تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايمان، آس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819235387




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پرده ای در آفتاب (شعری از عطار)


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هر که را در هر دو عالم قبله ای است. گرچه نیست آگاه آن کس سوی اوست. هر دو عالم هیچ می دانی که چیست؟ هر دو عکس طاق دو ابروی اوست... پرده ای در آفتاب نور ایمان از بیاض روی اوستظلمت کفر از سر یک موی اوستذره ذره در دو عالم هرچه هستپرده ای در آفتاب روی اوستهر که را در هر دو عالم قبله ای استگرچه نیست آگاه آن کس سوی اوستهر دو عالم هیچ می دانی که چیست؟هر دو عکس طاق دو ابروی اوستچون کمان ابروی او درکشم؟کان کمان پیوسته بر بازوی اوستآن همه غوغای روز رستخیزاز مصاف غمزه جادوی اوسترستخیز آری کلمح بالبصراز خدنگ چشم چون آهوی اوستهم زمین از راه او گردی است بسهم فلک سرگشته ای در کوی اوستزان سیه گردد قیامت آفتابتا شود روشن که او هندوی اوستآسمان را از درش بویی رسیدتا قیامت سرنگون بر بوی اوستخلق هر دو کون را درد گناهبر امید ذره ای داروی اوستتا که بویی یافت عطار از درشدل نمی داند که در پهلوی اوستعطار نیشابوریخواب و بیدار ببند پنجره‌ها را که شب هوا سرد استنگو که باد پیام تو را نیاوردستبنا نبود خبر بی گدار گفته شودخبر نباید از این رهگذار گفته شودخبر تو را، نه تو آن را به یاد آوردستبه باد می رود آن را که بادآوردستببند پنجره‌ها را برو بگیر بخوابنخواستی شب دیگر دوباره دیر بخوابتمام این همه شب را نخفته ای تا صبحتمام روزنه‌ها را ببند و سیر بخوابچگونه نام مرا سربلند می کردیشبانه ای هم از این دست سر به زیر بخوابچه قدر چشم به راهی، چه قدر بیداریتو را به پیغمبر-هان- تو را به پیر بخواببخواب پوپک من دست از خیال بکشبرو به بستر و در ذهن خود دو بال بکشیکی برای من این جا که زودتر برسمیکی برای خود آن جا به شکل دال بکشبه روی شانه من کوزه ای بزرگ بذاربه پای چشم خودت چشمه ای زلال بکشورق بزن به غزل‌های دفتر حافظو روح خسته خود را به سمت فال بکش«زگریه مردم چشمم نشسته در خونستببین که در طلبت حال...» هوم ... حال بکشبخواب حوصله‌ها وقت خواب تنگ ترندمیان خواب ولی قصه‌ها قشنگ ترندسعید بیابانکی آشتی نه از قبیله ابرم، نه از تبار کویرمکه بی بهانه بگریم، و بی ترانه بمیرمستاره ای به درخشندگی ماه که دیری استبه دست توده ای از ابرهای تیره اسیرمفرو نمی کشد این آب، آتش عطشم راخوشا که باز بیفتد به چشمه سار مسیرمدلم گرفته برایت ولی اجازه ندارمکه از نسیم و پرنده، سراغی از تو بگیرمبه راستی که برادر، منی که مردم این شهراز اوج قله عزت، کشیده اند به زیرمچگونه دست کسی را به دوستی بفشارمچگونه حرف کسی را به آشتی بپذیرمبهروز یاسم  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن