واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: صاحب نظران در همايش مكتب شيراز به تبيين حكمت و عرفان پرداختند
فرهنگي. مكتب شيراز. حكمت و عرفان
شيراز - در دومين روز از برگزاري همايش حكمت و عرفان گردهمايي مكتب شيراز روز يكشنبه صاحب نظران و انديشمندان مقالههاي خود را در تالار علامه جعفري دانشكده ادبيات و علوم نساني شيراز بيان كردند.
به گزارش خبرنگار ايرنا ، در مقالهاي با عنوان نقش زيبايي در انديشه ي روزبهان بقلي كه توسط دكتر كازويو موراتا از دانشگاه ييل آمريكا-انستيتو فلسفه ي ايراني در همايش حكمت و عرفان خوانده شد، آمده است:يكي از موضوعات هميشگي در نوشتههاي روزبهان بقلي، بحث حسن و جمال است كه از حق نشات ميگيرد و به خلق سرايت ميكند و روزبهان اشتياقي دايمي به آن نشان مي دهد.
در اين مقاله پژوهشگر به تحليل ديدگاه روزبهان درباره ي نقش زيبايي در خلقت عالم توسط خداوند، زبان نماديني كه به كمك آن ميتوان زيبايي الهي را توصيف نمود و اهميت شهود و تجربه ي جمال الهي براي عارفاني كه سالك طريق الي الله هستند، پرداخته است.
پروفسور كارل ارنست هم در مقالهاي كه با عنوان تصوف و هنر خوشنويسي در تحفه المحبين سراج شيرازي ارائه كرد،بيان ميكند: اگرچه رسالههاي متعددي به عربي و فارسي در باب متون خوشنويسي طبق شيوههاي ابداع شده ي ابن مقلع و ياقوت وجود دارد، كم تر نويسندهاي كوشيده است تا به تشريح مباني زيبايي شناختي و معنوي هنر خوشنويسي بپردازد.
در اين مقاله آمده است: در سال ۸۳۲هجري قمري، و در پادشاهي دكن در بيدر، يك استاد خوشنويسي شيرازي به نام يعقوب بن حسن سراج شيرازي، كتابي نگاشت به نام تحفه المحبين. سراج در اين كتاب از رابطه ي ذاتي هنر خويش با تصوف پرده برمي دارد؟ امري كه توسط استادش كه خوشنويسي از شاگردان با واسطه ي عارف شهير شيرازي، شيخ روزبهان بقلي (متوفاي ۶۰۶هجري قمري) بود، شرح و بسط يافته بود.
در ادامه اين مقاله آمده است: اين مقاله به توصيف بافت تاريخي و هنري اين اثر، رابطه ي اين اثر با دست نوشتههاي خوشنويسي پيشين ، استفاده ي اين اثر از شعر براي روشن ساختن اهميت زيبايي شناختي شكل حروف و كاربرد اصطلاحات و مفاهيم صوفيانه (برگرفته از اصطلاحات الصوفيه نوشته ي كاشاني) به عنوان مباني زيبايي شناختي خوشنويسي خواهد پرداخت.
حجهالاسلام عبدالرسول بينا زاده استاد دانشگاه و پژوهشگر نيز در مقاله اي با عنوان نگاهي گذرا به سلسله ي سادات دشتكي و سهم آنان در حيات علمي و عقلي شيراز بيان ميكند: علي ابوسعيد نصيبيني از احفاد امام چهارم حضرت علي بن الحسين عليهما السلام در حدود سال ۴۰۰هجري قمري وطن مالوف خود را به قصد اقامت در شيراز ترك نموده ، دست تقدير سرانجام وي را به اين ديار ميكشاند. سكونت وي در محله ي دشتك شيراز- حدفاصل بين محله ي لب آب و سر دزدك فعلي - موجب ميشود بعدا اولاد و احفاد وي را سادات دشتكي بنامند.
آنان در ميان مردم اين ديار حرمت و اعتبار ويژهاي داشته اند. جايگاه رفيع و موقعيت ممتاز سادات دشتكي به ويژه در دوران شكوفايي حيات عقلي و علمي شيراز را به هيچ وجه نميتوان دست كم گرفت.
اين مقاله نيم نگاهي بر خاندان دشتكي و برخي از بزرگان اين سلسله ي جليله - كه آنها را سلسله ي خانوادگي فيلسوفان ناميده اند- انداخته،جايگاه آنان را در حد مقدور مينماياند.
در مقاله ي دكتر علي محمد ساجدي با عنوان نفس و بدن در انسان شناسي قطب الدين شيرازي چنين آمده است: چنان كه ميدانيم،انسان شناسي فلسفي در راس مهمترين مسايل خود، تبيين جوهريت و ماهيت نفس و بدن و تعيين رابطه بين آن دو را قرار ميدهد و اين مهم معلوم نميشود مگر آن كه مسئله ي حدوث و قدم نفس وپس از آن تجرد نفس ناطقه بشري قبل از هر چيزاثبات شود.
