تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845553063




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نيايش امام حسين(ع) در روز عرفه‌


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: نيايش امام حسين(ع) در روز عرفه‌


اشاره:دعاي عرفه از مشهورترين دعاهاست كه شامل مضامين عارفانه‌اي چون شناخت پروردگار و تضرع به درگاه اوست و شامل مطالب بسياري مي‌شود كه گزيده فهرست آنها چنين است: شناخت خداوند و بيان صفات الهي، تجديد عهد و پيمان با پروردگار، شناخت پيامبران و تحكيم ارتباط با آنها، توجه به آخرت و اظهار عقيده قلبي، سير انديشه در آفاق جهان و يادآوري نعمت‌‌ها بيكران الهي بر انسان و حمد و سپاس خداوند بر آن نعمت‌ها و عنايتها كه از آغاز وجود و تكوين آدمي تا آخر عمر پيوسته به او افاضه مي‌شود، تضرع به درگاه حق و اقرار به گناهان و توبه و انابه و درخواست عفو و روي آوردن به صفات پسنديده و اعمال خير، درخواست حوايج كه با درود و صلوات بر محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله شروع مي‌شود، سپس تقاضاي عفو، نور هدايت، رحمت، عافيت، بركت، وسعت روزي و پاداش اخروي.‌

گفتني است كه برخي از دانشوران به شرح و ترجمه اين دعاي شريف پرداخته‌اند؛ از جمله: مظهر الغرائب سيد خلف‌الدين حيدر مشعشعي موسوي حويزي، معاصر شيخ بهايي ( م، 103 ق )، اين شرح را مولف آن پس از خاموشي ديده سر و روشن‌تر شدن چشم دل تدوين كرده است ؛شرح دعاي عرفه اثر شيخ محمد علي بن شيخ ابوطالب زاهدي جبلاني اصفهاني ( م 1181 ق)،و نيايش حسين عليه السلام تاليف مرحوم استاد علا‌مه محمد تقي جعفري.‌

روايت كرده‌اند كه امام حسين(ع) شب عرفه از خيمه‌اش بيرون آمد، درحالي كه آرام و افتاده‌حال بود و به آرامي گام برمي‌داشت، تا اينكه خود و تعدادي از خاندان و فرزندان و دوستانش، در سمت چپ كوه، رو به قبله ايستادند. امام دستانش را تا مقابل صورت بالا آورد، همانند سائلي كه غذا درخواست مي‌كند. دعاي زير را خواند كه در شمار ذخاير معنوي اهل بيت عليهم السلام است. متن حاضر از كتاب برگرفته شده كه حجت‌الاسلام والمسلمين محمد محمدي ري‌شهري در دو مجلد تهيه و تنظيم كرده‌اند و انتشارات دارالحديث به چاپ رسانده است. مترجم محترم در آغاز برگردان خود نوشته است:

***

ستايش، خداوندي را سزد كه نه از قضاي او مي‌توان جلوگيري كرد، نه مي‌توان كسي را از عطاي او محروم ساخت. ساخته هيچ سازنده‌اي همچون ساخته او نيست. او بخشنده فراگير است. انواع پديده‌هاي بديع را آفريد و با حكمت خويش، ساخته‌ها را استوار كرد. طلايه‌ها[ي عالم وجود] بر او پنهان نيستند و امانت‌ها در نزد او تلف نمي‌شوند. كتاب جامع و شريعت اسلام را به مثابه نوري درخشان آورد. آفريدگان را ساخت و فريادرس در گرفتاريهاست. هر سازنده‌اي را پاداش مي‌دهد و زندگي هر قناعت‌پيشه‌اي را تامين كند و بر هر نالاني ، مهربان است. منفعت‌ها و كتاب جامع را با نوري درخشان، فرو فرستاد. اوست كه شنواي دعاهاست و بالا برنده درجه‌ها. سختي‌ها را برطرف مي‌سازد و سركشان را قلع و قمع مي‌كند و بر اشك هر نالان، رحمت مي‌آورد و غم او را مي‌برد. بنابراين، خدايي جز او نيست و چيزي با او برابري نمي‌كند و چيزي همانند او نيست، و اوست شنوا، بينا، باريك‌بين و آگاه، و او بر هر كاري تواناست.‌

بار خدايا! من به تو اشتياق دارم و به پروردگاري تو گواهي مي‌دهم. اعتراف مي‌كنم به اين كه تو پروردگار مني و بازگشت من به سوي توست. با نعمت خود، وجود مرا آغاز كردي، پيش از آن كه من، چيزي در خور ياد باشم. مرا از خاك آفريدي، سپس در پشتها جايم دادي و از حوادث زمانه و دگرگونيهاي روزگار، ايمنم ساختي و در روزگاران گذشته و قرنها و نسلهاي پيشين، هماره از پشتي به رحمي كوچ كردم.

از روي مهر و رافتي كه به من داشتي و احساني كه نسبت به من كردي، مرا در دوران حكومت سردمداران كفر كه پيمانت را شكستند و پيامبرانت را تكذيب كردند، به جهان نياوردي؛ بلكه از سر رافت و مهر، مرا در زماني به دنيا آوردي كه مقام هدايت را، كه در علم ازلي‌ات گذشته بود، برايم مهيا فرمودي و در آن، پرورشم دادي و پيش از اين نيز با رفتار نيكويت و نعمت‌هاي شايانت، به من مهر ورزيدي و آفرينشم را از مني ريخته شده، پديد آوردي و در سه تاريكي [: مشيمه، رحم و شكم] ميان گوشت و خون و پوست، جايم دادي.

در آفرينشم گواهم نساختي1 و چيزي از كار خودم را به من، واگذار نكردي. سپس با آفرينش تمام و درست، مرا به اين دنيا وارد ساختي و در حالت كودكي و خردسالي، در گهواره نگهداري‌ام كردي و از غذاها، شير گوارايي را روزي‌ام ساختي و دل‌هاي پرستاران را به من، مهربان كردي و مادران دلسوز را عهده‌دار پرستاري‌ام نمودي و از آسيب جنيان، حفاظتم كردي و آفرينشم را از زيادي و كاستي پيراستي. پس، تو برتري، اي مهربان و اي بخشاينده!‌

تا آنگاه كه لب به سخن گشودم، نعمت‌هاي شايانت را بر من تمام كردي و در هر سال، بيشتر پرورشم دادي و آنگاه كه آفرينشم كامل شد و نيروهاي جسم و جانم به اعتدال رسيد، حجت خود را بر من لازم كردي؛ بدين ترتيب كه شناختت را به من الهام فرمودي و با شگفتي‌هاي خلقتت، مرا به شگفت‌ آوردي و با پديده‌هاي نور آفرينت كه در آسمان و زمينت آفريدي، به سخن آوردي و به سپاس نعمت‌ها و ياد و طاعت و عبادتت، تذكرم دادي و آنچه را پيامبرانت آوردند، به من فهماندي و پذيرش عوامل خشنودي‌ات را برايم آسان نمودي و در تمام اينها با ياري و مهرباني‌ات بر من منت نهادي.

