واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - یک- از مزایای همسایهی خوب این است که آدم برای برخورد نزدیک از نوع سوم با برنامههایی مثل «90» یا«هفت» ، احتیاجی به روشن کردن تلویزیون خودش ندارد و میتواند خیلی راحت با صرفهجویی کردن پول یارانه، تا ساعت یک صبح و بلکه تا نزدیکیهای اذان صبح [در مواقعی که دنیا خیلی با شتاب میل دارد با صدای بلند یک برنامهی تلویزیونی حال شما را بگیرد] از اصوات، استفادهی بهینه ببرد. حسن دیگر این است که آدم متوجه میشود که مثلا حرفهای فریدون جیرانی خیلی خندهدار است که همسایهی محترم ومهمانان جمعهشباش قاهقاه میخندند وعمیقاً دچار انبساط خاطرند.این به خودی خود یک نظرسنجیست چون موقعی که «چهارچرخ» پخش میشود اصلاً این صدای خنده شنیده نمیشود یا مثلاً موقعی که صدای خندههای فردوسیپور ازتوی برنامهی «90» به گوش میرسد، همسایهی آدم نمیخندد!بیست و سوم اردیبهشت ماه که نه! در واقع چند دقیقه بعد از ورود به بیست و چهارم، با خندههای همسایه از خواب پریدم و از آنجایی که صدای جیرانی و مسعود فراستی که هی میگفت:«سعید،سعید!» بلند بود، فوراً تلویزیون را روشن کردم که ببینم چه خبر شده که معلوم شد سعید راد مهمان «هفت» است و دارد میگوید که «چیزی به اسم فیلم فارسی نداریم» که فراستی گفت:« ببین سعید! عصبانی میشما!»اگر بخواهید قسم جلاله هم میخورم که خوشحال شدم که بالاخره توی این برنامه ، یک جدل درست وحسابی دارد شکل میگیرد که از تک صدایی بودن دربیاید اما همین موقع ، دوباره آقای جیرانی خیلی سریع، هر دو طرف را با چند جملهای که واقعاً خود من هم نفهمیدم معنیشان چیست، قیچی کرد.ببینید استاد وبرادر ارزشی جناب جیرانی! کمی اگر به اجراهای فردوسیپور توجه بفرمایید ، متوجه میشوید که قیچیکردن آدابی دارد، رسومی دارد که ظاهراً به دلیل سالها دوری شما از کار روزنامهنگاری و حتی نقدنویسی ، از خاطر شما گریخته. آیا بهتر نیست اجرا را بدهید به فراستی و خودتان مهمان برنامه باشید؟ ما برنامههایی را که شما در آنها مهمان بودید، دیدهایم و انصافاً به عنوان مهمان و کارشناس ، خیلی حرفهایتر به نظر میرسیدید!دو- با این که آن شب همسایهی گرامی حسابی کفریام کرده بود اما به دلیل این که اطلاعرسانی غیرمستقیم کرد که سعید راد دارد توی تلویزیون حرف میزند ، چند خدابیامرزی نثار امواتاش کردم.یاد آن شبی افتادم که به شکلی کاملا اتفاقی پدرم از دیدن مستند داستانی سقوط هواپیمای جاسوسی امریکا داخل خاک شوروی[ با شرکت «لی میجرز»] صرف نظر کرد و گذاشت که «صادق کرده» را از تلویزیون ملی ببینیم. سعید راد برای من و بچههای همنسل من با «تنگنا» و «صادق کرده» شروع شد که کنار فیلمهای کلاسیک هالیوود از تلویزیون ایران دیدیم در سالهای 54 و 55.برایم جالب بود حالا که کاووسی جایاش را به جیرانی داده[یا جایاش را دادهاند به جیرانی] باز هم در حال و هوای آن سالها قرار بگیریم در حال و هوای«تنگنا»:«دلم از خیلی روزا با کسی نیس/ تو دلم فریاد وفریادرسی نیس».سه- این یادداشتها را یا کسی نمیخواند یا کسی حوصلهی نظرگذاشتن ندارد به هر حال در مورد یادداشت قبلی که درباره کتابهای عامهپسند و مشکل من با ساعتBen10 بود، یک آقایی یا خانمی به نام«بیست» در «سایت» نظر گذاشته بود که «قصد توهین ندارم، اما فکر نمیکنید بهتر باشه اینها رو بجای سایت خبری توی دفتر خاطرات یا لااقل توی وبلاگ شخصیتون بنویسید ؟!» بنده از این دوست عزیز تشکر میکنم و از همین جا اعلام میکنم که این چیزها برای شما خاطره است برای بنده وامثال بنده تاریخ است که گاهی تراژدیست گاهی کمدی![بسته به این که چند بار تکرار شود!] درضمن،حالا که خاطرات ما باعث خندیدن ملت میشود، بد است؟!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1469]