تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833469209
نقد های فیلم جرم از مسعود کیمیایی
واضح آرشیو وب فارسی:ایران ویج: نقد های فیلم جرم از مسعود کیمیایی شما چه نمره اي به فيلم جرم كيميايي مي دهيد ؟ 20 15 10 5 View Results
Loading ... نقد شماره ۱ از نگاه ایران ویج
این یک جدول ارزشیابی است درباره فیلمهای مسعود کیمیایی. چندخط هم درباره هر کدام نوشتهام. شما هم چه خوب است در کامنتها به فیلمهای کیمیایی، از قیصر تا جرم ستاره بدهید. از نظر خودتان. در شرایطی که جرم، از چهارشنبه اکران شده و فروش خوبی در روز اول نمایش داشته است.
چهار ستاره یعنی عالی، سه ستاره یعنی خیلی خوب، دو ستاره خوب، یک ستاره متوسط و بدون ستاره یعنی ببی ارزش. قیصر (۱۳۴۸) چهار ستاره از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ما که در جنبه های مختلف این تاریخ را ورق می زند و به قبل و بعد از خودش تقسیم می کند. این را مخالفان فیلم هم قبول دارند. موسیقی منفردزاده، مونولوگ عالی بهمن مفید، تولد بهروز وثوقی، تنها مارلون براندوی سینمای ایران، و سکانس زیبای آتش گردان در دست زن و حسرت پشت شیشه برای مرد. رضا موتوری ۱۳۴۹ سه ستاره رضا موتوری در تماشای اول خیلی توی ذوقم زد. ایده ی برادرهای دوقلو وجه کمیک بدی داشت و همه چیز فیلم از توصیف ها و ستایش هایش (از جمله نوشته ی دوایی) پایین تر بود. با این همه باز هم بهروز وثوقی و سکانس های کیمیایی وار، مثل فینال فیلم، تماشایی هستند. کمدی ناخواسته ی فیلم حالا با دیدن آثار متاخر فیلمساز کاملا جا می افتد، کیمیایی همینه دیگه کاریش نمیشه کرد! داش آکل ۱۳۵۰ سه ستاره برگردان بسیار خوبی از داستان کوتاه غمگین هدایت. کاکا رستم با بازی بهمن مفید قطب شر پروزنی است. بهروز وثوقی زیر گریم بیش از حد سنگین پنهان شده و چیز زیادی از چهره اش نمی شود دید. فیلمبرداری نعمت حقیقی عالی است و مری آپیک معصومترین زن تمام آثار کیمیایی. فصل گورستان شاهکار است. بلوچ ۱۳۵۱ یک ستاره ترکیب ناهمجوشی از قیصر و خاک (که سال بعد ساخته شد) و مایه ی تمثیلی آزاردهنده و بیش از حد رو که در فضای امروزی فیلم کیمیایی کار نمی کند (همانند این استعاره های سیاسی در پستچی مهرجویی مثلا جواب داده). امروز فیلم بیشتر بخاطر فصل بوتیک و سند تصویری آنتیکی که از آنزمان خیابان ولیعصر فعلی ارائه می دهد قابل اشاره است. خاک ۱۳۵۲ سه ستاره اقتباس کیمیایی از اوسنه ی بابا سبحان به مذاق نویسنده ی اخموی اثر چندان خوش نیامد و منشا حرف و حدیث بسیاری شد. سبک مطنطن دولت آبادی گم شده و چیزهایی اینجا و آنجا به داستان اصلی اضافه یا کم شده اند که ضرورت یک اقتباس بود و نشان میداد نویسنده ها چقدر با سینما بیگانه اند. رفاقت دو برادر/رفیق تمی است که بعدها بارها و بارها کیمیایی به کارش گرفت. گوزنها ۱۳۵۴ چهار ستاره از ترین های آثار کیمیایی. تمام آنچیزی