تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835217321
تهران در اعصار پیشین
واضح آرشیو وب فارسی:ایران ویج: تهران در اعصار پیشین
تهران در عصر افشاریه چابک سواران قاجار در ظهور نادر، که از نوابع نظامی عصر خود بود، در ارتش جهان گشای او نقش مهمی داشتند. نادر پس از رهایی از قید طهماسب میرزا و آزاد سازی پایتخت (اصفهان) از دست سپاهیان اشرف افغان و سر و سامان دادن به اوضاع نابسامان نواحی شرقی کشور و خراسان، در روز پنجم ربیعالاول سال ۱۱۴۵ هـ .ق. شاه طهماسب را از مقام شاهی خلع کرد. نادر شاه پس از تاجگذاری، چون قصد کشور گشایی داشت، رضاقلی میرزا، فرزند ارشد خویش، را به نیابت سلطنت تعیین کرد و خود با سپاهیانش عازم نواحی شرقی کشور شد. رضا قلی میرزا پس از انتخاب مشهد به عنوان مرکز حکومت خویش و تشکیل گارد مخصوصی مرکب از سیزده هزار تن سرباز خراسانی، وقتی که در بهار سال ۱۱۵۲ هـ .ق. مصادف با ۱۷۳۹ م.، شایعه دامن گیر شدن ارتش ایران به بیماری خطرناک و به قتل رسیدن نادر شاه در هندوستان قوت گرفت، به تحریک محمدحسین خان قاجار، تصمیم به نابودی شاه طهماسب و فرزندانش گرفت تا مانعی در رسیدن به سلطنت بر سر راه خود نداشته باشد و این تصمیم را عملی کرد. تشکیل کنگره حکام کشور در تهران: بعد از قتل شاه طهماسب و فرزندانش، رضا قلی میرزا، در حدود اسفندماه سال ۱۱۵۳ هـ .ق. مصادف با ۱۷۴۰ م.، برای شرکت در کنگرهای از حکام سراسر کشور، که به انجمن نوروز شهرت یافت، راه تهران را در پیش گرفت. راجع به قصد رضاقلی میرزا از تشکیل این انجمن شایعات اغراق آمیزی انتشار یافت و برخی این کنگره را به انجمن دشت مغان تشبیه نموده و میگفتند رضا قلی میرزا برای آن همه حکام ایران را به تهران فرا خوانده است که ضمن رسیدگی به حساب دخل و خرج ایالات مختلف به هدفهای بلند پروازانهی خود نیز جامهی عمل بپوشاند. انتخاب تهران برای برگزاری کنگره نوروز میرساند با وجودی که پایتخت افشاریه شهر مشهد بود، اما تهران در آن دوره از اهمیت خاصی برخوردار و مورد توجه بوده است. ملاقات سفیر روسیه با نادر در تهران: نادر در هرات بود که شنید رضا قلی میرزا در تهران برای خود دستگاه شاهانهای ترتیب داده است و شاید خیالاتی را نیز در سر میپروراند، پس فوراً او را احضار و با متفرق کردن گارد ۱۳۰۰۰ نفری او ناراحتی و نارضایتی خود از عملکرد وی را بروز داد و به دلیل قتل وحشیانه شاه طهماسب و فرزندانش سخت ابراز خشم نمود و او را از ولایت عهدی عزل و نصراله میرزا، پسر دومش، را به ولایت عهدی برگزید. نادر در تاریخ ۲۸ صفر ۱۱۵۴ هـ .ق. مصادف با ۱۵ می ۱۷۴۱ م. به اتفاق حرم و قرقچیهای خود عازم تهران شد، که در این سفر نیز به جان وی سؤ قصد شد ولی جان سالم به در برد. نادر شاه پس از ورود به تهران کالوشکین نماینده روسیه را بار داد و کالوشکین، بر طبق دستورهایی که از سن پترسبورگ دریافت کرده بود، حُسن نیت و مراتب دوستی و وداد روسیه را نسبت به ایران اعلام داشت. این اقدام روسیه از هر حیث ضروری بود زیرا ظاهراً سفیر ایران در دربار سن پترسبورگ گزارشهای افراط آمیزی درباره سؤنیت روسیه نسبت به ایران برای نادر فرستاده بود. کالوشکین پس از ملاقات با نادر به سن پترسبورگ گزارش داد که در رفتار نادر نسبت به پیش تغییرات بزرگی حاصل شده است و مانند گذشته نمیتوان با او آزادانه صحبت کرد. او در این خصوص چنین نوشته بود: «بُختُ نصر جدید از باده پیروزیهای خود سرمست است و میگوید که: تسخیر هندوستان برای من کار دشواری نبود. من هرگاه با یک پا حرکت کنم هند را فتح میکنم و هرگاه با دو پا حرکت کنم دنیا را میگیرم.» تهران در تیول رضا قلی میرزا: نادر شاه مدت زیادی در تهران نماند و این شهر را به قصد قزوین ترک کرد. اما رضاقلی میرزا از تهران همراه پدرش نرفت. در واقع شاهزاده دستور یافت در تهران بماند و مالیات این شهر را به مخارج خود اختصاص دهد. این امر در حقیقت نشانه آن بود که وی مغضوب پدر واقع شده است. در آن زمان معلوم نبود آیا سؤ ظن نادر نسبت به رضاقلی میرزا درباره قصد کشتن پدر موجب این اقدام شد و یا این که نادر قصد داشت وی را به مناسبت غفلت در رعایت مسئولیت خویش در دوران نیابت سلطنت گوشمال دهد. تا مدتی پس از سوء قصد به نادر تمام تلاشی که برای کشف عامل آن و مجازات او به عمل آمد بینتیجه ماند. لکن سرانجام عامل سؤ قصد در نزدیکی هرات دستگیر شد؛ نام او نیک قدم بود. پس از دستگیری، او را نزد نادر بردند و نادر با او به تنهایی مدتی صحبت کرد و او را تحت بازپرسی دقیق قرار داد. نیک قدم در پاسخ به سؤالهای مکرر نادر در مورد محرک او تأیید کرد که هیچ محرکی نداشته اما وقتی نادر به او قول داد در صورتی که حقیقت را بگوید جانش در امان خواهد بود؛ وی رضا قلی میرزا را به عنوان محرک خویش معرفی کرد و نادر نیز به قول خود وفا نمود و از کشتن او صرفنظر و تنها به نابینا کردن او اکتفا کرد. باری پس از آن که نادر پیش خود رضا قلی میرزا را محاکمه و محکوم نمود از تهران احضارش کرد. شاهزاده نگون بخت وقتی تهران را ترک میکرد هرگز تصور نمیکرد که چه سرنوشت تلخی در پیش رو دارد؛ اما وقتی از نحوهی کشتن شاه مخلوع و قتل ناجوانمردانه دو کودک معصوم، مظلوم و محبوب شاه طهماسب توسط وی آگاه شویم، که شنیدن چهگونگی آن جنایت لرزه بر اندام میاندازد و اشک از دیدگان روان میکند، نه تنها چنین عقوبتی در حق او روا به نظر میرسد بلکه شاید بیش از این هم انتظار میرفت. به هر تقدیر وقتی رضا قلی میرزا به داغستان رسید بیدرنگ به نزد پدر رفت. نادر در مورد حادثه سؤ قصد به خود، وی را مجرم دانست و بلافاصله دستور داد تا، در حضور او و عدهای از رجال، رضا قلی میرزا را از ناحیه هر دو چشم نابینا کنند و دستور وی بلادرنگ انجام شد. رضا قلی میرزا پس از بهبودی دیگر به تهران بازنگشت و به تقاضای خود به مشهد رفت. تهران بعد از نادر شاه: نادر که در پایان عمر خود دچار جنون قدرت شده بود بعد از دوازده سال سلطنت و آن همه فتوحات نمایان درماورای مرزهای ایران سرانجام به دست سران قزلباش، که از فرماندهان سپاه او بودند، کشته شد. با قتل نادر شاه در شب یک شنبه یازدهم جمادی الاخر سال ۱۱۶۰ هـ .