات مي پردازد. در حوزه سوم پژوهش با گردآوري مواجه هستيم كه كار بسيار دقيقي است و توسط افراد آموزش ديده اي كه زير نظر او كار مي كنند، جمع آوري مي شود. در حقيقت بعد از اين مرحله است كه منتقد و يا متفكر مي تواند كارخود را انجام دهد.
ما هنوز در گردآوري مانده ايم و نتوانسته ايم اين كار را انجام دهيم. در جلسات متعددي كه با پژوهشگران اين حوزه داشته ايم بارها به اين موضوع اشاره شده است كه با توجه به از بين رفتن آخرين بازمانده هاي هنري و فرهنگي، وظيفه پژوهش در امروز به لايه گردآوري باز مي گردد. موسيقي بومي ايران در هجوم فرهنگ هاي ديگر قرار دارد و بايد پيش از اينكه از ميان برود حفظ شود. تا امروز آنچه به عنوان گردآوري مشاهده ميكنيم محصول اندوختن تجربه است و رفته رفته با توجه به اينكه سابقه پژوهشگران ما بالا رفته اين حوزه نيز توسعه و گسترش پيدا كرد. ما در اين سال ها بيشتر گردآورنده بوديم چون نياز به اين حوزه به خوبي احساس مي شد و از طرف ديگر ما متفكر و يا منتقدي كه به بررسي اين اطلاعات بپردازد نداشته ايم.
تنها 20 تا 30 سال فرصت داريم
نصري اشرفي با اشاره به اينكه گردآوري و پژوهش دو بخش از يك مقوله واحد هستند گفت: «من فكر مي كنم كه اساساگردآوري وظيفه كسي است كه با موسيقي قومي، مردم شناسي، موزيكولوژي، هنر و پژوهش آشنايي داشته باشد. بنابراين گردآوري بسيار مهم است و نمي توان آن را جدا از پژوهش دانست. اگر از صفي الدين ارموي و يا عبدالقادر مراغي اثري باقي نمانده باشد، پژوهشگر چطور مي تواند كار كند؟ اگر نغمه هاي لالايي از بين رفته باشند چطور مي توان روي آن تحقيق كرد.
فرض كنيد كه ما سه قرن جلوتر هستيم و ديگر نه حاج قربان است و نه كس ديگر. مجموعههاي صوتي در صورتي به درد مي خورد كه در كنار آنها به مقولاتي چون كاربرد، ويژگي هاي اجرايي و محتواي آن پرداخته شود. ما در اين حوزه به آناليز نياز نداريم. بايد همه چيز پيش از نابود شدن و ازميان رفتن جمع آوري شود. نمي خواهم بگويم كه دانش و توانايي تجزيه تحليل وجود ندارد، نه بلكه الان ضرورت تاريخي اقتضاء مي كند كه هر چه در توان داريم جمع كنيم. چرا كه ما بيش از 20 تا 30 سال ديگر فرصت نداريم و هر ساله برخي از مهمترين و شاخص ترين استادان موسيقي نواحي ايران به دليل كهولت سن به ديار باقي ميشتابند و اينها تنها منابع ما براي كار هستند و گنجينههايي در سينه دارند كه بايد در اخذ و پياده كردن و تدوين آنها بكوشيم. به همين دليل در وضعيت حاضر آنچه درست است، گرد آوري است و بعد تجزيه و تحليل.
راويان رديف هم درگذشتند بدون ثبت هيچ رديفي ازآنها
اسعدي نيز در باب گردآوري اطلاعات و ثبت آثار و وقايع گفت: «گردآوري جزئي از پژوهش است اما به خودي خود يك پژوهش به شمار نمي آيد. ضمن اينكه در اين بحث ها مسئله پژوهش منحصر به موسيقي نواحي و بومي ايران شده است، در صورتي كه به نظر من به اين مقوله خيلي پرداخت شده و در مقابل مقولاتي هستند كه مغفول مانده اند. همان مسئله اي كه در موسيقي بومي رخ داده و آقاي نصري اشرفي اشاره كردند در موسيقي كلاسيك يا سنتي ايران هم اتفاق افتاده. متاسفانه ما راويان رديفي عير از ميرزاعبدالله هم داشتيم كه در قزوين، اصفهان و شهر هاي ديگر زندگي مي كردند اما به دليل بي توجهي مسولين روايت آنها را ثبت نكرده و راويان ما فوت كرده اند. تاريخ شفاهي موسيقي ايران دارد از بين مي رود و هنوز كسي آن را ثبت نكرده است. خيلي ها فوت شده اند و يا ديگر يادشان نيست كه چه اتفاقاتي افتاده است. ضرورت حفظ فرهنگ يك مقوله است و پژوهش مقوله ديگر. اگر مي خواهيم اينها را نگاه داريم بايد موازي كار كنيم.