که سینمای او را شکل می دهد و تعریف می کند. بهروز وثوقی برخواستن معتاد سقوط کرده را حیرت انگیز بازی می کند و الگویی برای سایر بازیگران سینمای ایران در نقش معتاد به جا می گذارد که تا همین امروز معتبر مانده و کسی از او فراتر نرفته است. کیمیایی/وثوقی در گوزنها عملا نگاه سینمای ایران به اعتیاد را شکل می دهند، مبارزه ای درونی با عنصری اهریمنی که در وجود لانه کرده و از سر گذراندنش نوعی خودآگاهی به ارمغان می آورد که وجه اجتماعی پررنگی نیز دارد. در میان آثار سینمای ایران تنها “مرهم” بود که اعتیاد را در شکل بالینی و بیرونی و غیر تمثیلی نه چون سیر و سلوک که به مثابه ی یک مرض جسمی دید. غزل (۱۳۵۵) چهار ستاره اولین فیلم کیمیایی بدون وثوقی را خیلی ها دوست نداشتند اما برای من از بهترین هایش است. داستان کوتاه مزاحم در گذر از صافی کیمیایی به فضایی بی زمان و مکان رسیده و هر دلالت اجتماعی /سیاسی از فیلم کنار رفته تا روایت رفاقت به غریب ترین جای خود برسد. حجب و حیای قریبیان تازه کار خوب است و جای بهروز وثوقی اما خالی. سفر سنگ ۱۳۵۶ سه ستاره همچون گوزنها سفرسنگ در گذر زمان طنینی پیشگویانه از حوادث توفنده ی آینده پیدا کرد. اینجا هم مثل خاک فضای ایزوله ی روستایی داستان کمابیش استعاری را باورکردنی جلوه می دهد. سعید راد جای بهروز وثوقی نشسته و انرژی بسیاری دارد . سکانس فینال و رها شدن سنگها خوب اجرا شده و تاثیر گذار است. تیغ و ابریشم ۱۳۶۴ سه ستاره کیمیایی بعد از توقیف خط قرمز و درآستانه ی به سایه رفتن نیم نگاهی به موفقیت تاراج می اندازد و رندانه چاره را در ساخت یک فیلم ژانر می بیند. فضا وآدمها و دیالوگ هایش را به ژانر آنزمان محبوب و پرفروش مواد مخدری می آورد. هواداران کیمیایی از اینکه بازپرس جلالی قهرمان فیلم بود شاید سرخورده شدند اما روزگار دیگری بود و فیلمساز باید فیلمش را می ساخت. تصویر مخوف فیلم از بند زندانی های مواد مخدر تکان دهنده است. سرب (۱۳۶۷) چهار ستاره ادای دین آشکار و مفصل به سینمای گنگستری و فیلم نوآر با طراحی صحنه و لباس خیره کننده که سندیت تاریخی را فدای سنت های تصویری ژانر اصلی می کند و موسیقی گیتی پاشایی. نوری با بازی هادی اسلامی فقید و دوبله ی منوچهر اسماعیلی تلخ و زخمی و سمج هم اینجایی است و هم یادآور قهرمان های نوآرها و گنگستری ها. بسیاری از لوکیشن های تهران قدیم مثل کاخ دادگستری در واقع در دبیرستان البرز فیلمبرداری شدند. دندان مار (۱۳۶۸) سه ستاره تهران بعد از جنگ، خسته، کثیف و داغان با آدمهایی بر عزا نشسته، تنها و در انتظار معجزه. وجه خیابانی همیشگی آثار کیمیایی موجب شده سند تصویری دیگری از تهران آن سالها در دسترس ما قرار بگیرد. دندان مار در عین چرک و تیرگی از روشن ترین فیلمهای کیمیایی است و آدمهایش بیش از بقیه غمخوار هم هستند. تک گویی جلال مقدم از بهترین نوشته های کیمیایی است. گروهبان