ق. در فتح آباد، نزدیک قوچان، آتش جنگ و ناامنی در سراسر ایران شعله کشید. تهران نیز از این آتش بینصیب نماند و به طورکلی مردم این شهر بعد از قتل نادر و تا هنگامی که دوباره در ایران آرامش برقرار شد دورهی سختی را پشت سر گذاشتند؛ زیرا شهر تهران در مکانی بود که بر سر راه استرآباد، مازندران و گیلان قرار داشت و آنهایی که میخواستند به مازندران، گیلان و استرآباد حمله کنند از تهران عبور میکردند و این شهر دست به دست میگشت و در هر جنگ و محاصره عدهای از سکنه آن کشته میشدند و یا بر اثر گرسنگی و یا امراض مختلف جان خود را از دست میدادند. تولد شهر سلطنتی بنا به گفته اعتماد السلطنه، در سال ۹۶۱ ه.ق، شاه طهماسب، فرمانروای صفوی، که قزوین را پایتخت خود کرده بود فرمان ساخت بازاری واقعی و حصاری مستحکم از خشت خام را در شهر کوچک تهران صادر کرد. این حصار یک فرسخ (۶ کیلومتر) طول، ۱۱۴ برج به تعداد سورههای قرآن و چهار دروازه داشت که عبارت بودند از: دروازه شمیران در مدخل پامنار دروازه دولاب در مدخل بازارچه نایبالسلطنه در میان ری فعلی، دروازه حضرت عبدالعظیم یا دروازه اصفهان در جهت شمال خیابان مولوی فعلی و دروازه قزوین در مدخل بازارچه قوامالدوله. شاه عباس صفوی به سال ۹۹۸ ه.ق، نخستین کاخ سلطنتی را به نام چهار باغ در تهران برپا داشت و شهر تهران در سال ۱۰۲۸ ه.ق، با قنات های پرشمار و بویژه چنارستان خود که قصر سلطنتی را احاطه کرده بود و سرآغاز ارک سلطنتی به شمار میرفت. شهری نسبتاً زیبا بود. در اواخر عصر صفوی، با آن که پایتخت شاهان ایران اصفهان بود ، اما غالباً در تهران اقامت میکردند. شاه سلیمان صفوی فرمان ساخت دیوانخانه سلطنتی را در چنارستان صادر کرد. در همین بنای سلطنتی است که شاه سلطان حسین، سفیر عثمانی را به سال ۱۱۳۵ ه.ق، به حضور پذیرفت. در زمان شاه طهماسب دوم و چند ماه بعد با فتنة افغان، دوره دشواری برای تمام ایران و تهرانیها آغاز شد. در سال ۱۱۴۱ ه.ق، سران این شهر دستگیر و اعدام شدند. گفته شده که افغانها دروازه ارک را در حصار شمالی ساختند تا در صورت حمله بتوانند به راحتی از قصر بگریزند. تهران در عصر ایلخانان مغول در زمان حمله مغول، شهر ری ویران شد و انبوهی از جمعیت آن قتل عام شدند. سپس گروهی از مردم این شهر به سوی قریه تهران مهاجرت کردند. کوششهایی که ایلخان غازان (۷۰۳ – ۶۹۴ هـ .ق) برای عمران شهر ری انجام داد با شکست مواجه شد و ورامین نیز سرانجام به صورت تلی از خاک درآمد. اما تهران در قرن هشتم و نهم قمری از این رویدادها به تدریج سود برد. سفیر اسپانیا ،نخستین جهانگرد غربی، که از تهران یاد کرده است. در حالی که برای ملاقات تیمور لنگ در سفر به سمرقند از تهران گذر میکرده شهر را بسیار وسیع و دلپذیر یافته و نوشته است که در یک قصر به او مسکن دادهاند. این بنا بزرگترین ساختمان شهر بوده و تیمور لنگ هنگام عبور از تهران در این مکان اتراق کرده بود. این قصر نخستین بنای معظم تهران است که در متون از آن یاد شده است. منتهیالیه جنوب شرقی تهران در قرن نهم تقریباً در نزدیکی محلی بوده که در حال حاضر، بقعه سید اسماعیل در آن قرار دارد. محله چاله میدان فعلی همراه امامزاده یحیی مرز شمال شرقی شهر را تعیین میکرده است. اقامتگاههای زیرزمینی، خانهها و بستان ها با گردش به سمت غرب، تا آن سوی امامزاده یحیی امتداد مییافتند و تا محل کاخ کنونی گلستان پیش میرفتند. این بخش ضلع شمال غربی مجتمع شهری عصر تیموریان را تشکیل میداده است. کریم خان زند و آقا محمدخان قاجار پس از انقراض سلسله افشاریه، شهر مدتی عملاً در دست قبیلهای ترک به نام قاجار افتاد که قلمروشان در کوههای مازندران، در چند ده کیلومتری شمال شرقی این شهر کوچک، قرار داشت. در این زمان زندیه در ایران به حکومت رسیده بود کریمخانزند عهدهدار حکومت ایران شد. وی تهران را از قبیله قاجار رقیب خود گرفت و بر آن شد تا پایتخت خود را به آنجا منتقل کند. او ضمن مرمت حصار شهر که از حمله افغانها صدمه دیده بود و بر پا کردن برجهای دیدهبانی در بیرون هریک از دروازههای شهر، بناهایی چند در محوطه ارک سلطنتی بنا کرد. کریمخانزند به علت درگیری با محمدحسن خان قاجار و نیز به خاطر دور کردن پایتخت از ترکمن صحرا، پایتخت خود را به شیراز منتقل کرد و تهران را به غفورخان واگذار کرد. غفوریان پس از مرگ کریمخان به دلیل آنکه به زندیه وفادار مانده بود. بر سر شهر تهران با آقامحمدخان قاجار برخورد شدیدی پیدا کرد و در ۲۷ شوال ۱۲۰۰ ه.ق، آقامحمدخان قاجار بر تهران مسلط شد و در روز ۱۱ جمادیالاول ۱۲۰۰، آقامحمدخان قاجار به تهران وارد شد که به این هنگام عملاً «پایتخت» قصر سلطنت، دارالسلطنه و سپس دارالخلافه ایران شده بود. تهران در عصر پهلوی در سال ۱۳۰۵ ه.