واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: برخى ناشران،سواد خواندن تصوير را ندارند
تصويرگرى در حوزه ادبيات، به خصوص گروه سنى كودك و نوجوان يكى از اركان جدا ناشدنى است كه نه تنها باعث ارتباط بيشتر مخاطب خردسال و نوجوان با مقوله كتاب و كتابخوانى مى شود، بلكه در يادگيرى و درك مفاهيم هم كودك را يارى مى كند . ولى امروزه در تصويرگرى كتاب ها با مشكلات عديده اى روبرو هستيم، اول اين كه وظيفه اصلى كه همانا كمك به جذب و درك مفاهيم است، رعايت نمى شود.تصاوير يا آن قدر ساده اند كه گويى كودك چيزى نمى فهمد و يا پيچيده كه در ظرف ادراك مخاطب خردسال نمى گنجد.دوم اين كه اغلب ناشران و توليدكنندگان كتاب براى تصويرگرى كتاب، اهميتى قائل نيستند .اينها بهانه اى شد براى گفتگويى كه خبرگزارى كتاب با محمدعلى بنى اسدى نقاش، كاريكاتوريست و تصويرگر كتاب انجام داده است.
* به عنوان هنرمندى كه سال ها در زمينه تصويرگرى فعاليت كرده ايد، تعريف تان از تصويرگرى به ويژه تصويرسازى كتاب چيست؟
- به هر نقشى كه براى متنى ساخته مى شود، تصويرگرى مى گوييم.حالا اگر اين سفارش ذهنى و شخصى باشد، آن تصوير به سمت نقاشى سير مى كند، چراكه هم نقاش و هم تصويرگر طرح اوليه خود را با يك ايده شروع مى كند.با اين تفاوت كه در تصويرگرى آن تصاوير شامل تعاريف ديگرى است مثل مخاطب خاص(گروه سنى) و شمارگان.يعنى تصوير براى يك متن مشخص و شمارگان معين براى مخاطب خاص تكثير و منتشر مى شود.
* هر حوزه كارى در بين مخاطبان خود داراى جايگاه ويژه اى است.به طور خاص تصويرگرى صاحب چه جايگاهى است ؟
- من با كلمه جايگاه مشكل دارم، ولى براى تعريف جايگاه تصويرگرى در ايران بايد ديد كه تصويرگرى چه خلاءهايى را پر مى كند و يا به چه خلاءهايى دامن مى زند.زمانى هست كه بخواهيم تصويرگرى خودمان را با تصويرگرى در دنيا مقايسه كنيم كه به اعتقاد من اين موضوع هيچ دردى را از ما دوا نمى كند.من تصويرگرى را حلقه اى از يك مجموعه مى دانم.بنابر اين در مجموعه كتاب سازى نمى توان حلقه تصويرگرى را از ديگر حلقه ها تفكيك كرد .اگر بخواهيم تصويرگرى خودمان را با تصويرگرى كتاب هاى كودك در جهان آن هم با مخاطبان مشخص مقايسه كنيم، تصويرگرى ما مشكل دارد.حال اگر ما همه عناصرمان درست و خوب باشند ولى خواننده نداشته باشيم باز يك حلقه دچار مشكل است. بنابراين تمامى عناصر اين حلقه لازم و ملزوم يكديگرند.حال فرض بگيريم بخواهيم با دقت بيشترى تصويرگرى را بررسى كنيم ، مى بينيم كه كارهاى ما به شدت درگير كارهاى فستيوالى شده و فرم طبيعى مورد انتظار ما كمتر رعايت و ديده شده است.
* اغلب مى بينيم كه دغدغه هاى اصلى يك ناشر براى كتاب سازى قبل از انتشار يك كتاب يا يك مجموعه مواردى مانند مؤلف، ويراستار، نمونه خوان و تصويرگر است.اگر تصويرگرى سهم بسزايى در ارتباط مخاطب با كتاب دارد، پس چرا كمتر مى بينيم كه ناشران به دنبال تصويرگر حرفه اى باشند. به بيان ديگر آيا ناشران دغدغه تصويرگرى دارند ؟
- بيشتر ناشران يك كتاب ساز دارند.يعنى آن شخص مى آيد و مى گويد كه اين متن با چه شاخص هايى تبديل به يك كتاب مى شود.حالا بحث فروش، تيراژ و جذب مخاطب هم وجود دارد.حال ناشر مى آيد يك طرح اوليه مى دهد و صورت هايى مانند متن، تصوير و ...جنس كاغذ را براى يك كتاب خوب به كتاب ساز ارائه مى دهد و همه را بررسى مى كند و بعد از پايان كار مولف، تصويرگرى پيدا مى شود كه با آن حال و هوا نزديك باشد.ولى معمولا مى بينيم كه ناشران اغلب به خاطر كا ستن از هزينه توليد كتاب، به دنبال يك متخصص تصويرگرى مثلا كتب تاريخى يا پليسى نمى روند و بيشتر دنبال افرادى هستند كه با مبلغى ناچيز فقط تصاويرى را بسازد.