در اين مقاله بيان شده است: قطبالدين ،نفس را به يك اعتبارقديم دانسته و به اعتباري ديگر،نه تنها فرض حدوث آن راجايز ميداند،بلكه در شرح مبسوطي كه بر حكمت الاشرق حكيم سهروردي نگاشته است، آن راحادث توام با حدوث بدن شمرده است. او نفس را موجودي ذو ابعاد تصوير ميكند كه از بعد وحدت و بساطت، قديم و ازبعد ثنويتي كه بين نفس و علت قابلي آن-يعني بدن-وجود دارد حادث است.دليل او بر قدمت نفس چيزي نيست جز اصل عليت كه به مقتضاي آن،از علت قديم معلول قديم صادر ميشود و انفكاك و انعدام معلول از علت فاعلي محال است.
در مقالهاي ديگر با عنوان ريا ، رنج رند (بازتاب اوضاع سياسي و اجتماعي ايران در عهد حكومت آل اينجو و آل مظفر در اشعار حافظ) كه توسط دكتر سيد ابوالقاسم فروزاني ارائه شد، آمده است: الهه ي احساس ، با مضراب روحاني ، تارهاي عواطف انساني حافظ را مرتعش ساخته و اين شاعر ساحر در سرودهاي مينوي خويش ، ماهرانه به بيان جلوههايي عجيب از عالم ملكوت پرداخته است . با اين همه ، او بر احوال اين خاكدان و خاكيان نيز آگاه است. حافظ ، مرارت آدميان را با اندوهي جانفرسا نظارت ميكند و مقصران آن احوال را شماتت.
در ادامه اين مقاله چنين آمده است:از آن جا كه از يك سو ، ديوان حافظ معدني سرشار از اطلاعات گرانبها ي وقايع سياسي و مسائل اجتماعي روزگار آن شاعر شهير است و از سوي ديگر ، دريافت معاني واقعي اشعار حافظ و تمتع حقيقي از آن سرودهاي جاويد ، موقوف شناخت تحولات سياسي و اجتماعي دوران زندگاني اوست ، در اين مقاله ، به صورتي گذرا ، با نگاهي نو ، اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي ايران در دوران حكومت آل اينجو و آل مظفر بررسي شده ، بازتاب آن در اشعار حافظ ، مورد تامل قرار گرفته است .
همچنين در مقالهاي با عنوان شان هستي شناختي عشق و آفرينش انسان از شعرحافظ تا فلسفه ي صدرايي كه عصر يكشنبه توسط دكتر موسي اكرمي در همايش حكمت و عرفان ارائه شد، آمده است: حافظ و صدر المتالهين، يكي در مقام شاعر و ديگري در مقام فيلسوف، هر دو وارث فرهنگ انديشگي كمابيش همانند، محاط در محيطهاي فرهنگي-اجتماعي-سياسي كمابيش يكسان در مهمترين عناصر، سر به فلك ساييدند، و با رسالتي در بيان و تبيين و سنجش تازه ي جايگاه آدمي در جهان، به آفريدن شعر و فلسفه ئي دست زدند كه در مضمون انديشگي همانندي بسيار داشتند، و در جامعيت مضمون، با محوريت انسان و فعاليت انساني، به بلندترين جايگاه در تاريخ شعر و فلسفه ي اسلامي دست يافتند، هرچند چه بسا هر كس به هر دو يكسان ننگرد و در مقايسه با يكديگر يا با ديگر فعاليتهاي هنري و فلسفي جايگاههاي متفاوتي براي آنها قائل باشد.
در مقالهاي ديگر با عنوان فيروزآبادي مفسر و اديبي فارسي و نمادي براي وحدت ملل اسلامي كه محمد جواد سلمانپور آن را ارائه كرد،آمده است:مجد الدين ابوطاهر محمد بن يعقوب بن محمدبن ابراهيم بن عمر ابي بكر شيرازي شافعي معروف به فيروزآبادي از مشاهير دانشمندان قرن هشتم و نهم هجري بوده است. بيشترين تلاش او در تحصيل، فراگيري و تحقيق در حديث و به ويژه لغت بود، تا آن جا كه از سرامدان دانش لغت گرديد، لذا شهرت وي بيش تر به واسطه ي قاموس المحيط از معروفترين كتابهاي لغت است. او در تفسير، علوم قراني، حديث، فقه ، فقه الحديث، اخلاق، كلام ، معارف ديني، تراجم و رجال، تاريخ و بلدان، علوم ادبي و زبان شناسي و فقه اللغه آثار بسياري دارد.
