محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846593592
تلاش پايدار براي وحدت
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: تلاش پايدار براي وحدت
شهيد آيتالله دكتر محمد مفتح در سال 1307ش در خانوادهاي روحاني در همدان به دنيا آمد. پدر ايشان، مرحوم حجتالاسلام حاج شيخ محمود مفتح، از وعاظ بزرگ همدان و به زهد و تقوي معروف بود. وي بيش از پنجاه سال از عمر پربركت خود را به وعظ و ارشاد صرف نمود.شهيد مفتح از ابتداي كودكي در مجالس وعظ و خطابه پدر شركت نموده و عشق فراوان پدر به اهل بيت عليهمالسلام را مشاهده ميكرد .وي در حين گذراندن دوره دبستان، مقدمات علوم عربي و ادبيات را نزد پدر خود آموخته، سپس به مدرسه مرحوم آيتالله العظمي آخوند ملاعلي رفت و تحصيلات خويش را ادامه داد.استعداد فراوان و عشق زياد به تحصيل باعث شد كه به زودي مراحل مختلف تحصيل را بگذراند، به نحوي كه ديگر حوزه همدان براي او قابل استفاده نبود، لذا در سال 1322،در حالي كه تنها 15 سال داشت، براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم مهاجرت كرد.
شهيد مفتح پس از ورود به قم در حجرهاي در مدرسه دارالشفاء اقامت كرد و شبانه روز به تحصيل علم پرداخت و از محضر اساتيد بزرگي همچون حضرت آياتعظام امام خميني، حجت ، داماد،علامه طباطباييو... استفاده كرد در مدت كوتاهي دوره كامل خارج علوم مختلفه حوزه را گذراند و به درجه اجتهاد نائل آمد و به عنوان مدرس حوزه به تدريس پرداخت؛ به نحوي كه حوزههاي درسي ايشان در زمينههاي مختلف خصوصا فلسفه از رونق خاصي برخوردار شد.
در كنار تحصيل در حوزه، شهيد مفتح به تحصيل علوم جديد پرداخت و مدارج مختلف تحصيلات جديده را نيز گذراند و پس از مدت نسبتاً كوتاهي موفق به اخذ درجه دكتري(PH.D) در رشته فلسفه گرديد. هر چند وضعيت معاش استاد شهيد، همچون ديگر طلاب حوزه علميه، آنچنان مناسب نبود و مقداري از ايام سال را براي تأمين معاش خانوادهشان بايستي صرف ميكرد و نيز تحصيل در حوزه دانشگاه آن هم در سطحي كه آن شهيد به تحصيل پرداخته و درس و بحث خود را حتي يك روز قطع نكرده و ساعات بسياري براي هر درس خود اختصاص ميداد، ولي اين زحمات شبانهروزي ايشان را از فعاليتهاي اجتماعي بازنداشت. ايشان عنصري بسيار فعال در مسائل اجتماعي و سياسي در حوزه علميه قم بودند و در كليه فعاليتهاي حوزه و تمامي صحنههاي نهضت حضرت امام خميني اعم از تدوين و نشر اعلاميه، برگزاري مجالس، تظاهرات و... از چهرههاي پيشتاز فعال و تصميمگيرنده بودند.فعاليت در مسائل اجتماعي و سياسي و آشنايي نزديك با حوزه و دانشگاه سبب گرديد كه استاد شهيد از سالهاي دور، به اهميت وحدت فيضيه و دانشگاه پي ببرد و نقشههاي استعمارگرانه رژيم طاغوتي را در زمينه جدايي اين دو قشر، با تمام وجود، احساس كند. بنابراين عملا وارد ميدان شد و با تلاش وسيع و فراوان سعي در خنثيكردن نقشههاي رژيم طاغوتي نمود.
از اين رو با آنكه مدرسي بزرگ در حوزه علميه قم بود، به تدريس در دبيرستانهاي قم پرداخت تا عملا گامي موثر در جهت خنثيكردن فعاليتهاي رژيم طاغوتي در ايجاد اختلاف بين اين دو قشر بردار. مقاله ايشان تحت عنوان كه در سالهاي حدود 1340 در نشريه مكتب اسلام قم چاپ شد، خود به خوبي نشان دهنده نوع تفكر و تلاش علمي استاد مفتح، در زمينه ايجاد اين وحدت از آن سالها، ميباشد.
علاوه بر اينها، استاد اقدام به تشكيل كانون دانشآموزان و طلاب در قم نمود كه هر هفته عده زيادي از طلاب و دانشآموزان در آن كانون شركت ميكردند و ضمن آشنايي با معارف اسلامي زمينه آشنايي و تماس بيشتر آنها با يكديگر فراهم ميشود. در اين كانون شهيد مظلوم آيتالله دكتر بهشتي نيز همكاري وسيع و صميمانهاي داشتند. همچنين همكاري اين دو در مدرسه دين و دانش قم را نيز گامي ديگر در اين راه ميتوان به شمار آورد. اين تلاشها و ساير كوششهاي ايشان در اين زمينه همواره يكي از درخشانترين تلاشهاي اجتماعي - سياسي استاد شهيد مفتح در طول زندگي كوتاه، ولي پرثمر ايشان است.
علاوه بر اين فعاليتها، دكتر مفتح از ابتداي ورود به قم در زمينههاي ديگري همچون تربيت نسل تحصيلكرده، اشاعه معارف اسلامي، مبارزه با رژيم طاغوتي پهلوي، كوشش در ايجاد حكومت اسلامي و... فعال بود.شهيد مفتح همراه با تدريس خود در حوزه و دبيرستان، ضمن بيان معارف مختلف اسلامي، به افشاي رژيم طاغوتي ميپرداخت و منبرهايش در اكثر شهرها با تعطيلي و تبعيد يا برگرداندن ايشان مواجه ميشد.
با شروع قيام امام خميني(ص)، شهيد مفتح كه يكي از شاگردان نزديك ايشان بود، پشت سر امام مبارزات خود را اوج بيشتري داد. منبرهايي كه ايشان در شهرهاي آبادان، خرمشهر، اهواز و... ميرفت، بارها منجر به دستگيري و تبعيدش گرديد، ولي مجدداً در مناسبت بعدي براي منبر به آن شهرها ميرفت تا بالاخره در آخرين بار ايشان را دستگير و تبعيد كردند.