* تصويرگر چقدر مى تواند ارتباط اثرگذارى بين مخاطب و كتاب برقرار كند ؟
- اين حقيقتى است كه تصاوير مى تواند به ادبيات و مخاطب كمك شايانى كند.تصويرگرى در حكم بال يك پرنده است و متن هم مانند پرنده.تصويرگر مى تواند به مدد تخيل و اثرگذارى در برقرارى ارتباط با متن، به پرواز ذهن مخاطب كمك كند.
*به نظر نمى رسد آن چه كه شما اشاره مى كنيد يعنى پرواز مخاطب به تخيل و ...امروز دغدغه همه ناشران باشد. كمتر جلد كتابى است كه ببينيد و خيره گيرايى اش شويد.گاه حتى محتواى كتاب با طرح روى جلد تناقض دارد.علت اين را در چه مى بينيد؟
- چند نكته وجود دارد.اول اين كه آيا به عنوان يك ايرانى، دغدغه تصوير دارم يا خير؟! به طورى كه من ايرانى همچنان در مسايل كلامى باقى مانده ام و هميشه ادبيات برايمان بخش جذاب تر يك مجموعه است. دوم اين كه ما هميشه با خواندن تصاوير در همه حوزه ها (تصوير، نقاشى و...) مشكل داريم.حالا وقتى من نتوانم يك تصوير را بخوانم يا درك كنم، چه انتظارى مى توانيد از من داشته باشيد؟! حال با اين فرض سردبيرى يك نشريه يا مديريت يك انتشارات را به من واگذار كنيد.وقتى نمى توانم آن را درك كنم چه انتظارى از من داريد.در واقع بسيارى از ناشران سواد خواندن تصوير و تصويرگرى را ندارند.
* هر هنرمند با اصالتى صاحب يك سبك است.به طور مثال شما اگر يك نقاشى مى كشيد سبك و حضورتان را نشان مى دهيد و اين سبك و حضور براى شما حكم امضا را دارد.در تصويرگرى كه شما بايد تابع متن و ادبيات كتاب باشيد، امضاى خودتان را چطور نشان مى دهيد؟
- در حقيقت اين مجموعه قدرى متفاوت است.در كشورهاى مختلف كتاب هاى سالانه تصويرگرى منتشر مى شود.مثلا در آمريكا دو كتاب منتشر مى شود يكى از اين كتاب ها تقريبا بازارى است و يكى ديگر حرفه اى تر و خلاقانه تر.ولى هر دو اين ها زاده متن هستند.كتاب خلاق تر بيشتر براى مديران هنرى منتشر مى شود تا آن مدير بداند كه فلان طراح در كشيدن اين تصوير تبحر دارد و سبك و سياق آن طراح چگونه است. ولى در ايران اين تعاريف وجود ندارد . تصويرگر با وجود استفاده كمتر از سوى ناشران، سعى مى كند خودش را با يك نماد و مشخصه خاص از ديگران جدا كند.نحوه قلم زدن، رنگ آميزى و نفس كشيدن تصويرگر از مواردى است كه تصوير يك تصويرگر را از ديگرى متمايز مى كند. البته وفادار بودن به متن از مواردى است كه تصويرگر در هر شرايطى بايد آن را رعايت كند.پس «منم» شخصى نبايد در آن وجود داشته باشد .ولى خيلى وقت ها ما يادمان مى رود و تصميم مى گيريم براى شناسنامه دار كردن تصاوير آن قدر رو باشيم و ديده شويم كه عملا چرخه كتاب سازى را فراموش مى كنيم.به هرحال هر كسى در هرحرفه اى پس از مدتى كاركرد ، ويژگى هايى پيدا مى كند كه آن ويژگى ها مختص اوست.
* هنرمندان در آثارشان از كليشه و تكرار، گريزان و بيشتر به دنبال بدعت هستند.به عنوان تصويرگر وقتى با داستان هاى كليشه اى در حوزه كودك و نوجوان مواجه مى شويد، چگونه كنار مى آييد؟
- جنس نگاه ما اشكال دارد.شما وقتى كتاب هاى كشورهاى مختلف را مى بينيد پى مى بريد كه بكر بودن سوژه ها و موضوع هم خيلى به تصويرگرى كمك مى كند. من و همه ما سعى مى كنيم خلاق باشيم.در كتاب هم بهتر است نويسنده با تصويرگر به يك حقيقت برسند كه متأسفانه اين طور نيست و هر روز مى بينيم كه متن هاى تكرارى و تصاوير كليشه اى جاى متن ها و تصاوير نو و بكر را گرفته است.
* ما اغلب در كودكى تصاوير دوست داشتنى و ايده آل مان را در ذهنمان فراموش نكرده ايم. تصاوير در ذهن كودكان ماندگار ترند، حال با اين كليشه ها در متن و تصوير فكر نمى كنيد دچار مشكل شويم به طورى كه كودك هرگز يك متن و تصوير بكر و نو نمى بيند؟
- من معتقدم ما در كودكى تصويرهايى را مى بينيم كه در بزرگسالى تازه آن تصاوير باز مى شوند.براى همين است كه يك اعتقاد خيلى جدى در سطح جهان وجود دارد كه تصوير را بايد همان طور كه كودك مى خواهد برايش كار كنيم، بعضى ها هم به شدت با اين مساله مخالفند.ولى در ايران اصلا به اين فرضيات اهميت داده نمى شود.
پنجشنبه 21 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]