ش، با روی کار آمدن خاندان پهلوی حکومت قاجار به پایان رسید ولی تهران کماکان پایتخت ماند. با روی کار آمدن رضا شاه تغییرات فراوانی در زمینههای اجتماعی سیاسی بوجود آمد. ساختهای اقتصادی و ارتباطی و سرمایهگذاریهای صنعتی در تهران شروع گردید. ایجاد راهآهن سراسری، تقویت ارگان های دولتی، پیدایش ارتش، بانک ها و وزارتخانههای جدید چهره تهران را به کلی دگرگون ساخته و به مهاجرتهای داخلی دامن زده و موجب رشد و گسترش سریع تهران شد. شهر میبایست به سرعت تغییر مییافت تا با نیازهای جدید دولت مرکزی که در حال شکل گرفتن بود هماهنگ شود. شهر سنتی چون در میان حصار احاطه شده بود. مانعی در راه گردش سریع کالا و آمد و شد اشخاص بود . از این رو نخستین اقدام، احداث دو محور شمالی _ جنوبی و شرقی _ غربی بود. قوانین یلدیه و تعویض توسعه معابر و خیابانها تصویب شد و با به اجرا درآمدن این قوانین، تهران این شهر کوچک پایان قرن نوزدهم، صحنه مداخلههای شهری مداوم و همه جانبه شد. خیابانهای جدید (بوذر جمهری و خیام) احداث و معابر اصلی عریضتر شد. تخریب حصار تهران قدیم از ۱۳۱۱ ه.ش، آغاز شد و در سالهای بعد خیابانهای عریض کمربندی جانشین حصار شدند. در شمال شهر، خیابان شاهرضا (انقلاب)؛ در شرق خیابان شهباز (۱۷ شهریور)؛ در جنوب، خیابان شوش و در غرب، خیابان سی متری نظامی (کارگر) احداث شدند. تهران در این دوران دارای مساحتی حدود ۴۶ کیلومتر مربع و به عبارتی ۱۱ برابر دوره فتحعلی شاه و ۵/۲ برابر دوره ناصرالدین شاه بود. براساس طرح جدید تهران که توسط «وزارت داخله» تهیه شد. عملکردهای شهری جدید در هسته کهن شهر جای گرفت. ساختمانها و محله قدیمی ارک تقریباً به طور کامل تخریب شد و به جای آنها عمارات جدید دولتی، نظیر کاخ دادگستری _ وزارت دارایی و … ساخته شد. عمارت گلستان و شمسالعماره تنها بناهایی بودند که تخریب نشدند و بر جای ماندند. دو خیابان چلیپایی، معروف به خیابانهای رضا خانی (خیابان خیام و خیابان بوذرجمهری) شکل نهایی خویش را یافتند و محله سنکلج کاملاً ویران شد و بعدها پارک شهر در آن محدوده احداث گردید. (خیابان خیام و خیابان بوذر جمهری) شکل نهایی خویش را یافتند و محله سنگلج کاملاً ویران شد و بعدها پارک شهر در آن محدوده احداث گردید. دانشگاه، بیمارستان پانصد تختخوابی، ایستگاه راهآهن، کارخانه چیتسازی و … دیگر مراکز جدیدی بودند که در شمال و جنوب شهر مستقر شدند. ساختمانهای دولتی از سمت شمال و غرب میدان توپخانه گسترش یافتند و معماری کاملاً جدیدی،چه از نظر ترکیب و چه از نظر ابعاد، عرضه شد. از این گونه بود بناهای پستخانه، شهربانی کل کشور، وزارت امور خارجه و … در حقیقت طرح سال۱۳۱۶ ، تهران سبب توسعه راستین شهر و نیز منطقه نشد و الگویی به دست نداد. در عهد سلطنت محمدرضا پهلوی، تهران به طور مسلم عمیقترین دگرگونیهای تاریخ کوتاه خود را از سرگذرانده است. شهر معمولی و پایتختی که حکومت مرکزی ضعیفی داشت و در پایان حکومت رضا شاه تحت اشغال بود. در سال ۱۳۵۷ ، یک شهر مهم بینالمللی شده بود. خانواده سلطنتی خانههای زیبای قدیمی خود را در مرکز شهر ترک کردند و به طور دایم و در ویلاهای جدید شمال شهر سکنی گزیدند. این صعود محله های مرکزی و بسیار ثروتمند به شمال شهر موجب جدایی اجتماعی و سپس گسستگی سپاسی شد و به تجزیه پایتخت به دو بخش شمال و جنوب منجر شد. در شکلگیری تهران در عهد محمدرضا پهلوی سه دوره متمایز را می توان تشخیص داد. تقویت جدایی شمال و جنوب شهر، که در نقل مکان شاه به اقامتگاههای شمال شهر (کاخ نیاوران) تبلور مییابد. تهیه طرح جامع که از طریق حاشیهای کردن محله های قدیم و محدوده کردن توسعه شهر به یک محدوده ۲۵ ساله سعی شده شهر بر محوری شرقی_ غربی سازماندهی شود. ایندهنگری در شمال تهران و احداث شهر بینالمللی معتبر به نام شهستان پهلوی طی سه دهه و توسعه شهری در این چارچوب بسیار دوگانه که شمال و جنوب شهر را رو در روی هم قرار داد،تقابلهای اجتماعی روز افزونی پدید آورد. طی چهار سالی که دولت درگیر انقلاب سفید بود. تهران توسعه مییافت و طبق طرح شهرسازی در سال ۱۳۴۸، انتقال محور شهر و سازماندهی توسعة آن بر مبنای محور شرقی _ غربی به سمت کرج در رأس امور و حمل و نقل به مناطق صنعتی را،که بیشترشان در مسیر آزاد راه کرج قرار دارند،مطرح کرد. طبق طرح جامع شهرسازی، ۹ قطب شهری بر مبنای محوری که در امتداد رشته کوههای البرز قرار داشت، سازماندهی میشدند. این قطبهای جدید شهری که بین کرج و تهرانپارس پخش بودند، میبایست از طریق شبکه گستردة آزاد راهها و یک خط مترو به یکدیگر متصل شوند؛ محله قدیمی اطراف بازار میبایست نوسازی شود و پس از جا به جایی غالب مراکز فعالیتهای تجاری و صنایع دستی، به صورت «مرکز قدیمی برای جهانگردان» در آید. برای آنکه وسایل حمل و نقل عمومی بازدهی داشته باشد. سرانجام تصمیم گرفته شد با ساختن ساختمانهای جمعی مدرن به جای خانههای سنتی دو یا سه طبقه جمعیت مرکز شهر را بسیار متراکم کنند. سرانجام آن که تهران میبایست از طریق جنگلکاری تپههای هزار دره در شرق پایتخت و شمال منطقه صنعتی تهران_ کرج با فضای سبز محصور شود تا فضاهای کاری از مناطق مسکونی آنی واقع در دامنه البرز جدا شوند. با احداث مجتمعهای مسکونی عظیم (لویزان، شهرک غرب)، بزرگراههای شهری، جنگل کاری و بستن گاراژهای مسافربری مرکز شهر در نزدیک بازار و خیابان امیرکبیر، این پروژهها به اجرا در آمدند، اما شهر از تحول پیشبینی شده پیروی نکرد. میدانیم که هر دوره بزرگ تاریخ ایران معاصر در شکل دهی به مرکز مدرن و جدیدی در پایتخت تبلور یافته است. سبزه میدان بین بازار و ارک عهد قاجار،توپخانه در زمان رضا شاه، میدان فردوسی و سپس خیابان تختجمشید در زمان محمدرضا پهلوی و در پایان شهستان پهلوی در تپههای عباسآباد بین شمیران و مرز شمالی تهران. ثروت حاصل از صعود ناگهانی قیمت نفت به احداث خانههای تازه و ظهور محلات جدید در مناطق مسکونی طبقات متوسط (گیشا، لویزان) و نیز فقیرنشینترین محله های تهران سرعت بخشد. در طرح جامع ۱۳۴۸ ه .