محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828664382
نگاهي به هنر مديريتي رهبر معظم انقلاب
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهي به هنر مديريتي رهبر معظم انقلاب
خبرگزاري فارس: ارزيابي هنر مديريتي رهبر معظم انقلاب در طول سالهاي گذشته كه انقلاب اسلامي را به سلامت از دل طوفانها عبور داد اگر چه در دهها كتاب هم نميگنجد اما در عين حال موضوع مهمي است كه نميتوان از كنار آن به سادگي گذشت.
آنهايي كه از نزديك دستي بر تاريخ دارند، از يك بيماري شايع به نام "حجاب معاصرت" در ميان راويان وتحليلگران تاريخ سخن ميگويند. چه بسيار تاريخ دانان وتاريخ نويساني كه درپرده و حجاب معاصرت، از ضبط و تحليل مهمترين وقايع تاريخي هم عصر خود غفلت ورزيده اند اما رنجها و مشقتهاي طاقت فرسايي را براي ضبط و روايت برهههايي دور از يك دوره تاريخي متحمل شدهاند كه از ارزش و اعتبار چنداني برخوردار نبودهاست.
اين بيماري، در عصر حاضر به تجربه در آمده و نه تنها گريبان اهل تاريخ، كه اهل سياست، فرهنگ، هنر، دانشگاهها، حوزه هاي علميه، عالمان ديني، رجال مذهبي واصحاب رسانه را نيز در برگرفتهاست. اين روزها درحالي بيستمين سال انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي را به عنوان رهبر و سكاندار نظام اسلامي فرا روي داريم كه در كمتر برگه تقويم و يا رسانه ومطبوعهاي، از اين انتخاب هوشمندانه وسرنوشت ساز نام و يادي به ميان ميآيد. شايد از آن روست كه اهل شعر و ادب و غزل مي گويند هر چه ذوق هنري است در توصيف و استعاره و كنايه وتشبيهي است كه از هلال و بدر و محاق و مهتاب و گيسوي شب و كمان ابروست و كمتر سخن از خورشيد و آفتابي به ميان رفته كه جهان در پرتو نور آن تجلي يافتهاست.
به جهت تقريب به ذهن و نه مشابهت، علماي فلسفه وعرفان، تعبيري در توصيف واجب الوجود دارند كه مي گويند "هو مستور لشده ظهوره و هو مخفي لشده وجوده" يعني ظهور و وجود باري تعالي آن قدر آشكار و محسوس است كه از شدت ظهور، از ديدگان مخفي ماندهاست.
به راستي چرا در اين سالها كه از ريز و درشت حوادث گفتهايم، از تهديدات بنيان برافكن سخن راندهايم و فراز و نشيب هاي انقلاب را به روايت و تحليل نشستهايم و بر عبور از اين طوفانها و تلاطمها باليده و افتخار كردهايم، كمتر از تدبير و هوشياري و رهبري داهيانه سكاندار نظام اسلامي در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به ميان آوردهايم، تهديداتي كه اگر تنوع و حجم آن بيشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگر چه معتقديم از رهبري امام راحل و معمار اين انقلاب الهي نيز به مشتي از خروار بسنده كردهايم.
چه كسي ميتواند مدعي شود كه در ميان رهبران و روساي جمهور امروز دنيا، فردي خداترستر و باتقواتر از رهبر ايران اسلامي ميشناسد؟ كدام ناظر منصفي تاكنون ادعا كرده كه درميان حاكمان امروز، حاكمي را مي شناسد كه شجاعتر، با تدبيرتر، خلاقتر و هوشمندتر از رهبر ايران بر ملتي حكومت ميكند؟ آيا ميتوان رهبري به جامعيت علمي، ديني و فقهي ايشان در دنياي اسلام پيدا كرد؟ كدام سياست ورزي است كه توانايي او همسنگ و همسان مديريت ايشان در بحبوحه بحرانها و فشارها و تهديدهاست؟ و كدام اهل سياستي با درك صحيح از بحران هاي 19 ساله نظام اسلامي كه از اين حيث در ميان حدود 200 كشور دنيا بينظير است، ميتواند ادعا كند رهبري را ميشناسد كه او در عبور كشتي انقلاب از دل طوفانها و امواج سهمگين، مدبرانهتر از او هدايت كشتي را ميتوانسته بر عهده بگيرد و به ساحل مقصود رهنمون سازد؟ كدام ملتي ميتواند چونان ملت لايق ايران، رهبري را به دنياي بشريت عرضه نمايد كه از حيث ساده زيستي و پرهيز از زخارف دنيوي، در دنياي امروز به انگشت اشاره در آيد؟
*خورشيد در آينه خورشيد
امام بخشي از اين بار مسئوليت را در زمان حيات خويش بر دوش كشيد و با تعابيري بلند و رسا در توصيف فرزند رعنا و برنايش فرمود: "يكي از بازوهاي پرتوان جمهوري اسلامي ... برادري آشنا به مسايل فقهي و متعهد به آن ... ازجمله افراد نادري كه چون خورشيد روشني ميبخشد.... متعهد و مبارز در خط مستقيم اسلام... عالم به دين و سياست ... كسي كه آواي دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين طنين انداز است... سربازي فداكار در جبهه جنگ و معلمي در محراب، خطيبي توانا درجمعه و جماعات و راهنماي دلسوز در صحنه انقلاب... در حكم آيه شريفه اشداء علي الكفار و رحماء بينهم ... من آقاي خامنهاي را بزرگ كردم... ايشان سرمايه انقلاب هستند... ايشان از اجتهادي كه لازمه ولايت فقيه ميباشد، برخوردارند... ايشان الحق شايسته رهبرياند، با بودن آقاي خامنهاي شما خلا ء رهبري نداريد و ... "و چنين بود كه سكاندار هدايت انقلاب، در اولين سخنراني خود در ميان مردمي كه دست بيعت به سوي ايشان دراز كرده بودند، فرمود: "ما با خدا پيمان بستهايم راه امام خميني را كه راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمين است دنبال كنيم و از هيچ يك از آرمانهايي كه به وسيله امام ترسيم شده، چشم پوشي نخواهيم كرد. آرمانهايي چون پيگيري سياست نه شرقي و نه غربي، حمايت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگي دنياي اسلام، وفاداري به اصل ولايت فقيه، استقلال و خود كفايي كشور، حركت به سمت استعدادهاي جوشان داخلي و ساختن جوانان و اصلي شمردن مسئله فلسطين."
*چالش هاي پس از رهبري
جابه جايي ها در حوزه قدرت، همواره با مشكلات عديدهاي درنظامهاي سياسي رايج همراه بوده است، اما با ژرف نگريهاي امام امت(ره) و درايت و اقتدار رهبر معظم انقلاب و حضور ميليوني مردم در مراسم تشييع بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، اين انتقال قدرت در نظام اسلامي با كمترين هزينه انجام شد.
به اعتقاد بسياري از تحليلگران سياسي، معدل عملكرد و هنر مديريتي و رهبري امام (ره) در برهه زماني 67 تا 68، كه آخرين سال حيات مادي ايشان بر اين كره خاكي بود را ميتوان با تمام دوران مبارزه و رهبري امام(ره) مقايسه كرد و در واقع سال 1367، سال شكوفايي و اوج هنرنمايي آن قائد عظيم الشأن بود. در اين سال، امام ضمن ترسيم خطوط كلي سياستها و خط مشي جمهوري اسلامي ايران در عرصههاي سياسي، فرهنگي و بين المللي، بن بستهاي موجود در اداره كشور را كه جز با يد بيضايي و انگشت اشارت ايشان قابل گشودن نبود، گشود تا روند تكاملي انقلاب را تضمين نمايد. پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ تحميلي، عزل منتظري از قائم مقامي رهبري و انهدام باند مهدي هاشمي، تشكيل شوراي بازنگري قانون اساسي و حذف مرجعيت از شرايط رهبري، از جمله بن بستهايي بودكه مي توانست هر انقلابي را به زانو درآورد، علاوه بر آنكه با صدور حكم قتل سلمان رشدي و گشايش جبهه فرهنگي اسلام در برابر دنياي غرب، دعوت گورباچف و بلوك شرق به اسلام و تاكيد مجدد برصلاحيتهاي آيت الله خامنهاي، سياست هاي كلي نهال نوپاي انقلاب را ترسيم فرمودند.
رهبر معظم انقلاب در شرايطي سكان هدايت انقلاب را به دست گرفتند كه فضاي پيش روي ايشان با دوران زعامت امام (ره) بسيار متفاوت بود. امام با مرجعيت عليالاطلاق و پشتوانه حوزه علميه قم، مشهد و نجف و با پشتوانه پنج دهه كار علمي، فقهي، آموزشي وپرورشي و با تشكيلاتي قوي و منسجم از روحانيون و دانشگاهيان قدم در راه مبارزه گذاشت و در طول مبارزه علاوه بر سود جستن از پشتوانه "مرجعيت"، از تلاشها و جانفشانيهاي مريداني چون طالقانيها، بهشتيها، مطهريها، خامنهايها، هاشمي رفسنجانيها، مفتحها، باهنرها، رجاييها، سعيديها، غفاريها، اندرزگوها، مدنيها، اشرفي اصفهانيها، دستغيبها و ... بهره برد كه اين امتياز در سالهاي نخستين رهبري آيت الله خامنهاي، به رغم تمامي شايستگي هاي ايشان، مهيا نبود وسالها به درازا كشيد تا بنمايههاي عميق علمي و قابليتهاي شگرف فقهي ايشان به رخ مدعيان كشيدهشود.
*مديريت بحران
حضرت آيت الله خامنهاي در حالي توسط خبرگان اين ملت براي رهبري نظام اسلامي برگزيده شد، كه كشور آبستن حوادث و مشكلات بسيار بود. رحلت امام يك شوك سهمگين به دولت و ملت ايران وارد ساخته بود و دشمنان و بدخواهان نظام، چنگ و دندانها سائيده و نشان ميدادند. تأسيسات زيربنايي كشور همچون آب، برق، گاز، مخابرات، راهها، فرودگاهها، خطوط راه آهن، پالايشگاهها و صنايع مادر، در دوران جنگ تحميلي خسارات فراوان ديده بودند، ذخاير ارزي كشور به پائينترين ميزان خود رسيده بود و تأمين نيازهاي اساسي و اوليه مردم، تبديل به يك دغدغه جدي شده بود.
تنظيم سياستها و اولويتهاي باز سازي كشور با عنوان "برنامه اول توسعه اقتصادي كشور" از چالشهاي نفسگيري بود كه در اولين سال رهبري ايشان اتفاق افتاد. برنامهاي كه به دليل ماهيت ابزاري و سرمايهاي خود، موجبات بروز برخي ناعدالتيها و تبعيضها را فراهم ميساخت اما اين امر دليلي بر سكوت و يا شانه خالي كردن ايشان از زير بار مسئوليت نبود و بارها ضمن هشدار نسبت به اتخاذ برخي سياستهاي اقتصادي، در مواردي از سرعت گرفتن برنامه هاي موسوم به توسعه اقتصادي به دليل فشاري كه برگرده اقشار آسيب پذير و محروم جامعه وارد ميآمد، جلوگيري به عمل آوردند.
يكي از مهمترين ويژگي هاي مقام معظم رهبري به اعتراف دوست و دشمن، مديريت عالي و خلاقانه ايشان در شرايط حساس و بحراني است. اداره يك جامعه در شرايط عادي، شايد كار دشواري نباشد خصوصاً براي مديران و رهبراني كه از تجربه لازم براي اداره جامعه برخوردار باشند، اما توانمندي يك مدير و يك سكاندار كشتي در شرايطي ظاهر ميشود كه در لحظات بحراني و در ميان توفان حوادث، كيان نظام را به سلامت به ساحل مقصود برساند. جنگ اول خليج فارس و حمله صدام به كويت، يكي از اين عقبههاي سخت و سرنوشت ساز بود كه با تدبير وهوشمندي رهبر معظم انقلاب، از آن به سلامت عبور كرديم. در جريان تجاوز صدام به كويت و ورود نيروهاي غربي به خليج فارس و آغاز درگيري ها، گروههايي كه خود را اهل تحليل و صاحب فهم و درك عميق ميدانستند، بامشاهده شليك چند موشك اسكاد به اسرائيل، از صدام به عنوان خالدبن وليد دوران ياد كردند و خواستار گشايش جبههاي نظامي به نفع صدام در منطقه شدند تا ناخواسته كشور را درگير دامي از قبل پهن شده نمايند، اما با هوشياري و تدبير رهبري كه جنگ صدام و آمريكا را "جنگ باطل با باطل" ناميدند، انقلاب از دام درگيري با دنياي غرب آن هم در جبهه حمايت از صدام(!) به سلامت عبور كرد تا هوشمندي و درايت ايشان به رخ مدعيان كشيده شود.