را ندیده ام و همیشه دوست داشته ام ببینمش. فکر کنم چیز خوبی باشد. ردپای گرگ (۱۳۷۱( دو ستاره فیلم را یک بار و موقع اکرانش دیدم. ردپای گرگ امروز بسیار ستایش می شود ولی جالب است که در زمان اکران کوبیده شد و اسب سواری در میدان فردوسی که امروز محبوب خیلی هاست آن روزها سند قطعی پرتی کیمیایی از واقعیت جامعه بشمار رفت. جواد طوسی ستایش اس و اساسی از فیلم کرد. در گذر زمان فیلم و سکانس هایش، از جمله فصل افتتاحیه در هتل دربند، چکیده ای از کیمیایی نوین بشمار آمد. تجارت (۱۳۷۲) دو ستاره نقد مفصل و گزنده ی شهرام جعفری نژاد برتجارت و پاسخ جواد طوسی از مهمترین جدل ها بر سر کیمیایی بود. تجارت چندان موافقی نداشت و مثل ردپای گرگ در بازبینی ها هواداری پیدا نکرد. ایرادهای مخالفان بر سر بیحوصلگی و شلختگی فیلم و گاف و گوف های داستانی بعدها به موتیف اصلی نوشتن بر فیلمهای کیمیایی بدل شد اما در مقایسه با آثار بعدی کیمیایی لااقل فیلم شسته رفته تری بود. ضیافت (۱۳۷۴) بی ستاره شروع دوره ی جوانگرایی کیمیایی. سکانس پر حس و حال افتتاحیه همه را سرشوق آورد ولی در ادامه فیلم از دست رفت و همه چیز شکل مغشوشی گرفت. چرخش فیلمساز به سمت جوان ها و نگاهی نزدیکتر به دیدگاه رسمی حرف و حدیث زیادی برانگیخت. ذوق زدگی فیلم در برابر جلوه های مدرن آنزمان، موبایل و کامپیوتر و بنز، بیش از اندازه و کودکانه است و جوهرچی و پرچمی و خداویسی نچسب. سلطان (۱۳۷۵) یک ستاره میان آثار دهه هفتاد کیمیایی سلطان سر و شکل بهتری دارد. عرب نیا از فرصتی که در اختیار داشت بخوبی استفاده کرد و با غلظت بسیاری سلطان را بازی کرد تا سالهای بعد بهداد برسد و همه ی آن ادا و اطوارها را به نشان بازیگریش بدل کند. بدمن های کیمیایی هر چه گذشت خرده پا تر و حقیرتر شدند تا در سلطان بدترین آدم فیلم کرم کبابی باشد. فصل های سایدکار و همسواری هدیه تهرانی تازه وارد و عرب نیا را کیمیایی بازها خیلی دوست دارند. مرسدس (۱۳۷۶) بی ستاره کیمیایی به شوق آمده از موفیقت نسبی ضیافت مرسدس را باز با جوان ها و برای آنها ساخت و تا چند سال بعد از این دوره گذر نکرد. بدترین آثار کیمیایی در این سالها ساخته شد. آدمهای فیلمهای این دوره قرار بود معاصر باشند اما ربطی به سالهای دهه هفتاد نداشتند و تعدد شخصیت ها الکی فیلم را شلوغ کرده بود. مرسدس بی حس و حال برای یک نفر فیلم بسیار موفقی شد و او را به ستاره ی سینمای ایران بدل کرد :محمدرضا فروتن. اعتراض (۱۳۷۸) بی ستاره اثری که قرار بود معاصر، جوان، معترض و چون وداعی با آدم عهد عتیق کیمیایی باشد آش شله قلمکاری بود و اشاره های فیلم به وقایع سیاسی و اهل سیاست آن روزهای پرالتهاب بیش از حد کودکانه و سطحی. امیر خان، شمایلی کامل از قهرمان های پیشین کیمیایی، در پایان فیلم کشته شد و همه از رسیدن فصلی نو در نگاه کیمیایی به دنیا سخن گفتند. فیلمهای بعدی نشان