ش، ایجاد محله جدیدی برای امور اداری، سیاسی و بینالمللی پیشبینی شده بود. این محله قرار بود در فضای بینظیر و خالی ۵۵۴ هکتاری شمالی خیابان عباسآباد ایجاد شود، بین دو خیابان بزرگی که تهران را به شمیران میپیوندند. در این طرح احداث مجموعه بناهایی عظیم پیشبینی شده بود. هدف این طرح احداث یک مرکز جدید برای تهران نبود بلکه ایجاد مجموعهای بود که میبایست پایتخت یا مظهر درخشان ایران شود. سطح زیر بنا نمیبایست از ۱۹۹ هکتار بیشتر شود. این بناها میبایست در میان فضاهای سبز وسیع و راههای ارتباطی و در طول محور پر عظمت شمالی _ جنوبی و میدان مرکزی وسیع شاه و ملت احداث شوند. این میدان از میدان شاه اصفهان و میدان سرخ مسکو وسیعتر بود و به برگزاری مراسم بزرگ ملی اختصاص داشت و بناهایی برای دستگاههای اداری کشوری نظیر وزارتخانهها، شهرداریها و بانکها اختصاص یافته بود. همچنین فعالیتهای فرهنگی نظیر موزهها، کتابخانهها و همچنین سطوحی به کارهای تجاری بینالمللی گالریها و نمایشگاهها و مراکز پذیرایی و سفارتخانهها اختصاص یافته بود. هرچند احداث مرکزی مدرن و سطح بالا برای توسعه آنی تهران ضرورتی مسلم بوده و هست. اما تأکید بیمورد و فقدان تدبیر و حتی جدی نبودن پروژه شهستان، آن را سست و بیاعتبار کرد؛ چرا که خود دولت ظاهراً توانایی مالی ایجاد زیر بنا و احداث بناهایی را نداشت که قلب شهر جدید را تشکیل میدادند. نخستین توصیف های مربوط به تهران – باغ غار نشین ها تهران در گذشتههای دور بر خلاف تهران کنونی فرشی بود سبزفام از باغ ها و بستان های نفوذ ناپذیر که مأوای ساکنان غریبش در میان آنها قرار داشت بنابراین تهران بیگذشته نیست. آثاری که در قلب تهران قدیم بر وجود ساکنان نخستین آن در اعصار ما قبل تاریخ شهادت دهند، به فرض وجود، بر اثر توسعه شهر از میان رفته است. متأسفانه وقتی تصادفی نشانههایی از وجود این آثار پیدا شد به دلیل عدم آگاهی نسبت به اهمیت آنها و نگرانی از کند شدن روند شهرسازی از میان رفت. با وجود این می توان گفت که زمینهای واقع در بین کوه توچال در شمال تهران و چشمه علی در ری باستان در اعصار ماقبل تاریخ مسکونی بوده است. این سخن به دلایل باستان شناختی و شواهد توپوگرافیکی و اقلیمی متکی است. کشفیات انجام شده در چشمه علی، دروس و به ویژه قیطریه، واقع در شمال تهران قدیم، از وجود گروههایی در این منطقه حکایت میکنند. اولین گروههایی که در قیطریه زندگی میکردند. شبیه کسانی بودند که حدود هشت هزار سال پیش در چشمه علی به سر میبردند. بعد از آنها، اقوام دیگری آمدند و همین منطقه و منطقه مجاور را در دروس اشغال کردند. این گروه آریایی بودند و از پایان هزارة دوم قبل از میلاد مسیح به این منطقه کوچ کردند. بنابراین نخستین گروه، حدود هشت هزار سال پیش، بر تپهای واقع در کنار چشمهای دایمی زندگی می کردند که در دوران اسلام ،به نام اولین امام شیعه، چشمه علی نام گرفت . تقریباً در همین دوران گروه دیگری در طول همین رشته زمینهای قابل کشت که در پای البرز بین کویر و کوه واقع شده، اسکان یافتند. البته، استقرار در شهرری به مراتب بیش از دیگر مکانها و به گونهای پایدار توسعه یافت. زیرا این شهر از موقعیت استراتژیکی خاصی برخوردار است. نحوه قرار گرفتن کوهها و کویر، وجود آب و نیز پهنة گستردهای از زمینهای حاصلخیز موجب پیدایش شهر شدند و سرنوشت آن و سرنوشت فرزند آن؛ یعنی تهران آبی را رقم زدند. با وجود این هنوز نمیدانیم که هستة این شهر چه وقت به وجود آمد و از چه دروانی تهران نام گرفت. در هیچ یک از منابع ،دوره قبل از اسلام، ذکری از تهران نشده است. چنین مینماید که این نام برای نخستین بار در نسبت محمدبن خماد ابوعبداله حافظ تهرانی رازی که محدث بوده پدیدار شده است. خطیب بغدادی متوفی به سال ۴۶۳ ه.ق، به این شخص به عنوان نخستین تهرانی مشهور استناد کرده است. تأثیر این نسبت در قرن سوم قمری، می رساند که هسته اولیه شهر حاضر و نام آن دست کم از آغاز دوران اسلامی وجود داشته است. بنابراین، این امکان وجود دارد که هسته اصلی شهر و همچنین نام آن به دوران های بسیار قبل از اسلام برسد؛ به زمانی که بر ما معلوم نیست. اگر محمد حافظ تهرانی رازی نخستین تهرانی شناخته شده است. نخستین محصولی که در گفتگو دربارة پایتخت آتی ایران به آن اشاره شده است آثار یاقوت حموی به سال ۶۱۷ ه.ق، زکریای قزوینی به سال ۶۷۴ ه.