در اين مقاله آمده است: پرداختن به وي و امثال او در اين زمان، افزون بر آن كه خود نوعي تحقيق بنيادي در جنبههاي ديني و ادبي است، اولا ديرينه ي فرهنگي و علمي فارس را زنده ميكند و به دست ميدهد، ثانيا ميتواند ميزان خدمات ايرانيان به فرهنگ اسلامي و ادب عرب را نشان دهد تا موجب نزديكي هر چه بيش تر مسلمانان عرب به ايرانيان گردد و گامي به جلو براي انسجام هرچه بيش تر اسلامي مسلمانان باشد.
دكتر مهدي دهباشي در مقالهاي كه با عنوان توجيه و تبيين نظريه ي علامه محقق دواني در مورد كيفيت تكثر حقيقت واحد ارائه كرد، بيان ميكند: علامه محقق دواني در بحث وحدت حقه ي حقيقه ي حق تعالي و ظهورات آن در عوالم كثرت نكات بسيار مهم و دقيق حكمي را در كسوت كشفي و زبان ذوقي بيان نموده كه به تعبير خود، اين دقايق الهامي حكمي و اشراقي، حلال بسياري از غوامض فلسفي، كلامي و ديني در هستي شناسي خواهد بود. از طرفي بنابر مشابهتي كه نفس ناطقه ي انساني با حق تعالي دارد نمونه ي اين بحث را در شناخت شناسي درباره ي نشات نفس مطرح نموده كه به نظر او به حل بعضي از مباحث شناخت از جمله ماهيت علم كمك ميكند.
در اين مقاله آمده است: اشراقاتي كه در تبيين اين بحث استنتاج شده عبارتند از: عدم تباين ذاتي كثرات با علت نخستين در قلمرو هستي شناسي و شناخت شناسي ، احاطه ي علم الهي به ماضي و مستقبل و حال بدون شائبه ي تبدل و انتقال در ذات باري ، كيفيت وجود حوادث و رويدادها و زوال آن ها، كلام الاهي و اختلاف زماني مخاطبان و راز نسخ و حقيقت آن.
همچنين در مقالهاي با عنوان غياثالدين منصور دشتكي و كتاب تعليقات كه توسط محمد بركت ارائه شد، آمده است:
غياثالدين منصور دشتكي ( متوفي ۹۴۹هجري قمري) از فيلسوفان و دانشمندان برجسته و نام آور قرن دهم است. از جمله آثار به جاي مانده از وي كتابي است كه به اشتباه در فهرست نسخ خطي با نام - الامالي> معرفي شده، در حالي كه درهيچ يك از كتابهاي تراجم و فهرستهاي عمومي، كتابي با اين نام به غياثالدين نسبت داده نشده است. علاوه بر اين كه محتواي كتاب با كتاب هاي - امالي> هم خواني ندارد. اين تاليف را ميتوان مهمترين اثر غياثالدين منصور دشتكي دانست، از اين نظر كه در يك طيف طولاني زماني يعني سي سال پاياني عمر او نوشته شده است.
در مقالهاي كه توسط دكتر قاسم پور حسن با عنوان جلالالدين محمد دواني و احياي فلسفه در مكتب اشراق ارائه شد، آمده است: مكتب شيراز و دواني متعلق به دوره ي انحطاط فكري و فترت انديشه در تاريخ ايران است. برخلاف راي بسياري از متفكران، دواني در مكتب شيراز به همراه صدرالدين و غياث الدين دشتكي شيرازي توانستند استمرار و اتصال سنت فلسفي را تضمين بخشيده، در تاريكترين دوران تاريخ فلسفي ايران اسلامي، مانع زوال انديشه گردند.
در ادامه اين مقاله آمده است: دواني و مكتب شيراز تنها به شرح نويسي اكتفا نكرده، با تفطن و تامل فلسفي، نوآوريهايي را در حوزه ي فكر فلسفي به وديعت نهادند كه مودي به شكوفايي مكتب اصفهان و شكلگيري انديشه ي فكري سترگ شدند. دواني كوشيد تا با احياء فلسفه و آيين اشراقي علاوه بر اهتمام به استمرار سنت فلسفي، نوعي انديشه ي فلسفي ايراني را در دوران پس از فروپاشي هويت ايراني به سبب حملات ويران گر چادرنشينان مغول و صحرانشينان تيموري و ايلغار هولناك و رقت انگيز آن ها، احياء و پايدار سازد.
همايش بينالمللي مكتب شيرازدر برگيرنده هشت همايش زيرگروه در موضوعهاي نگارگري، خوشنويسي، هنرهاي صناعي، موسيقي، معماري و شهرسازي، حكمت و عرفان هنري ، ادبيات و زبانشناسي و نسخه شناسي است ميكوشد تا درهاي درهاي جديد از حوزه انديشه در اين موضوعها با بهرهگيري از حضور انديشمندان بگشايد.
اين همايش كه طي روزهاي ۱۶و ۱۷آذرماه در شيراز برگزارشد فصل جديد در چشم انداز توسعه فرهنگ فارس و فرصتي براي تبيين توانمنديها و قابليتهاي تاريخ و تمدن اين سرزمين است
يکشنبه 17 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]