تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833612561
سيره اخلاقي امام هادي(ع)
واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: سيره اخلاقي امام هادي(ع)
امام هادي(ع) بنا به قول مشهور در ١٥ ذي حجه ٢١٢ و به قولي ٢١٤ ه.ق در مدينه به دنيا آمدند. هنوز چند سالي از عمر شريفشان نگذشته بود كه با شهادت امام جواد(ع) منصب امامت را برعهده گرفتند و از سال ٢٢٠ تا ٢٥٤ ه.ق به مدت ٣٤ سال هدايت امت و راهنمايي و رهبري آنان را در دست داشتند. در اين دوران با ٦ تن از خلفاي عباسي به نام هاي معتصم، متوكل، واثق، مستعين، منتصر و معتز هم عصر بودند. بخشي از دوران امامت حضرت در مدينه سپري شد، اما بيشتر اين دوران در سامرا گذشت زيرا پس از به تخت نشستن متوكل با گزارش هايي كه از سوي كارگزاران خلافت در مدينه به او داده شد، متوكل امام هادي(ع) را به سامرا فراخواند و در آن جا ايشان را اقامت داد. سامرا شهري بود كه معتصم عباسي، آن جا را براي لشكريان خود ايجاد كرد و بيشتر حالت نظامي داشت. به همين خاطر به امام هادي و فرزند بزرگوارش امام حسن(ع) عسكريين مي گويند.با حكومت متوكل كه فردي بسيار خشن و سخت گير بود، دوران افول خلافت عباسيان نيز آغاز شد و معتزله و عقل گرايان جاي خود را به اهل حديث دادند. امام(ع) در چنين دوراني، هدايت امت را برعهده داشت و از طريق نظام وكالت با شيعيان مناطق مختلف جهان اسلام در ارتباط بود. آن حضرت تلاش كرد در سامرا، الگويي پيامبرگونه از زندگي پاك و بي آلايش و انساني ارائه دهد و با اخلاق ومنش بلند خود، ارزش هاي اخلاقي اسلام و پيامبر(ص) را زنده كند. رفتار آن حضرت چنان بود كه حتي دشمنان را تحت تاثير قرار مي داد و دل ها را مسخر جاذبه و وقار خود مي كرد. حكايت هاي مختلفي در اين باره از امام(ع) در كتاب ها نقل شده است. در گفت وگوي حاضر با حجت الاسلام دكتر جباري پژوهشگر تاريخ و سيره اهل بيت انجام شده است، گوشه هايي از سيره اخلاقي و تربيتي آن حضرت را مرور كرده ايم كه از نظر شما مي گذرد.
بدون شك در هر دوره اي برخي از آسيب هاي اخلاقي بيشتر مي شود و اين آسيب ها شدت و ضعف دارد. حال سوال اين است كه در عصر امام هادي(ع) چه آسيب هايي بيشتر ديده مي شد؟
ابتدا بايد گفت كه هدف اصلي بعثت انبيا و همين طور بعثت نبي اكرم(ص) در قرآن و روايت ها ارتقاي بعد اخلاقي و تزكيه بشر ذكر شده است و تزكيه هم مقدمه وصال و قرب الهي است. براين اساس، بايد هدف اصلي ائمه(ع) را كه ادامه دهنده راه آن ها محسوب مي شوند، همين برپا داشتن اخلاق دانست.البته در دوره هاي مختلف، حاكمان مانع شدند امامان معصوم (ع) نقش هدايت گري خود را دنبال كنند.با اين حال ما تلالؤ و تجلي اخلاق آنان را هميشه در تاريخ مي بينيم و حتي شاهد تاثيرگذاري آن ها بر مخالفان خود هستيم. به طور كلي بايد گفت اخلاق يك بعد خاص و محدود ندارد. از اين رو در سنت قولي و سيره سياسي و اجتماعي ائمه(ع) شاهد بروز آن هستيم.اما در اشاره به سوال شما كه گفتيد در هر دوره اي آسيب هايي بيشتر و كمتر مي شود بايد گفت كه به طور طبيعي رفتار حاكمان بازتاب آشكاري در ميان مردم دارد. اخلاق گرايي حاكمان به اخلاق گرايي اجتماعي و بي اخلاقي آن ها به بي اخلاقي مردم منجر مي شود.از عصر امام هادي گزارش هاي زيادي به ما رسيده است و نشان مي دهد كه دربار عباسيان، چگونه به دنياگرايي و فساد آلوده بود. در اين دوره مردم و يا گروه هايي كه آمادگي بيشتري براي انحطاط اخلاقي داشتند به مسير خاصي گرايش يافتند؛ مسيري كه چيزي جز انحطاط نبود. تا آن جا كه در تاريخ آمده است شهرهاي مكه و مدينه كه محل نزول وحي بودند در عصر بني اميه به محل صدور «رقاصه» و «مغنيه» تبديل مي شود. در عصر عباسيان نيز فساد حاكم بر دربار از وضعيت عادي خارج و مي توان گفت بحراني شده بود.