ق، که این آثار مرغوب را آثار تهران دانسته و از آن تعریف کردهاند. قوت به استناد یکی از ساکنان ری که مردی مورد اعتماد بوده تهران را اینگونه توصیف نموده است. تهران قریهای در فاصله یک فرسخی ری و متشکل از دوازده محله می باشد که خانههای آن در زیرزمین و در میان باغ های میوه و سبزی کاری محصور و تو در تو ساخته شده است. “¬کربوتر” جهانگرد انگلیسی نیز به سال ۱۸۱۸م، می نویسد: « در داخل شهر و به فاصله ۲۰۰ تا ۳۰۰ باردی دروازة قزوین فضای وسیعی وجود دارد که در سطح آن چاههایی به چشم میخورد که به خانههای زیرزمینی منتهی میشود.» این خانههای مسکونی که در میان مزارع در زمینهای آبیاری شده حفر میشدند. بدون تردید مرطوب بودند و این یکی از دلایل ابتلای مردم تهران به انواع تبها بوده است از طریق نوشتههای کلاوبخو سفیر پادشاه کاستیل و لئون (اسپانیا) در دربار تیمور لنگ میدانیم که در تهران دست کم خانههایی بوده که بخشی از آن در سطح زمین بوده است و اقامتگاهی وجود داشته که وقتی شاه از تهران میگذشته در آن اقامت میکرده است. شهرسازی خاص تهران که از آرایش باغهای محصور و ترتیب خانههای زیرزمینی یا دهلیزهای متعدد ناشی میشده است، علت اصلی به حصار بودن شهر را در آن زمان به دست میدهد. اگر میبینیم که این قرارگاه انسانی قرنها و تا سال ۹۶۱ ه.ق، که شاه طهماسب نخستین حصار و بازار آن را ساخت. بیبرج و بارو بوده، به این سبب است که نیازی به آن نداشته زیرا تسخیر ناپذیر بوده است. امنیت خانههای زیرزمینی و نفوذ ناپذیر بودن باغهای محصور در دل تهرانیها اطمینانی به وجود میآورد که به آنها امکان میداد اغلب بر ضد حکام سر به شورش بردارند. حکام هم که کاری از دستشان ساخته نبود با آنها مدارا می کردند و به تفاهم میرسیدند و چون ضمانت اجرایی وجود نداشت تهرانیها از پرداخت هرگونه مالیاتی عملاً سرباز میزدند. ساکنان دوازده محله تهران هم بیشتر با یکدیگر منازعه داشتند. پس تعجبی نداشت که هر محله شیخ خود را داشت و حتی اگر شیوخ دوازده محله و حاکم در مورد پرداخت مبلغی به عنوان مالیات به توافق میرسیدند. بازهم تهرانیها با اموالی که خودشان قیمت آنها را تعیین می کردند و همیشه بیش از میزان واقعی بود، مالیات خود را میپرداختند. تغییر تدریجی شیوه خانهسازی و ایجاد خانههایی در روی زمین که به حمایت و مراقبت قدرت حاکم نیاز داشت باعث شد به هنگام حملة مغول سال ۶۱۷ ه. ق، به شهرری و اضمحلال آن طی دوران ایلخانان و تیموریان که با سرکوب قیام ورامین در قرن ششم قمری بود. جمعیت روز افزونی که دارای ذوق و سلیقه بومیان غارنشین نبودند را پذیرا شود. در کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد که تهران در دورههای قبل از اسلام ، از مناطق مذهبی و پیرو آیین زرتشت بوده است. آنان مانند اهالی مازندران، دامغان، قم و کاشان پیش از به قدرت رسیدن صفویان به مذهب شیعه گرویدند که البته قبل از تشیع، مانند اهالی ری بخشی پیرو مذهب شافعی و برخی پیرو مذهب حنفی بودهاند. قدیمیترین آثار اسلامی شهر تهران که به قرن نهم ه.ق، تعلق دارد متعلق به مذهب شیعه است. در هر حال، میتوان گفت که در سال ۷۴۰ ه.ق، اهالی تهران تماماً شیعه مذهب شده بودند. تهران در عصر صفویه تهران در عهد شاه اسماعیل اوّل: اسماعیل فرزند جاه طلب، رشید و جنگجوی شیخ حیدر از نوادگان شیخ صفیالدین اردبیلی به یاری قبایل ترکمان روملو، شاملو، استاجلو، قاجار، تَکّلو، ذوالقدر، افشار، ورساق و صوفیه قراباغ ، که به مناسبت کلاه سرخ دوازده ترکی که از سَقِرلاط بر سر میگذاشتند قزلباش یا سرخ سرشان میخواندند، در محرم سال ۹۰۷ هـ .ق. در شهر تبریز با برسر گذاشتن تاج شاهی دولت مقتدر ملی صفوی را بنیان نهاد و با اعلام مذهب شیعهی امامیه به عنوان مذهب رسمی کشور به ایران عصر صفوی آن چنان شخصیتی بخشید که تا دویست سال پس از او جانشینانش همچنان با اقتدار بر ایران زمین حکومت کردند. در دورهی سلطنت شاه اسماعیل هنوز بخشهایی از پهنهی کوهستانی تهران و قصران داخل به دست بادوسپانان رستمدار بود و ایشان از شاه اسماعیل اطاعت داشتند و در سال ۹۱۷ هـ .ق درقم به خدمتش رفتند. تهرانِ عهد شاه اسماعیل تفاوت زیادی با تهران دورهی پیش نداشته است. احتمالاً در اوایل قرن دهم جمعیت شهر ده تا پانزده هزار نفر و تعداد مساکن حدود دو هزار باب بوده است. در این دوره احتمالاً هنوز تا حدودی از خانه های زیرزمینی استفاده میشد؛ اما ساخت و ساز خانههای روی زمین رو به فزونی بود. بناها همواره بسته و غیرقابل نفوذ بودند و دست کم بعضی از آنها در میان بستانها و تعداد معدودی در مزرعه پراکنده بودهاند. با توجه به افزایش جمعیت شهر و نیازهای روزمرهی ساکنان تهران مساجد، حمامها و محلهایی برای داد و ستد در محلات دوازدهگانهی شهر ساخته شد. در این دوره، بنا به شواهد و قراین، بخشهای مسکونی شهر در نیمه غربی محله عودلاجان، محله اصلی بازار، قسمت شرقی محله سنگلج و گوشهای از محله چاله میدان در شمال امامزاده سیداسماعیل، که به بازار اتصال دارد، قرار داشتند و نیز قسمت غربی و شمال تهران باغستان بوده و کمربند سبزی شهر را در برگرفته بوده است. تهران در عهد شاه طهماسب اوّل: با مرگ شاه اسماعیل صفوی، در ماه رجب سال ۹۳۰ هـ .ق پسر و جانشین او شاه طهماسب اوّل، در حالی که بیش از یازده سال نداشت، بر اورنگ امپراتوری ایران جلوس نمود و به دلیل آن که از جانب باختر گرفتار تعرض ترکان عثمانی گردیده بود و آنها بر قسمتی از آذربایجان تسلط یافته بودند، پایتخت خود را از تبریز به قزوین منتقل کرد. در آن هنگام دو مرکز در ری کم و بیش مورد توجه بود، یکی ورامین و دیگری تهران. شاه طهماسب که در اوایل فرمانروایی خود به عیش و عشرت میپرداخت، در اواسط سلطنت خود توبه کرد و دست از عیاشی کشید و به عبادت پرداخت و گهگاه، که برای زیارت بقاع متبرک، حضرت عبدالعظیم (ع) و جدّ اعلای سلسله صفوی حضرت حمزه بن موسی کاظم (ع) به ری میرفت، چند روزی در تهران و اطراف آن به شکار و استراحت میپرداخت و شاید به دلیل همین توجه، فرمان به ساختن یک صد و چهارده برج، به تعداد سورههای قرآن، (گفتهاند که در زیر هریک از این برجها یک سوره از قرآن دفن کردهاند) و حصار و با روی تهران داد که بر این اساس میتوان گفت شالوده آبادانی این شهر برحسب دستور وی ریخته شده است. حدود حصار و باروی تهران در آن عهد: با آن که حدود با روی شاه طهماسبی دقیقاً مشخص نیست، اما ممکن است حدود تقریبی آن را به شرح زیر تعیین نمود: ۱. از سمت جنوب: خیابان مولوی. ۲. از سمت مشرق: نزدیک خیابان ری. ۳. از سمت مغرب: نزدیک به خیابان وحدت اسلامی (میدان شاهپور سابق). ۴. از سمت شمال: نزدیک به خیابانهای امیرکبیر (چراغ برق سابق) و خیابان امامخمینی(ره) (سپه سابق). برجها نیز در ۵۳ گام فاصله از یک دیگر به این شرح پدید آمدند: ۱. سمت جنوب: ۴۰ برج ۲. سمت مشرق: ۲۱ برج ۳. سمت مغرب: ۲۲ برج ۴. سمت شمال: ۳۱ برج دروازههای تهران در آن زمان: تهران در عهد شاه طهماسب اوّل چهار دروازه در چهار جهت، به شرح زیر، داشت: ۱. دروازه جنوبی شهر، که به نام دروازه حضرت عبدالعظیم یا دروازه اصفهان خوانده میشد و در جهت شمالی خیابان مولوی، ابتدای بازار دروازه یا بازار حضرتی، قرار داشت. ۲. دروازه شمالی شهر، که به دروازه شمیران شهرت داشت و در جلوی پامنار کنونی واقع بود. ۳. دروازه غربی شهر، که دروازه قزوین نام داشت و در مدخل بازارچه قوام الدوله در حدود میدان شاهپور سابق و وحدت اسلامی امروز قرار داشت. ۴. دروازه شرقی شهر، که دروازه دولاب نام داشت و در مدخل بازارچه نایب السلطنه واقع بود. به طوری که مینویسند به دلیل این که خاک خندق کفایت ساختن قلعه و برجها را نمیکرد، زیرا جنس خاک در بعضی قسمتها شن و سنگ بود، از پنج محل در داخل بارو خاکبرداری کردند که گودالهایی بزرگ به وجود آمد و به نامهای زیر معروف شد: ۱. چال میدان در شمال بقعه سیداسماعیل. ۲. چال حصار در محله سنگلج. ۳. گود زنبورک خانه واقع در شمال خیابان مولوی امروز. ۴. گود دروازه محمدیه در محلهی پای قاپوق یا میدان اعدام یا محمدیه و به عبارتی میدان خیام امروز. ۵. گود فیل خانه در محله دروازه قزوین قدیم در حدود بازارچه قوامالدوله. تهران در عهد شاه عباس اوّل: بیرحمی و خونخواری شاه اسماعیل دوم و قساوتی که در کشتن شاهزادگان صفوی نشان داد و اظهار علاقه او به مذهب تسنن و تخفیف علمای شیعه، مردم ایران و سران قزل باش و حتا دوستان و هوا دارانش را از او بیزار و متنفر ساخته بود. سرانجام سران بزرگ با دستیاری خواهرش پری خان خانم در کشتن او هم داستان شدند و در شب یک شنبه سیزدهم رمضان سال ۹۸۵ هـ .ق به روایتی با آغشته کردن حبهای فلونیا، که شاه به آن معتاد بود، به سمی مهلک او را مسموم کردند. به روایت دیگر هفت نفر از سرداران چادر به سر کردند و به دستیاری خواهرش در خوابگاه او را به قتل رساندند. پس از مرگ شاه اسماعیل دوّم پری خان خانم سرداران را به اتحاد فرا خواند و با مشورت آنها با پادشاهی سلطان محمد میرزا، به شرط آن که فقط به عنوان شاهی قناعت کند، توافق شد و در بیست و پنجم رمضان همان سال او را که در شیراز بود به سلطنت برگزیدند. در سال ۹۸۹ هـ .ق علیقلی خان شاملو و ایل او سراز اطاعت شاه باز زده و خطبه و سکه به نام عباس میرزا زدند و با یاری مرشد قلی خان استاجلو در ماه ذیحجه سال ۹۹۶ هـ .ق، در هنگامی که بیش از هفده سال نداشت، به پادشاهی نشست. شاه عباس در تهران: بنا بر نوشته محمدحسن خان صنیع الدوله ، شاه عباس در تهران پدر خود را، که به اشاره مرشد قلی خان حبس کرده بود، احضار نمود، نهایت حرمت نمود و در این شهر مجلس عیش چیده بعد با پدر به قزوین رفت. بیماری شاه عباس در تهران: هنگامی که شاه عباس در قزوین بود، عبدالمؤمن خان اُزبک شهر مشهد را محاصره کرد و آن حدود را تحت تاخت و تاز و قتل و غارت خود در آورد. شاه عباس در سال ۹۹۸ هـ .ق به جانب مشهد رهسپار شد و در مسیر خود به تهران رسید. از بخت بد در این شهر، در اثر زیاده روی در خوردن میوه و یا به دلیل آب و هوای نامساعد تهران، دچار نوبه و تب شد و بستری گردید و ناخوشی او بیش از پنجاه روز به طول انجامید. شاه عباس در تهران به معالجه پرداخت و چون از اطبا مأیوس شد به آستانه حضرت عبدالعظیم (ع) پناه برد و بهبودی یافت و به این خاطر شاه عباس قسم خورد که دیگر قدم به تهران نگذارد. شاه عباس اوّل، با وجود آن که خاطره خوشی از تهران نداشت و این شهر هم مورد علاقهاش نبود، ولی دستور داد طرح چهار باغی را در آن بریزند و چنارهای بسیاری در آن غرس کنند. این چهار باغ پارک تیموری را در برگرفت و بعدها ارگ سلطنتی تهران در محل آن بناشد. حدود چهار باغ شاه عباسی تهران، به روایت باستان شناس فقید سیدمحمد تقی مصطفوی، از طرف مشرق، تمام طول خیابان ناصرخسرو را در بر میگرفت که باغ و چنارستان شاه عباسی را تشکیل میداد. از طرف مغرب، به موازات خیابان ناصرخسرو و به همان اندازه تا محلی که خیابان خیام فعلی با خیابان پانزده خرداد (بوذر جمهری سابق) تلاقی میکند و چهارراه گلوبندک را در بر میگرفت. از طرف شمال، از ابتدای خیابان ناصرخسرو تا خیابان خیام، که در جنوب میدان توپخانه سابق واقع بود، را در بر میگرفت. از طرف جنوب نیز از انتهای خیابان ناصرخسرو تا چهارراه گلوبندک را در بر میگرفت. درباره چهار باغ تهران، با مختصر امعان نظری، میتوان اظهار نظر کرد که همین خیابان فعلی باب همایون، که قبلاً کوچهای بوده، خیابان شرقی _ غربی صور اسرافیل و از آن طرف هم خیابان داور، که منتهی به میدان پانزده خرداد (ارگ) و خیابان پانزده خرداد (بوذر جمهری) میشود، چهار باغ یا چنارستان شاه عباسی را از هم جدا میکرده است. شاه عباس اوّل نخستین پادشاهی است که برای تهران و بلوکات آن تا فیروزکوه بیگلری بیگی معین کرد. نخستین بنای کاخ سلطنتی در تهران: با مرگ شاه عباس دوم، صفی میرزا، فرزند او به سلطنت رسید و به سبب حوادث ناگوار آغاز سلطنت و عقاید خرافی مردم در سال ۱۰۸۰ هـ .