سپس از آنجا كه مرا از پاكترين خاكها آفريدي، راضي نشدي، اي معبود من، كه من از نعمتي برخوردار و از ديگري محروم شوم و از انواع نعمت‌هاي زندگي و اقسام لوازم كامراني روزي‌ام كردي و اين، به خاطر نعمت‌بخشي بزرگ و احسان ديرينه‌ات بر من بود، تا آنجا كه تمامي نعمت‌ها را بر من كامل كردي و تمامي رنجها را از من، دور ساختي و ناداني و گستاخي من، مانع از آن نشد كه مرا به آنچه به تو نزديكم مي‌سازد، رهنمون شوي و بدانچه مرا به درگاهت مقرب مي‌سازد، موفق بداري. اگر بخوانمت، پاسخم را مي‌دهي و اگر از تو بخواهم، عطايم مي‌كني و اگر فرمانبرداري‌ات كنم، قدرداني مي‌كني و اگر از تو سپاسگزاري كنم، بر من مي‌افزايي. همه اينها براي كامل كردن نعمت‌هايت بر من و احساني است كه نسبت به من داري.

منزهي تو! منزهي از آن رو كه آغازكننده آفرينش و بازگرداننده خلقي. ستوده و بزرگواري. پاكيزه است نامهاي تو و بزرگ است نعمت‌هاي تو.

معبود من! كدام يك از نعمت‌هايت را به شماره درآورم و ياد كنم و به سپاسگزاري كدامين يك از عطاهاي تو بپردازم، در صورتي كه آنها، اي پروردگار من، بيش از آن است كه حسابگران، بتوانند آنها را بشمارند يا دانش حافظان بدانها برسد. سپس، آنچه از سختي و گرفتاري از من دور كردي و باز داشتي، بيش از آن تندرستي و خوشيي است كه برايم آشكار شد.

من گواهي مي‌دهم --- اي خداي من ---‌ با حقيقت ايمانم، و با تصميم‌ يقيني و عزم جزمم، و با توحيد خالص و بي‌شايبه خود، و درون سرپوشيده نهادم، و رشته‌هاي جريان نور ديده‌ام، و خطوط صفحه پيشاني‌ام، و رخنه‌هاي راههاي تنفسم، و پرده‌هاي نرمه بيني‌ام، و راههاي پرده گوشم، و آنچه لبهايم در برمي‌گيرد و آن را مي‌پوشاند، و حركتهاي زبانم در تلفظ، و پيوستگاه‌ كام دهان و آرواره‌ام، و جاي رويش دندانهايم و رسيدنگاه رشته‌هاي اصلي گردنم، و جايگاه چشيدن خوراك و نوشاكم، و رشته و عصب مغز سرم، و رشته‌هاي اصلي رگ گردنم، و آنچه در قفسه سينه‌ام جاي دارد، و شاهرگ پرده دلم، و پاره‌هاي گوشه و كنار جگرم، و آنچه استخوانهاي دنده‌هايم در بر دارند، و سربندهاي استخوانهايم، و سرانگشتانم، و انقباض عضلات بدنم، و گوشتم و خونم، و پوستم و موي بدنم، و عصبم و روده‌ام، و استخوانم و مغزم و رگهايم و تمامي اعضا و جوارحم، و آنچه در دوران شيرخوارگي‌ام بر اين اعضا بافته شده، و آنچه زمين از من بر پشت خود برداشته است، و خوابم و بيداري‌ام و آرميدنم، و حركتهاي ركوع و سجودم [گواهي مي‌دهم] كه اگر تصميم بگيرم و در طول اعصار و قرون بكوشم --- و بر فرض كه چنين عمري بكنم --- و بخواهم شكر يكي از نعمت‌هاي تو را به جا آورم، نخواهم توانست، جز به لطف تو كه اين لطف، خود، سپاسگزاري‌ات را از نو بر من واجب مي‌كند و موجب ستايش تازه و ريشه‌دار مي‌گردد. آري! و اگر من و آفريدگان حسابگرت، به جد بكوشيم كه نعمت‌بخشي‌هاي آينده و گذشته تو را بشماريم، نه اندازه آن را مي‌توانيم شمرد و نه هرگز آن را به شماره خواهيم آورد.

هرگز! كجا چنين چيزي ميسر است و تو از خود، در كتاب گويايت خبر داده‌اي كه:

خدايا! كتاب تو و خبري كه داده‌اي، راست است و پيامبران و فرستادگانت، آنچه را از وحي خويش برايشان فرو فرستادي و از دين خود براي آنان تشريح كردي، رساندند، جز اينكه --- اي خداي من --- به تلاش و كوششم و نهايت توان و سعي خودم گواهي مي‌دهم و از روي ايمان و يقين مي‌گويم:

ستايش، خداوندي را مي‌سزد كه فرزندي نگرفت تا از او ارث ببرد و انبازي در فرمانروايي برايش نيست تا در آنچه پديد آورد، با او ضديت كند، و نه نگهدارنده‌اي از خواري دارد تا در آنچه به وجود آورد، ياري‌اش كند. منزه است، منزه، منزه! اگر در آسمان و زمين، جز او خدايي مي‌بود، آسمان و زمين، هر دو تباه مي‌شدند و از هم مي‌پاشيدند. منزه است خداي يكتاي يگانه بي‌نيازي كه فرزند ندارد و فرزند كسي نيست و هيچ‌كس، همتاي او نيست.

ستايش، خداي راست؛ ستايشي كه با ستايش فرشتگان مقرب او و پيامبران مرسلش برابر باشد، و درود خدا بر بهترين آفريدگان او، محمد، خاتم پيامبران و خاندان پاك و پاكيزه و خالص او باد!

سپس درخواست امام عليه‌السلام شدت گرفت و در دعا كوشيد و اشك چشمانش روان شد و ادامه داد:

خداوندا! چنان از خودت بيمناكم كن كه گويي تو را مي‌بينم و به پرواي از خودت خوشبختم گردان و با نافرماني از خودت، بدبختم مكن و در قضايت، برايم خير مقدر كن و مقدراتت را برايم مبارك گردان تا نه تعجيل آنچه را تو وا پس انداخته‌اي، بخواهم، نه تاخير آنچه را تو پيش انداخته‌اي.

خداوندا! بي‌نيازي را در نفسم، يقين را در دلم، اخلاص را در كردارم، روشنايي را در چشمم و بينايي را در دينم قرار ده و مرا از اعضا و جوارحم بهره‌مند كن و گوش و چشمم را وارث من گردان و بر آن كس كه بر من ستم كرده، ياري‌ام ده و به من بنمايان كه انتقامم را از او گرفته‌ام و به آرزويم درباره‌اش رسيده‌ام و بدين وسيله، ديده‌ام را روشن كن.