شهيد مفتح همچنين براي پيريزي مباني فكري انقلاب اسلامي، در حوزه علميه قم، اقدام به تشكيل جلساتي به نام نمود كه در آن جلسات، فضلا و نويسندگان شركت ميكردند و مسائل سياسي و مسائل روز به بحث گذاشته ميشد و مهمترين مسائل روز را جهت نوشتن كتاب و مقاله بررسي كرده ، هر نفر يا هر چند نفر مسئول تحقيق در يكي از موارد ميشدند. پس از تحقيق و تنظيم، كتاب در جلسه مطرح ميشد و پس از اينكه كليه اعضاي جلسه نظر خويش را در مورد صفحه صفحه كتاب بيان ميكردند، كتاب با مقدمه استاد شهيد براي چاپ ارسال ميگرديد.ساواك كه به اثر و عمق اين كار پي برده بود، پس از مخالفتهاي فراوان بالاخره جلسه را تعطيل كرد. اين مجمع در عمر كوتاه خود موفق به نشر ده كتاب گرديد:اسلام پيشرو نهضتها، با ضعف مسلمين دنيا در خطر سقوط، شيعه و زمامداران خودسر، جهانبيني و جهانداري علي عليهالسلام، دعا عامل پيشرفت يا ركود، رهآوردهاي استعمار، همسران رسول خدا، زيارت خرافه يا حقيقت، كودك نيل يا مرد انقلاب و خرافه و نيرنگ.
مضاف بر اين فعاليتها با نوشتن مقالاتي براي مجلات اسلامي آن روز نظير مكتب تشيع، مكتب اسلام، معارف جعفري و... به شناساندن ابعاد مختلف اسلام در سطحي عمومي پرداخت. همچنين با همكاري آيتالله حسين نوري همداني اقدام به ترجمه تفسير مجمع البيان، كه يكي از ارزندهترين و باارزشترين تفاسير شيعه است، پرداخت و همچنين به نوشتن كتابهاي مختلفي از قبيل در علم منطق و همچنين حاشيه بر كتاب ملاصدرا، كه سومين شرح و حاشيه بر آن كتاب ميباشد، پرداخته كه حكايت از عمق بينش فلسفي معظم له دارد.علاوه بر اينها ميتوان از نوشتن كتب و مقالات مختلف در زمينههاي گوناگون اسلامي، اجتماعي، سياسي و نيز نقش موثر در فعاليتهاي حوزه همچون همكاري در تشكيل جامعه مدرسين، تاسيس مدرسه حقاني، اعلاميههاي مختلف فضلا و مدرسين قم، تظاهرات و... نام برد.
فعاليت استاد شهيد، آن هم در اين سطح وسيع، مصون از گزندها و مخالفتهاي رژيم نبوده و از مضروب و مجروح شدن ايشان در جريان حمله رژيم به مدرسه فيضيه تا مزاحمتها و مخالفتهاي متعدد و مكرر ساواك، همواره در زندگي اين شهيد عاليمقام وجود داشت. بالاخره ساواك كه اثر گفتار و اعمال شهيد مفتح را در حوزه و دبيرستانهاي قم ميديد، ايشان را از آموزش و پرورش اخراج كرد و به يكي از نقاط بد آب و هواي جنوب كشور تبعيد نمود.
پس از اتمام زمان تبعيد، ساواك از ورود ايشان به قم جلوگيري كرد، لهذا از سال 1349 در تهران مقيم شدند. تدريس در دانشگاه تهران، اقامه نماز جماعت در دانشگاه تهران، امامت جماعت مسجد جاويد و قبا، از جمله فعاليتهاي ايشان در تهران بود. همچنين ايشان از موسسان جامعه روحانيت مبارز تهران و عضو شوراي مركزي آن جامعه، عضو شوراي انقلاب و عضو بسيار فعال ستاد استقبال از حضرت امام خميني(ره) بودند.
استاد شهيد آيتالله دكتر مفتح در روز 27 آذر 1358 هنگام ورود به دانشكده الهيات دانشگاه تهران مورد هجوم مسلحانه عوامل مزدور گروهك فرقان قرار گرفته و به همراه دو پاسدار جان بركفش و به فيض بزرگ شهادت نائل آمدند. تشييع بسيار باشكوهي در تهران و قم در روز 28 آذر انجام گرديد و حضرت امام خميني(ره) شخصاً در مراسم تشييع در قم شركت نمودند. پيكر مطهر شهيد مفتح و دو پاسدارش در صحن مطهر حضرت معصومه(س) در قم به خاك سپرده شد.
جايگاه علمي - حوزوي شهيد دكتر مفتح
فعاليتهاي اجتماعي - سياسي شهيد آيتالله دكتر محمدمفتح آنچنان چشمگير است كه پرتو خيره كننده آن، شخصيت فقهي - فلسفي او را از نظرها مخفي داشته است. همه شهيد مفتح را با نماز عيد فطر سال 1357 و اولين راهپيمايي ميليوني پس از آن ميشناسند. اجتماعات پرشور صدها هزار نفري در در ماه رمضان 1356 و ؛1357 دعوت از علامه محمد جواد مغنيه، عالم شيعي لبناني و عبدالفتاح عبد المقصود، متفكر سني مذهب مصري و استاد دانشگاه الازهر، و شيخ محمود بجرمي قاري معروف مصري؛ سمينارهاي علمي با حضور اساتيد دانشگاهي و حوزوي در صحن مسجد، برگزاري اولين نمايشگاه كتاب در مسجد؛ تبديل به پايگاه مبارزه دانشجويان مسلمان علاقهمند به ارتباط با عالمان ديني، سخنرانيهاي انقلابي در آبادان، اهواز، كرمان، خرمآباد، دماوند و...؛ زندانهاي مكرر و تبعيدهاي مختلف؛ مديريت ستاد استقبال از امام و...؛ همه اينها موجب شده است تا مفتح بيشتر در قالب يك مبارز سياسي و يك مصلح اجتماعي نظاره شود تا يك فقيه فيلسوف.
جايگاه علمي - حوزوي شهيد دكتر محمدمفتح را بايد با ملاحظه حضوري كه از ايشان در مجامع حوزوي آن روزگار ثبت است، به نظاره نشست. دوران تحصيل حوزوي آيتالله مفتح، همزمان است با فضاي پس از جنگ جهاني دوم، خروج رضاشاه از ايران، تغييرات سياسي - اجتماعي پس از شهريور 20، و آغاز تنفس آزاد مجدد حوزههاي علوم ديني. در دوره پهلوي اول، فشار فراواني كه بر هر گونه تظاهر مذهبي وارد ميآمد، بر تحركات علمي حوزويان تاثيري دو چندان داشت؛ چرا كه هم به عنوان يك فعاليت ديني با انواع تضييقات حكومتي مواجه بود، و هم از آن جهت كه عالمان ديني ملجا و مرجع نيازهاي اعتقادي مردم بودند - چيزي كه به هيچوجه رضاخان آن را برنميتافت - سعي بليغ قدرت حاكم بر اعمال هرچه بيشتر محدوديت بر اين قشر تاثيرگذار در جامعه متمركز بود. استبداد رضاخاني بيش از همه روحانيان را هدف گرفته بود، و طبعاً رهايي جامعه مذهبي ايران از خفقان حكومتي، پس از شهريور 20 براي حوزويان امكان تنفسي نشاطآور را به دنبال آورد. نشاط علمي دهه 20-30 در حوزهها،موجب گشت تا در دهه 30-40 شمسي نسل جديدي از دانشآموختگان علوم ديني پا به عرصه اجتماع بگذارند، كه با انگيزههايي فراتر از آنچه سابقا عالمان را به تلاش و كوشش وا ميداشت، در اجتماع پيرامون خود تاثيرگذار گردند. اين نسل نوظهور را، عالمان روشنفكري تشكيل ميدادند كه حصار تنيده شده ميان محافل علمي نوظهور (دانشگاهها) و محافل علمي پرسابقه (حوزهها) را درهم شكسته و با حضور آگاهانه در هر دو محفل، راه تازهاي براي تحول اجتماعي ميجستند. اين مساله را نميتوان اتفاقي دانست كه اولين تحصيل كردگان حوزه علميه قم كه براي تحصيل در دانشگاهها پا ميگذارند ---- شهيد مفتح، شهيد بهشتي و امام موسي صدر --- درست همانها هستند كه حوزه تاثير حوزويان را محدود به حوزههاي علميه سنتي ندانسته، و هر كدام عرصههايي را براي فعاليتي فراتر از مرسوم حوزويان اختيار ميكنند. نظريهپردازيهاي فراحوزوي - فرادانشگاهي شهيد مفتح و تلاشهاي فكري / عملي ايشان در نزديك كردن دو محفل علمي حوزه و دانشگاه در ايران؛ گسترده نمودن ارتباطات دانشگاهي با الازهر و ساير مجامع علمي بلاد عربي؛ كوششهاي ديني --- اجتماعي در لبنان (وبالتبع ساير كشورهاي عربي) را بايد در همين راستا ارزيابي نمود.
