واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: عيد غدير اكمال دين و تجلي ولايت
گروه فرهنگي - پيغمبر قصد عزيمت به آسمان را دارد. حالا براي آخرين بار حاجي مي شود و قرار است در مسير بازگشت ماموريت زميني اش را تمام كند. حجه الوداع.
همينكه به منطقه كراع الغميم - كه غديرخم در آن واقع شده - رسيدند، حضرت مسير حركت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدير تغيير دادند و فرمودند: أَيّهَا النَّاس أَجيبوا دَاعيَ اللَّه أَنَا رَسول اللَّه ( اي مردم، دعوت كننده خدا را اجابت كنيد كه من پيام آور خدايم.) و اين كنايه از آن بود كه هنگام ابلاغ پيام مهمي فرا رسيده است.
سپس فرمان دادند تا منادي ندا كند: تا آهسته آهسته همه جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند. و نيز دستور دادند: كسي زير درختان كهنسالي كه در آنجا بود نرود و آن موضع خالي بماند.
پس از اين دستور همه مركبها متوقف شدند، و كساني كه پيشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدير پياده شدند و هر يك براي خود جايي پيدا كردند، و كم كم آرام گرفتند.
از سوي ديگر، پيامبر(ص) سلمان و ابوذر و مقداد را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان كهنسال بروند و آنجا را آماده كنند. آنها خارهاي زير درختان را كندند و سنگهاي ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو كردند و آب پاشيدند. در فاصله بين دو درخت روي شاخه ها پارچه اي انداختند تا سايباني از آفتاب باشد، و آن محل براي برنامه سه روزه اي كه حضرت در نظر داشتند كاملاً مساعد شود.
سپس در زير سايبان، سنگها را روي هم چيدند و از رواندازهاي شتران و ساير مركبها هم كمك گرفتند و منبري به بلندي قامت حضرت ساختند و روي آن پارچه اي انداختند، و آنرا طوري بر پا كردند كه نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار بگيرد و پيامبر (ص) هنگام سخنراني مشرف بر مردم باشد تا صداي حضرت به همه برسد و همه او را ببينند.انتظار مردم به پايان رسيد. ابتدا منادي حضرت نداي نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند.
بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر (ص) بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين (ع) را فراخواندند و به ايشان دستور دادند بالاي منبر بيايند و در سمت راستشان بايستند. قبل از شروع خطبه، اميرالمومنين (ع) يك پله پايين تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند.سپس آن حضرت نگاهي به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم سخنراني تاريخي و آخرين خطابه رسمي خود را براي جهانيان آغاز كردند.
پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم پس از مقدمه چيني و ذكر مقام خلافت و ولايت اميرالمؤمنين (ع)، براي آنكه تا آخر روزگار راه هرگونه شك و شبهه بسته باشد و هر تلاشي در اين راه در نطفه خنثي شود، ابتدا مطلب را به طور لساني اشاره كردند، و سپس به صورت عملي براي مردم بيان كردند. بدين ترتيب كه ابتدا فرمودند: باطن قرآن و تفسير آنرا براي شما بيان نمي كند مگر اين كسي كه من دست او را مي گيرم و او را بلند مي كنم و بازويش را گرفته او را بالا مي برم.
بعد از آن، حضرت گفته خود را عملي كردند، و بازوي علي بن ابي طالب (ع)را گرفتند. در اين هنگام اميرالمؤمنيندست خود را به سمت صورت حضرت باز كردند تا آنكه دستهاي هر دويشان به سوي آسمان قرار گرفت. سپس پيامبر (ص) اميرالمومنين (ع) را از جا بلند كردند تا حدي كه پاهاي آن حضرت محاذي زانوهاي پيامبر قرار گرفت. در اين حال فرمودند:هر كس من مولي و صاحب اختيار اويم اين علي مولي و صاحب اختيار اوست.
چون بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه، ار طرفي غير ممكن بود و از سوي ديگر امكان داشت افراد به بهانه هاي مختلف از بيعت شانه خالي كنند و حضور نيابند، و در نتيجه نتوان التزام عملي و گواهي قانوني از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: اي مردم، چون با يك كف دست و با اين وقت كم و با اين سيل جمعيت، امكان بيعت براي همه وجود ندارد، پس شما همگي اين سخني را كه من مي گويم تكرار كنيد و بگوييد:ما فرمان تو را كه از جانب خداوند درباره علي بن ابي طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندي اطاعت مي كنيم و به آن راضي هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت مي كنيم ... عهد و پيمان در اين باره براي ايشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضماير و دستمان گرفته شد. هر كس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار كرده است.