ق دیگر باره بر تخت سلطنت نشت و تاجگذاری کرد و نام خود را از شاه صفی به شاه سلیمان تغییر داد. شاه سلیمان فرمان داد تا در محل چهار باغ و چنارستان شاه عباسی کاخی برای او بنا کنند. باستان شناسان معتقدند، که به احتمال قوی، قسمت غربی عمارت بادگیر واقع در ضلع جنوبی باغ گلستان بنای شاه سلیمانی است که در زمان فتحعلی شاه تعمیر و نوسازی شده است. تهران پایتخت موقت: پس از شاه سلیمان، فرزندش، سلطان حسین در سال ۱۱۰۶ هـ .ق به جانشینی پدر رسید و مقارن حمله محمود افغان شاه سلطان حسین به تهران آمد و این شهر را به عنوان مقر موقت دربار خود برگزید. دو روز بعد از ورود به طهران شاه سلطان حسین از خبر شکست و عقب نشینی افغانها آگاه شد و این خبر چندی موجب آرامش خیال وی و وزیران گردید. اوضاع نابسامان سیاسی و اقتصادی ایران و بیکفایتی شاه ضعیف النفس صفوی در اداره امور کشور بار دیگر این فرصت را برای محمود افغان فراهم ساخت تا با گردآوری سپاه به ایران حمله کند. به این سبب شاه سلطان حسین، پس از حدود دو سال اقامت در تهران، این شهر را به مقصد اصفهان ترک کرد و اوایل ماه سرطان سال ۱۱۳۴ هـ .ق. به این شهر رسید. محمود افغان با بیست هزار افغانی از طریق سیستان و کرمان به اصفهان لشکر کشید. سپاهیانی برای جلوگیری از ایشان اعزام شدند ولی ایرانیان، با وجود این که از نظر شمار سربازان و نوع سلاح برتری داشتند، به دلیل عدم وجود فرماندهی کار آزموده شکست خورده و به اصفهان عقب نشستند و متعاقب آن اصفهان به محاصره افغانها درآمد و این محاصره هفت ماه به طول انجامید. در آن هنگام شاه سلطان حسین طهماسب میرزا ، سومین فرزند خویش، را به ولیعهدی برگزید و او توانست خود را از اصفهان به قزوین برساند. پس از واگذاری حکومت توسط شاه سلطان حسین به محمود افغان و اطلاع طهماسب میرزا از استعفای شاه سلطان حسین، رسماً پادشاهی خود را در قزوین اعلام کرد. محمود افغان با شنیدن این خبر فوراً نیرویی را برای سرکوب او روانه قزوین کرد. این قوا قزوین را محاصره کرد. قبل از سقوط قزوین طهماسب میرزا به تبریز رفت و چون خبر حرکت قوای عثمانی را برای تصرف شهر شنید از راه اردبیل و قزوین به تهران آمد و در این شهر از فتح علی خان قاجار تقاضای کمک کرد. محاصره و اشغال تهران: در سال ۱۱۳۷ هـ .ق. محمود افغان به دست اشرف ، پسرعمویش، کشته شد و اشرف که سردار مجربی به شمار میرفت و مورد علاقه سربازانش بود جای او را گرفت. او با اطمینان از این که خطری از جانب شاه مستعفی تهدیش نمیکند برای از میان برداشتن طهماسب میرزا، مدعی تاج و تخت ایران، به نیرنگ متوسل شد و از او خواست در محلی بین قم و تهران با او ملاقات کند. اما طهماسب میرزا پیشنهاد او را رد کرد. به همین دلیل اشرف افغان با قوای عظیمی به تهران روی آورد و در نبردی که در شهر ری روی داد قوای طهماسب میرزا عافل گیر شد و او ناگزیر به تهران عقب نشینی کرد و سپس برای جمعآوری نیرو به مازندران رفت. از سوی دیگر فتح علی خان قاجار از راه دامغان و سمنان، به منظور پیوستن به اردوی طهماسب میرزا، به تهران رسید و پس از این که اطلاع یافت شاه به لایجان رفته است، در نزدیکی تهران یک روز تمام با اشرف افغان جنگید و شب هنگام، برای پیوستن به شاه، به سوی لاریجان راند. بعد از این درگیری مردم تهران، پس از گذشت یک صد و هفتاد و شش سال از احداث برج و با روی شهر، در داخل با روی شاه طهماسبی پناه گرفتند و دروازههای شهر را بستند. تهران به محاصره افغانها درآمد و علیرغم مقاومت دلیرانه مردم شهر، که منجر به نابودی بسیاری از سپاهیان افغان شد، عاقبت دروازههای شهر گشوده و اشرف افغان وارد تهران شد. اشرف در حالی که برای این اقدام خود بهای سنگینی پرداخته بود، پس از ورود به شهر، در عمارت شاه سلیمانی سکونت کرد. بنای ارگ تهران: به دستور اشرف افغان در قسمت شمالی چهار باغ شاه عباسی ارگ وسیعی ساختند. همچنین برای فرار در برابر تهاجم احتمالی مردم تهران به روی خندق شمالی ارگ پلی بستند و در مقابل آن دوازه شمالی ارگ را، که بعدها به دروازه دولت معروف شد، بنا کردند. اصولاً افغانها هر کجا در خاک ایران ارگ بنا کردند یک طرف آن را به صحرا متصل نمودند تا در هنگام خطر راه گریز داشته باشند. کشتار بزرگان و رجال تهران: افغانهای مقیم تهران پس از اطلاع از شکست سنگین سپاهیان اشرف از لشکر نادر (که از سران ایل افشار بود و در اجابت به درخواست کمک محمدخان ترکمن، سرداری که از جانب طهماسب میرزا مأمور جنگ با ملک محمود سیستانی که از بازماندهگان صفاریان و در خراسان اعلام استقلال کرده بود، به یاری وی شتافت و ملک محمود را در خارج از شهر مشهد شکست داده بود) به تلافی همهی بزرگان و رجال تهران را بیرحمانه قتل عام کرده و به اصفهان گریختند. نادر پس از پیروزی چشمگیر بر اشرف افغان، طهماسب میرزا را متقاعد کرد به تهران، که از طرف افغانها تخلیه شده بود، رهسپار شده و در آن شهر امور مهم کشور را اداره نماید. در حقیقت قصد نادر از این عمل آن بود که شاه در تهران بماند و او برای اجرای مقاصد و نقشههای بلند پروازانه خود آزادی عمل بیشتری داشته باشد. تهران در دوره سلسله افشاریه: چابک سواران قاجار در ظهور نادر، که از نوابع نظامی عصر خود بود، در ارتش جهان گشای او نقش مهمی داشتند. نادر پس از رهایی از قید طهماسب میرزا و آزاد سازی پایتخت (اصفهان) از دست سپاهیان اشرف افغان و سر و سامان دادن به اوضاع نابسامان نواحی شرقی کشور و خراسان، در روز پنجم ربیعالاول سال ۱۱۴۵ هـ .