اين دوران را بايد فرصتي طلايي براي حوزه علميه قم به شمار آورد كه حوزهاي نوپا، جوان و با انگيزهاي مضاعف بود و به زودي مركز توجه جهان شيعه واقع گشت. در اين زمان، نسل اول تحصيل كردگان حوزه قم كه شاگردان و پايهگذاران دوره جديد حوزه آيتالله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي بودند، بركرسي تدريس تكيه زده و با دعوت از آيتالله العظمي بروجردي به قم و مرجعيت علي الاطلاق ايشان بر تمامي شيعيان جهان، قم را از حالت حوزهاي فرعي بيرون آوردند. از اين دوره است كه قم با نجف پهلو ميزند، حلقههاي درسي متعددي در قم شكل ميگيرد و طالبان علم كه به تدريج بر تعداد اندك اوليه آنان افزوده ميگردد، هر يك مطابق سلايق و علايق خويش استاداني را ميجويند. اعضاي اين حلقههاي علمي، به فراخور ديدگاههاي خويش، يكديگر را مييابند و نطفه جريانسازيهاي فكري، اجتماعي و سياسي بعدي از همانجا شكل ميگيرد؛ حلقههايي كه پارهاي از آنها در حافظه تاريخ جاودانه ميشوند.
شايد بتوان مشهورترين و ماندگارترين حلقه درسي آن روزگار قم را حوزه تدريس فقه و اصول امام خميني دانست. حلقه درسيي كه مجمع دانشطلبان ممتاز، جوان و وارسته شده و به شلوغترين درس حوزه قم تبديل گشت. ورود امام خميني به عرصه سياست و رو در رويي ايشان با هيئت حاكمه وقت، شاگردان را از گرد استاد نپراكند، بلكه انبوه طلاب پرشور را جذب حوزه درسي ايشان نمود. پيروزي انقلاب اسلامي، و جايگاه معنوي / سياسي امام خميني پس از پيروزي، و شهرت اجتماعي شاگرداني كه كم يا زياد محفل درس آن استاد را درك كرده بودند، قضاوت درباره ميزان درخشش علمي هريك از شاگردان را با مشكل مواجه ساخته است. نخستين فهرستي كه از نام شاگردان امام منتشر شده است مربوط به زمان اوج غربت اين استاد و شاگردان مبارزش، و در دوره تبعيد ايشان به نجف ميباشد. نام آيتالله دكتر مفتح جزء اولين اسامي موجود در اين فهرست است. در آن سالها، شهيد مفتح آنچنان در چشم امام ميدرخشيد و مورد اعتماد ايشان قرار ميگيرد كه امام از تبعيدگاه نجف در نامهاي كه به اين شاگرد مبرز خويش مينويسد، اعطاي حكم وكالت به افرادي از ميان تجار و معتمدين را موكول به صلاحديد و تعيين ايشان مينمايد. حجتالاسلام والمسلمين كروبي نيز كه از آن زمان در جمع طلاب جوان و علاقهمند به حضرت امام بود، از تعبيراتي كه امام خميني، در جلسات خصوصي پيش از تبعيد در مورد شخصيت علمي شهيد مفتح، به كار ميبردهاند، چنين استنباط ميكند كه ايشان از همان زمان مقام اجتهاد و فقاهت آن شهيد را مورد تاكيد قرار ميدادند.
از ديگر حلقههاي علمي ماندگار آن دوران، حلقه درس فلسفه علامه طباطبايي است كه از مشاهيري همچون شهيد مطهري، شهيد دكتر مفتح، شهيد دكتر بهشتي،آيتالله جوادي آملي، آيتالله منتظري،آيتالله اميني و آيتالله سبحاني تشكيل ميشد. اين جمع دانشپژوه، به دنبال فداكاري و تضحيه علامه طباطبايي (تعبيري كه آيتالله العظمي خويي در خصوص فعاليتهاي فلسفي - قرآني دوست و همدرس خود علامه طباطبايي به كار ميبرد) شكل ميگيرد. شاگردان علامه كه ميديدند چگونه استادشان طعنهها و فشارهاي مخالفان را تحمل كرده و برآنچه وظيفه ميداند، پاي ميفشارد و چگونه با انديشمندان غيرمسلمان اروپايي نشست و برخاست كرده و با آنان از قرآن و حكمت سخن ميگويد؛ از او نه تنها حكمت متعاليه و تفسير، كه پايداري در راه انجام رسالت ديني - علمي را ميآموختند. بيشك شهيد مطهري در تحمل طعنههاي فراوان پس از انتشار كتاب ، شهيد مفتح در خويشتنداري مثالزدني در برابر موج دشمنيها و دشنامهاي پس از دعوت از متفكران غيرايراني و اساتيد غير روحاني دانشگاه براي سخنراني ماه رمضان سالهاي 56 و 57 در ، و ساير مشاهير اين حلقه تاب آوردن در برابر افترائات گوناگون درباره عملكرد آگاهانه خويش، وامدار استاد فرزانه اين جمع فرهيخته بودند. درخشش دكتر مفتح در اين حلقه آنچنان بود كه علامه طباطباييآنگاه كه خواست براي پاسخ به سوالات فلسفي كه براي او ارسال ميشد، از شاگردانش مدد گيرد، بدون لحظهاي ترديد به سراغ آيتالله دكتر مفتح و آيتالله جوادي آملي رفت.از آن پس اين دو شاگرد پاسخگوي پرسشهاي فلسفي از زبان ايشان شدند. ميزان علاقه و رابطه عاطفي ميان شاگرد به استاد آنچنان بود كه شهيد مفتح، با وجود محدوديت حكومتي طاغوت براي حضور ايشان در قم، ديدار با علامه طباطبايي را از دست نميداد. همچنان كه از علاقه استاد به شاگر گفتنيهاي فراواني در سينه سيدعبدالباقي طباطبايي - فرزند ارشد علامه - باقي است.