*عبور از دوران فتنه
دوران به قدرت رسيدن طيفي از تجديدنظرطلبان در دوره موسوم به "توسعه سياسي" را بايد جزو تلخترين و سختترين دوران حيات انقلاب اسلامي به شمار آورد. دوراني كه شاهد بروز و ظهور فتنههايي چون قتلهاي زنجيرهاي، شبه كودتاي 18 تير، يكه تازي مطبوعات زنجيرهاي و فضاي به شدت ملتهب سياسي كشور بوديم. قصه تلخ قتلهاي زنجيرهاي با هدف فرمان آتش به سوي نظام طراحي شده بود و تبليغات گستردهاي كه هيچ تناسبي با وزن واقعي آن نداشت و انسان را به ياد ماشين تبليغاتي گوبلز و هياهوي دروغين و غلوآميز تاريخ معاصر چون سوزاندن يهوديان در كورههاي آدم سوزي و قتل عام ارامنه توسط دولت عثماني ميانداخت. واقعهاي كه به جاي ريشهيابي، توسط برخي گروههاي فرصت طلب و وابسته، به ريشه سازي كشيده شده بود و محوريترين شخصيتها و بنياديترين نهادهاي نظام را با آتشباري فريب و خدعه و نيرنگ به مسلخ كشانده بودند.
توطئهاي كه با هدف دامن زدن به تنازعات داخلي و فراگير نمودن آتش جنگ داخلي، اركان نظام اسلامي را نشانه رفته بود كه اين تهديد بنيان افكن، با سرپنجه تدابير رهبري، به فرصتي براي پالايش نظام از نيروهاي نفوذي و موجب شكل گيري صف بندي جديدي به نام نيروهاي خودي و غيرخودي درجريان هاي سياسي كشور گرديد.
شكلگيري مطبوعات زنجيرهاي كه درجهت اجراي پروژههايي چون نافرماني مدني، استحاله از درون، ديپلماسي مسير 2، براندازي خاموش، پروژه خندق، تعادل ويرانگر، مقاومت مدني، مشروعيت دوگانه، فشار از پائين و چانهزني در بالا، عبور از خاتمي و... تدارك ديده شده بود، با شجاعت و ميدان داري رهبري به تسخير نيروهاي نظام درآمدند تا يكي از مستحكمترين و موثرترين پايگاههاي دشمن كه عبدالله بن ابيها در آن موضع گرفته و فروپاشي نظام اسلامي را نشانه گرفته بودند، دچار اضمحلال و فروپاشي گردد.
برخورد هوشمندانه رهبر معظم انقلاب با پروژه هايي چون فشار از پايين و چانهزني در بالا و يا پروژه فروپاشي از درون، گواهي ديگر بر برخورد امامگونه ايشان بامخاطرات پيش روي انقلاب است. معظم له در پاسخ به مدعيان پروژه فشار با صراحت اعلام كردند:" اگر فشار بياوريد حادثه كربلا تكرار خواهد شد نه صلح امام حسن (ع)" و در پاسخ به سردمداران پروژه فشار و استحاله از درون فرمودند:"اصلاحات در ذات و هويت انقلاب است درحالي كه برخي به دنبال نقش آفريني همزمان يلتسيني و گورباچفي هستند. اينها اشتباه اولشان اين است كه آقاي خاتمي، گورباچف نيست. اشتباه دومشان اين است كه اسلام، كمونسيم نيست. اشتباه سومشان اين است كه نظام مردمي جمهوري اسلامي، نظام ديكتاتوري پرولتاريا نيست. اشتباه چهارمشان اين است كه ايران يك پارچه، شوروي متشكل از سرزمينهاي به هم سنجاق شده، نيست و اشتباه پنجم شان هم اين است كه نقش بي بديل رهبري در ايران شوخي نيست."
تدبير امامگونه رهبر معظم انقلاب در برخورد با شبه كودتاي 18 تير 78، تلولو ديگري از هنر رهبري و هدايت ايشان است. حادثهاي كه با طراحي نيروهاي خارجي و صحنه گرداني اپوزيسيون داخلي و بازيگري گروهي از اراذل و اوباش و تعدادي دانشجونما كه بازيچه سياست بازان حرفهاي شده بودند، اتفاق افتاد اما با اقتدار و تدبير رهبري، بساط آن برچيده شد تا آرامش و امنيت به جامعه اسلاميمان لبخند زند.
حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمريكا به افغانستان و عراق هم از ديگر بحران هايي بود كه نظام ما به سلامت از آن عبور كرد. پس از حادثه 11 سپتامبر و تشكيل ائتلافي موسوم به ائتلاف ضد تروريست و تعيين محورهاي شرارت و شعار "هر كه با ما نيست برماست" كه با هدف ايجاد رعب و وحشت در ملل مسلمان و تغيير مرزهاي دنياي اسلام طراحي شده بود و در برههاي كه قدرتهاي بزرگي چون روسيه و چين نيز از ترس برخورد، راه مماشات و همراهي را با سواره نظامان صليبي در پيش گرفته بودند، غرش رعد آساي رهبري در شكستن صفوف جبهه متحد غرب و نشان دادن ريشه تروريسم در زائده چركيني به نام رژيم صهيونيستي و دولت استكباري آمريكا، بيداري و خيزش دنياي اسلام را در برابر اين توطئه شوم به ارمغان آورده است. در آن روزها، چه بسيار افراد و جريان هاي سياسي بودند كه در مسير امواج اغواگرانه رسانههاي غربي، براي رفع اتهام از خود و پرهيز از درگيري با آمريكا، پيشنهاد مذاكره وهمراهي با لشكركشيهاي آمريكا را مي دادند و امروز پس از شكستها و ناكاميهاي مستمر آمريكا در منطقه، سرافكنده از آن همه ترس و وحشت و تحليلهاي ناروا، سر در گريبان فرو بردهاند.