خداوندا! محنتم را برطرف كن، زشتي‌هايم را بپوشان، خطايم را بيامرز، شيطانم را از من بران و ذمه‌ام را از گرو برهان و برايم --- خداوندا --- درجه والا در آخرت و دنيا قرار ده.

خداوندا! ستايش، تو را سزد كه مرا آفريدي و شنوا و بينايم كردي و ستايش، تو راست كه مرا آفريدي و از سر مهرت به من، خلقتم را نيكو آراستي، با آنكه از خلقتم بي‌نياز بودي.

پروردگارا! آن‌چنان كه مرا پديد آوردي و خلقتم را اعتدال بخشيدي، پروردگارا! آن‌چنان كه به وجودم آوردي و صورتم را زيبا نگاشتي، پروردگارا! آن‌چنان كه به من، احسان كردي و عافيتم دادي، پروردگارا! آن‌چنان كه مرا محافظت كردي و به من توفيق دادي، پروردگارا! آن‌چنان كه به من نعمت دادي و هدايتم كردي، پروردگارا! آن‌چنان كه مرا پناه دادي و از هر خيري دادي و عطايم كردي، پروردگارا! آن‌چنان كه غذايم دادي و سيرابم كردي، پروردگارا! آن‌چنان كه بي‌نيازم ساختي و با آن، آرامم كردي، پروردگارا! آن‌چنان كه ياري‌ام دادي و عزتم بخشيدي، پروردگارا! آن‌چنان كه از ياد باصفايت به من پوشاندي و از ساخته‌هايت در حد كفايت، در دسترسم قرار دادي، بر محمد و خاندان محمد، درود فرست و بر پيشامدهاي ناگوار روزگار و چرخشهاي شب و روز، ياري‌ام ده و از هراسهاي دنيا و اندوههاي آخرت، نجاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمين انجام مي‌دهند، كفايتم كن.

خداوندا! از آنچه مي‌ترسم، كفايتم فرما و از آنچه هراسانم، نگاهم‌دار. خودم و دينم را حفظ كن و در سفرم، مرا محافظت فرما و در خانواده و مالم، جانشين من باش و در آنچه روزي‌ام كرده‌اي، بركت ده و در پيش خودم، مرا خوار كن و در چشمان مردم، بزرگم بنما و از شر جنيان و آدميان، سلامتم دار و به گناهانم، رسوايم مكن و به انديشه‌هاي باطنم، سرافكنده‌ام مگردان و به كردارم، مرا مگير و نعمت‌هايت را از من مگير و مرا به جز خودت، به ديگري وامگذار.‌

[‌خدايا!]به كه واگذارم مي‌كني؟ آيا به خويشاوندي كه از من مي‌برد يا به بيگانه‌اي كه مرا مي‌راند يا به كساني كه ضعيف و خوارم بشمرند، درحالي كه تو پروردگار من و زمامدار امور مني؟! از غربت خويش و دوري خانه‌ام و خواري‌ام نزد كسي كه او را زمامدار كارهايم كردي، به تو شكايت مي‌آورم.

خداوندا! بر من خشم مگير و اگر تو بر من خشم نگيري، از ديگري باكي ندارم. منزهي تو و البته عافيت تو براي من گشاده‌تر است. پس، از تو مي‌خواهم اي پروردگار من ، به نور ذاتت كه زمين و آسمانها بدان روشن شد و تاريكيها بدان برطرف گرديد و كار پيشينيان و پسينيان، بدان اصلاح شد، كه مرا در حال خشم خويش، نميراني و خشمت را بر من فرو نفرستي. تو حق عتاب داري و از تو عذر مي‌خواهم تا ‌‌‌پيش از [خشمت]‌‌از من خشنود شوي.

معبودي جز تو نيست، اي پروردگار سرزمين محترم و مشعرالحرام و خانه كهن كه بركت را برآن نازل كردي و آن را براي مردمان، خانه امني قرار دادي.

اي كسي كه به بردباري خود، از گناهان بزرگ درگذشتي، ‌اي كسي كه به فضل خود، نعمت‌ها را فراوان كردي، اي كسي كه به كرم خود، عطاياي شايان دادي، اي ذخيره‌ام در سختي، اي همدم من در قبرم، اي ولي‌نعمت من، اي خداي من و پدران من، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب(ع)؛ و پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل(ع)، و پروردگار محمد، خاتم پيامبران و خاندان برگزيده‌اش، و فروفرستنده تورات و انجيل و زبور و قرآن با عظمت، و نازل‌كننده كهيعص و طه و يس و قرآن حكيم.‌

تويي پناهم، هنگامي كه راههاي زندگي باهمه گستردگي‌اش بر من، دشوار شود و زمين باهمه پهناوري‌اش، برمن تنگ گردد، و اگر رحمت تو نبود، به يقين، من از هلاك شدگان بودم. تويي كه لغزشم را ناديده مي‌گيري و اگر پرده پوشي تونبود، به يقين من از رسواشدگان بودم. تويي كه با ياري‌ات مرا بردشمنانم ظفر مي‌بخشي و اگر ياري تو نبود، به يقين، من از مغلوب‌شدگان بودم.‌

اي كسي كه بلندي و برتري را به خود اختصاص داده و دوستانش هم به وسيله عزت او عزت مي‌يابند! اي كه پادشاهان در برابرش طوق‌خواري برگردن نهاده و از قهر و سطوت او هراسان‌اند!اي آن كه نگاه گوشه چشمها و اسرار نهفته در سينه‌ها و حوادثي را كه در زمانها و روزگاران نهان است، مي‌داند! اي آن كه چگونگي آن ذات پنهان را كسي جز او نمي‌داند. اي آن كه حقيقت او را جز او كسي نمي‌داند! اي آن كه از آنچه او مي‌داند، جز خود او كسي آگاه نيست! اي آن كه زمين را برآب فشرد و هوا را به آسمان بست! اي آن كه گرامي‌ترين نامها از اوست! اي صاحب احساني كه هرگز قطع نمي‌شود! اي آن كه كاروان را براي رهايي يوسف(ع) در آن بيابان بي آب و علف، برگماشت و او را از چاه بيرون آورد و پس از بردگي به اوج شاهي‌اش رسانيد! اي آن كه يوسف را به يعقوب بازگرداند، پس از آنكه ديدگانش از اندوه، سفيد و دلش از اندوه، آكنده شده بود!