افرادي به گردآوري مشغول شوند و افرادي به پژوهش و بررسي آثار. در آوايل شكل گيري رشته اتنوموزيكولوژي پشت ميز مي نشستند، افرادي مي رفتند گردآوري مي كردند و آنها بررسي مي كردند اما كم كم به اين نتيجه رسيدند كه خود پژوهشگر بايد در مكان حضور داشته باشد با آن فرهنگ مدتي زندگي كند. با يك پرواز رفت و برگشت به قوچان نمي توان رفت و صدايي را ضبط كرد و برگشت. اتنوموزيكولوگ بايد بداند كه چرخ هاي زندگي يك راوي يا خنياگر محلي چگونه مي چرخد، چطور فكر و چطور زندگي مي كنند. من هم به عنوان يك ايراني معتقدم كه گردآوري در حال حاضر مهم ترين كاري است كه مي توانيم آنجام دهيم. اما تحقيق و پژوهش پروسه اي سيستماتيك و نظام مند است. فرضيه هايي داريم كه بايد بررسي سوند، نظريه هايي داريم كه با اطلاعات گردآوري شده بايد تظبيق داده شود و نظريه هايي داريم كه بايد مورد آزمايش قرار بگيرد. برخي پژوهش ها شامل مطالعات اكتشافي است. در برخي پژوهش ها خود اكتشاف يك پژوهش است. اما سفر توريستي هرگز نمي تواند منجر به گردآوري شود.
همه گردآوريها مفيدند
پس از آن توكلي با طرح اين پرسش كه در سال هاي اخير چه درصدي از گردآوري هاي انجام گرفته مي تواند مفيد فايده باشد بحث را با هومان اسعدي ادامه داد. اسعدي با تاكيد بر اينكه هر چه گردآوري شده مفيد است گفت: «صد در صد اين اطلاعات سودمند خواهند بود. حتي اگر ناب هم نباشند. در هر حال چنين چيزهايي وجود داشته است. شايد در اطلاعات تكميلي كه بايد ثبت شود دچار مشكل باشيم اما قطعا اين اطلاعات به دردمي خورد. اما نكات ديگري هم هست كه بايد مورد توجه قرار بگيرد. اينكه گردآورنده چقدر بر روي اطلاعات تاثير داشته. به هر حال حضور گردآورنده در آن محل نظم آنجا را به هم مي زند و ما در برخي اوقات رويكرد دوگانه اي را مي بينيم. جشنواره ها ويترين امر پژوهش بود. اما نظم را بر هم ريخت. جشنواره هاي زيادي در اين سال ها با هدف حفظ رديف دستگاهي ايران برگزار شده است اما حقيقتا اين جشنواره ها چقدر مي تواند رديف هاي ما را حفظ كند؟ چقدر سيكل زندگي نوازنده ها را عوض مي كند؟ جشنواره اي شدن اجراي آنها را چقدر به هم مي زند؟ ما نميتوانيم با آوردن يك مراسم زار يا باران در محيطي مصنوعي همان حس را انتقال دهيم؟
ثابت زاده ضمن تاييد تاثيرات منفي جشنوارهها با اشاره به جنبههاي مثبت جشنواره ها گفت: «اين جشنواره ها دو جنبه مثبت و منفي دارند. بسياري از آنها آسيب جدي به كليت فرهنگي موسيقي نواحي ايران وارد كرد. گاهي اوقات داوران خوب انتخاب نشده بودند. در نخستين جشنواره هابزرگان موسيقي نواحي معرفي شدند. ابتدا حركت خوب بود مردم شهرنشين با اين موسيقي ها آشناشدند، و بزرگاني مثل حاج قربان و يگانه هم كمتر تحت تاثير قرار مي گرفتند. اما كم كم اين افراد مستمسك آدم هايي قرار گرفتند كه از آنها سوءاستفاده مي كردند و به هر كجا كه مي خواستند مي كشاندندشان.