حلقه علمي ديگري كه در تاريخ حوزه قم ميدرخشد و بزرگان حوزه به حضور در آن ميبالند، حلقه درس اصول آيتالله سيدمحمدمحقق داماد است. از مشهورترين شاگردان دوره نخست اين درس بايد از امام موسيصدر، آيتالله شبيري زنجاني، آيتالله دكتر بهشتي، آيتالله دكتر مفتح، آيتالله موسوي اردبيلي، و آيتالله مكارم شيرازي نام برد. گفتني است كه در همان دوره اول تدريس محقق داماد،آيتالله طاهري اصفهاني كه از حاضران در اين جمع بود،موفق ميشود تقريرات كاملي از مطالب استاد تهيه و تدوين نمايد. اين تقريرات، كه در دوره تدريس دوم مورد استفاده استاد واقع ميشود، توسط امام موسيصدر در مسافرت به حوزه نجف به امانت گرفته شد و درآنجا مورد مطالعه دقيق آيتالله شهيد سيدمحمدباقر صدر قرار ميگيرد؛آنچنان كه صاحبنظران معتقدند پارهاي از نوآوريهاي اصولي شهيد صدر وام گرفته از محقق داماد است. با توجه به عمق مطالب و اغلاق بيان آيتالله داماد، حضور فعال در اين حلقه براي همه كس امكانپذير نبود و بسياري از طالبان علم نيز، عليرغم علاقه به ماندن در اين جمع، از آنجا كه توان استفاده مفيد از درس را در خويش نمييافتند، از ادامه حضور منصرف ميگشتند. از اين رو شاگردان پابرجاي محقق داماد از كساني بودند كه در عين آنكه به هوش، استعداد و توان علمي بالايي نامدار گرديدند، با برخورداري از قدرت خلاقيت و نوآوري خويش، نه تنها در حوزه علميه قم بلكه در دانشگاههاي ايران و جهان اسلام، در كشورهاي اسلامي و عربي، و در كشورهاي اروپايي تاثيرگذار گشتند. شاهد اين سخن آن است كه نخستين فعاليتهاي مطبوعاتي حوزوي ريشه در اين محفل علمي دارد، و اولين طلاب شاغل به تحصيلات دانشگاهي از همين حلقه برخاستهاند. از شاگردان همين درس هستند آنان كه همراهي دين و علم را شعار خويش قرار داده و دبيرستاني را با عنوان تاسيس مينمايند، و مجلسي هفتگي را فراهم ميآورند تا دانشجو و روحاني در كنار يكديگر نشسته و به همفكري در امور مورد علاقه مشترك بپردازند.
مسلما ترديدي در اهميت حوزه درسي آيتالله العظمي بروجردي نميتوان داشت. شهرت آن شخصيت يگانه، نوآوري ايشان در مباحث اصول فقه، سبك ويژه در استنباطات فقهي، مرجعيت عليالاطلاق ايشان و زعامت عامه امور شيعيان در تمامي كشورهاي اسلامي، و نظريه تقريب مذاهب اسلامي كه از سوي ايشان پي افكنده و پيگيري ميشد، همه اينها انگيزهاي كافي براي جذب طلاب به حوزه درسي ايشان بود. از اين رو نميتوان نام بر روي محضر تدريس آيتالله بروجردي نهاد، بلكه بايد آن را محفلي به وسعت حوزه عمليه قم به حساب آورد. جايگاه شهيد مفتح در نزد آيتالله بروجردي آنچنان بود كه بازگشت او از سفر حج تمتع، آن مرجع بزرگ را به خانه او كشاند.توجه اين چنيني استاد به اين شاگرد را تنها بايد به درخشش علمي شاگرد مربوط دانست؛ چرا كه وجه ديگري براي آن متصور نيست؛ نه دكتر مفتح سابقه ويژه غيردرسي با آيتالله بروجري داشت ، و نه پدر ايشان از دوستان آن مرجع بزرگ بود.
اين سه حلقه علمي از آن جهت كه تاريخساز گشتهاند، در تاريخ حوزه قم ماندگار ميباشند؛ اگرچه طبيعتاً محافل درسي علمي آن زمان قم منحصر به اين سه حلقه نبود و حضور درخشان شهيد مفتح در محافل درسي و علمي ديگر نيز چشمگير ميباشد؛ آنچنان كه آيتالله صافي گلپايگاني بر شركت نمايان آن شهيد در محضر درسي آيتالله گلپايگاني تاكيد ميورزد.
درخشش افراد در محافل علمي - خصوصاً حوزههاي علميه - در دو عرصه نمايان ميشود: يكي درخشش در جايگاه شاگردي است و آنچه گفته شد ناظر به اين عرصه بود. و عرصه ديگر به جايگاه استادي ايشان باز ميگردد، كه شهيد مفتح در اين صحنه نيز چهره درخشاني از خود به يادگار نهاده است.
بسياري از اساتيد و عالمان برجسته امروز حوزه قم خود را مفتخر به شاگردي مفتح ميدانند آنها يا در درس شرح منظومه (منطق) ايشان در مسجد امام حسن عسكري حاضر ميشدند و يا از درس خصوصي شرح اشارات (فلسفه)، در منزل شهيد مفتح بهره ميجستند و يا در مدرسه حقاني شاگردي درس تاريخ اسلام ايشان را نمودند و...
دكتر مفتح در دهه 30 و اوائل دهه 40 شمسي، در كنار تدريس در حوزه قم، به تحصيل در دانشگاه تهران، تاليف كتب و مقالات تخصصي، تدريس در دبيرستانهاي قم و تربيت نويسندگان نوانديش ميپردازد، همچنين از احوالات اجتماع پيرامون خويش و مشاركت در مشتعلتر كردن شعله نهضتي كه توسط استاد محبوب او آغاز شده بود، غفلت نميورزد. شايد تعبيري كه به گفته آيتالله مكارم شيرازي در ميان حوزويان آن زمان و دوستان آيتالله دكتر مفتح بر سر زبانها بود، گوياترين كلام در خصوص شخصيت ايشان باشد كه ميگفتند:
شهيد مشترك حوزه و دانشگاه
غلامرضا شافعي
فرارسيدن بيست و هفتم آذرماه خاطره شهادت مردي را دريادهاي حوزويان، دانشگاهيان، اهالي قيطريه، نمازگزاران مساجد دانشگاه ، جاويد، الجواد و قبا زنده ميكند كه براي معرفي اسلام ناب محمدي و زدودن پيرايههاي ناشايست ازاعتقادات تشيع، سراز پا نمي شناخت و به دنبال امام خميني (ره) همه استعدادهاي علمي ، فرهنگي، پژوهشي، مديريتي و سازماندهي خود را درطبق اخلاص گذاشت و از تهمتها و تبعيدها و دستگيريها و تهديدها و حتي شهادت سرخ، نهراسيد.