اي برطرف كننده رنج و گرفتاري از ايوب! اي نگه دارنده دستان ابراهيم(ع) در كهنسالي و در پايان عمر، از بريدن سر فرزندش، اي آن كه دعاي زكريا(ع) را به اجابت رساند و يحيي(ع) را به او بخشيد و او را تنها و بي‌كس، وانگذاشت! اي آن كه يونس را از شكم ماهي بيرون آورد! اي كسي كه دريا را براي بني‌اسرائيل شكافت و آنان را رهانيد و فرعون و سپاهيانش را غرق كرد! اي آن كه بادها را نويددهندگاني پيشاپيش رحمتش فرستاد! اي آن كه برعذاب نافرمانان خلق خود، شتاب نمي‌كند! اي آن كه ساحران ‌‌[فرعون]‌ را پس از مدتها انكار و كفر، رهايي بخشيد، در صورتي كه آنان از نعمت‌هايش برخوردار بودند، روزي او را مي‌خوردند و ديگري را مي‌پرستيدند و به دشمني و شرك با او برخاسته بودند و پيامبرانش را تكذيب مي‌كردند‌‌!‌

اي خدا، اي آغازگر، اي جاوداني كه پايان نداري! اي زنده، اي برپا دارنده، اي زنده‌كننده مردگان! اي آن كه بر سر هر كس، با آنچه به دست آورده است، ايستاده‌اي! اي كه سپاسگزاري من در برابرش اندك است، ولي محرومم نمي‌كند، و خطايم بزرگ است، ولي رسوايم نمي‌سازد و مرا برنافرماني خويش مي‌بيند، ولي بي‌آبرويم نمي‌گرداند! اي آن كه مرا در كودكي حفظ كرد! اي آن كه مرا در بزرگسالي روزي داد! اي آن كه نعمت‌هايي كه به من داده، به شمار نمي‌آيد و نعمت‌هايش را تلافي ممكن نباشد! اي آن كه با نيكي و احسان با من رفتار كرد؛ ولي من با بدي و نافرماني با او روبرو شدم! اي آن كه مرا به ايمان رهنمون شد، پيش از آنكه شيوه سپاسگزاري نعمتش را بشناسم.‌

اي آن كه او را در حال بيماري خواندم، شفايم بخشيد و در حال برهنگي خواندم، مرا پوشانيد و در حال گرسنگي خواندم، سيرم كرد و در حال تشنگي خواندم، سيرابم نمود و در حال خواري خواندم، عزتم بخشيد و در حال ناداني خواندم، دانايم كرد و در حال تنهايي خواندم، فزوني جمعيتم بخشيد، و در حال غربت خواندم، مرا برگرداند و در ناداري خواندم، دارايم كرد و در كمك‌خواهي خواندم، ياري‌ام داد، و در ثروتمندي خواندم، دارايي‌ام را از من بازنگرفت، و ‌‌[زماني كه]‌‌از همه اين خواسته‌ها دم بستم، او احسان به من را آغاز كرد!

بنابراين، ستايش از آن توست، اي آن كه لغزشم را ناديده گرفت و گرفتاري‌ام را دور كرد و دعايم را اجابت فرمود و عيبها و گناهانم را پوشاند و مرا به خواسته‌ام رسانيد و بردشمنم ياري‌ داد. اگر بخواهم نعمت‌ها و عطاها و مرحمت‌هاي بزرگت را بشمارم، نمي‌توانم.

اي مولاي من! تويي كه نعمت دادي، تويي كه احسان كردي، تويي كه نيكي فرمودي، تويي كه فزوني بخشيدي، تويي كه منت نهادي، تويي كه روزي دادي، تويي كه عطا كردي، تويي كه بي‌نياز ساختي، تويي كه توانگر كردي، تويي كه پناه دادي، تويي كه كفايت كردي، تويي كه هدايت كردي، تويي كه نگه داشتي، تويي كه پوشاندي، تويي كه آمرزيدي، تويي كه پشيماني‌ام را پذيرفتي، تويي كه مكنت دادي، تويي كه عزت بخشيدي، تويي كه كمك كردي، تويي كه پشتيباني كردي، تويي كه تأييد كردي، تويي كه ياري دادي، تويي كه شفا بخشيدي، تويي كه عافيت دادي، تويي كه گرامي داشتي.‌پروردگار من! بزرگي و برتري و ستايش هميشگي، ويژه توست و سپاسگزاري هماره، از آن توست.

از اين سو، اي معبودم! منم كه به گناهانم اعتراف مي‌كنم. پس آنها را بيامرز. اين منم كه بد كردم، منم كه خطا كردم، منم كه غفلت ورزيدم، منم كه ناداني كردم، منم كه [به بدي] همت گماشتم، منم كه فراموش كردم، منم كه به خود، اعتماد كردم، منم كه عمداً بدي كردم، منم كه وعده دادم و منم كه خلف وعده كردم، منم كه پيمان‌شكني كردم، منم كه به بدي اقرار كردم.

معبود من! به نعمت‌هاي تو بر خود، اعتراف دارم و با اقرار به گناهان خويش، به سوي تو بازمي‌گردم، پس مرا بيامرز، اي كه گناهان بندگانت به تو زيان نمي‌رساند و تو از طاعت آنان، بي‌نيازي و هر كدام از بندگانت كه بخواهند كار شايسته‌اي انجام دهند، با ياري و رحمتت توفيقشان مي‌دهي. پس ستايش از آن توست.

خداوندا! به من دستور دادي و من نافرماني كردم، و مرا نهي فرمودي، ولي من نهي تو را مرتكب شدم و اينك به حالي افتاده‌ام كه نه وسيله برائت‌جويي دارم كه پوزش بخواهم و نه نيرويي دارم كه از آن، ياري گيرم. پس با چه وسيله‌اي با تو رو برو شوم.، اي مولاي من؟ با گوشم، با چشمم، با زبانم، با دستم يا با پايم؟ آيا همه نعمت‌هاي تو در نزد من نبودند؟ با همه آنها تو را نافرماني كردم، اي مولاي من! پس تو حجت و راه [مواخذه] بر من داري.‌

اي كه [عيبها و لغزشهاي] مرا پوشاندي و نگذاشتي كه پدران و مادران، مرا برانند يا خويشاوندان و برادران، سرزنشم نمايند، يا سلاطين، كيفرم دهند و اگر آنان، اي مولاي من! بر آنچه تو از من آگاهي داري، آگاهي مي‌يافتند، هيچ مهلتم نمي‌دادند و از خود، دورم مي‌كردند و از من مي‌بريدند. اينك اي سرور من! اين منم كه پيش روي تو، با حالت فروتني، خواري، درماندگي و كوچكي ايستاده‌ام. نه وسيله تبرئه‌جويي دارم كه پوزش بخواهم، نه نيرويي دارم كه بدان ياري جويم، نه دليلي دارم كه بدان چنگ در زنم، و نه مي‌توانم بگويم كه من،‌ اين گناه را نكرده‌ام و آن بد را انجام نداده‌ام.‌به فرض كه انكار كنم، كجا اين انكار مي‌تواند، اي مولاي من، سودم بخشد؟! چگونه و كجا، در حالي كه تمامي اعضاي من به آنچه كرده‌ام، بر ضد من گواه‌اند و به يقين مي‌دانم و هيچ ترديدي ندارم كه تو از كارهاي بزرگ، از من خواهي پرسيد و تويي آن داور عادلي كه ستم نمي‌كند و همان عدالتت، مرا هلاك مي‌كند و از تمامي عدالت تو مي‌گريزم.‌

و اگر عذابم كني، اي مولاي من! به سبب گناهانم خواهد بود، پس از آنكه بر من حجت‌ داري و اگر از من درگذري، به خاطر بردباري، بخشندگي و بزرگواري توست. ‌

معبودي جز تو نيست. منزهي تو و من از ستمكارانم.