امام هادي(ع) براي مهار اين بحران و جلوگيري از بداخلاقي يا بي اخلاقي نهايت تلاش خود را انجام مي دادند. چنان كه امام حتي گاهي با «خرق عادت» با اين موضوع برخورد مي كردند. چنان كه نقل شده است كه متوكل بسيار اصرار داشت كه امام(ع) را به مجالس بزم خود دعوت كند و وقتي ناكام ماند سعي كرد موسي برقع برادر امام(ع) را به مجالس فرابخواند. از اين رو او به دعوت متوكل وارد سامرا شد؛ ولي قبل از اين كه به دربار متوكل برود، امام هادي سر راه او قرار گرفت و او را از رفتن به دربار نهي كرد؛ چون مي دانست كه متوكل چه قصد شومي در اين باره دارد. متاسفانه او در ابتدا اين مسئله را ناديده گرفت؛ ولي امام گفت: بدان كه تو و متوكل با هم جمع نخواهيد شد.و همين طور هم شد؛ چون او بارها و بارها به دربار رفت و هر بار با بهانه اي مواجه شد. يك بار متوكل در سفر بود. يك بار در شكار بود و يك بار مريض بود؛ اين بهانه ادامه داشت تا متوكل مرد.يا جريان معروفي كه متوكل حضرت را به مجلس خود دعوت كرد و در آن جا به حضرت شراب تعارف كرد؛ ولي حضرت گفت كه چنين چيزهايي هيچ گاه با خون و گوشت ما آميخته نشده است. سپس متوكل از حضرت خواست كه شعري براي وي بخواند. حضرت هم شعري خواند كه سراسر آگاهي بخش و هشداردهنده بود. به طوري كه اهل مجلس و حتي متوكل را متاثر كرد. البته اين تاثيرات بر آن ها موقت بود؛ چون دل آنان سياه تر از آن بود كه براي هميشه تحت تاثير اين مسائل قرار گيرند. ولي به هرحال باعث شد كه متوكل حضرت را با احترام و اكرام به منزلشان برگرداند.
آيا مي توانيم اين طور تحليل كنيم كه پس از امام كاظم(ع) بيشتر سيره عملي است كه نمود پيدا مي كند؛ در حالي كه پيش از آن و به ويژه در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بيشتر سنت قولي و تبيين آموزه ها و احكام اسلامي مشاهده مي شود؟
خير به نظر من نمي توان چنين چيزي گفت چون هم پيامبر(ص) و هم معصومان(ع) به هر دو بعد گفتار و كردار يا سنت قولي و سيره توجه داشتند و سنت آنان مبتني بر هر دو بود.در واقع عمل و نظر در آن ها با هم عجين شده بود.
ولي آيا قبول داريد كه براي امامان متأخر فرصت كمتري براي پرداختن به مسائل نظري بود؟
بله، شايد بشود اين طور گفت كه شرايط فرق مي كرد و اين شرايط ايجاب مي كرد كه آن ها راهبردهاي متفاوتي را اتخاذ كنند. چنان كه گاه زمينه ارتباط آنان با شيعيان بسيار كم مي شد. مثل همين زمان امام هادي و امام عسكري عليهما السلام كه به تعبير مسعودي آن ها در احتجاب بودند. البته به گفته مسعودي اين ارتباط كمتر بود تا مردم را براي «غيبت» آماده كنند و بدانند كه در آينده با امام حاضري ارتباط نخواهند داشت و اين ارتباط با نواب آن ها خواهد بود.