داد نگاه نویی در کار نبوده. کیمیایی بدون آن قهرمان قدیمی معتقد بر اصول و غیرت و ناموس نمی تواند فیلم بسازد، او تنها قهرمان را به تعطیلی مختصری فرستاد. حکم (۱۳۸۳) سه ستاره شروع تازه ای برای کیمیایی، برای منتقدها که کمتر از همیشه فیلم را کوبیدند و مجله فیلم رسما به سبک فوتبالی ها مجلس آشتی کنانی برپا کرد، برای پولاد که از نقش های دوم و فرعی به قهرمان دوره ی جدید کیمیایی بدل شد و تماشاچی ها هم دوستش داشتند و برای من که با سینمای کیمیایی آشتی کردم. حکم از منظر بی اعتنایی به واقعیت و برپاکردن جهان مخصوص به خود نوعی سرب در تهران معاصر بود. لیلا حاتمی و پولاد زوج خوبی شدند و انتظامی در اولین همکاریش دلنشین بود. بهرام رادان شاید بلاتکلیف ترین شخصیت فیلم بود و انگار از فیلمهای دهه هفتاد کیمیایی به این فیلم پرتاب شده بود. حکم را خیلی دوست دارم. رییس (۱۳۸۵) بی ستاره در حالیکه همه بعد از حکم منتظر یک شاهکار درست و حسابی بودند رییس حکم یک حالگیری تمام داشت. چیزی از حکم، چیزی از تیغ و ابریشم و چیزی از ردپای گرگ داشت یا قرار بود داشته باشد و نتیجه بازهم حرفهای همیشگی مخالفان بود که دیگر حوصله شان سر رسیده بود. محاکمه در خیابان (۱۳۸۷) سه ستاره کیمیایی بالاخره دل به دریا زد و مسلمات بسیاری را تغییر داد. فیلمبرداری تک رنگ و زیبای تورج منصوری در کنار تاثیر انکار نشدنی فرهادی بر شخصیت ها و داستان کار خود را کرد و اینبار واقعا فیلمی از کیمیایی چیز متفاوتی از کار درآمد. طرفه اینکه جواد طوسی، انگار به نمایندگی از هواداران ویژه ی فیلمساز، رودست خوردن شخصیت اصلی که بیگمان از فرهادی می آمد و سازشش را نپسندید و در حکم عقب گردی دانست درمقابل از نکویی که آدم کیمیایی پیشین بود ستایش کرد. فصل های نکویی زیبا بودند اما تا آخر هم به فیلم وصل نشدند و چون ادای دینی به خود باقی ماندند.داستان امیر گرچه خالی از قهرمانی به سبک هواداران بود ولی او معاصرترین شخصیت فیلمهای جدید کیمیایی است و تنها کسی که مصالحه کرد و عجبا که عاقبت بخیر شد. جرم (۱۳۸۹) سه ستاره سینمای کیمیایی در غلیظ ترین شکلش. او با تصاویر سیاه وسفید و پرگرین تورج منصوری به خیلی دور، سال های طلایی فیلمسازیش رجعت کرد و از این رهگذر بسیاری از اما و اگرها و محدودیت ها را کم اثر کرد و شخصیت های آشنا و محبوبش را با همان سبک و سیاق به پرده کشاند. فیلم را بر تجربه ی تماشاگر از آنچه سینمای ناب کیمیایی می دانست، همان قیصر و گوزنها و رضا موتوری، بناکرد. گویی میخواست ما را به سفری جادویی ببرد و بخواهد این روزگار را فراموش کنیم و دل به نوستالژی فیلمهای قدیمی و زیر بازارچه و تهران سیاه و سفید بسپاریم. این کاری بود که علی حاتمی زمانی میکرد و فیلمهایش را بر پایه ی نوستالژی و خاطراتی بنا کرد که شاید هیچ واقعیتی نداشت. کیمیایی گام دیگری برداشت او فیلم را نه بر واقعیت