ق. شاه طهماسب را از مقام شاهی خلع کرد. نادر شاه پس از تاجگذاری، چون قصد کشور گشایی داشت، رضاقلی میرزا، فرزند ارشد خویش، را به نیابت سلطنت تعیین کرد و خود با سپاهیانش عازم نواحی شرقی کشور شد. رضا قلی میرزا پس از انتخاب مشهد به عنوان مرکز حکومت خویش و تشکیل گارد مخصوصی مرکب از سیزده هزار تن سرباز خراسانی، وقتی که در بهار سال ۱۱۵۲ هـ .ق. مصادف با ۱۷۳۹ م.، شایعه دامن گیر شدن ارتش ایران به بیماری خطرناک و به قتل رسیدن نادر شاه در هندوستان قوت گرفت، به تحریک محمدحسین خان قاجار، تصمیم به نابودی شاه طهماسب و فرزندانش گرفت تا مانعی در رسیدن به سلطنت بر سر راه خود نداشته باشد و این تصمیم را عملی کرد. تشکیل کنگره حکام کشور در تهران: بعد از قتل شاه طهماسب و فرزندانش، رضا قلی میرزا، در حدود اسفندماه سال ۱۱۵۳ هـ .ق. مصادف با ۱۷۴۰ م.، برای شرکت در کنگرهای از حکام سراسر کشور، که به انجمن نوروز شهرت یافت، راه تهران را در پیش گرفت. راجع به قصد رضاقلی میرزا از تشکیل این انجمن شایعات اغراق آمیزی انتشار یافت و برخی این کنگره را به انجمن دشت مغان تشبیه نموده و میگفتند رضا قلی میرزا برای آن همه حکام ایران را به تهران فرا خوانده است که ضمن رسیدگی به حساب دخل و خرج ایالات مختلف به هدفهای بلند پروازانهی خود نیز جامهی عمل بپوشاند. انتخاب تهران برای برگزاری کنگره نوروز میرساند با وجودی که پایتخت افشاریه شهر مشهد بود، اما تهران در آن دوره از اهمیت خاصی برخوردار و مورد توجه بوده است. ملاقات سفیر روسیه با نادر در تهران: نادر در هرات بود که شنید رضا قلی میرزا در تهران برای خود دستگاه شاهانهای ترتیب داده است و شاید خیالاتی را نیز در سر میپروراند، پس فوراً او را احضار و با متفرق کردن گارد ۱۳۰۰۰ نفری او ناراحتی و نارضایتی خود از عملکرد وی را بروز داد و به دلیل قتل وحشیانه شاه طهماسب و فرزندانش سخت ابراز خشم نمود و او را از ولایت عهدی عزل و نصراله میرزا، پسر دومش، را به ولایت عهدی برگزید. نادر در تاریخ ۲۸ صفر ۱۱۵۴ هـ .ق. مصادف با ۱۵ می ۱۷۴۱ م. به اتفاق حرم و قرقچیهای خود عازم تهران شد، که در این سفر نیز به جان وی سؤ قصد شد ولی جان سالم به در برد. نادر شاه پس از ورود به تهران کالوشکین نماینده روسیه را بار داد و کالوشکین، بر طبق دستورهایی که از سن پترسبورگ دریافت کرده بود، حُسن نیت و مراتب دوستی و وداد روسیه را نسبت به ایران اعلام داشت. این اقدام روسیه از هر حیث ضروری بود زیرا ظاهراً سفیر ایران در دربار سن پترسبورگ گزارشهای افراط آمیزی درباره سؤنیت روسیه نسبت به ایران برای نادر فرستاده بود. کالوشکین پس از ملاقات با نادر به سن پترسبورگ گزارش داد که در رفتار نادر نسبت به پیش تغییرات بزرگی حاصل شده است و مانند گذشته نمیتوان با او آزادانه صحبت کرد. او در این خصوص چنین نوشته بود: «بُختُ نصر جدید از باده پیروزیهای خود سرمست است و میگوید که: تسخیر هندوستان برای من کار دشواری نبود. من هرگاه با یک پا حرکت کنم هند را فتح میکنم و هرگاه با دو پا حرکت کنم دنیا را میگیرم.» تهران در تیول رضا قلی میرزا: نادر شاه مدت زیادی در تهران نماند و این شهر را به قصد قزوین ترک کرد. اما رضاقلی میرزا از تهران همراه پدرش نرفت. در واقع شاهزاده دستور یافت در تهران بماند و مالیات این شهر را به مخارج خود اختصاص دهد. این امر در حقیقت نشانه آن بود که وی مغضوب پدر واقع شده است. در آن زمان معلوم نبود آیا سؤ ظن نادر نسبت به رضاقلی میرزا درباره قصد کشتن پدر موجب این اقدام شد و یا این که نادر قصد داشت وی را به مناسبت غفلت در رعایت مسئولیت خویش در دوران نیابت سلطنت گوشمال دهد. تا مدتی پس از سوء قصد به نادر تمام تلاشی که برای کشف عامل آن و مجازات او به عمل آمد بینتیجه ماند. لکن سرانجام عامل سؤ قصد در نزدیکی هرات دستگیر شد؛ نام او نیک قدم بود. پس از دستگیری، او را نزد نادر بردند و نادر با او به تنهایی مدتی صحبت کرد و او را تحت بازپرسی دقیق قرار داد. نیک قدم در پاسخ به سؤالهای مکرر نادر در مورد محرک او تأیید کرد که هیچ محرکی نداشته اما وقتی نادر به او قول داد در صورتی که حقیقت را بگوید جانش در امان خواهد بود؛ وی رضا قلی میرزا را به عنوان محرک خویش معرفی کرد و نادر نیز به قول خود وفا نمود و از کشتن او صرفنظر و تنها به نابینا کردن او اکتفا کرد. باری پس از آن که نادر پیش خود رضا قلی میرزا را محاکمه و محکوم نمود از تهران احضارش کرد. شاهزاده نگون بخت وقتی تهران را ترک میکرد هرگز تصور نمیکرد که چه سرنوشت تلخی در پیش رو دارد؛ اما وقتی از نحوهی کشتن شاه مخلوع و قتل ناجوانمردانه دو کودک معصوم، مظلوم و محبوب شاه طهماسب توسط وی آگاه شویم، که شنیدن چهگونگی آن جنایت لرزه بر اندام میاندازد و اشک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران ویج]
[مشاهده در: www.iranvij.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]
-
گوناگون
پربازدیدترینها