مفتح درمحضرپدرفرزانه، اديب و شاعر خود، ادب پارسي و عربي را آموخت و راهي قم شد و از محضرعلماي بزرگي چون آيتالله تبريزي، بروجردي ، گلپايگاني، رفيعي اصفهاني، علامه طباطبائي، داماد و حجت و بالاخره امام خميني در زمينههاي اصول، فقه، عرفان، فلسفه و حكمت كسب فيض نمايد. استعداد او به زودي در حوزه شكفت و جزوه اوكه شرحي برمنظومه حاج ملاهادي سبزواري بود، مورد استقبال حوزويان قرار گرفت و طرحانديشه و انتشار آن درمجله مكتب اسلام در سال 1340 نشان از درك درد مزمن و خطرناكي داشت كه مانند خوره به جان تحصيل كردگان دانشگاهي و حوزوي كشور افتاده بود و به دليل خدامحورنبودن دروس دانشگاهي و يا بهتربگويم به دليل تلاش غرب گرايان و شرق گرايان براي حذف خدا ازفضاي دانشگاهها بسياري ازسرمايههاي سازنده و جوان كشور به استحاله ميرفت و رفت !
درهمين اوان، به تدريس دروس مختلف با چاشني مذهبي دردبيرستانهاي حكيم نظامي و دين و دانش قم مشغول شد و درمعيت شهيد بهشتي، شهيد مطهري و شهيد باهنر سعي بليغي دراثرگذاري درآموزش و پرورش كشور به كار گرفت تا با خرافات و انحرافات رايج كه به نام مذهب ترويج و تبليغ ميشد و موجب گمراهي و بي ديني اقشار تحصيل كرده را فراهم ميساخت مبارزه كند.مروري بركتاب مرحوم آيت الله شهيد مطهري و نيزكتابها و جزواتي كه با همت و زيرنظرشهيد مفتح ازطريق جلسات عمومي اسلام شناسي منتشر شد، گوياي بخشي ديگرازرويكرد اين بزرگان درخرافه زدائي ازدين و مذهب تشيع است.جزواتي نظير: اسلام پيشرو: محمد مصطفوي، زيارت؛ خرافه يا حقيقت: حسين رحيمي، خرافه و نيرنگ: كاظم ارفع، به سوي اسلام يا آئين كليسا: مصطفي زماني - علل ضعف مسلمين: مصطفي زماني، دعا عامل پيشرفت يا ركود و . . . نشان از تشخيص صحيح و دقيق برخي انحرافات و تجويز نسخ بر درمان آنهاست.
دكترمفتح دراوايل دهه 30 و همزمان با مبارزات نهضت ملي شدن نفت و وقايع 16 آذر؛ روزدانشجو، به فكر و رود به دانشگاه ميافتد و از سال 1333 تا شهريور36 بخش اول تحصيلات دانشگاهي خود را توام با اثرگذاري درمحيط دانشگاه و مسجد آن، به پايان ميبرد و تجربه جديدي را اين بار درخارج از حوزه و مدرسه كسب ميكند.انديشه وحدت مسجد و دانشگاه، محصول اين دوران اززندگي اوست. تداوم همكاري با آموزش و پرورش و نيز تداوم ارتباط با اساتيد دانشكده الهيات، او را به سمت گذراندن دكتراي خود رهنمون ميشود و پايان نامه خود را زيرنظراساتيد مبرزي چون شهيد مطهري و حسينعلي راشد و كمال الدين نوربخش درسال 1344 به پايان ميبرد. اين درحالي است كه دو سال است كه ازتبعيد استاد و رهبر خود، رنج ميبرد. دستگيري و تبعيد امام خميني مثل سوهان و خاري، روح مهربان او را ميخلد. تداوم مبارزات فرهنگي و علمي او درمدارس قم، درسال 1347منجر به تبعيد او به زاهدان ميشود و پس ازپايان دوران تبعيد ازاقامت درقم منع ميگردد و اينك با شناختي كه اساتيد راهنماي او از دانش، فضل و شيوهانديشه و تعادل روحي و سلامت نفس او دارند، از ورود او به دانشكده الهيات و معارف اسلامي استقبال ميكنند و بدين ترتيب، فصل جديدي درزندگي علمي و مبارزاتي اوگشوده ميشود. دانشجويان دانشگاه تهران جزو اولين اقشاري بودهاند كه از فيض و جود اودرمسجد دانشگاه بهره ميبرند و او چند روز ازهفته را براي ارتباط با دانشگاهيان درمسجد دانشگاه صرف ميكند. هيات امناي مساجد تازه تاسيس الجواد و جاويد يكي پس ازديگري دكترمفتح رابراي امامت اين مساجد نامزد ميكنند و او بالاخره درمسجد جاويد، موفق به برگزاري كلاسهاي تاريخ اديان، جامعه شناسي، اسلام شناسي، اقتصاد اسلامي، فلسفه و تقسير قرآن، اصول عقايد و . . . مي شود و با دعوت ازسخنرانان برجسته اعم ازدانشگاهي و حوزوي، حساسيت ساواك بارديگربرانگيخته ميشود و بالاخره دراوايل آذر53 پس ازسخنراني آيت الله خامنهاي، ايشان و آقاي دكترمفتح دستگيرمي شوند و درب مسجد نيزبسته ميشود. اين و اقعه مصادف است با اعلام تغييرمواضع دربخش و سيعي ازمجاهدين خلق كه ايدئولوژي اسلامي رابه كناري نهاده، و به ايدئولوژي ماركسيسم پيوستهاند و دانشگاههاي كشورملتهب است و مثلا همين ترم دانشگاهي دردانشگاه صنعتي شريف نيمه تمام رها ميشود. دراين ايام با توجه به اين تغييرمواضع، نوعي سرخوردگي و گنگي و منگي بين دوستان مذهبي دانشگاه حاكم شده بود و طبعاً متفكراني مثل دكترمفتح ازوقوع چنين پديدهاي به شدت متاثربودند و درانديشه مقابله با چنين تهاجمات فكري چارهانديشي ميكردند. با وضعي كه پيش آمده بود، پيش بيني ميشد كه به زودي درگيريهاي فيزيكي بين اعضاء سازمان تغييرموضع داده و نداده به وقوع بپيوندد و حاصل چنين اتفاقي به سود ساواك و زيان جريان مبارزه اسلامي خواهد انجاميد. به ويژه بايد توجه داشت كه برخورد و جريان تجدد و سنت ازدهها سال پيش و حتي اززمان مشروطيت بين روشنفكران و سپس دانشگاهيان رايج بود و جريان غرب گرا با حمايت رژيم كمربرتضعيف جريان ديني بسته بود و شاه روحانيت را ارتجاع سياه ميناميد و جريانات شرقگراي دانشگاهها نيز، اززمان حزب توده، ابايي ازاعلام و فاداري خود به كمونيسم بين المللي نداشته، مذهب را افيون تودهها ميناميدند و بنابراين بقول شهيد مطهري اين دوجريان فكري بمثابه دولبه قيچي عمل ميكردند كه هردو براي فشارآوردن و بريدن مظاهرمذهبي و ديني آمادگي داشتند و هماهنگ عمل ميكردند.