پيداست كه حضرت، عين كلامي را كه مي بايست مردم تكرار كنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص كردند تا هر كس به شكل خاصي براي خود اقرار نكند، بلكه همه به آنچه حضرت از آنان مي خواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند.وقتي كلام پيامبر (ص) پايان يافت همه مردم سخن او را تكرار كردند و بدينوسيله بيعت عمومي گرفته شد.
بيعت مردان
پس از پايان خطبه، مردم به سوي پيامبر و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما و آلهما هجوم آورند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مي دادند، و هم به پيامبر و هم به اميرالمؤمنين عليهما السلام تبريك و تهنيت مي گفتند، و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم هم مي فرمودند: اَلحَمد للَّه الَّذي فَضَّلَنَا عَلَي جَميع العَالَمين.
عبارت تاريخ چنين است: پس از اتمام خطبه، صداي مردم بلند شد كه: آري، شنيديم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت مي كنيم. بعد به سوي پيامبر و اميرالمومنين صلوات الله عليهما و آلهما ازدحام كردند و براي بيعت سبقت مي گرفتند و با ايشان دست بيعت مي دادند.
براي آنكه رسميت مسئله محكم تر شود، وآن جمعيت انبوه بتوانند مراسم بيعت را به طور منظم و برنامه ريزي شده اي انجام دهند، پيامبر (ص) دستور دادند تا دو خيمه برپا شود. يكي را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمايند، و امر كردند تا مردم جمع شوند.
پس از آن مردم دسته دسته در خيمه پيامبر (ص) حضور مي يافتند و با آن حضرت بيعت نموده و به او تبريك و تهنيت مي گفتند. سپس در خيمه مخصوص اميرالمومنين عليه السلام حاضر مي شدند و به عنوان امام و خليفه بعد از پيامبرشان با او بيعت مي كردند و به عنوان اميرالمومنين بر او سلام مي كردند، و اين مقام والا را به آن حضرت تبريك و تهنيت مي گفتند.
نكته قابل توجهي كه در هيچيك از پيروزي هاي پيامبر(ص- ) چه در جنگها و چه ساير مناسبتها - سراغ نداريم، اين است كه حضرت در روز غدير مكرر مي فرمود:به من تبريك بگوييد، به من تهنيت بگوييد، زيرا خداوند مرا به نبوت و اهل بيتم را به امامت اختصاص داده است .و اين نشانه فتح بزرگ و در هم شكستن كامل سنگرهاي كفر و نفاق است. برنامه بيعت و تهنيت تا سه روز ادامه داشت، و اين مدت را حضرت در غدير اقامت داشتند.
بيعت زنان
پيامبر (ص) دستور دادند تا ظرف آبي آوردند، و پرده اي زدند كه نيمي از ظرف آب در يك سوي پرده و نيم ديگر آن در سوي ديگر قرار بگيرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در يك سوي آب، و قرار دادن اميرالمومنين عليه السلام دستشان را در سوي ديگر با حضرت بيعت كنند؛ به اين صورت بيعت زنان هم انجام گرفت.همچنين دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبريك و تهنيت بگويند، و اين دستور را درباره همسران خويش مؤكد داشتند.
يادآور مي شود كه بانوي بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا عليها السلام از حاضرين در غدير بودند. همچنين كليه همسران پيامبر (ص)در آن مراسم حضور داشتند.
غدير يعني
حالا از آن روزها سال هاي سال مي گذرد ما با خود زمزمه مي كنيم: غدير يعني برادري و محبت...يعني سرسپردن به همه خوبيها
غدير يعني جلوه عدالت ودين گرايي، يعني فرسايش ظلم و جاهليت...يعني ستودن سپيده عالم، غدير يعني موج دريا ها وزلال چشمه انسانيت ،غدير يعني هزار برگ زيبا در نهال سبز ولايت
غدير روزي است كه آفتاب تيغه نورانيش را بر ساحل دلها كشيد و گل محبت شكفت.