بیرونی خیالی یا حقیقی که بر آنچه در فیلمها آمده بود ساخت. معمول است که در سینمای ایران حاتمی و کیمایی و بیضایی را با هم مربوط نمی کنند. اما چیزهایی مشترک در هر سه نفرشان می توان یافت، مثل اینکه هر سه زبان را به شکلی تزیینی، خیال پردازانه و سرشار از پیچ و شکن به کار می گیرند، زبانی که بیشتر از آشکار کردن می پوشاند و معنا را پنهان می کند یا در کنایه و ایما و اشاره می گوید. در آثار هر سه چیزی، طعمی، طنینی ایرانی می توان یافت. جرم زیباست اما رمانتیسیسم خیال پردازانه اش عاری از مفاهیم و معانی پرطمطراق معاصری است که هواداران الصاقش می کنند. کیمیایی هم چونان حاتمی و بیضایی بیش از آن دلبسته ی فانتزی و صور خیال و روایت شرقی است که بتواند معاصر یا اجتماعی باشد. رضا رادبه-کافه سینما
نقد شماره ۲ ) نقد منفی بر فیلم «جرم» کیمیایی مسعود کیمیایی طی ده سال اخیر هر گاه که خواسته اثر جدیدی بسازد از این مساله سخن گفته که فیلم جدیدش با کارهای سابقش تفاوت داشته و با اکران اثر جدید یک اتفاق در کارنامه سینمایی وی رقم خواهد خورد اما بخش تلخ ماجرا زمانی رخ داده که هیچ گاه آثار اخیر کیمیایی نتوانسته اند حتی درصدی از موفقیت فیلمهایی مثل «سرب» یا «دندان مار» را تجربه کنند. اوضاع فیلم جدید کیمیایی یعنی «جرم» هم امتدادی است بر همین مسیر یعنی باز هم کیمیایی پیش از شروع تولید و به جز آن هنگام فیلمبرداری مرتبا از این مساله سخن می گفت که «جرم» متفاوت از آثار سابقش است اما تنها تماشای نیم ساعت ابتدایی «جرم» این ظن را در ذهن مخاطب تقویت می کند که باز هم هیچ اتفاق جدیدی رخ نخواهد داد و در پایان هم احتمالا بنا است قهرمان داستان در یک نزاع نابرابر کشته شود. «جرم» در مختصات سینمای کیمیایی نه فقط داستانی مستعمل و هزاران بار تکرار شده دارد بلکه به لحاظ انتخاب بازیگر اصلی کار که بخش عمده ای از بار داستانی فیلم به نحوه بازی او بازمی گردد هم وضعیتی به شدت آشفته دارد چراکه به مانند تمام کارهای اخیر کیمیایی نقش اول فیلم جدید او هم توسط فرزند دلبندش(!) پولاد کیمیایی ایفا شده اما پولاد که نه تواناییهای بازیگری خوبی دارد و نه به لحاظ فیزیکی به نقش اش در «جرم» می خورد، چنان غرق در فضای نوستالژیک این فیلم شده که نه فقط ایفاگر یک شخصیت مستقل نیست بلکه حرف زدن و در پاره ای موارد فرم راه رفتن اش هم کپی مضحکی شده از روشی که بهروز وثوقی برای بازی در «قیصر» برگزیده بود. شاید تنها نقطه قوت «جرم» را بتوان بازه زمانی وقوع اتفاقات داستان دانست که در اواسط دهه پنجاه می گذرد. تجربه ثابت کرده است که کیمیایی همچنان آدمهای دهههای چهل و پنجاه را بیشتر از انسانهای معاصر میشناسد و برای همین هرگاه که به فیلمسازی با داستانهای معاصر روی آورده، نتیجه کار افتضاح شده؛ نمونه اش هم «محاکمه در خیابان» که اثری دوپاره و فاقد معیارهای منطقی داستانگویی بود اما