معبودي جز تو نيست. منزهي تو و من از آمرزش خواهانم.

معبودي جز تو نيست. منزهي تو و من از پكتاپرستانم.

معبودي جز تو نيست. منزهي تو و من از بيمناكانم.‌

معبودي جز تو نيست. منزهي تو و من از اميدواران مشتاقم.

معبودي جز تو نيست. منزهي تو و من از درخواست‌كنندگانم.

معبودي جز تو نيست. منزهي تو و من از گويان تسبيح ‌گويم.

معبودي جز تو نيست. منزهي تو، پروردگار من و پروردگار پدران پيشين من.

خداوندا! اين است ستايش و تمجيد من از تو و اخلاص من در مقام يكتاپرستي و اقرار من به نعمت‌هاي تو، در مقام شمارش آنها. هرچند من اعتراف دارم كه براثر فزوني، فراواني، آشكاري و پيشي جستن اين نعمت‌ها از زمان پيدايش من، توان شمارش آنها را ندارم كه همواره در آن زمان، به وسيله اين نعمت‌ها مرا يادآوري مي‌كردي، از همان زمان كه مرا آفريدي و خلق‌ كردي و از همان آغاز عمر، مرا از نداري به توانگري درآوردي و گرفتاري‌ام را برطرف كردي و اسباب آسايشم را فراهم ساختي و سختي‌ام را دفع نمودي و اندوهم را زدودي و بدنم را تندرست و دينم را به سلامت داشتي و اگر براي ياد كردن نعمتت، تمامي جهانيان از پيشينيان و پسينيان به من كمك كنند، نه من توان يادكرد آنها را دارم و نه آنان.‌

پاك و بلند مرتبه‌اي و پروردگار، بزرگ، كريم و مهرباني. نعمت‌هايت به شمار درنمي‌آيد و به ستايشت نمي‌توان رسيد و نعمت‌هايت را تلاقي نمي‌توان كرد. بر محمد و خاندان محمد، درودفرست و نعمت‌هايت را بر ما كامل كن و با اطاعت خويش، سعادتمندمان فرما. منزهي تو. معبودي جز تو نيست.‌

خداوندا! تويي كه دعاي درمانده را اجابت مي‌كني و بدي را برطرف مي‌سازي و به فرياد گرفتار مي رسي و بيمار را شفا مي‌دهي و نادار را برخوردار مي‌سازي و شكستگي را مرمت مي‌كني و به خردسال، رحم مي‌كني و كهنسال را ياري مي‌دهي و جز تو پشتيباني نيست و بالاتر از تو، توانايي نيست، و تويي بلند مرتبه و بزرگ.‌

اي رهاكننده اسير در كُند و زنجير، اي روزي‌دهنده كودك خردسال، اي پناه ترساني كه پناه مي‌جويد، اي آن كه نه انبازي دارد و نه وزيري! بر محمد و خاندان محمد درود فرست و در اين شامگاه، بهترين چيزهايي را كه عطا مي‌كني و به هريك از بندگانت مي‌دهي، به من عطاكن، از نعمت‌هايي كه به آفريدگان مي‌بخشي و نعمت‌هايي كه آنها را تجديد مي‌كني و بلاهايي كه آنها را مي‌گرداني و گرفتاريهايي كه آنها را برطرف مي‌سازي و دعاهايي كه آنها را مي‌شنوي و كارهاي نيكي كه آنها را مي‌پذيري و كارهاي زشتي كه آنها را مي‌پوشاني، كه تو به هر چه بخواهي، دقيق و آگاهي و بر هر كاري توانايي.‌

خداوندا! تو نزديكترين كسي هستي كه مي‌توان از او مسئلت كرد. از هر كسي زودتر خواهش را اجابت مي‌كني و از هر بخشنده‌اي، بزرگوارتري و عطايت از هر كسي، بيشتر است و در اجابت درخواست، از همه شنواتري. اي رحمتگر دنيا و آخرت و مهربان در آن‌دو! كسي كه مانند تو از او درخواست شود، نيست و جز تو، آرزو شده‌اي نيست. خواندمت، اجابت كردي و درخواست نمودم، عطا كردي و به تو ميل كردم، بر من رحمت آوردي و به تو اعتماد كردم، نجاتم دادي و به درگاه تو ناليدم، كفايتم كردي.‌

خداوندا! بر محمد، بنده و فرستاده و پيامبرت و بر خاندان پاك و پاكيزه او، همگي، درود فرست و نعمت‌هايت را بر ما كامل كن و عطايت را بر ما گوارا گردان و نام ما را در زمره سپاسگزارانت و يادكنندگان نعمت‌هايت بنويس. آمين، آمين، اي پروردگار جهانيان!‌

خداوندا! اي آن كه مالك ملك وجودي و بر هر كاري توانايي و قاهري و عيب و نافرماني خلق را مي‌‌پوشاني و چون آمرزش جويند، مي‌آمرزي. اي كمال مطلوب جويندگان مشتاق و منتهاي آرزوي اميدواران. اي كه دانش او به هر چيزي احاطه دارد و رافت و مهر و بردباري‌اش توبه كنندگان را فراگرفته است. خداوندا! در اين شبي كه آن را به وسيله محمد --- پيامبرت و فرستاده‌ات و برگزيده‌ات از ميان آفريدگانت و امين تو بر وحي‌ات -- شرافت و بزرگي دادي، به درگاه تو رو مي‌آوريم. خداوند! بر محمد، آن مژده دهنده و ترساننده و آن چراغ تابناك كه به وسيله او بر مسلمانان، نعمت بخشيدي و او را براي جهانيان، رحمت قراردادي ، درود فرست.