*نمي از يم
صيانت از آراي مردم و حفاظت از حقوق و آزاديهاي مشروع آنان در برابر خود محوريها و خودكاميهاي گروههاي سياسي و دفاع از اقليت در برابر سلطه گري اكثريت، از ديگر هنرهاي بي بديل رهبري است كه مانع تمركز قدرت در يك شخص يا نهاد يا جريان خاص سياسي شده است، حادثهاي كه بنيان آن دربرهه هايي از تاريخ انقلاب توسط حزب كارگزاران و سپس حزب مشاركت پيچيده شد، اما با انگشت اشاره رهبري در هم پيچيد. ارائه تعاريف جديدي از دمكراسي، مردمسالاري، حقوق بشر، جامعه مدني و ...، كه در سايه هوشمندي رهبر معظم انقلاب به دست آمده است، هجمه نظري و ايدئولوژيك شيفتگان نظام ليبرال دمكراسي را به يك فرصت تازه براي نظام اسلامي تبديل كرد تا از بطن آن مفاهيم بلندي چون مردمسالاري ديني، جامعه مدني نبوي و اصولگرايي اصلاح طلبانه، در خدمت تحكيم مباني انقلاب اسلامي خلق شود. مروري گذرا برفراز و نشيبها و تهديد و توطئههاي صورت گرفته در هجده سال گذشته، گواهي براين مدعاست كه حجاب معاصرت باعث گرديده تا تنها "نمي از يم" ويژگيها و ظرفيتهاي شگرف حضرت آيت الله خامنهاي را با پوست و گوشت خود احساس كرده باشيم.
تسلط و احاطه بي نظير معظم له براموري همچون مسايل نظامي، تهديدات دشمنان، تهاجم فرهنگي، ناتوي فرهنگي، نيازهاي نسل جوان، مطالبات و نيازهاي دانشگاهها، بايستههاي حوزههاي علميه، شناخت دغدغههاي نيروهاي انقلاب و درك شايسته از بايستههاي نظام اسلامي و... باعث گرديده تا حتي بدخواهان نظام نيز از اين همه وسعت و جامعيت و احاطه ايشان بر امور، گاه ناخواسته لب به تمجيد و تجليل بگشايند.
هيچ فرد منصفي نمي تواند منكر اين مهم شود كه دستاوردهاي نظام درعرصههايي چون پيشرفتهاي هستهاي، موشكي، سلولهاي بنيادي، توليد داروها و واكسنهاي مهاركننده بيماريهايي چون ايدز و برخي سرطانها، ترميم ضايعات نخاعي، دستيابي به فناوري شبيه سازي، به راه افتادن نهضت توليد علم و جنبش نرم افزاري در حوزه و دانشگاه، دميده شدن روحيه اعتماد به نفس درجوانان و جوان گرايي و... در گرو دغدغهها و پيگيريهاي مستمر ايشان صورت گرفته است. معظم له در جمع دانشجويان كشور به صراحت فرمودند: "اگر بودجهبندي كشور در دست من بود، مهمترين چيزي كه من به عنوان اولويت اول به آن نگاه ميكردم، همين مسئله "پژوهش" بود. امروز دنيا به پژوهش به عنوان زيربناي پيشرفت وتعالي يك جامعه نگاه مي كند.
از زمان فروپاشي ساختار نظام بين الملل بواسطه سقوط و اضمحلال اتحاد جماهير شوروي، منطقه خاورميانه و رخدادهاي جهاني تحولات پرآشوبي را پشت سر گذاشت. در اكثر اين تحولات، ايران، يكي از حلقههاي كليدي آن محسوب ميشد. عبور از گردونههاي بسيار سخت تحولات مرهون تدابير بسيار هوشمندانه نظام جمهوري اسلامي ايران بود.
در واقع بحرانها و رخدادهاي متوالي كه در طي اين سالها براي جمهوري اسلامي ايران رخ داد فوق العاده قابل توجه و بسيار حساس بود. اگر فضاي تصميم گيري را در سه دسته الف) سازمان يافته و برنامه ريزي شده، ب) استراتژيك، ج) بحراني تقسيم بندي كنيم، جمهوري اسلامي همواره در فضاي بحراني بسر ميبرد. بنابراين تصميم گيري در چنين شرايطي بسيار حساس و نيازمند تصميم گيران آگاه، هوشمند، مدبر و جامع نگر و شجاع ميباشد. عبور موفقيت آميز از اين بحرانها و تبديل كردن آنها به فرصت هاي مغتنم از شاخصهاي بارز ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران بوده است. كنكاش در خصوص اين مديريت موفقيت آميز نشان ميدهد كه رهبر معظم انقلاب مهمترين و بيشترين نقش را داشته است. امروز كسي ترديدي ندارد كه مواضع و رويكردهاي رهبر معظم انقلاب در خصوص رويدادهاي مهمي مانند 11 سپتامبر، حمله آمريكا به افغانستان و عراق، مقدمه سازي براي حمله و سرنگوني جمهوري اسلامي ايران، تحريمها و فشارهاي ارعاب آميز و دهها رخداد ديگر، نه تنها جمهوري اسلامي ايران را از تهديدات بالقوه و بالفعل دور ساختند بلكه موقعيت و جايگاه ايران را در مراتب قدرت و ثبات چه در بعد داخلي و خارجي به شدت افزايش دادهاند.
* سبك هدايت و مديريت تحولات
با نگاهي به ويژگيها و مختصات واكنشهاي رهبر معظم انقلاب نسبت به رويدادها و تحولات منطقهاي و بين المللي ميتوان رمز موفقيتهاي جمهوري اسلامي ايران در حوزه خارجي و بويژه عبور پيروزمندانه از بحرانها را دريافت. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- واكنش واقع گرايانه:
يكي از ويژگي هاي رهبر معظم انقلاب در واكنش به تحولات منطقه اي و جهاني واقع گرايي معظم له است. نمونه ها و مصاديق مختلفي از تحولات در طي اين دوران رخ داد كه در واكنش به آن ديدگاه و مواضع مختلفي از سوي گروهها و شخصيت هاي سياسي مطرح گرديد.