نسل دوم نوازندگان و خوانندگان موسيقي نواحي، دچار دگرگوني شدند و تحت تاثير برخوردها و رفتارهاي شهري قرار گرفتند. آنها هم چيز هايي را اجرا مي كردند كه به اصطلاح جشنواره پسند بود نه آنچه را كه واقعا بايد مي نواختند. بسياري براي پول و جايزه مي آمدند و انگيزه هاي خود را از دست داده بودند. گردآورنده، منتقد و نظريه پرداز نبايد تا اين حد در زندگي اين افراد تاثير داشته باشد و مداخله كند. امروز ديگر در هر روستايي ارگ و ماهواره آمده و جاي موسيقي محلي را گرفته است.
راه اندازي رشته قوم موسيقي شناسي در دانشگاه تهران
نصري اشرفي نيز در اين باره گفت: «بعد از انقلاب فضايي ايجاد شد كه باعث شد ما با مباني فرهنگ خود آشنا شويم. جشنواره موسيقي فجر را به عنوان مهم ترين جشنواره موسيقي مي توانستيم به موسيقي خودمان اختصاص بدهيم و از اين نوع موسيقي ها حمايت كنيم. منظورم تنها دعوت از هنرمندان بومي و اجراي آنها نيست بلكه مي شد يك تحقيق گسترده در زمينه اي خاص در يكي از مناطق انجام شودو يا بحث هاي تخصصي داشته باشيم. فكر مي كنم فعاليت هايي مثل برگزاري جشنواره هاي با سياستگذاري درست و رويكردي مناسب بايد ادامه داشته باشد. يا اينكه امكانات و بستر هايي فراهم شود تا نهاد هاي خصوصي داشته باشيم.
اسعدي نيز درباره تاثير جشنواره ها بر حيات موسيقي بومي ايران گفت: «اقتضاي دوران و زمان ما اين است كه جشنواره ها برگزار شود. اما اين جشنواره حقيقتا بيشترين تغيير را روي فرهنگ بومي و موسيقي نواحي ايران داشتند. چون با زندگي مردم مستقيما در ارتباط هستند. در حقيقت اين موسيقي ها در آئين ها و زندگي روزمره آنها وجود دارد اما اجراي دعاي باران در جشنواره و يا لالائي ها روي صحنه بدون اينكه مادر و فرزندي باشند و بدون اينكه قصد خواباندن كودك وجود داشته باشد زيان آور است.
ما در حال حاضر شاهد پروسه كلاسيك شدن موسيقي فولكلور هستيم و اين گريز ناپذير است. شايد ما بتوانيم آن فيگور را حفظ كنيم اما اصل را نمي توانيم. اگر قرار است جشنواره هايي برگزار شود، بايد كارشناسانه باشد. كسي كه مي خواهد تحقيق كند بايد رشته قومموسيقي شناسي ( اتنوموزيكولوژي) بخواند. خوشبختانه در دانشگاه تهران برنامه درسي اين رشته ريخته شده است و پروسه اداري آن تا سال آينده به اتمام مي رسد. ما از تحليلگراني كه با نظريات پژوهش آشنا هستند نيز كمك مي گيريم. البته سياست هاي فرهنگي ما تفاوت دارد و در ايران موضوعات مهمتري داريم كه شايد منطبق با آنچه در غرب آموزش داده مي شود نباشد. به همين دليل هم اين رشته تفاوت هايي با آنچه در دنيا تدريس مي شود، خواهد داشت.