خداوندا! بر محمد و خاندان محمد، درود فرست، چنان كه محمد، نزد تو شايسته آن است. اي خداي بزرگ! بر او و خاندان برگزيده و پاك و پاكيزه او، همگي، درود فرست و با پرده عفو خويش، زشتيهاي ما را بپوشان، كه صداها به هرزباني، به سوي تو بلند است و در اين شب، براي ما بهره‌اي از هر خيري كه آن را ميان بندگانت تقسيم مي‌كني و نوري كه بدان، هدايت مي‌فرمايي و از هر رحمتي كه آن را مي‌گستري و از هر بركتي كه آن را فرومي‌فرستي و از هر عافيتي كه آن را مي‌پوشاني و از هر روزيي كه آن را مي‌گستري، اي مهربان‌ترين مهربانان! ‌

خداوندا! ما را در اين هنگام، بازگردان، در حالي كه پيروزمند، رستگار، پذيرفته و بهره‌مند باشيم، و ما را از نوميدان، قرار مده و ما را از رحمتت، بي‌بهره‌ مگردان و از اميدي كه به فضل تو داريم، محروممان مفرما و ما را ناكام بازمگردان و از درگاهت، رانده‌مان مكن و جزو محرومان از رحمتت قرارمان مده و از آن سرريز عطايت كه آرزويش را داريم، نا اميدمان مكن، اي بخشنده‌ترين بخشندگان و كريم‌ترين كريمان!

خداوندا! ما با يقين، به درگاه تو روي آورديم و قصد خانه محترم تو كرديم؛ بنابراين ما را برانجام دادن اعمال حجمان ياري فرما و حج ما را كامل گردان و از ما درگذر و عافيت‌مان ده، كه دستهايمان را به سوي تو دراز كرده‌ايم و نشانه‌هاي اعتراف به گناه را در خود دارد.

خداوندا! در اين شب، آنچه از تو درخواست كرديم، به ما عطا كن و آنچه كفايت آن را از تو تقاضا كرديم، كفايت كن، كه جز تو كفايت كننده‌اي نداريم و جز تو پروردگاري براي ما نيست. فرمان تو بر ما نافذ است و دانشت بر ما احاطه دارد و حكمت درباره ما عدالت است. خير را براي ما مقدر فرما و ما را از اهل خير، قرار ده. خداوندا! از آن بخشندگيي كه داري، برايمان پاداشي بزرگ، ذخيره‌اي گرامي و آسايشي هميشگي مقرر كن و همه گناهان ما را بيامرز و ما را با كساني كه سزاوار هلاك‌اند، به هلاكت مرسان و مهرباني و رحمت خويش را از ما دور مكن، اي مهربان‌ترين مهربانان! ‌

خداوندا! ما را در همين وقت، از كساني قرار ده كه از تو درخواست كرده‌اند و بديشان عطا كرده‌اي، و سپاست گزارده‌اند و تو نعمتت را بر آن افزوده‌اي، و به سويت بازگشته‌اند و تو پذيرفته‌اي، و از گناهانشان به سوي تو گريخته‌اند و تو همه را آمرزيده‌اي، اي صاحب جلالت و بزرگواري! ‌

خداوندا! ما را [بر كار نيك] موفق بدار و استوارمان بدار و حفظمان كن و زاري ما را بپذير، اي بهترين‌ كسي كه مي‌توان از او درخواست كرد، اي مهربان‌ترين كسي كه از او مهر خواهند، اي كه نه بر هم نهادن پلك چشمها بر او پوشيده است و نه اشاره با گوشه ديدگان و نه آنچه در نهانگاه ضمير، استقرار يافته است و نه آنچه در پرده دلها نهفته است.آري! تمامي آنها را دانش تو شمارش كرده و بردباري تو آن را در برگرفته است. منزهي تو و بسي برتري از آنچه ستمگران مي‌گويند، آسمانها و زمين‌ و هر آنچه در آنهاست، تو را تسبيح مي‌گويند و هيچ چيزي نيست، جز اينكه به ستايش تو تسبيح مي‌گويد. بنابراين ستايش و بزرگي و بلندي رتبه از آن توست. ‌

اي صاحب جلالت و بزرگواري و برتري و نعمت بخشي و موهبتهاي بزرگ! تو بخشنده و كريم و مهرباني. روزي حلالت را بر من فراخ كن و هم در تنم و هم در دينم، عافيتم ده و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ، آزادم كن. ‌

خداوندا! مرا به مكر خود دچار مساز و مرا در غفلت تدريجي گرفتار مكن و خوارم ساز و شر تبهكاران جن و انس را از من، دوركن. ‌

سپس امام(ع) صدايش را بالا برد و نگاهش را به آسمان كرد

و در حالي كه چشمانش از اشك، مانند مشك آب شده بود، گفت:

اي شنواترين شنوندگان و اي بيناترين بينندگان و با شتاب‌ترين حساب‌رسان و اي مهربان‌ترين مهربانان! بر محمد و خاندان محمد، درود فرست.خداوندا! از تو آن حاجتم را مي‌خواهم كه اگر آن را به من عطا كني، ديگر هرچه را از من دريغ كني، به من زيان نمي‌رساند و اگر آن را از من دريغ كني، ديگر هرچه را به من عطا كني، به من سود نمي‌رساند و آن اين كه، آزادي خود را از آتش دوزخ، از تو خواهانم.معبودي جز تو نيست، تنهايي و بي‌انباز. فرمانروايي از آن توست و ستايش، تو را سزد و تو بر هركاري توانايي، اي پروردگار من، اي پرودگار من، اي پروردگار من!2

***

خداي من! من در حال توانگري، نيازمندم. پس چگونه در حال نيازمندي‌ام. نيازمند نباشم؟ ‌

خداي من! من در عين دانايي‌ام، نادانم. پس چگونه در حال ناداني‌ام، نادان نباشم؟

خداي من! پي در پي آمدن تدبير تو و سرعت تحول و پيچش تقديرات تو مانع از اين شد كه بندگان عارف تو به عطايي جز عطاي تو دل آرام باشند و در بلاي تو نوميد شوند.

خداي من! از من همان سر مي‌زند كه شايسته پستي من است و از تو انتظار آن است كه شايسته بزرگواري توست.

خداي من! تو خود را به لطف و مهرباني برايم توصيف كردي، پيش از آنكه ناتوان باشم.آيا پس از آنكه ناتوان شدم، مرا از لطف و مهرباني‌ات بي‌بهره مي‌كني؟

خداي من! اگر كارهاي نيك از من سر زند، به فضل توست و تو را منتي است بر من و اگر كارهاي بد از من رخ دهد، پس به عدالت تو بستگي دارد [كه چگونه با من رفتار كني] و تو بر من، حجت داري.‌

خداي من! چگونه مرا وامي‌گذاري، در صورتي كه كفالتم كردي و چگونه مورد ستم واقع شوم، در حالي كه تو ياور مني، يا چگونه نااميد باشم، حال آنكه تو به من مهرباني؟ هم اينك به وسيله نيازي كه به تو دارم، به درگاهت توسل مي‌جويم و چگونه به وسيله چيزي توسل جويم كه محال است به تو راه يابد؟ يا چگونه از حال خويش به تو شكايت كنم، با اينكه حال من بر تو پنهان نيست؟ يا چگونه [حالم را] به زبان بيان كنم، حال آنكه همان هم از پيش توست و برايت آشكار است؟ يا چگونه اميدهايم را نااميد مي‌كني، با اينكه به آستان تو وارد شده است؟ يا چگونه احوالم را نيكو نگرداني، با اينكه احوالم به واسطه تو برجاست؟

خداي من! چه لطفي به من داري، با اين ناداني بزرگ من! و چقدر به من مهرباني، با اين كردار زشت من!