درچنين فضايي، حسينيه ارشاد بسته شده بود. با اعلام حضوردكترمفتح درمسجد الجواد و جاويد و بالاخره درسال55 درقبا، دانشجويان مسلمان پناهگاهي ميجستند تا با حفظ اعتقادات خود هويت و حيثيت ديني خود را حفظ كنند و سربرشانه مهربان دردآشنايي بنهند و درد دل بگويند و عقده گره خورده سينههاي خود را خالي كنند و برمظلوميت خود بگريند چرا كه با چشم خود ميديدند كه بهترين سرمايههاي كشورشان، جوانان پاك و بي آلايششان فقط و فقط به دليل بي صاحبي فكري، به تاراج ميروند.
درچنين حال و هوايي است كه مفتح به نداي دروني جوانان پاسخ مثبت ميدهد و همفكرانش شهيد بهشتي ، شهيدمطهري ، شهيد باهنر و حضرات آيات: موسوي اردبيلي و مهدوي كني و هاشمي رفسنجاني وهاشمي نژاد، هركدام به نوعي خود را به آب و آتش ميزنند.اين ايام مصادف ميشود با دستگيريهاي و سيع اعضاي گروههاي سياسي ! و شاه سرمست ازاين پيروزيها و البته ناگزير به خواسته بربازكردن فضاي سياسي تن ميدهد. دكترمفتح، كلاسهاي متعدد اسلام شناسي، جامعه شناسي ،تاريخ اديان ، فلسفه ، تفسير و . . . را ازسرمي گيرد، صندوق قرض الحسنه قبا رافعال ميكند، كتابخانه قبا را راه مياندازد ولولههاي اتصال مسجد و دانشگاه را درحد مقدورات مسجد قبا تنظيم ميكند و به كار ميگيرد.
سعه صدر، صداي دلنشين و صوت رسا، به كمك استدلالهاي متين و ادب ذاتي و روحيه متواضع و به دور از تكبر، به مدد تحصيلات حوزوي و دانشگاهي و نفس مهذب و تزكيه شده به زودي از او شخصيتي با نفوذ و قابل احترام و محبوب و مورد و ثوق دربين اقشار مختلف مردم، اعم از كاسب و بازاري و تحصيل كرده و دانشگاهي ميسازد.
درماه مبارك رمضان 56 شهيد از بزرگان ملي و مذهبي ازجمله مهندس بازرگان، دكترسامي، استاد مطهري و . . . دعوت ميكند تا درقبا سخنراني كنند. كوچه كنارمسجد و خيابان قباء شاهد حضورمعني دار و بي سابقه جوانان ميشود او با فراست درمييابد كه اگرنمازعيد فطر رادرتپههاي قيطريه برگزار كند، جمعيت كثيري حضورخواهند يافت كه اين خود نوعي تظاهرات قدرتمند سياسي خواهد بود و چنين ميشود. برگزاري اين نمازتمريني است براي نمازعيد فطرسال بعد كه مصادف با 14 شهريور57 ميشود. بايد به خاطر داشته باشيم كه بعد از 19/10/56 و شهادت و يا وفات حاج آقا مصطفي خميني، موضوع بازگشت علني به امام آغاز شده بود و تظاهرات موثري درحمايت از امام در 29بهمن 56 در تبريزسپس قم و اصفهان و . . . به وقوع پيوسته بود. فضاي كشورهرروز به سمت شعلهورترشدن خشم مردم برعليه دستگاه استبدادي شاه پيش ميرفت.بنابراين، نمازعيدفطرسال 57 با داريت و كياست و سازماندهي و مديريت دكترمفتح درقيطريه برگزارشد و جمعيت درپشت سردكترمفتح به سمت مركزشهرراه افتاد. تكرار اين امربه 16 شهريورموكول شد كه رژيم ضمن دستگيري دكترمفتح مانع برگزاري تظاهرات ميشود و مردم آن را به صبح فردا يعني 17شهريور و به ميدان ژاله موكول ميكنند. كشتارجمعه سياه بدون شك نقطه عطفي درتاريخ انقلاب اسلامي است. لرزهاي كه آن تظاهرات براندام رژيمانداخت، در ازجا كنده شدن آن بسيار موثربود. بدون شك نقش دكترمفتح درهدايت و برگزاري چنين تظاهراتي، بسياربرجسته بود.
دكترمفتح بلافاصله پس ازآزادي اززندان درمعيت آقايان: طالقاني، دكتر بهشتي ،استادمطهري و موسوي اردبيلي، مهدوي كني، هاشمي رفسنجاني، ناطق نوري و . . . . بنيان جامعه روحانيت مبارزتهران را بنا نهاد و خود اولين دبير كل و سخنگوي آن شد. اعضاي اين جامعه گرچه تا قبل از تشكيل آن، به صورت انفرادي در پيشبرد انقلاب اسلامي نقش خود را ايفا ميكردند، ليكن با تشكيل اين تشكل، به طورطبيعي و باخردجمعي، انقلاب رادرمسيري مطلوبتر و منسجم تر اداره و هدايت كردند كه البته درصدر و راس همه آنها امام خميني قرارداشت.
تشكيل كميته استقبال و حضورفعال دكترمفتح دركنارامام، تشكيل كميتههاي انقلاب اسلامي ، تشكيل شوراي انقلاب هركدام به نحوي ازجامعه روحانيت مبارز آن روز تاثير ميپذيرفت. دكترمفتح در اسفند 57 مسئوليت دانشكده اللهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران را كه ازسوي استادان و كادرعلمي و آموزشي آن دانشكده پيشنهاد شده بود، با تواضع و آگاهي پذيرفت درحالي كه خود راآماده ميكرد تا ازطريق اشاعه علم و دانش و با تهذيب نفس خود و دانشجويان و دانشگاهيان، دين خود را نسبت به انقلاب ادا كند. او از اوايل صبح تا شامگاه وقت خود راعمدتاً در دانشگاه و باهمان هدف ميگذراند و عجب نيست كه دشمنان انقلاب اسلامي به دست تعدادي جوانان خام با جمود فكري، مغز اشخاصي مثل مطهري، مفتح و بهشتي را نشانه رفتند چراكه پيش بيني ميكردند درصورت اشاعه روشانديشه و تفكراين اشخاص، ايران اسلامي زودترخواهد توانست به ايدههاي معمار خود دست بيابد و موجبات بيداري تودهها چه درداخل ايران و چه درساير كشورهاي اسلامي رافراهم آورد. آنها از كوششهاي امثال شهيد مفتح دربرقراري ارتباط با متفكراني مثل دكترعبدالفتاح عبدالمقصودمصري و نيزعلماي و حدت طلب فلسطيني و لبناني و سايرمليتها بي خبرنبودند. سيادت و سروري مستكبران با و جود اختلاف بين اقوام و مليتهاي مختلف اسلامي تداوم مييابد و ازنظرآنها به چنين اختلافاتي بايد دامن زده شود و درصورت نيازبايد به زندگي اصلاح طلبان و وحدت آفرينان خاتمه داده شود. دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، صبحگاه روز27 آذرماه سال 58 شاهد شليك گلولههاي مرگباربرقامت استوار يكي ازاسوههاي مهذب و مصلح و منادي و حدت و يكي از متفكران دردآشنا و مدافعان فرهنگ اسلام ناب محمدي بود.