اكنون كه فارغ از فضاي پيچيده زماني آن تحولات شده ايم، آشكار شده است كه در صورت عدم تدبير هوشمندانه رهبر فرزانه و اتكا به مواضع برخي از شخصيت ها و گروههاي سياسي، معلوم نبود كه چه پيامدهاي منفي متوجه جمهوري اسلامي ايران ميگرديد.
يكي از اين نمونهها حمله آمريكا به عراق براي آزادسازي كويت بود كه در آن هنگام برخي از سياسيون چپ سياسي كشور پيشنهاد همراهي با صدام عليه آمريكا ميدادند. در چنين شرايطي رهبر معظم انقلاب با درك صحيح تحولات منطقه و با معيار اصول گرايي موضع بي طرفي ايران را رسما اعلام كرد. البته اين بي طرفي به معناي سكوت در برابر جنايات ناشي از جنگ نبود بلكه در عين حال بي طرفي انتقادي را برگزيد. بعدها اسنادي كه منتشر شد نشان داد كه اين جنگ سناريوي تعريف شده آمريكا براي اهداف چند منظوره بود.
نمونه ديگر حادثه 11 سپتامبر بود. اكنون كه مواضع اتخاذ شده از سوي گروهها و شخصيت هاي مختلف در آن زمان مورد بررسي قرار مي گيرد كاملا نشان مي دهد كه رويكرد رهبر معظم انقلاب چقدر مدبرانه بوده است. جريانات سياسي به اصطلاح اصلاح طلب اصرار داشتند كه ايران از اين فرصت استفاده كند و وارد گفتگو با آمريكا شده و در ائتلاف بزرگ ضد تروريستي شركت نمايد. در حالي كه رهبر معظم انقلاب از ظاهر اين تحول گذشته و دروني ترين انگيزه اين تحولات و روندهاي آن را هدف قرار داده بودند و بر اين اساس سكان سياست خارجي كشور را به سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سياست هاي تهاجمي پس از 11 سپتامبر هدايت كردند. اكنون همه افكار عمومي جهان و حتي در داخل آمريكا نيز به رويكردي كه ايران انتخاب كرده بود رسيدند و اين نشان دهنده تدبير و آينده نگري در حوزه ديپلماسي است.
در همين راستا اقدام آمريكا عليه افغانستان و سپس عليه صدام نيز جالب توجه است بسياري در داخل به اين اقدامات مثبت مينگريستند و برخي از اصلاح طلبان افراطي نيز پا را فراتر گذاشته و جنگ جديد آمريكا را "جنگ تمييز" ياد ميكردند. با اين حال در جريان جنگ آمريكا در خاورميانه سه پيشنهاد مورد توجه بود: 1- تعقيب استراتژي انزواطلبي 2- مدل الحاق و پيوستن به ائتلاف بزرگ 3- رويكرد بي طرفي مثبت وفعال.
در شرايط چنين گفتمانهايي رهبر معظم انقلاب راهبرد دو لايه اي را اتخاذ كردند كه از يك سو به لحاظ ديپلماتيك بي طرف مثبت و فعال اتخاذ شد و از سوي ديگر راهبرد فرصت سازي براي ارتقاي منافع ملي مورد توجه قرار گرفت كه اكنون آثار و بركات آن را بوضوح مشاهده ميكنيم.
آنچه در نمونههاي بالا ملاحظه شد دقيقا بيانگر واكنشها و رويكردهاي واقع گرايانه نسبت به تحولات منطقه اي و جهاني بوده است.
2- تشخيص به موقع رويدادها و روندهاي سياسي:
دومين ويژگي مهم در مديريت رهبري معظم انقلاب در حوزه سياست خارجي است.
گفته مي شود درك تهديد نقش محوري در نوع واكنش و تصميم دارد و در واقع درك تهديد متغيري ميانجي بين حادثه يا رويداد و واكنش نسبت به آن به شمار ميآيد. هر قدر درك و تشخيص رويدادها و روندها واقعي تر و هوشمندانهتر باشد واكنشهاي اتخاذ شده درست تر و مثبت خواهد بود. رهنمودها و هشدارهاي به موقع رهبر معظم انقلاب نسبت به تهديدات و روندهاي سياسي نقش حياتي در عبور موفقيت آميز از بحرانها داشته است. اين موضوع در داخل و هم در خارج مصداق دارد.
هشدار رهبري در خصوص شبيخون فرهنگي در اوايل دهه 1370، افشاي سناريوي يلتسيني كردن ايران (فروپاشي از درون)، افشاي سياست هاي پنهان آمريكا در خاورميانه، هشدار نسبت به سناريوي اختلاف افكني بين اقوام و مذاهب ايراني از يك سو و راه انداختن جنگ شيعي و سني از سوي ديگر. بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلام هراسي و اسلام ستيزي غرب و ... نمونه هايي از درك سريع و به موقع تهديدات و واكنش مناسب نسبت به آن بوده است.
3- هدايت ديپلماسي هوشمندانه:
شاخص ديگري از مديريت رهبر معظم انقلاب، هدايت ديپلماسي هوشمندانه در عرصه سياست خارجي است. در ديپلماسي هوشمندانه، درك صحيحي از تهديدات و فرصت ها و قوت ها و ضعف ها وجود دارد. در مواجهه با بحرانها و تهديدات همواره ديدگاههاي مختلفي از سوي جريانات سياسي وجود داشته و اصرار بر اجرايي شدن آن ديدگاهها بوده است لكن پس از گذشت سالها اكنون به خوبي مي توان ملاحظه كرد آن ديدگاهها تا چه ميزان ضعيف و غير عالمانه و عاقلانه بوده است در حالي كه اگر هدايت هاي هوشمندانه مقام رهبري نبود خساراتي جدي بر منافع و مصالح كشور وارد ميشد. يكي از مهمترين عرصههاي تجلي اين ديپلماسي در موضوع هستهاي ايران است. همه متفق القولند كه سكان دار اصلي تحولات هستهاي ايران چه در بعد فني و چه در ابعاد سياسي و ديپلماتيك آن رهبر معظم انقلاب بوده است. در ابتداي بحران هستهاي كه جامعه دو قطبي شده و يك طرف بحث واگذاري و تسليم را مطرح و ديگري مقابله و جنگ را پيشنهاد ميداد، رهبر معظم انقلاب مسير عقلاني و هوشمندانهاي را اتخاذ كردند كه ايران را از آن فضاي سنگين بين المللي خارج ساخت. معظم له با پرهيز از افراط گري و تفريط گرايي، متناسب با شرايط كه شامل چهار عنصر تهديد، فرصت، قوت و ضعف بوده است، رويكردهاي معقولانه و هوشمندانهاي را تجويز ميكردند.