غدير يعني قرآن، غدير يعني آخرين پيام آخرين پيامبر(ص)، يعني روايت فاطمه اطهر(س)، غدير يعني خروش خاموش محسن در پشت در... وفداشدن به دست بي وفايان
غدير يعني ريسمان برگردن اميرالمؤمنين(ع)، يعني صبر امام مجتبي(ع)، يعني لب هاي تشنه كنار فرآت ، يعني آفتاب برسر نيزه، يعني ناله سوزان زين العابدين(ع)، يعني شكوفايي علم به دست امام باقر(ع)، يعني مذهب جعفري... وكرسي درس آسماني امام جعفر صادق(ع)، يعني جلال خداوندي در امام هشتم (ع)، يعني امامت در هفت سالگي جواد الائمه(ع)، يعني جامعه كبيره امام هادي(ع)، يعني خانه نشيني امام عسكري(ع)
و غدير يعني... عدالت، يعني دين فراگيري اسلام، يعني سرنگوني ظلم، يعني انتظار، يعني فرج و غدير يعني مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
فرازهايي از متن خطبه غدير
ستايش خداي راسزاست كه در يگانگي اش بلند مرتبه و در تنهايي اش به آفريدگان نزديك است؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينشاش بزرگ است. بآنكه مكان گيرد و جابه جا شود، بر همه چيز احاطه دارد و بر تمامي آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است.همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگي او را پاياني نيست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامي امور به سوي اوست.
اوست آفريننده آسمانها و گستراننده زمينها و حكمران آنها. دور و منزه از خصايص آفريده هاست و در منزهبودن خود نيز از تقديس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزوني بخش آفريده ها و نعمت ده ايجاد شده هاست. به يك نيم نگاه ديده ها را ببيند و ديده ها هرگز او را نبينند. كريم و بردبار و شكيباست. رحمتاش جهانشمول است و عطايش منّت گذار.
او را ستايش فراوان و سپاس جاودانه مي گويم برشادي و رنج و بر آسايش و سختي و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هايش ايمان داشته، فرمان او را گردن مي گذارم و اطاعت مي كنم و به سوي خشنودي او مي شتابم و به حكم او تسليمم؛ چرا كه به فرمانبري او شايق و از كيفر او ترسانم. زيرا او خدايي است كه كسي از مكرش در امان نبوده و از بي عدالتيش ترسان نباشد (زيرا او را ستمي نيست.)
و اكنون به عبوديت خويش و پروردگاري او گواهي مي دهم. و وظيفه خود را در آن چه وحي شده انجام مي دهم مباد كه از سوي او عذابي فرود آيد كه كسي ياراي دورساختن آن از من نباشد هر چند توانش بسيار و دوستي اش (با من) خالص باشد - معبودي جز او نيست - چرا كه اعلام فرموده كه اگر آنچه (درباره ي علي) نازل كرده به مردم نرسانم، وظيفه ي رسالتش را انجام نداده ام. و خداوند تبارك و تعالي امنيت از [ آزار]مردم را برايم تضمين كرده و البته كه او بسنده و بخشنده است.
پس آنگاه خداوند چنين وحي ام فرستاد:
هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده در تبليغ آن كوتاهي نكرده ام و حال برايتان سبب نزول آيه را بيان مي كنم: همانا جبرئيل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوي سلام، پروردگارم - كه تنها او سلام است - فرماني آورد كه در اين مكان به پا خيزم و به هر سفيد و سياهي اعلام كنم كه علي ّبن ابي طالب برادر، وصي و جانشين من در ميان امت و امام پس از من بوده.جايگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسي است، ليكن پيامبري پس از من نخواهد بود او (علي) صاحب اختيارتان پس از خدا و رسول است.
و پروردگارم آيه اي بر من نازل فرموده كه: و هر آينه علي ّبن ابي طالب نماز به پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است.و من از جبرئيل درخواستم كه از خداوند سلام اجازه كند و مرا از اين مأموريت معاف فرمايد. زيرا كمي پرهيزگاران و فزوني منافقان و دسيسه ي ملامتگران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مي دانم؛ همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده:
و نيز از آن روي كه منافقان بارها مرا آزار رسانيده تا بدانجا كه مرا اذن (سخن شنو و زودباور) ناميده اند، به خاطر همراهي افزون علي با من و رويكرد من به او و تمايل و پذيرش او از من، تا بدانجا كه خداوند در اين موضوع آيه اي فرو فرستاده: و اگر مي خواستم نام گويندگان چنين سخني را بر زبان آورم و يا به آنان اشارت كنم و يا مردمان را به سويشان هدايت كنم ]كه آنان را شناسايي كنند[ مي توانستم، ليكن سوگند به خدا در كارشان كرامت نموده لب فروبستم.
با اين حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر اينكه آن چه در حق علي فروفرستاده به گوش شما برسانم. سپس پيامبر صلّي اللّه عليه و آله چنين خواند:
دوشنبه 25 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 186]