دانشگاههاي كشوردرسالهاي اول انقلاب، باآن سابقه تاريخي، خيلي زودتبديل شده بود به عرصه بحثهاي تند سياسي و عضوگيري گروههاي مخالف جمهوري اسلامي، كه به طمع رسيدن به حكومت، سلاحهاي پادگانها راغارت كرده بودند و سعي درافزايش عده و عُده خود داشتند و دانشگاه را برخلاف نام آن، به محل درگيريهاي سياسي - نظامي تبديل كرده بودند. درچنين حال و هوايي بود كه خون و نام و ياد دكترمفتح، مفهوم رازنده كرد و به درهم كوبيدن انديشههاي الحادي و التقاطي تاثير زيادي برجاي نهاد.
اكنون پس ازگذشت 30 سال ازپيروزي انقلاب اسلامي و 29سال ازشهادت دكترمفتح، فضاي حوزه و دانشگاه تغييرات زيادي كرده است. انقلابي، به نام انقلاب فرهنگي رخ داد. فضاي دانشگاهها درسالهاي 59تا 68با بوي شهادت دانشجويان كه جان بركف درجبهههاي دفاع ازشرف و حيثيت ملي - مذهبي خودحضورمي يافتند، عطرآگينگرديد. ورود رزمندگان ازسال 62 به دانشگاهها، به بازتعريف جديدي ازنيازهاي فني و دفاعي منجر ميشود و با سنگين ترشدن كفه جريان ديني، جريانهاي غربگرا و شرقگرا به حاشيه ميروند، انجمنهاي اسلامي جان ميگيرند، جهاد دانشگاهي و بالاخره بسيج دانشجوئي به عنوان نهادهاي مردمي، فعال ميشوند. در دانشكدههاي علوم انساني و حتي فني، پزشكي و علوم، دروسي ازقبيل:ريشههاي انقلاب اسلامي، معارف - تفسيرو. . . تدريس ميشود. نهادي به نام نمايندگي مقام معظم رهبري دردانشگاهها ايجاد شده است. بعضي ازبزرگان حوزه درراس برخي دانشگاهها نظير دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه مفيد، دانشگاه امام باقر(ع) و حتي دانشگاه آزاد قرارگرفتهاند كه تلاش تكتك آنها ستودني است.
درصحنه جهاني نيزوقايع مهمي اتفاق افتاده است كه تاثيرات مهمي بر فضاي سياسي حاكم بردانشگاهها نهاده است. بلوك شرق به سردمداري شوروي، ازهم پاشيده است. بنابراين گروههاي سياسي چپ گرا و كمونيست، قبله اصلي آمال خودراازدست دادهاند و ازحمايتهاي مادي و معنوي شوروي برخودارنيستند. درچين نيز گرچه هنوزرسماً شيوهاي ازكمونيسم حاكم است ولي ازمائوئيسم سابق خبري نيست و نظام مخلوط سرمايه داري با گرايش عدالت اجتماعي برسركارآمده است و شرايط سياسي دنيا و منطقه نيز به سمت و سوئي رفته است كه جمهوري اسلامي ايران برخلاف ايران قبل از انقلاب كه دررديف اذناب بلوك غرب جاي ميگرفت، امروز درمجامع بينالمللي بيشتر با مسكو و پكن همراهي دارد و اين سوال همچنان باقي است كه آيا هدف ايده اوليه شهيدمفتح مبني بر محقق شده است؟ آيا حوزهها پا به پاي پيشرفتهاي علمي غرب كه درعلوم و فنون پيشتازند، به پيش ميروند؟ آيا تهاجمات فرهنگي غرب كه ازطريق امواج الكترومغناطيسي و الكترونيكي و ماهوارهاي هر روز توسعه مييابد و دردرجه اول جوانان و به ويژه دانشجويان دانشگاهها را هدف قرارمي دهد، شناسائي ميشوند و آيا پاسخهاي شبهات و تهاجمات داده ميشود؟ آيا درحوزه فلسفه، روان شناسي، علوم اجتماعي، اقتصاد اسلامي، اخلاق، هنر، فيلم، موسيقي، تفريحات سالم، كارهاي فكري و علمي و عملي شايسته اسلام و نظام جمهوري اسلامي توليد شده است؟ آيا خرافات و غلو و انحرافات فكري ازاين قبيل ازجامعه رخت بربسته است؟ آيا حوزه كه نگاهبان سلامت فكري و اعتقادي جامعه است و انتظاراست تا درتهذيب و تزكيه مردم و به ويژه جوانان دانشگاهها، توفيق يابد، به چنين توفيقي دست يافته است؟ آيا دانشجويان نخبه ما عموماً به تحصيل و دانشگاه به اين ديده نگاه ميكنند كه خوب درس بخوانند و دانشمند شوند و سپس به ملت و كشور خودخدمت كنند و يا بيشتردر اينانديشهاند كه دانشگاه را نردباني قراردهند تا به دانشگاهها و مراكزعلمي و فني كشورهاي غربي بپيوندند و آموختههاي خود را دراختيار آن مراكز و بالنتيجه غرب قراردهند. واگرچنين است، كجاي كارآموزشي و تربيتي ما عيب دارد كه چنين نتيجه نامطلوبي را به بار آورده است ؟ و نقش هركدام ازاين دو متولي آموزشي و تربيتي، دانشگاه و حوزه دراين ميانه چيست؟
اين سوالات و صدها پرسش نظيرآن، گوياي اين واقعيت است كه عليرغم تدابيراتخاذ شده و اقدامات انجام يافته، به نظرمي رسدهم حوزه نيازمند بازتعريفي ازشيوههاي آموزشي، پرسش يابي، پاسخگويي و تربيتي دردرون خود است و هم دانشگاه نيازمند به روزكردن مباحث علمي و آموزشي و تربيتي است تا از يكسو بتواند همپاي رقباي غربي خود درعلوم جديد و فنون مرتبط پيش برود و ازسوي ديگر درتربيت نيروهاي مهذب، متخلق و ميهن دوست توفيق يابد.گرچه اين مقاله در پي آن نيست كه طرح و برنامهاي براي چنين امور بسيار مهمي ارائه دهد و نگارنده نيز چنين ادعائي ندارد، ولي به طوركلي پيشنهاد ميشود :
1- دانشكدههاي الهيات و معارف اسلامي اعم ازدولتي و غيردولتي، به طورگسترده، هم عرض و به موازات حوزههاي علميه و درتعامل نزديك باهم و حتي به طوررقابتي، اختصاصاً به زمينههاي مختلف علوم انساني - اسلامي بپردازند و توليدات فكري و علمي خود را در اختيار جامعه و حتي بشريت قراردهند.