اكنون ترديدي نيست كه چنانچه مشي و رويكرد و هدايت هاي معظم له نبود، پرونده هستهاي ايران از دو حال خارج نبود يا كاملا تسليم محض مي شد و يا منهدم ميگرديد. اما در حال حاضر، نه تنها تسليم نشديم بلكه مقاومت بينظيري را برجاي گذاشتيم و به ميزان زيادي خصم را از بعد سياسي و حقوقي و فني خلع سلاح كرديم و همه اينها مرهون هدايت صحيح و شجاعانه رهبر معظم انقلاب بود.
4- تركيب آرمانگرايي و واقع گرايي:
مقام معظم رهبري همچون امام راحل آرمانگرايي و واقع بيني را با هم مد نظر قرار مي دهد، توانست در عرصه عمل اين دو را با هم تلفيق نمايد. در سالهاي گذشته متاسفانه عدهاي عرصه اجرايي كشور را برعهده گرفته بودند كه بواسطه ضعف باورها و شدت فشارهاي بيروني آرمانها را فداي واقعيات آن هم واقع گرايي از نوع رئاليستي محض كردند. در همين حال برخي افراد نيز بودند كه توجهي به واقعيات نداشتند و به هر قيمتي و علي رغم شرايط و بسترها، تاكيد بر آرمانها ميكردند اما رهبر معظم انقلاب فارغ از چنين گفتمانهايي كه هر يك به نوبه خود فشارهاي سنگيني را وارد ميكردند، موضع اعتدال و نگاه توامان آرمانگرايانه - واقع گرايانه داشتند. تاكيد معظم له بر سه اصل عزت و حكمت و مصلحت در واقع تركيب آرمان گرايي و واقع گرايي است. "عزت اين است كه جامعه و نظام اسلامي در هيچ يك از برخوردهاي بين المللي خود نبايد طوري حركت كند كه منتهي به ذليل شدن اسلام و مسلمين شود" (9/11/68) "حكمت يعني حكيمانه و سنجيده كار كردن، هيچ گونه نسنجيدگي را نبايد در اظهارات ديپلماتيك و هر آنچه مربوط به سياست خارجي و ارتباطات جهاني است راه داد." "و اما مصلحت يعني مصلحت انقلاب و اين مصلحت همه جانبه است يعني از رفتار شخصي ما : بخصوص شما : شروع ميشود." (18/4/70)
5- اصول گرايي در سياست خارجي:
نگاهي به مواضع و رويكردهاي مقام معظم رهبري از 1368 تاكنون نشان ميدهد كه اصولگراترين شخصيت در اين عرصه بوده ودر همين حال تنها مانع انفعال و تحجر در جهت گيري خارجي ميباشد. در واقع رهبر معظم انقلاب همانطور كه خود را وفادار آرمانهاي امام راحل (ره) ميدانستند در عمل نيز مشي اصولي آن عزيز سفر كرده را حفظ كرده و توسعه دادند. موضع قاطعانه رهبر معظم انقلاب نسبت به آمريكا و استكبار جهاني و حمايت قاطع و صريح از ملل مستضعف و بويژه فلسطين و ضديت پايدار نسبت به رژيم صهيونيستي و اعتقاد به صدور و انتقال ارزشهاي اسلامي همچنان ياد آور مواضع حكيمانه امام راحل (ره) است. در واقع همانطور كه معظم له به همه آحاد مردم و گروههاي سياسي توصيه كردند كه مرزهاي عقيدتي و ايدئولوژيك بايد حفظ شود، خود در عرصه داخلي و خارجي به تمام و كمال رعايت كردند. يادمان نميرود كه بسياري از جريانات دوم خرداد كه خود را حافظ ميراث حضرت امام (رحمت الله عليه) مي دانستند چگونه ارزشها و آرمانهاي امام (ره) را حداقل در حوزه خارجي ناديده گرفته بودند.
سناريو هاي تحت عنوان تابوشكني رابطه با آمريكا، ايدئولوژي زدايي از سياست خارجي و طرحهاي مبني بر اينكه فلسطين را به خود فلسطينيها واگذاريم و كاري به اسرائيل غاصب نداشته باشيم عناويني بود كه در طي اين سالها مطرح و پيگيري مي شد. اما حضور فعال و تعيين كننده رهبر معظم انقلاب در مسند ولايت، باعث شد كه اين آرمانهاي امام (ره) ذبح نگردد. در همين راستا معظم له تاكيد داشتند: "مقبوليت جهاني بسيار خوب است، اما نه به بهاي دست برداشتن از اصول جمهوري اسلامي كه هويت ملي و جمعي ماست." (29/5/82)
اكنون كسي نمي تواند شك نمايد كه نفوذ و قدرت ايران بواسطه مشي اصول گرايانه كه ريشه در منش و رفتار امام راحل (ره) داشت، در سراسر منطقه بشدت تعميق يافته است. نفوذي كه رعب در دل دشمنان ما انداخته است.
