واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كتاب هنر - گذشته براي آينده
كتاب هنر - گذشته براي آينده
«اين يك تاريخ زنده نيست. هر چند زنده نبودن از مشخصات هر كتاب تاريخ است، ولي اينبار علت را شايد در نمايش ايران بايد جست كه نيمهجاني سختجان بوده است.» (بهرام بيضايي، از پيشگفتار چاپ اول 1344)
آفرينش
اگر در ميان آدمهاي زنده فرهنگ نمايش ايران بگرديد، نامي به بلندآوازي بهرام بيضايي پيدا نخواهيد كرد. اگر در ميان كتابهاي موجود در بازار بگرديد و سراغ يك تحقيق زنده در باب نمايش ايراني بگرديد، كتابي به شناخته شدگي «نمايش در ايران» نخواهيد يافت. كتابي كه سالها پيش نوشته شد، منتشر شد و اقبال عمومي را متوجه خويش يافت. بيضايي قرار گذاشته بود كه تحقيق را كامل كند و ناشر هم قصد كرده بود كتاب را در ظاهري زيباتر، با تصويرهايي رنگي و ظاهري منسجمتر منتشر كند. براي همين موضوع هم كتاب چند سالي تجديد چاپ نشد. ولي اكنون به همان وضع سابق منتشر ميشود تا استاد كي وعده را عملي سازند و ويرايش جديد و جامعتر از نسخه فعلي را به بازار بفرستند. كهنگي زماني، همانطور كه خود استاد هم دانستهاند، در كتاب هست، مخصوصا در بخشهاي نخستين آن كه مواردي عنوان ميشود كه اكنون براي خواننده امروزي جزء بديهيات هستند. ولي اصل كار كه تحقيق روي نمايش ايراني است همچنان بديع و تازه مينمايد و خواننده را مجذوب خويش ميسازد. كتاب تحقيقي آقاي بيضايي، يك اثر نخستين و ناقص است، اثري كه عنوان شده بهتر خواهد شد و هنوز منتظريم.
گنج گذشتگان
ادبيات غرب لابهلاي گذشته خويش را به دقت جسته و هر چيزي را كه يافته با افتخار اعلام كرده و اينچنين يك سنت دو هزار و 60 ساله تئاتر هم از آن خويش دارد. ايران در كتابهاي درسياش سالها وقتي به ادبيات نمايشي ميرسد صرفا عنوان ميكند: نمونهاي جديد كه ما از اواسط دوران قاجار در ايران داشتهايم و نمونههايي چون روحوزي را مثال ميآورد (نقل به مضمون). براي كساني كه چنين تصوري از تاريخ تئاتري كشور دارند، رسيدن به كتابي مستدل و تحقيقي كه مملو از نشانههاي تئاتري سرزمين ما، از ساليان سال پيش، از هزاران سال پيش از اين است، شوكآور خواهد بود. انتظار نداريد چنين غني داستانها و مراسمها و آيينها در كشور وجود داشته باشد و شما تقريبا هيچ چيزي از آنها نشنيده باشيد. كتاب آقاي بيضايي بازگويي نسلهاي گذشته است. نسلهايي كه رفتند و اندك چيزي كه از آنها مكتوب مانده را سكوت فرا گرفته است. سكوتي كه دستهاي محققها را به سوي خود ميخواند، اگر كسي بخواهد گوش كند و مانند آقاي بيضايي اثري خيرهكننده به يادگار بگذارد. كتاب البته ضعفهاي خود را، مخصوصا بعد از حدود 40 سال از چاپ اول، دارد و نياز به بازنگري، همانطور كه در مقدمه كتاب عنوان شده است، بيشتر از هر زماني احساس ميشود.
ساختار كتابي
پس از مقدمات كتاب كه به توضيح تاريخ سرزمين ميپردازند، البته با زبان پراكنده رسم دهه 40 ايران، كار تحقيقي، كه زبان منسجم خويش را دارد، كتاب را به دو قسمت اصلي تقسيم ميكند: ابتدا «نمايشهاي پيش از اسلام» ميآيند، كه چون مدارك مكتوب و مستدل كمي از آنها در دست آقاي بيضايي بوده، تنها توصيفي از آنها را ميخوانيم. 14 صفحه در اين فصل ميآيد و بعد بخش مفصل «نمايشهاي پس از اسلام» ميآيد كه خود چهار بخش اصلي را دربرميگيرد: «نقالي»، «نمايشهاي عروسكي»، «تعزيه»، «نمايشهاي شاديآور». نمايشي كه آقاي بيضايي صحبتش را به ميان ميكشد و تاريخ حدودا سه هزار ساله آن را برايمان باز ميگويد، چيزي جدا از ساختار دولتي و مذهبي كشور بوده، كه حتي پيش از ورود اسلام هم نظر خوشي به صحنههاي نمايش نداشتهاند. سرزمين ما ولي نمايش را هميشه در خود زنده نگه داشته بود. بين مردم بود و دور از جايگاههاي حكومتي، براي همين هم چندان نشان رسمي از آنها نبود. بيضايي به دنبال يافتن ردپاي آنان در ميان اسناد و تصويرها ميجويد و يافتههاي خويش را منسجم ميكند و كتاب «نمايش در ايران» هر چه به ميانه خويش نزديكتر ميشود، غناي بيشتري مييابد. جديتر ميشود. و سنگينتر. هر چه به زمان حال نزديكتر ميشويم، يافتن اسناد و منابع آسانتر ميشوند و كتاب واضحتر ميشود. كتاب با مروري بر تئاتر ايران تا پيش از زمان انتشار كتاب پايان مييابد و در نهايت يك واژهنامه جذاب از واژگان تئاتري در اختيار خواننده قرار ميگيرد. كتاب آقاي بيضايي همانند بيداري از يك خواب طولاني است. چيزهايي در ياد هست و چيزهايي را ميتوان دوباره در ذهن ساخت. ولي تصويرها ناقص هستند. كار بيشتري ميطلبند. كاري در خور تاريخ اين سرزمين، تاريخ نمايش كه گذشتگان ما را مجذوب خود نگه داشته بود و ما را به فراموشي كشاند. شايد آن زمان كه كار منسجمتر و گستردهتري روي تاريخ تئاتر اين مردم انجام شده باشد، بتوانيم هويتي از آن نمايشهاي اين سرزمين بسازيم و تئاتري ملي – جهاني از آن خود داشته باشيم. تئاتري كه چيزها براي افتخار خويش در آستين دارد، مستدل و مكتوب و به تحقيق آراسته شده.
تابلو
در سرزميني كه لحظههاي شاد زندگي اكثريتاش انگشتشمار است، نمايش مضحك اگر هم هست عقدهدار است. مضحكهاي كه هست براي جبران هر چه بيشتر لحظههاي تلخ هر چه بيشتر خود را به لاقيدي و مسخرگي و بيبند و باري ميزند و اين راهي به زيادهروي است. از طرفي در چنين محيط، محيط عدم اختيار، اگر عامي بخواهد حرفي درباره محيطش بزند ناچار است چهره معترض خود را با صورتك مضحكه بپوشاند. پس اينجا شوخي و مضحكه اغلب وسيلهاي ظريف براي تلطيف زندگاني نيست، به عكس يك حربه است؛ وسيلهاي است كينهجويانه عليه لحظههاي ثابت و ساكن و راكد و تلخ، و سرپوشي است براي انتقادها و نيشخندهاي تند و زمخت و حتي گاه مستهجن. (صفحه 157 كتاب.)
يکشنبه 24 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]