2- شوراي انقلاب فرهنگي ، ضمن هدف قراردادن ايجاد محيطهاي رقابتي علمي با دنيا و با مد نظرقراردادن و دين باوري در دانشگاههاي فني، پزشكي و علوم تجربي كشور، تجارب موجود رامورد ارزيابي قراردهد و با رفع نقايص موجود و تقويت نقاط قوت آن نتايج حاصله را دربرنامه ريزيهاي علمي و محتواي دروس و سازماندهي امور، اعمال نمايد.
از بيانات شهيد دكتر مفتح
---- استعمار، استعمار است؛ دشمن،دشمن است؛ قدرتهاي ضد خلقي و ضد انساني و ضد بشري در شرق و غرب براي ما تفاوت نميكند. ما يك منطق داريم و آن منطق، منطق اسلام و حركت، حركت اسلامي است. اينجا مرحله حساس حركت است و خيلي ظريف است و خيلي هشياري ميخواهد.
---- بيش از هر چيز امروز براي جوانان ما و امت بپاخاسته ما مطالعه در مكتب اسلام و برنامههاي اجتماعي اسلامي و ايدئولوژي اسلام لازم است.
---- عامل پيشرفت انقلاب اسلامي ما همين طبقه محروم بودند.
---- ملت بپاخاسته آگاه ما ديگر فريب نميخورد و دنيا به روح نهضت و به واقعيت نهضت اسلامي ملت ايران پيبرده است.
---- شهداي ما به خاطر اسلام است؛ مبارزات بهخاطر اسلام است؛ زندان رفتنها، شكنجه ديدنها، محروميتها، اينهمه فحش كه خورديم و ميخوريم و خواهيم خورد، بهخاطر اين است كه اشخاصي هستيم متعلق به اسلام.
---- گروههايي به اصطلاح مسلمان پيدا شدهاند علاقهمند به حكومت اسلام، اما از امام مسلمانتر شدهاند. واقعا عجيب است! درست مثل خوراجي كه خودشان را از علي(ع) مسلمانتر ميدانستند و به علي(ع) اشكال اسلامي ميگرفتند.
---- اين انقلاب از مراكز روحاني شروع، در پايگاههاي مساجد تقويت، و بهوسيله ملت مسلمان پاينده شد.
---- جهاد اسلامي بايد با خلوص كامل و به دور از هر نوع زيادتطلبي و عوامل مادي باشد.
---- به نام خدا و در راه خدا بجنگيد و با كساني كه سد راه هدايت و سعادتاند، نبرد كنيد؛ اما در اين نبرد از زياده روي اجتناب كنيد.
---- ابرقدرتها هرگز نميتوانند در برابر اين انقلاب اسلامي ايستادگي كنند.
---- مسير پيشرفت جامعه را مغزهاي انديشمند و متفكر تعيين ميكنند.
---- براي يك حركت و نهضت، حتما ايدئولوژي لازم است.
- برنامه پيامبران علاوه بر عبادت، حكومت است.
- انقلاب در جامعه به اركاني نياز دارد: اول رهبري آگاه، بيدار، هوشيار و آسماني و دوم زمينه نهضت و انقلاب.
- نجات ما، انقلاب ما بر اثر اسلام بود و در ادامهاش و رسيدنش به پيروزي كامل بايد در لواي اسلام باشد.
- انقلاب، اسلامي؛ جمهوري، اسلامي؛ قوانين، اسلامي؛ حكومت و مدار و معيار حركت ما همه بر محور اسلام است.
- امروز مسئله مهم براي ملت ما توجه به مسائل اساسي اجتماعي است.
- من از اينكه عامل تفرقه بهوسيله دشمن در وحدت اسلامي راه پيدا كند، خيلي نگرانم.
- علاقه ما به اين مملكت به خاطر اسلام و تشيع است. اگر به افكار اسلامي ما جسارت كرديد، اگر براي احساسات مذهبي ما احترام قائل نشديد، ملت ما آرام نخواهد گرفت.
- دشمن بايد بداند امروز طبقات و اقشار اين مملكت به هم پيوستهاند. همه با هم متحد و هم بستهاند. ديگر به هيچ وجه نميتوان در اين صفوف فشرده ملت شكافي بهوجود آورد.
- ترور، قتل و شهادت مردان بزرگ و رهبران از اراده و استقامت ما نميكاهد، ما به دنبال رهبران خود به اين پيكار ادامه ميدهيم.
- ما در ادامه نهضت از تروريسم نميترسيم. ملت ايران آنچنان آگاه و هشيار و بيدارند كه ديگر اين توطئهها نميتواند آنها را متوقف كند.
پيام امام خميني(ره) به مناسبت شهادت آيتالله مفتح
جناب حجتالاسلام دانشمند محترم آقاي مفتح و دو نفر از پاسداران عزيز اسلام، رحمتالله عليهم، به فيض شهادت رسيدند و به بارگاه ابديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضتاسلامي را افروختهتر و جنبش قيام ملت را متحركتر كردند.
خدايشان در جوار رحمت واسعه خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد، اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهرهها براي اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است از شهادت امثال ايشان بهرهها برداريم. من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت ميدهم.
از بيانات مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي:
- شهيد مفتح يكي از مظاهر فرهنگي بود كه اسلام را در مرحله عمل به فردها، زاويهها و خلوتها محدود نميكرد. اسلام را با همان شمول و همه جانبه بودنش در اعتقاد و عمل در معرفت و تحقيق ميفهميد و به دنبال آن تلاش ميكرد.
- شهيد مفتح در زندگياش كم نمود و كم تظاهر؛ اما پرتحرك بود.
- از شهداي گرانقدر انقلاب چون مطهري، مفتح و بهشتي بايستي به عنوان شهداي ضديت با التقاط نام برد. چون اين عزيزان فضاي حوزه را به محافلي از دانشگاه و خصوصا به جمع دانشجويان منتقل كردند و لذا جريانهاي التقاطي نميتوانستند آنان را تحمل كنند.
آيتالله هاشمي رفسنجاني:
- يكي از چهرههايي كه از ما گرفتند و خيلي خسارت زدند، شهيد دكتر مفتح بود. ما بايد همين ترور ايشان را دليل بر شخصيت عظيم ايشان از نظر خارجيها و ضدانقلابها بگيريم.
- ما در شهادت آيتالله دكتر مفتح يك استاد، يك متفكر، يك مجاهد و اهل كار و شخصيت مورد نياز در همه ابعاد و نيازهاي انقلاب را از دست داديم.
شهيد دكتر باهنر:
شهيد مفتح با سخنرانيهاي داغ و پر شور و مبارزات خستگيناپذيرش از پيشكسوتان بودند. چهره ايشان براي همه شناخته شده بود. حادثه روز عيد فطر (كه بعد از چند ماه به پيروزي انقلاب منتهي شد) در
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1244]
-
گوناگون
پربازدیدترینها