*دستاوردهاي بي نظير سياست خارجي ايران
محصول ويژگي و مختصات گفته شد و يكسري ويژگي هاي ديگر كه مجال بررسي آن در اين مقاله نيست، چه تاثيري بر سياست خارجي ايران و يا اساسا جايگاه، جمهوري اسلامي ايران گذاشته است؟ واقعيت امر اين است كه موقعيت ايران در طي اين دوران بشدت تحكيم يافته و در كلاس بندي قدرت به رتبه هاي بالايي دست يافته است. در اين جا به برخي از آنها اشاره ميشود:
1- افزايش اقتدار و نفوذ ايران:
يكي از دستاوردهاي مهم هدايت ها و رهنمودهاي خارجي رهبر معظم انقلاب، افزايش اقتدار و نفوذ ايران است. اكنون اكثر مقامات سياسي و نظامي غرب بر اين باورند كه جمهوري اسلامي ايران قدرت بلامنازع در خاورميانه پيدا كردهاست. رومانو پرودي نخست وزير ايتاليا در مصاحبه با روزنامه مصري "اخباراليوم" گفت كه ايران كشور كليدي در صحنه سياسي خاورميانه است. همين موضع را خاوير سولانا معاون هماهنگ كننده سياست خارجه اتحاديه اروپا مطرح كرد مبني بر اينكه ايران در جريان بازي قدرت اين قدر برگ برنده در دست دارد كه به يك قدرت درجه اول در جهان تبديل شود. مسلما اين نفوذ و قدرت جنبه سخت افزاري ندارد. بلكه اين نفوذ و اقتدار ناشي از منابع معنوي و ديپلماتيك هوشمندانه ايران و مواضع شجاعانه و عدالت خواهانه و اسلام خواهانه در منطقه است كه افكار عمومي منطقه را در سطوح تودهاي و نخبگي به خودش جذب و جلب كرده است. موسسه سلطنتي امور بين الملل انگليس در گزارشي با عنوان ايران، همسايگان و بحرانهاي منطقهاي نوشت كه: آمريكا براي جلوگيري از افزايش قدرت منطقهاي ايران به همسايگان آن متوسل شده است. اما ايران با موفقيت در روابط خود با كشورهاي همسايه حتي آن دسته از كشورهاي عربي و سني مذهب كه از نفوذ آن بيم دارنده سود جسته و به موقعيت قابل توجهي در منطقه رسيده است.
با اين حال اكنون هيچ مقامي و تحليل گري وجود ندارد كه به قدرت و نفوذ ايران اذعان نكرده و معتقد به اين نباشد كه كلاس بندي قدرت در خاورميانه بطور بنيادي بهم خورده است و ايران در راس هرم قدرت منطقهاي قرار گرفته است. در واقع بر اثر وجود چنين واقعيتي است كه آمريكا تن به مذاكره با ايران را براي برون رفت از چالش عميق در عراق داد و اساسا جنبش مذاكره با ايران در داخل آمريكا كه اوج تجلي آن را در مناظرههاي كانديداهاي رياست جمهوري آمريكا مشاهده ميكنيم، ناشي از افزايش اقتدار و نفوذ ايران است و شكي نيست كه اين نفوذ بر اثر درايت و خردورزي رهبر فرزانه انقلاب بوده است و گرنه در صورت تداوم سياست تساهل و تسامح و يا در صورت اعمال ديدگاههاي برخي از جريانات سياسي ميانه رو يا اصلاح طلب هرگز چنين موقعيتي نصيب ايران نميشد.
2- تبديل شدن ايران به يك كشور شكست ناپذير و مقاوم:
هدايت و مديريت رهبر معظم انقلاب در عرصه سياست خارجي كه خود تداوم دهنده مشي اصولي و شجاعانه امام راحل (ره) بوده است كشور ايران را به يك دژ مستحكمي تبديل كرد كه هر قدر ضربه به آن زده ميشود قويتر ميگردد.
اكنون اعتراف صريح مقامات ارشد و استراتژيستهاي كشورهاي جهان از جمله غرب است كه استحكام ايران نسبت به گذشته و ابتداي انقلاب فوق العاده افزايش يافته است. هفتهنامه آمريكايي تايمز طي گزارشي با توجه به يافتههاي كميته مطالعات بيكر هميلتون نوشته بود كه ايران به محكمي در سنگر خود قرار گرفته و به هيچ عنوان در معرض تغييرات بنيادين انقلاب قرار ندارد. (روزنامه جمهوري اسلامي 13/1/85) بواسطه چنين شرايطي پروژه حمله نظامي (چه تمام عيار و چه نقطه اي) آمريكا يا رژيم صهيونيستي براي همه امري نشدني و اساسا غير خردمندانه تلقي شده است. هرگاه طرح اقدامات نظامي در رسانهها اوج گرفت همه شاهد بوديم كه رهبر معظم انقلاب با تمام صلابت پاسخ قاطعي را ميدادند.
معظم له همانطور كه در گذشته از جمله در سال 1370 اعلام كرد كه "به حول و قوه الهي اعتقادم از بن دندان اين است كه آمريكا اگر تمام نيروهايش را براي ضربه زدن به اين انقلاب بسيج كند، هيچ غلطي نميتواند بكند." (28/6/70) در سالهاي اخير نيز با همان صلابت اعلام كردند كه اگر دشمنان تعرضي به خاك ايران بكنند تمام منافع آنها در سراسر جهان هدف قرار خواهد گرفت. اين نوع موضعگيري در واقع ناشي از قدرت و تواناييهاي جمهوري اسلامي ايران از يك سو و ضعف و پوشالي بودن ابهت قدرت هايي مثل آمريكا است.
چنانكه ريچاردهاوس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا تصريح كرد گزينه تغيير رژيم ايران (چه سخت و چه نرم) تحقق يافتني نيست. به همين ترتيب نتيجه صلابت و استحكام جمهوري اسلامي است كه شاهد تغييرات پي درپي سياست هاي غرب عليه ايران هستيم.
3- شكسته شدن مجدد ابهت آمريكا و متحدينش:
ديپلماسي هدايت شده توسط رهبر معظم انقلاب راهبردها و سياست هاي آمريكا در منطقه را با شكست سختي مواجه ساخت. اين سخن ريچاردهاوس شنيدني است كه در مجله فارين افرز نوشته شد: با جنگ اول خليج فارس عصر آمريكايي در خاورميانه آغاز شد اما با جنگ دوم شاهد پايان عصر آمريكايي هستيم. در واقع مديريت منطقهاي ايران كه با رهنمودهاي مقام معظم رهبري صورت گرفته تمام طرحهاي اين كشور را در خاورميانه با شكست مواجه ساخت به گونه اي كه مادلين آلبرايت وزير خارجه اسبق آمريكا به كاخ سفيد اعلام كرد: ايران قدرت اول منطقه است و آمريكا بايد بداند كه كليد حل معماي خاورميانه بويژه عراق در دست ايران است.
درخواست آمريكا براي مذاكره با ايران در شرايطي رخ داد كه همه به ضعف و ذلالت آمريكا پي برده و راديكالهاي جامعه آمريكا اين اقدام را سرافكني بزرگ نام نهادند. در همين حال ايران با تدبير مقام معظم رهبري درخواست مذاكره با آمريكا را بخاطر وضعيت شيعيان عراق و پيشنهاد آنها در اوج اقتدار پذيرفت.