مي توان گفت كه مسائل اخلاقي در سيره عملي امام هادي(ع) پررنگ تر است؟
بله دراين زمينه روايات زيادي نقل شده است. مثلا فردي هست به نام احمدبن يحيي كه مي گويد: من به مسجد جامع رفتم تا نماز بخوانم. بعد از نماز در آن جا حسن طهان را ديدم كه با يكي از دوستانش نشسته بود. من به آن ها ملحق شدم و بحث ما به امام حسن(ع) انجاميد كه او صلح كرد و حسين بن علي(ع) قيام كرد؛ در اين ميان مرد غريبي كه به جمع ما پيوسته بود گفت كه در نزد ما مردي علوي هست از اهل مدينه كه من او را جزو ساحره ها و كاهن ها مي دانم و نام او علي بن محمدبن رضاست. ديگران از او مي پرسند كه از كجا مي داني كه او ساحر است، آن مرد مي گويد: ما همراه او در برابر خانه اش نشسته بوديم و ما هر شب اين كار را
مي كنيم و با هم حرف مي زنيم. سپس يك شب، يكي از درباريان با خلعت ها و خدم و حشم فراوان به آن جا رسيد. حضرت با او صحبت كرد ولي وقتي كه رفت گفت كه اين مرد از اين وضعيت در حال حاضر خوشحال است ولي او فردا پيش از نماز دفن خواهد شد. وقتي ما اين حرف را شنيديم، گفتيم او چرا پيش گويي مي كند و فردا اگر اين پيش گويي درست از آب درنيايد او را خواهيم كشت. ولي روز بعد، ناگهان ديدم سر و صدايي بلند شد، بيرون رفتم ديدم مي گويند فلان كس مرده است پرسيدم كه چطور مرد؟ گفتند كه مست بوده و او در حال مستي از بلندي سقوط كرده و مرده است؛ به اين خاطر مي گويم او ساحر است.
ولي من بيشتر به قسمت مياني اين روايت توجه دارم كه بيانگر سعه صدر و تسامح و تساهل حضرت بود. چون از اين روايت برمي آيد كه حضرت با مخالفان خود هم مراوده و هم نشيني داشته است.يعني امام هادي(ع) با وجود اين كه رسالت امامت را برعهده داشت، حتي با مخالفان مي نشست و گفت وگو مي كرد. همچنين از اين روايت برمي آيد كه حضرت تحت نظر بوده ولي زنداني نبوده است. در هر صورت، سيره اجتماعي ايشان به ويژه در برخورد با كساني كه از پيروان ايشان محسوب نمي شدند، خيلي اهميت دارد.
يا مواردي را مي بينيم كه حضرت به ديگران تعليم دعا مي داد و به آن ها مي آموخت كه چگونه دعا كنند تا بيشتر مورد قبول واقع شود. در اين مورد روايت هايي نقل شده است كه گوياي اين مسئله است.مثلا شخصي مي گويد كه من نزد امام رفتم و گفتم كه من از طرف حكومت جيره و مواجبي داشتم و حالا آن را قطع كرده اند. امام فرمود كه به زودي مشكل تو حل خواهد شد. آن شخص مي گويد: چيزي نگذشت كه مأموران متوكل نزد من آمدند و مرا به دربار بردند. متوكل خيلي احترام گذاشت و گفت چرا نزد ما نمي آيي آيا ما چيزي به تو بدهكاريم. من گفتم بله مدتي است كه مقرري من قطع شده است. اين بود كه متوكل دستور داد دو برابر آن را به من بدهند. سپس از فتح بن خاقان كه از درباريان بود، پرسيدم كه آيا علي بن محمد به آن جا آمده است، فتح گفت: نه به اين جا نيامده است. ظاهرا فتح گرايش هاي شيعي داشته چون گفته كه من شك ندارم «علي بن محمد» براي تو دعا كرده است. اگر ديدي از او طلب كن كه براي من هم دعا كند.سپس اين فرد روز بعد به نزد امام هادي(ع) مي رود و مي پرسد كه شما به دربار متوكل نرفته ايد؟ امام مي فرمايد كه ما براي رفع مشكلات به خدا پناه مي بريم و نه به دربار. ما اين گونه تربيت يافته ايم و مي ترسيم كه اگر ما از خدا روي برگردانيم خدا هم از ما روي برگرداند.اين مرد سپس تقاضاي فتح بن خاقان را مطرح مي كند. حضرت مي فرمايد: فتح به ظاهر طرفدار ماست ولي در باطن اين گونه نيست.پس از اين حضرت شرايط استجابت دعا را مطرح مي كند. از جمله اين كه اگر تو در دعا اهل خلوص باشي و شرك در طاعت نداشته باشي و اگر به رسالت پيامبر و حقوق ما اهل بيت معترف باشي، پس از اين مراحل اگر چيزي از خداوند طلب كني، خداوند تو را از مدد خود محروم نخواهد كرد.آن مرد مي گويد من از حضرت طلب دعا كردم و حضرت گفت: من اين را از خدا خواسته ام كه هركس بعد از من در مشهدم اين دعا را بخواند، خداوند او را مأيوس نكند و آن دعا اين است « يا عدتي عند العدد و يا رجايي والمعتمد و يا كهفي والسند و يا واحد يا احد يا قل هو الله احد و اسئلك اللهم بحق من خلقته من خلقك و لم تجعل في خلقك مثلهم احدا ان تصلي عليهم» و بعد حاجتت. سپس امام مي فرمايد: اگر تو هم مي خواهي اين دعا را بياموز تا راهگشاي تو باشد.
