واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: انديشه - بحران سوم
انديشه - بحران سوم
ويليام.ك.تب/پرويز صداقت:بگذاريد بيشتر به پديده تاريخي و جهاني رشد بازيگران اقتصادي و سياسي غيرغربي توجه كنيم. در سال 2006، براي نخستين بار، بازارهاي نوظهور، مسوول بيش از 50 درصد توليد جهاني بودند. اگر آنها همچنان با نرخهايي كه تاكنون داشتهاند رشد كنند، پيشبينيها نشان ميدهد كه اواسط قرن حاضر جهان بسيار متفاوتي خواهيم داشت. انتظار دارم كه رشد آنها به همان اهميت رشد آلمان، روسيه و ژاپن در اواخر قرن نوزدهم باشد. مطالعه شركت «پرايس واترهاوس كوپرز» در سال 2006 پيشبيني كرده كه در سال 2050 اقتصاد چين بر مبناي دلار، تقريبا به همان بزرگي اقتصاد آمريكا باشد و هند سومين اقتصاد بزرگ جهاني شود. يك سال بعد پژوهشگران «گلدمن ساكس» پيشبيني كردند كه در سال 2027 چين آمريكا را پشت سرگذارد و قبل از سال 2050 اقتصاد هند بزرگتر از آمريكا شود. بانكداران سرمايهگذاري پيشبيني ميكنند كه در سال 2050 برزيل به بزرگي ژاپن باشد و اقتصادهاي اندونزي و مكزيك از ايالات متحده و آلمان بزرگتر شوند.
پژوهشگران «پرايسواترهاوس كوپرز» پيشبيني ميكنند كه گروه كشورهاي برزيل، چين، هند، اندونزي، مكزيك، روسيه و تركيه از گروه هفت كنوني حدود 25 درصد بزرگتر شوند و محرك رشد اقتصاد جهاني باشند. با هر تفكري درباره جزئيات اين پيشبينيها، ترديدي نيست كه تغييرات مهمي در جايگاه نسبي اقتصاد دولتهاي ملي در جريان است. نقشي كه اين قدرتهاي اقتصادي جديد در اقتصاد سياسي بينالمللي ايفا ميكنند بهشدت اهميت خواهد يافت. به سبب ماليگرايي فزاينده از آن دست كه اكنون آمريكا را در برگرفته است، اين مسئله كه «آيا آنها گرفتار بحرانهاي تازهاي ميشوند» نيز مهم خواهد بود. ماليگرايي و آسيبپذيري بيشتر، وابستگيهاي جديدي خلق ميكند و از اينرو احتمالات جديدي براي بحران جهاني پديد ميآورد.
بر اهميت چين نميتوان چشم پوشيد. اين كشور تاكنون پيشرفتهايي در بخشهايي از جهان داشته است. براي مثال، هو جينتائو در نشست اخير با 48 رهبر آفريقايي قول كمك دو برابر به قاره را داد، بدهيهاي 33 كشور را ميبخشد و پنج ميليارد دلار وام و اعتبار اضطراري ارائه ميكند. رئيسجمهور چين همچنين به آمريكاي لاتين سفر كرده كه به نحو فزايندهاي تجارت خود را به چين معطوف ساخته است. ساير تحولات در آسيا، مانند حركت وزراي دارايي منطقه در جهت خلق پول مشترك نيز پيامدهاي مهمي روي دلار خواهد داشت.
در خود آسيا تحولات مهمي در جريان است. مقاله جديدي در «فارين پاليسي» چنين آغاز ميكند: «آسياي شمالي درگذار است. پس از 60 سال چيرگي آمريكا، موازنه قدرت در منطقه تغيير ميكند. ايالات متحده در افول نسبي است، چين صعود ميكند و ژاپن و كره وضعيتي نوساني دارند. پيامدهاي اين امر براي آمريكا بسيار است» آنچه «توافق پكن» ناميده شده برمبناي احترام به حاكميت و مزاياي اقتصادي دوجانبه به عنوان بديلي در برابر نسخه واشنگتني گسترش دموكراسي و بازار «آزاد» با موشكهاي كروز و تهديدهاي اقتصادي، مقبوليت مييابد. علاوه بر اين، چين قدرتي استثمارگر است كه طبقه كارگر خود را سركوب ميكند. چين اقتصاد سرمايهداري در حالگذاري است كه در آن فرزندان مقامهاي ارشد حزب در نتيجه شكست سوسياليسم ثروت اجتماعي را از آن خود كردهاند.
مسئله اين نيست كه اين قدرتهاي دولتي نوظهور مترقي هستند بلكه آن است كه جهاني چندقطبي فضايي براي ساير كشورها پديد ميآورد كه وقتي هژموني آمريكا بيچونوچرا باشد فاقد آن هستند. آنچه كان هالينان «كنسرسيوم منافع» مينامد در حال پيدايي است. حركت در جهت مشاركت ميان چين، هند و روسيه، در صورت تحقق، ميتواند قدرت جهاني را از واشنگتن جابهجا كند. روسيه فروشنده سيستمهاي پيشرفته نظامي به هند و چين است و در مورد انرژي با آنها همكاري ميكند. دانيل درزنر در «فارين افيرز» مينويسد كه انتشار تشكيل اتحاديه در مورد روابط خارجي توصيفگر «ائتلافي شكبرانگيز» است كه شامل طيفي از دولتها از آرژانتين تا پاكستان و نيجريه و تجديد حيات جنبش غيرمتعهدها در حركتي ضدآمريكايي ميشود كه بر مبناي تجديد همگرايي صورت ميپذيرد. پس ممكن است ما وارد دورهاي شويم كه در آن فضاي بيشتري براي مانور دولتهاي مترقي وجود داشته باشد.
در مورد چين و هند، ضرورت دسترسي به انرژي يكي از عوامل تشكيل سازمان همكاري شانگهاي است كه در 2001 شروع به كار كرد. اين سازمان شامل چين، روسيه و دولتهاي ازبكستان، تركمنستان و قرقيزستان است. هند به اين سازمان پيوسته و ايران، پاكستان، مغولستان و افغانستان به عنوان عضو ناظر در آن هستند. (ايالات متحده عضويت ناظر را نپذيرفته است.) اين سازمان اعلام كرده كه آمريكا بايد از خاورميانه خارج شود و در مقامرقيبي براي ناتو پديدار ميشود. در حالي كه كشوري مانند هند در تمامي جبههها در بازي جهاني حضور دارد، اين كشور دهها ميليارد منافع نفتي و گازي در ايران دارد. چنين اقداماتي كه ناشي از نياز به عرضه انرژي است، بر چشمانداز عمليات نظامي آمريكا عليه ايران و آينده پايگاههاي نظامي آمريكا در تركمنستان، قرقيزستان و آذربايجان تاثيرگذار است. چين كه با گذشت چند سال بزرگترين مصرفكننده انرژي در جهان خواهد شد، به طور روزافزوني در جستوجوي عرضه انرژي و در حقيقت ساير كالاها در تمامي كره خاكي فعال شده است.
ظهور «هفت خواهر» جديد نفتي نيز در جريان است. اصطلاح هفتخواهر را انريكو ماتئي در توصيف هفت شركت آمريكايي ـ انگليسي كه بعد از جنگ دوم جهاني منابع نفتي خاورميانه را در كنترل داشتند وضع كرده بود. امروز «اكسون موبيل»، «رويال داچ شل» و ديگران نيستند كه اين منابع را تحت كنترل دارند بلكه «گازپروم» روسيه، شركت ملي نفت چين، شركت نفت دولتي ونزوئلا، «پتروبراس» برزيل، «آرامكو»ي سعودي و «پتروناس» مالزي هفت توليدكننده غولپيكر هستند. مليكردن منابع احتمالا اهميت اين شركتهاي دولتي را افزايش ميدهد در حالي كه اين شركتهاي دولتي شركتهاي انگليسي ـ آمريكايي را براي تامين امتيازات بيشتر تحت فشار ميگذارند. البته سياست اين هفت خواهر متفاوت است، سعوديها كه از همه قدرتمندترند متحد وفادار آمريكا هستند. نفت ونزوئلا در كنترل دولت چاوز است كه تلاش ميكند كشور را به سمت سوسياليسم قرن بيستويكم هدايت كند كه مانند مليكردنهاي جديد در اكوادور، پرو و بوليوي، تحول مهمي است. تصاحب گازپروم توسط پوتين نماد دوباره بيدار شدن خرس روسي است.
پنجشنبه 21 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]