خداي من! چقدر تو به من نزديكي و در مقابل، چقدر من از تو دورم؟ و چقدر به من مهرباني و با اين همه، چه چيزي مرا از تو دور نگاه مي‌دارد؟

خداي من! من از دگرگوني آثار و تغيير و تحول حالات، دريافته‌ام كه مراد تو از [آفرينش] من، آن است كه خود را در هر چيزي به من بشناساني تا آنكه هيچ چيزي نباشد كه من در آن، تو را نبينم.

خداي من! هر اندازه پستي من زبانم را لال مي‌كند، بزرگواري تو، آن را گويا مي‌سازد و هر اندازه كه ويژگيهاي من، مرا نوميد مي‌كند، نعمت‌هاي تو به طعمم مي‌‌اندازد.

خداي من! كسي كه كارهاي خوبش بد باشد، چگونه كارهاي بدش بد نباشد؟ و كسي كه حقيقت‌گويي‌هايش ادعايي بيش نباشد، چگونه ادعاهايش ادعا نباشد؟

خداي من! فرمان نافذت و مشيت قاهرت براي هيچ گوينده‌اي فرصت گفتار و براي هيچ صاحب حالي، حس و حال نمي‌گذارد.

خداي من! چه بسيار طاعتي كه بنياد نهادم و حالتي كه استوارش ساختم، و عدل تو اعتمادم بر آن را از بين برد؛ اما فضل تو دستگيرم شد.

خداي من! تو مي‌داني كه هر چند طاعت من، پايدار و جزمي نبود؛ ولي دوستي و عزم بر انجام دادن آن ادامه دارد.

خداي من! چگونه تصميم بگيرم، در حالي كه تو قاهري و چگونه تصميم نگيرم، در حالي كه تو فرماندهي؟

خداي من! انديشيدن در آثارت، مايه دوري‌ام از ديدار مي‌شود ؛پس مرا به خدمتي بگمار كه مرا به تو برساند. چگونه بر وجود تو به چيزي استدلال شود كه خود آن در وجودش به تو نيازمند است؟ آيا اساساً در غير تو ظهوري هست كه در تو نباشد تا آن وسيله ظهور تو باشد؟تو كي پنهان شده‌اي كه نياز به دليلي باشد كه به تو رهنمون شود؟ و چه وقت دور شده‌اي كه آثار تو ما را به تو برساند؟ كور باد چشمي كه تو را نظاره‌گر خود نبيند! و زيانبار باد سوداي بنده‌اي كه بهره‌اي از دوستي‌ات براي او قرار ندادي!

خداي من! فرمان دادي كه به آثار تو رجوع كنم. پس مرا به وسيله پوششي از انوار و راهنمايي بصيرت، به سوي خود بازگردان تا پس از ديدن اين آثار، به سوي تو بازگردم، همچنان كه از طريق آنها به مقام معرفت تو وارد شدم، درونم به آثار توجه نكند و همتم بلندتر از تكيه بر آنها باشد كه تو بر هر كاري توانايي.

خداي من! اين است خواري‌ام كه در نزدت پيداست و اين است حال من كه بر تو پوشيده نيست. از خود تو مي‌خواهم كه مرا به خودت برساني و به وسيله ذاتت بر تو دليل مي‌جويم. پس با نور خودت، مرا بر ذاتت راهنمايي فرما و با اخلاص بندگي، مرا در پيشگاهت پايدار گردان.

خداي من! مرا از علم مخزون خود، بياموز و به پرده مصونيت خود، محفوظم بدار.

خداي من! مرا به حقايق نزديكان درگاهت برسان و به طريقه مجذوبان [جمالت] ره‌سپارم ساز.

خداي من! مرا به تدبير خودت از تدبيرم و به اختيارت از اختيارم بي‌نياز كن و از مواضع درماندگي‌ام، آگاهم كن.‌

خداي من! از خواري نفسم بيرونم آور و از شك و شرك، پاكم فرما، پيش از آنكه به گورم درآيم. از تو ياري مي‌جويم. پس ياري‌ام كن و بر تو توكل كنم، پس مرا وامگذار و از تو مسئلت مي‌كنم، پس نااميدم مگردان و به بخشش تو مايلم، پس محرومم مكن و به حضرت تو منسوبم، پس مرا دور مكن و به درگاهت ايستاده‌ام، پس طردم مكن.

خداي من! خشنودي تو از اينكه سببي از سوي تو داشته باشد، مبراست. پس چگونه ممكن است كه من سبب آن باشم؟

خداي من! تو به ذات خود بي‌نيازي از اينكه سودي از خودت به تو برسد. پس چگونه از من بي‌نياز نباشي؟

خداي من! [از يك سو] قضا و قدر، مرا آرزومند مي‌كند و از ديگر سو، هواي نفس، مرا با بندهاي شهوت، اسير كرده است. بنابراين تو ياور من باش تا پيروزم گرداني و بينايم كني. با بخشش خود، بي‌نيازم كن تا به وسيله تو از طلب كردن، بي‌نياز شوم. تو هستي كه انوار معرفت را در دلهاي اولياي خود تاباندي تا اينكه تو را شناختند و يگانه‌ات دانستند. تويي كه بيگانگان را از دلهاي دوستانت بيرون راندي تا ‌آنان جز تو كسي را دوست نداشته باشند و به غير تو پناهنده نشوند. تويي همدم آنان، آنجا كه عوالم هستي، ايشان را به وحشت اندازد و تويي كه راهنمايي‌شان مي‌كني، آنجا كه نشانه‌ها برايشان آشكار گردد.

آن كه تو را نيافت، چه يافته است؟ و آن كه تو را يافت، چه نيافته است؟ به راستي محروم است آن كه به جاي تو به ديگري راضي شود و به طور حتم، زيانكار است كسي كه از تو به ديگري رو كند.چگونه مي‌شود به ديگري اميدوار بود، در حالي كه تو احسانت را قطع نكردي و چگونه مي‌شود از ديگري درخواست كرد، در صورتي كه تو شيوه عطابخشي‌ات را تغيير ندادي؟

اي خدايي كه به دوستانت شيريني اُنست را چشاندي و آنان، در برابرت به ثناگويي برخاستند و اي خدايي كه بر اولياي خود، خلعت‌هاي هيبتت را پوشاندي و آنان، در برابرت به آمرزش‌خواهي برخاستند! تويي يادكننده، پيش از آنكه از تو ياد كنند و تويي آغازگر احسان، پيش از آنكه عبادت‌كنندگان، به سويت روي آورند و تويي بخشنده عطابخش، پيش از آنكه درخواست‌كنندگان، درخواست كنند و تويي پر بخشش، سپس همان را كه به ما بخشيده‌اي، از ما وام مي‌خواهي.‌

خداي من! با رحمتت، مرا بطلب تا به تو برسم و با جذبت، بر من منت گذار تا به تو روي آورم.