البته اگرچه دعا بسيار توصيه شده است، ولي در جامعه ما برخي اسباب استجابت دعا را ناديده مي گيرند و مي خواهند تنها با دعا كردن، خواسته شان برآورده شود. آيا اين درست است؟
به طور قطع سيره ائمه(ع) هم اين طور نبوده است. چنان كه در اين باره روايت هاي زيادي نقل شده است و شرايط استجابت دعا را برشمرده اند. به طور كلي مي توان گفت اين تصور كه يك نفر خواسته باشد تنها به اراده خود كارها را پيش ببرد، نفي شده و در برابر اين تصور هم كه برخي بخواهند تنها با دعا كار خود را پيش ببرند، نادرست شناخته شده است.در سيره معصومان(ع) امري بينابين بيان شده است؛ يعني هم بر دعا و هم بر عمل فرد تأكيد شده است. براي نيل به مقصد، توكل لازم است ولي خود فرد هم بايد حركت كند.اما در بازگشت به بحث اصلي، كه اخلاق در نزد امام هادي(ع) است. موارد مهم ديگري هست كه مي توان ذكر كرد. مثلا يك بار، كه ظاهرا يك روز گرم تابستان بوده، عده اي ساعتي را به رسم هديه براي امام(ع) مي برند. ناگفته نماند كه در آن زمان ساعت هاي خاصي مثل ساعت هاي شني كنوني وجود داشت. آن ها نقل مي كنند كه وقتي وارد خانه حضرت شديم، خادم ايشان بي درنگ آب خنكي براي ما آورد و از ما پذيرايي كرد. سپس خود حضرت آمدند و با اكرام تمام با ما رفتار كردند و حتي با غلام ما كه مردي فارسي زبان بود، به فارسي صحبت كردند؛ اين موضوع بيان گر آن است كه حضرت به شيوه هاي مختلف، چه از طريق اكرام و اعزاز و چه از طريق هم صحبتي و تلطف در كلام مهمان نوازي را به حد كمال انجام مي دادند.البته رفتار توأم با مهرباني و تلطف منافاتي با هيبت امام(ع) نداشت و ايشان در عين هيبت، مهربان بودند. در اين باره بايد گفت كه رفتار امام(ع) نمونه عالي اعتدال بود.ايشان نه اهل افراط در شوخي بود و نه اهل اين كه هميشه با اخم و يا با خشونت برخورد كند.
هيبت حضرت در رفتار و در منش ايشان جلوه گر شده بود. چنان كه در مورد رمز و راز داشتن هيبت مي گويند: آن كه اهل تقوا باشد مردم برايش حساب باز مي كنند و هركه اطاعت او از خدا بيشتر باشد اطاعت ساير موجودات هم از او بيشتر خواهد بود «من اتقي الله اتقاه»؛ اين نكته بسيار مهم و ظريفي است كه مي توانيم از زندگي امام هادي(ع) بفهميم. در اين سخن حضرت هيبت فرد را به ترس از خدا نسبت مي دهد و مي فرمايد كه اگر مي خواهيد هيبت داشته باشيد اهل تقوا و خداترس باشيد.
شنبه 23 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]
-
گوناگون
پربازدیدترینها