واضح آرشیو وب فارسی:مهر: دكتر اعواني:"مثنوي" كتاب منطق ولايت است
رئيس مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران ضمن تشريح جايگاه اولياي خدا در "مثنوي معنوي" تأكيد كرد: اساس اديان بر ولايت الهي است.
به گزارش خبرنگار مهر، در نشست "ولايت در عرفان مولانا" كه عصر امروز در موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزار شد، دكتر غلامرضا اعواني با اشاره به معاني متعدد ولايت، تأكيد كرد: ولايت، رسيدن به نهايت قرب به حضرت حق است به طوري كه ولايت در دين را هرگز نميتوان از معني دوستي و تقرب به حقيقت حق جدا كرد. ولي از اسماء الهي است كه در قرآن بارها به آن اشاره شده است كه بايد مورد تجزيه و تحليل بسيار دقيق قرار گيرد.
دكتر اعواني سخنان خود را گوشه اي از ديدگاه مولانا در باب اولياء خدا خواند و تأكيد كرد: مثنوي كتاب منطق ولايت است. اگر بخواهيد كتابي را در كل تاريخ جستجو كنيد كه مسئله ولايت، احكام و شرايط آن را به دقت وصف كرده باشد عليكم بالكتاب المثنوي.
وي مقام فقر محمدي(ص) را نخستين شرط ولايت خواند و با اشاره به آيه يا ايها الناس انتم الفقراء الي ا... والله هو الغني الحميد تصريح كرد: اساس ولايت تحقق است نه فقط علم. كار درويشي وراي فهم توست سوي درويشي به من گر سست سست / زان كه درويشان وراي ملك و مال روزه اي دارند ژرف از ذو جلال. روزي آنها دمادم از حضرت حق به آنها ميرسد.
وي با قرائت بخشي از ابيات مثنوي در در مورد تولد دوباره، تصريح كرد: ولايت مانند حكمت، تولد ثاني است چنانكه ما تولدي به جسم داريم تولدي به روح نيز داريم. چنانكه از حضرت عيسي(ع) در كتاب انجيل نقل شده است كه كسي كه دوبار زايده نشده باشد، به ملكوت آسمان راه نيابد. ما زنده ايم به عالم ملك اگر زنده شويم بار دوباره به عالم ملكوت و جبروت و لاهوت يعني زنده و بيدار شويم به حق اين مي شود ولايت. همانطور كه پيامبر اسلام فرمود: همه مردم در خوابند و وقتي مردند تازه بيدار مي شوند. ولي كسي است كه در همين نشئه دنيوي به حيات الهي رسيده باشد.
رئيس مؤسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران افزود: ولايت حضور الهي (قدسيت)است. مولانا ولي را با مسجد مقايسه ميكند و از نظر مولانا ولي از مسجد مقدس تر است. چراكه حضور الهي در اولياء بيشتر از مسجد است. ابلهان تعظيم مسجد مي كنند اما در خرابي اهل دل جد مي كنند. مسجد به خاطر اولياء مقدس شده است.
آن مجاز است، اين حقيقت اي خران نيست مسجد جز درون سروران/ مسجدي كان اندرون اولياء است سجدگاه جمله است آنجا خداست / تا دل مرد خدا نامد به درد هيچ قومي را خدا رسوا نكرد.
دكتر اعواني در ادامه اهل معني و باطن بودن را از ديگر ويژگي هاي ولي خواند و گفت: معنا خداست و عالم همه ظهور معناست و وقتي انسان راه ولايت را پيمود اهل معنا مي شود. در ديدگاه مولوي، انسان بي معني مانند شمشير چوبين در غلاف عالي است. در واقع ولايت كشف معاني وجود و تحقق به آنهاست.
وي با اشاره به ابياتي از مثنوي در خصوص ولي، سعادت واقعي را همنشيني با اولياء و بودن با حق خواند و جسد بر اولياء را در طول تاريخ بشريت يادآور شد و گفت: مؤمن از نگاه مولوي كسي كه به نور ايمان ميبيند و به ضمير اشياء راه دارد و همه چيز را به نور الهي مي بيند، همانطور كه پيامبر فرمود: بترسيد از فراست مؤمن.
دكتر اعواني افزود: مولانا در اينجا از اسم قدوس براي وجود اولياء استفاده ميكند كه به مانند خورشيد و باران تطهير كننده هستند.
وي با قرائت ابياتي از مثنوي در ذم دنيا تصريح كرد: دنيا لهو و لعب است. همه مشغول بازي هستند مگر اولياء خدا. ولي كسي است كه از سر هواي نفس فاني في ا... شده است.
وي با طرح اين سؤال كه انسان چگونه به حق بيدار ميشود، پاسخ داد: اقتداء و اتباع به حضرت رسول(ص) راه بيداري به حق است. ولايت چيزي جز اقتداء و اتباع به حضرت رسول(ص) نيست. ائمه ما كه اولياء مطلق بودند در اتباع كامل ترين بودند و در واقع اهل سنت، ائمه هستند كه در اتباع تمام و كامل بودند.
رئيس مؤسسه حكمت و فلسفه ايران افزود: نتيجه اين اتباع، الهي شدن انسان است. چنانكه انسان از وجود بشري گسسته شود و وجود، صفات، آثار، افعال، اخلاق او همه الهي و قرآني ميشود، هرچند كه صفات ما الهي است اما ما نميدانيم.
وي با بيان اينكه "وجود" به يك معنا سايه(ظل) خداست تصريح كرد: در نظر مولانا اولياء ظل(سايه) خدا بر زمين هستند.
دكتر اعواني با اشاره به ابياتي ديگر از مثنوي، عالم را وادي ظلماني خواند كه بايد با دليل كه همان، اولياء هستند رفت و گفت: در قرآن در سوره كهف كه سوره هدايت آفاقي و انفسي است كه كليد اين هدايت آيه ... من يهدي ا... فهو المهتدي و من يظلله فلم تجد له وليا مرشدا است. هدايت با ظلالت نقيض است و هدايت موقوف به ولي مرشد است.
به گفته دكتر اعواني، مولوي نبوت را به گل و ولايت را به گلاب تشبيه ميكند و عصاره نبوت را ولايت ميداند.
وي با بيان اينكه فهم و عقل اولياء بالاتر از فهم بشري است، تأكيد كرد: در واقع حكيم و ولي يكي است. چنانكه افلاطون الهي گفت: حكيم آن است كه همه چيز را چنان بيند كه خدا ميبيند. حكمت تشبه به اله بلكه تأله يعني مثل خدا ديدن است.
بر اساس اين گزارش پيش از سخنراني دكتر اعواني، دكتر كارل ارنست شرق شناس و استاد دانشگاه آمريكا به قرائت مقاله خود با عنوان "ساختار و معنا در مقدمه دفتر چهارم مثنوي" پرداخت.
چهارشنبه 20 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]