در «جرم» کیمیایی به عصر مورد علاقهاش یعنی دوران قیصرها، فرمان ها و برادران آب منگل رفته بلکه بتواند به واسطه شناختی نسبی که از آدمهای این دوره دارد، داستانش را به گونه ای باورپذیرتر برای مخاطب ارائه کند. شاید به همین دلیل است که فیلم به صورت سیاه و سفید تهیه شده و حتی نسخه ای دوبله شده از آن هم تولید شده است. در «جرم» شخصیتی به نام «رضا سرچشمه» در مرکزیت قصه دارد که به دلیل کشتن یک شخصیت سیاسی به زندان محکوم شده! رضا پس از تحمل حبس از زندان آزاد شده و برای کشتن یک کارشناس نفتی به جنوب می رود اما روبه رویی با این کارشناس، تصویری واقعی از اجتماع پیرامونش در برابر وی قرار داده و همه چیز به گونه ای متفاوت تغییر می کند. در «جرم» شخصیتی به نام «رضا سرچشمه» در مرکزیت قصه دارد که به دلیل کشتن یک شخصیت سیاسی به زندان محکوم شده! رضا پس از تحمل حبس از زندان آزاد شده و برای کشتن یک کارشناس نفتی به جنوب می رود اما روبه رویی با این کارشناس، تصویری واقعی از اجتماع پیرامونش در برابر وی قرار داده و همه چیز به گونه ای متفاوت تغییر می کند. هرچند این طرح داستانی به شدت ساده به نظر می آید اما هنگام تماشای فیلم است که گنگی های بسیار داستان رخ می نماید؛ به عنوان مثال هیچ گاه نمی فهمیم که چرا رضا در ابتدای فیلم شخصیتی را که هیچ شناختی از او ندارد کشته و یا چرا به واسطه این ترور به مرگ محکوم نشده و تنها متحمل دو سال زندان می شود. جالب اینجاست که در بخشی از فیلم یک مامور ساواک با تهدید از رضا می خواهد به گروه آنها بپیوندد اما رضا به راحتی و با پوزخندی پیشنهاد وی را رد کرده و مامور ساواکی هم هیچ واکنش منفی در برابر وی از خود بروز نمی دهد. مضحک ترین بخش فیلم هم به مانند اغلب آثار کیمیایی پایان بندی آن است که گویا برای قهرمان سازی از بازیگری به نام پولاد کیمیایی بنا شده است. در این بخش در حالی که رضا سرچشمه می تواند از دست قاتلانش بگریزد به ناگاه آمبولانسی که در آن سوار است را متوقف کرده و یکه و تنها در برابر اسلحه های تعقیب کنندگانش قرار می گیرد شاید به خاطر اینکه مسعود خواسته پولاد را شبیه به «نوری» فیلم «سرب» یا «قدرت» فیلم «گوزنها» ببیند! به مانند بقیه آثار کیمیایی اینجا هم چاقو است که نقشی اساسی در قصه داشته و اصلی ترین انتقام گیری فیلم با کمک یک چاقو انجام می گیرد آن هم در حالی که قهرمان داستان، یک اسلحه نیمه خودکار هم در جیب دارد! گافهای مربوط به طراحی صحنه که در نماهایی از فیلمی متعلق به بازه زمانی سی سال قبل و در بک گراند، تصاویری از خودروهایی مانند پژو ۲۰۶ دیده می شود هم از دیگر شاخصه های منفی فیلم جدید مسعود کیمیایی به شمار می رود. منبع : تبیان
نقد شماره ۳ )چرا نقد فیلم کیمیایی، توهین به سینما تلقی میشود؟! دوستداران کیمیایی پاسخ دهند واقعا چرا برشمردن نقاط ضعف فیلم جدید کیمیایی توسط مسعود فراستی، از سوی دوستداران کیمیایی توهین به ساحت سینما تلقی میشود؟! به مانند همیشه یک بار دیگر نمایش فیلمی از مسعود کیمیایی اسباب تفسیرها و تاویلهای مختلف و به تبع آن درگیریهای دو طیف مختلف از منتقدان را موجب شد. در یک سوی این تاویلها هواداران سینهچاک کیمیایی قرار دارند که همواره حتی ضعیفترین آثار او را هم شاهکار خواندهاند و در سوی دیگر گروهی از منتقدان واقعبینتر- و در راس آنها مسعود فراستی- که کوشیدهاند با واکاوی نقاط ضعف آثار این کارگردان، به این واقعیت اشاره کنند که کیمیایی سالها است از نقطه اوج خود فاصله گرفته. فیلم جدید کیمیایی «جرم» علیرغم اینکه به نسبت کارهای اخیر او، اثری استانداردتر به شمار میرود اما باز هم ضعف دراماتیک در بخش زیادی از اثر به چشم میخورد و همین مساله بوده که مسعود فراستی را واداشته تا به گونهای صریح، این فیلم و نحوه تفکر فیلمسازی کیمیایی را زیر سوال ببرد. فیلم جدید کیمیایی «جرم» علیرغم اینکه به نسبت کارهای اخیر او، اثری استانداردتر به شمار میرود اما باز هم ضعف دراماتیک در بخش زیادی از اثر به چشم میخورد و همین مساله بوده که مسعود فراستی را واداشته تا به گونهای صریح، این فیلم و نحوه تفکر فیلمسازی کیمیایی را زیر سوال ببرد. البته این فقط فراستی نبوده که نسبت به این فیلم موضع منفی اتخاذ کرده و بودهاند بسیاری از نشریات، که انتقاداتی به مراتب تندتر از فراستی داشتهاند اما آنچه باعث تعجب شده، آشفتگی دوستداران کیمیایی از این مساله است که چرا فراستی به این راحتی فیلم استاد آنها را آن هم در برنامه «هفت» زیر سوال برده است. جالب اینجاست که بخش زیادی از این دوستداران وابسته به سایتی سینمایی هستند که به دلیل حضور سردبیر این سایت در برنامه «هفت» حتی یک بار هم انتقادی را به برنامه «هفت» وارد ندانسته و همواره برنامه «هفت» را میستودند اما همین که فیلمساز محبوب سردبیر سایت، با انتقاد صریح آن هم در یک برنامه تلویزیونی روبهرو شد، این دوستداران «هفت» به این نتیجه رسیدند که «هفت» هم ایرادات خاص خود را دارد و باید به خاطر استادشان کیمیایی هم که شده، در محکومیت منتقدی که تنها جرمش ابراز نظر صریحش است، بیانیه صادر کنند. بدتر اینکه منتقد قدیمی سینهچاک کیمیایی یعنی جواد طوسی که همواره حمایت یا عدم حمایت از یک فیلمساز را حق طبیعی خودش میدانسته هم به ناگاه وارد این بازی رسانهای شده و نقدهای فراستی به «جرم» را توهین به ساحت سینما دانسته است! واقعا اوضاع خندهداری است؛ اینکه منتقدی یک فیلم و روش تکراری یک فیلمساز برای ساخت فیلم را زیر سوال میبرد، توهین به ساحت سینما تلقی میشود اما اگر دوستان کیمیایی حتی آشکارترین نواقص اثر جدید او «جرم» که فقط یکی از آنها تقلید کورکورانه بازیگر اول از بهروز وثوقی است را نادیده بگیرند نه توهین به سینما که حتی توهین به گروهی از مخاطبان سینما هم قلمداد نمیشود.