4- تعميق منطقه ژئواستراتژيك ايران:
سياست حمايت از نهضتهاي رهايي بخش و كمك به مسلمانان از تاكيدات جدي رهبر معظم انقلاب بودهاست، به عنوان نمونه معظم له در سال 80 فرمودند: "دفاع از مظلوم، هميشه يك نقطه درخشان است. كنار نيامدن با ظالم، رشوه نپذيرفتن از زورمند و زرمند، پافشردن بر حقيقت، اينها چيزهايي است كه هيچ وقت در دنيا كهنه نميشود، اينها را بايد دنبال كنيم، اصول اينهاست." (16/8/80) اين سياست كه با امام راحل (ره) شروع شده و جزء اصول و اركان قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (اصول 2 و 3 و 11 و 152 و 153 قانون اساسي) ميباشد توسط رهبر معظم انقلاب با تمام قوت پيگيري شد و اكنون ثمره آن را ملاحظه ميكنيم.
اتفاقي كه در لبنان و فلسطين، عراق و افغانستان و ... رخ داده است نتيجه استقامت در پيگيري اين اصول از سوي رهبري انقلاب بوده است تاكيد اخير از اين بابت است كه در سالهاي گذشته كساني بودند كه با چنين رويكردي مخالفت ميورزيدند. با اين حال اين سياست با وجودي كه ريشه در اصول و باورهاي اسلامي و انقلابي دارد، نتايج ژئواستراتژيكي نيز براي ايران داشته است. اين سياست مناطق ژئواستراتژيك ايران را توسعه داد. منطقه ژئواستراتژيك منطقه اي است كه يك بازيگر در خارج از محيط ملي خود تعريف نموده و با ايفاي نقش موثر در آنجا و ايجاد مشكل براي رقباي خود توجه ايشان را از عطف به مسايل داخل خويش منحرف ساخته و يا حداقل شدت آن را تخفيف مي دهد. (افتخاري، 1380)
*فرهنگ سازي ها
از ديگر ابتكارات تاثيرگذار ايشان، نامگذاري سالها به عناويني همچون سال پيامبر اعظم (ص)، رفتار علوي، حماسه حسيني، سال امام خميني، پاسخگويي مسئولان، انضباط اجتماعي، خدمتگزاري به مردم، عدالتخواهي، اتحاد ملي و انسجام اسلامي است، نامگذاريهايي كه در واقع يك نوع فرهنگ سازي در جامعه اسلامي بوده است.
بازگشت اصولگرايان به صحنه قدرت كه با تدابير ويژه و فرهنگسازي هاي مستمر ايشان در قالب گفتمان عدالتخواهي و اصلاحات يعني مبارزه با فقر، فساد و تبعيض صورت پذيرفت، از ديگر تدابير سرنوشت ساز ايشان است كه پرداختن به آن مجال واسع تري را طلب مينمايد.
آينده نگري و پيگيري هاي مستمر و مستدام ايشان باعث گرديد مسئولان نظام، سندي به عنوان سند 20 ساله را تدوين نمايند كه براساس آن، نظام اسلامي در سال 1404 هجري خورشيدي بايد در زمينه علمي، فناوري و اقتصادي به قدرت اول آسياي جنوب غربي (خاورميانه، آسياي ميانه و قفقاز) تبديل گردد.
از ديگر ابتكارات ايشان، احياي اصل 44 قانون اساسي است كه كارشناسان از آن به عنوان يك انقلاب و جهش اقتصادي نام ميبرند. با اجراي اصل 44، از تصدي گري دولت در مناصب اقتصادي كاسته شده و بخش خصوصي و تعاونيها، چرخه توليد و تجارت كشور را به حركت در خواهند آورد.
تدابير ديگر ايشان در طول هجده سال گذشته با مشكلات و معضلاتي همچون فتنه طالبان و القاعده در افغانستان، كاهش قيمت نفت به زير 10 دلار، پرونده انفجار آميا، تحريك قوميتها و اقليتهاي ديني، گشايش سفره بحران و ناامني در كشور، تحريمهاي شديد اقتصادي، قطعنامههاي شوراي امنيت، دادگاه ميكونوس، كنفرانس برلين، اصلاح قانون مطبوعات، تحصن نمايندگان مجلس ششم، جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با رژيم صهيونيستي، صدور حكم حكومتي در تاييد صلاحيت مصطفي معين و... نشان مي دهد، كه انقلاب چه نگين ارزشمندي را برركاب خود نشانده است.
تزريق اميد به اركان دولت و مردم در سختترين و بحرانيترين شرايط، از ديگر هنرهاي ناب رهبري ايشان در طول 19 سال گذشته بوده است، به گونهاي كه در بحرانيترين شرايط فرمودهاند:" من خود را غرق در عنايات و نعمات خداوند متعال ميدانم. اگر هر مدير و مسئولي صرفا كار خود را خوب انجام دهد، ديگر هيچ نگراني ودلهرهاي ندارم." اين مهم را بايد بدانيم كه اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهايي" دفاع مقدس"، براي حفظ موجوديت و بقاي خود ميجنگيديم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمريكا و متحدانش كه در گذشته اي نه چندان دور با تفرعن از تغيير جغرافياي سياسي در جهان اسلام وتشكيل خاورميانه جديد ميگفتند، اينك از ظهور و تولد خاورميانه جديد با محوريت ايران اسلامي سخن ميگويند و ايراني كه زماني بانك مركزي تروريسم و محور شرارت نام گرفته بود، اينك به محور اميد و رهايي آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطين و منطقه خاورميانه تبديل شده است.
دوستداران، شيفتگان و ياران وفادار حضرت امام خميني (ره) و حضرت آيت الله خامنهاي (حفظه الله تعالي) ميبايد بدانند و نيك هم ميدانند كه اين دو گوهر ناب،" يك حقيقت با دو تجلي" هستند كه وظيفه همه ما، درك و معرفي شايسته و بايسته اين حقيقت ماندگار و الهي به جامعه اسلامي و بشريت تشنه امروز و فردا است.
..................................................................................
انتهاي پيام/
يکشنبه 17 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]
-
گوناگون
پربازدیدترینها