دانشگاه نتوانسته پژوهشگر زبده موسيقي تربيت كند
نصري اشرفي نيز با انتقاد از اينكه دانشگاه ها هنوز نتوانسته اند پژوهشگر زبده اي تربيت كنند گفت: «دانشگاه ها تنها در حوزه موسيقي ايراني تعدادي نوازنده درجه 2 و 3 توانسته اند تربيت كنند كه به درد مسئله پژوهش نمي خورند. بايد اين كار خارج از دانشگاه و با يك برنامه نظامند از سوي نهادي مثل خانه موسيقي صورت گيرد.»
درپايان ثابت زاده با اشاره به مشكلات و معضلاتي كه پژوهش پيش رو دارد گفت: «عدم تمركز سازماني و مراكز متعدد تصميم گيري با عقايد و سليقه هاي متفاوت كه قادر به استخراج سياست هاي متمركز پژوهشي براي ارائه روش هاي علمي نيستند. عدم وجود نهادهاي مدني مستقل پژوهشي بدون گرايشات گروهي كه اصل بي طرفي را كه از بنيانهاي پژوهش است رعايت كنند.
دخالت هاي غير اصولي بدون توليد علمي و مبناي اخلاقي، افراد فاقد صلاحيت كه تضعيف بنيه پژوهشي و انگيزه هاي پژوهشگران را موجب شدهاند،عدم ايجاد پژوهشكده هاي خصوصي و حمايت از اين بخش كه مي تواند ياور جدي و دلسوز پژوهش هاي موسيقي باشد و با سرمايه گذاري موثر و با اختصاص وام هاي كم بهره بتواند احتياجات پژوهشگران را برطرف كند، كنترل و ايجاد فضاي منظم براي پژوهشگران، عدم آموزش پژوهشگران و عوامل و لايه هاي مختلف پژوهشي اعم از گردآورندگان، راهنمايان محلي، دستياران، همياران و آشنا كردن آنان با حقوق مادي و معنوي خودشان. عدم سرمايه گذاري ونبود بودجه كافي جهت تقويت بنيه پژوهشي. عدم تشكيل و تبديل بهينه پژوهشگران و اتلاف بودجه با برپائي همايش هاي پژوهشي كه در آن كمتر به استانداردهاي روز پژوهش توجه شده است. عدم وجود امكانات جهت آسايش زندگي و سلامت و امنيت پژوهشگران. فقدان نقد همه جانبه و نو جهت جلوگيري از كارهاي موازي و غير علمي و رونويسي.
در پايان جلسه ، پرسش و پاسخي ميان حاضران در سالن و ميهمانان حاضر صورت گرفت.
سيد ابوالحسن مختاباد به پژوهشهاي ميان رشتهاي اشاره كرد و از هومان اسعدي پرسيد كه آيا ما در اين زمينه خلاء نداريم و تا چه اندازه در اين زمينه ها كار پژوهشي صورت گرفته است؟
اسعدي گفت كه تعداد پژوهشگران ما به اندازه اي اندك است كه فرصت پژوهشهاي موسيقايي را ندارند و براي اين كار بايد چند تخصص در يك فرد جمع شود و يا اين كه چند تخصص روي يك موضوع كار كنند كه متاسفانه تا كنون چنين كاري صورت نگرفته است.
يكي از حاضران پرسيد كه چرا در اين نشست عمدتا درباره پژوهش در موسيقي نواحي و سنتي صحبت شد و از پژوهش در موسيقي كلاسيك غرب يا انواع ديگر پژوهشها سخني به ميان نيامد كه ابتدا جهانگير نصري اشرفي گفت: به دليل آنكه نياز امروز ما تمركز روي آنچيزي است كه در حال از دست رفتن است و در موسيقي كلاسيك چيزي از دست نرفته ونميرود.
هومان اسعدي هم در پاسخ به اين پرسش گفت ما( پژوهشگران ايراني) چه چيزي ميتوانيم بر موسيقي و پژوهشهاي كلاسيك غرب بيفزاييم .آنها قرنها است كه در اين زمينه پژوهش كرده و جزييات هر آهنگساز شاخص و نامدار و حتي چهرههاي درجه دو و سه را رصد كرده و انتشار داده اند و چيزي نمانده كه ما بخواهيم به آن اضافه كنيم.
پنجشنبه 28 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]
-
گوناگون
پربازدیدترینها