نقد شماره ۴ ) برنامه هفت و مسعود کیمیایی
برنامههای زنده، جذابترین برنامههای تلویزیونند، زیرا هر اتفاقی میتواند در آنها روی دهد و هر چیزی میتوان گفت؛ به همین علت هم تلویزیون به هر کسی و با هر موضوعی اجازه ساخت برنامههای زنده نمیدهد و در این باره، بهشدت سخت میگیرد. با این حال وقتی برنامه ۹۰ در حوزه ورزش به پربینندهترین برنامه تلویزیون تبدیل شد و مجریاش به محبوبترین چهره تلویزیونی، همه به اجرای برنامهای نظیر ۹۰ در حوزههای دیگر اندیشیدند و طرحها پشت هم به تلویزیون ارائه شد.اما جالب اینکه از این بین، تنها فریدون جیرانی توانست مجوز اجرای برنامه زنده هفت را در حوزه سینما بگیرد؛ برنامهای که زنده است و به همین علت میتوان در آن هر چیزی گفت؛ هر چیزی حتی چیزهایی که مسعود فراستی در آخرین برنامه هفت (شامگاه سهشنبه) ویژه جشنواره فیلم فجر درباره مسعود کیمیایی گفت؛ چیزهایی نظیر اینکه فیلم خیلی پرت و پلاست، فیلمساز دغدغه سینما ندارد، فیلمساز به لحاظ روانشناختی مشکل دارد، فیلمساز عقدهخوددرگذشتهبینی دارد و البته تعبیرات و واژگان دیگری که تکرارش چندان شایسته نیست. ۱-مسعود کیمیایی امسال پس از سالها کار در عرصه سینما و ساخت ۲۸ فیلم، سرانجام چند دقیقه در مراسم آغازین جشنواره، تجلیل شد و کمی برایش کف زدند. او از سوی معاونت سینمایی وزارت ارشاد انتخاب شده. در این شرایط آیا رواست که در نقد فیلمش در تنها برنامه سینمایی، با این ادبیات به او بتازیم؟ ۲-کیمیایی یکی از محبوبترین کارگردانان سینمای ایران است. بیاحترامی به او، بیاحترامی به عده زیادی از مردم است که پای تلویزیون مینشینند تا از زبان منتقد برنامه تخصصی سینما، چیزی یاد بگیرند و به درک بهتری از سینمای او برسند. ۳-وقتی هفت پخش میشد، نامزدهای جشنواره ۲۹ نیز اعلام شده بود و همه میدانستند جرم یکی از ۵ نامزد بهترین فیلم است. چگونه است که مسعود فراستی در برنامه ویژه سینما و ویژه جشنواره فیلم فجر، با این ادبیات و به این شکل نامناسب به یکی از ۵ فیلم برتر جشنواره میتازد؟ جالب اینکه فراستی درباره آلزایمر، یکی دیگر از نامزدها نیز گفت فیلمی ماقبل سینماست و جدایی نادر از سیمین را نیز فیلمی سراسر فریب دانست! ۴-مسعود فراستی که مدام در هفت تکرار میکند باید ظرفیت نقد داشته باشیم، بهخوبی میداند که نقد یعنی بیان خوبیها و بدیها و تحلیل اثر برای درک بهتر، نه اینکه تنها مشکلات و نقاط ضعف فیلم را بگوییم. چرا فراستی حتی یک نکته مثبت در فیلمها نمییابد؟ آیا واقعا فیلمها هیچ نکته مثبتی ندارند یا فراستی نمیتواند ببیند؟ ۵-فرض کنیم جرم نخستین فیلم یک کارگردان جوان و نیز بدترین فیلم تاریخ سینماست، آیا حتی در این صورت رواست که در یک برنامه زنده تلویزیونی درباره سازندهاش جملاتی را بگوییم که فراستی گفت؟ ۶-نقد با توهین و بددهنی و بیادبی تفاوت دارد. صراحت و جسارت تنها درصورتی میتواند برای بیننده قابلقبول و مفید باشد که همراه با رعایت احترام و ادب باشد. آیا قرار است هفت ادبیات تازهای را در نقد سینمایی وارد کند که در آن، منتقدان به جای بیان نظراتشان، شخصیت و نگاه و تفکر و سابقه کارگردان را با ادبیاتی چارواداری زیر سؤال میبرند؟ ۷-تقریبا همه آنها که هفت را میبینند معتقدند اگر به جای یک منتقد، از منتقدهای گوناگون با دیدگاههای متفاوت استفاده شود، برنامه مفیدتر خواهد بود. با این حال مسعود فراستی در تمام برنامهها هست و درباره همه فیلمها سخن میگوید. هفت قرار است فرهنگ نقد را به ما یاد دهد و یکی از نکات مهم در نقد، توجه به مکاتب نقد و ژانرهای مختلف آثار است. بیتوجهی به این نکته، نتیجهای جز گفتن حرفهای تکراری و کلی نخواهد داشت.
۱۷ خرداد ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران ویج]
[مشاهده در: www.iranvij.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1296]
-
گوناگون
پربازدیدترینها