خداي من! به راستي اميدم از تو قطع نمي‌شود، هرچند تو را نافرماني كنم، همچنان كه ترسم برطرف نمي‌شود، اگرچه از تو فرمان ببرم؛ چه، عوالم هستي، مرا به سوي تو رانده است و آن آگاهيي كه به كرم تو دارم، مرا به درگاه تو آورده است.

خداي من! چگونه نااميد گردم، حال آنكه تو اميد مني يا چگونه خوار شوم، در حالي كه اعتماد من بر توست؟

خداي من! چگونه عزت بجويم، با اينكه در خواري جايم دادي و چگونه عزت نجويم، در صورتي كه تو مرا به خودت نسبت دادي؟

خداي من! چگونه نيازمند نباشم، با اينكه تو در ميان نيازمندان جايم دادي و چگونه نيازمند باشم، با اينكه تو به وسيله بخشش خود، بي‌نيازم كردي؟ تويي آن كه معبودي جز تو نيست. به هر چيزي خود را شناساندي و هيچ چيزي نيست كه تو را نشناسد. تويي كه خود را در هر چيزي به من شناساندي و من، تو را در هر چيزي هويدا ديدم. تويي آشكاركننده هر چيزي، اي كه با رحمت بر همه چيز سيطره داري و عرش در ذاتت پنهان شد. تويي كه آثار را با آثار، نابود كردي و بيگانگان را با احاطه‌كنندگان فلكهاي نور، محو ساختي.

اي آن كه در سراپرده‌هاي عرش خود، پنهان شد از اينكه ديده‌ها او را درك كنند. اي آن كه به كمال زيبايي تجلي كرد و جلال و عظمتش تمامي مراتب وجود را فرا گرفت. چگونه پنهان شوي، در صورتي كه تو پيدايي يا چگونه غايب شوي، حال آنكه تو نگهبان و حاضري؟ به راستي تو بر هر كاري توانايي و ستايش، تنها ويژه خداوند است.

سخني درباره اضافات دعاي عرفه‌

بخش دوم دعاي عرفه از تا آخر دعا، از نظر مضمون ، به حسب ظاهر، با بخش اول آن هماهنگ نيست و با عنايت به اينكه تنها منبع آن، كتاب سيد بن طاووس است و طبق نقل علامه مجلسي، اين قسمت در برخي نسخه‌هاي قديمي اين كتاب، وجود ندارد، شماري از فضلا بر اين باورند كه اين قسمت دعا از امام حسين(ع) نيست؛ بلكه از برخي مشايخ صوفيه است.علامه مجلسي پس از نقل دعاي عرفه در بحارالانوار مي‌نويسد: تا آخر دعا افتادگي دارد. اين قسمت، در برخي از نسخه‌هاي قديمي الاقبال هم نيست. عبارتهاي اين صفحه با سياق دعاهاي بزرگان معصوم هم سازگاري ندارد و بلكه با مذاق صوفيه سازگارتر است. به همين جهت، برخي از فضلا گفته‌اند كه اين صفحه از افزوده‌هاي مشايخ صوفيه است. خلاصه اينكه اين زيادي، يا از آنهاست كه در پاره‌اي از كتابها آمده و سيد بن طاووس هم بي‌خبر از حقيقت حال، در الاقبال آورده و يا توسط برخي به كتاب الاقبال افزوده شده است. چه بسا بنا بر آنچه بدان اشاره كرديم --- كه صفحه يادشده، در برخي از نسخه‌هاي قديمي الاقبال و مصباح الزائر نيست --- نظر دوم محتمل‌تر باشد، و خدا به حقيقت احوال، آگاه‌تر است.>3

بر اين اساس، نسبت دادن اين قسمت به امام(ع) مشكل است، مگر اينكه كسي از قوت متن، به صدور آن از معصوم، اطمينان پيدا كند؛ چنان كه عالم رباني شيخ علي سعادت‌پرور (پهلواني) رحمه‌`الله عليه در تاييد صدور آن به دليل قوت متن، از علامه سيدمحمدحسين طباطبايي نقل مي‌كرد كه ايشان مي‌گفت:4

اما آنچه علامه مجلسي آورده كه: ، هر چند در مورد سياق اكثر دعاهاي روايت شده از آنان صادق است، ليكن در مورد شماري ديگر، مانند صدق نمي‌كند. به هر حال، همان‌طور كه علامه مجلسي در پايان بيان ديدگاه خود آورده، بايد گفت: خداوند، به حقيقت احوال، آگاهتر است.

پي‌نوشتها:

1 .اين عبارت، ترجمه در متن عربي دعاست كه براساس نسخه البلدالامين ترجمه شده است. علامه مجلسي در شرح نسخه بدل مي‌گويد: يعني آن حالتهاي بدنما در آغاز آفرينش جنيني مرا آشكار نساختي تا نزد مردم، پست و خرد نشوم؛ بلكه آنها را پوشاندي و پس از اعتدال و اتمام هيئتم، مرا بيرون آوردي.

2.‌در اينجا دعاي نقل شده در كتاب البلدالامين، به پايان مي‌رسد و به جاي ادامه دعا چنين آمده است: نبود و اطرافيان و حاضران، از دعاي خود به استماع و آمين‌گويي دعاي ايشان، مشغول شدند و براي خود به همين دعا بسنده نمودند و سپس، صداي گريه آنان نيز همراه با امام(ع) بلند شد و خورشيد، غروب كرد و امام حسين (ع) از عرفات به سوي منا كوچ كرد و مردم هم با ايشان حركت كردند.>

گفتني است كه از اينجا تا پايان دعا از نقل سيد بن طاووس در كتاب الاقبال آمده و از اين رو، در اين كه اين بخش از دعا از امام حسين(ع) است يا نيست، اختلاف نظر وجود دارد كه در توضيح پايان دعا، بدان مي‌پردازيم.‌

3. بحارالانوار، ج98، ص 227

4. منظور اين است كه ما، با صرف عمري در فلسفه و عرفان، قادر به ساختن و پرداختن اين گونه عبارات با اين محتواي بلند و عميق نيستيم؛ بنابراين چگونه مي‌توان آنها را به مشايخ صوفيه نسبت داد؟




 يکشنبه 17 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 185]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن